فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴٬۱۸۱ تا ۴٬۲۰۰ مورد از کل ۷٬۲۷۵ مورد.
مفهوم طبیعت از نظر فلاسفه شرق و غرب (2)
حوزههای تخصصی:
تحلیل تطبیقی مسأله کلیات(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مسأله کلیات یکی راز مهمترین مسائل فلسفی است و در کثیری از دیگر مسائل فلسفه دارای نقش و تأثیر است. کلیات ممهمترین نقش را در معرفت شناختی و هستی شناختی ایفا می کند. به همین دلیل، هدف این پژوهش بررسی چگونگی برخوردها و تلقیات گوناگون در باب کلیات در فلسفه غرب و فلسفه اسلامی است. برشمردن راه حلهای ارائه شده برای حل مشکلات ، مقایسه و تطبیق مسائل راجع به این موضوع به منظور دستیابی به فهم کلی درباره نحله های فلسفی مختلف هدف دیگر این رساله بوده است.
مسئله شناسی روایت ذبح فرزند ابراهیم علیه السلام در ادیان ابراهیمی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ابراهیم به عنوان نیای مشترک ادیان ابراهیمی، از جایگاهی ویژه در سنت دینی یهودیت، مسیحیت و اسلام برخوردار است. درحالیکه به باور برخی اندیشمندان معاصر، اختلاف این سه دین در مورد ابراهیم، از نقاط اشتراک آنها بیشتر است. مروری بر ادبیات تفسیری و مجادله ای پیرامون روایت ابراهیم در قرآن و کتاب مقدس، به ویژه تا پیش از شورای دوم واتیکان و عطف نظر کلیسای کاتولیک به اصل گفت وگو و تعامل ادیان، شاهدی بر این مسئله است. در این میان، ماجرای ذبح پسر ابراهیم علیه السلام ، از محوری ترین مسائل اختلافی است که در ادیان ابراهیمی تفاسیر متفاوتی از آن ارائه شده و در هر سنت دینی نقطه ثقل متمایزی یافته است. این مقاله درصدد است تا با بازخوانی برداشت های مختلفی که با تکیه بر روایت قرآن و عهدین از این واقعه صورت گرفته است، جان مایه اصلی روایت ذبح فرزند ابراهیم در ادیان ابراهیمی را مورد واکاوی قرار داده و این موضوع را در سه سنت دینی اسلام، مسیحیت و یهودیت در روایت ماجرایی واحد (ذبح پسر ابراهیم) بازنمایی کند.
دفاع سقراط (2)
انسان شناسى فلسفه سیاسى قدیم(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
علوم سیاسى ۱۳۸۲ شماره ۲۲
حوزههای تخصصی:
هر منظومه فکرى، ناچار از جهان بینى و انسانشناسى است که بر اساس آن احکام خود را در مورد جامعه و سیاست بیان مىکند؛ از این رو شناخت اندیشه سیاسى مسلمانان نیز منوط به فهم مبانى کیهان شناختى و انسان بینى آنان است. در این مقاله سعى شده برمحور انسانشناسى، پرتویى بر ساختمان اندیشه سیاسى قدیم مسلمانان افکنده شود. شناخت طبع انسان از لحاظ این که سمت و سوى آن به سوى خوبىها یابدىهاست، اولین و در عین حال مهمترین گام در این راه است. تبیین سلسله مراتب انسانها در جامعه و تأکید بر طبع مدنى آنها، گامهاى بعدى است، و در نهایت بررسى کفایت یا عدم کفایت عقل براى کشف قوانین زندگى بشر در گفتمان سنتى، ما را به شناخت «انسانِ» مورد نظر فلاسفه سیاسى قدیم رهنمون مىشود.
تکریم انسان از منظر اسلام و لیبرالیسم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تکریم انسان به معنای توجه و تأکید بر حقوق انکارناپذیر مادی و معنوی انسان است. اسلام و لیبرالیسم، هر دو بر تکریم انسان تأکید دارند و مدعیاند انسان را گرامی و بزرگ میشمارند. حال با توجه به این ادعای مشترک، پرسش این است که آیا این دو مکتب در گرامیداشت مقام انسان، هم عقیده اند؟ و اگر پاسخ منفی است تفاوت تکریم انسان از منظر اسلام و لیبرالیسم در چیست؟
فرضیه مقاله این است: تکریم انسان از منظر اسلام با لیبرالیسم تفاوت ماهوی دارد.
با توجه به این فرضیه، ادعای اشتراک عقیده در این باره - به عنوان فرضیه رقیب- از نظر نویسنده، مردود است و ادعای یاد شده، تنها یک اشتراک لفظی است.
روش تحقیق در این مقاله تطبیقی است.
زیبایی
آموزه ی تجسد در ترازوی نقد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بسیاری از آیات کتاب مقدس، اعم از عهد قدیم و عهد جدید، به یکتایی خداوند و منزّه بودن او از جسمیّت تصریح می کند و از سوی دیگر، در برخی از نوشته های عهد جدید به صراحت به تجسّم خدا در کالبد عیسی مسیح اشاره شده است. مسیحیان با استفاده از برخی مطالب عهد جدید، به «تجسّد خدا در مسیح» معتقد شده اند. بنابراین اگر کسی قائل به تحریف کتاب مقدس نبوده، بخواهد آیات را با همین شرایط موجود بپذیرد و تفسیر صحیحی ارائه دهد به ناچار باید به تأویل و تفسیر مجازی روی آورد و این آموزه را تأویل کند، به گونه ای که با توحید و صفات تنزیهی خداوند مغایرت نداشته باشد. تاریخ تفسیر کتاب مقدس نشان می دهد بسیاری از مفسّران مسیحی تجسّد خدا را امری مجازی دانسته و برخی نیز آن را بیانی اسطوره ای می دانند. قرآن کریم نیز خدا را منزّه از مادّیّت و جسمیت دانسته و منکر هرگونه تجسّم خدا در عیسی و الوهیت اوست. الاهی دانان مسلمان نیز با استفاده از درون مایه های قرآنی و حدیثی و با استفاده از استدلال عقلی، لوازم تجسّد را که اموری ممتنع اند یادآور شده اند.
خیال و واقعیت در علم
منبع:
فرهنگ ۱۳۶۷ شماره ۲ و ۳
حوزههای تخصصی:
آنانسیس افلاطون
نظریه میچورین کدام است
حوزههای تخصصی:
زیباشناسی بنیادی در فلسفه هیدگر و حکمت دائویی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زیباشناسی دائویی مبتنی بر نیروی خلاقانه دائو است که منشأیی پیشاوجودشناختی دارد. زمینه خاستگاهی خلاقیت که از دائو ناشی می شود، شالوده هنر را در تفکر دائویی تشکیل می دهد. معنابخشی در هنر و زبان در اندیشه دائویی با ادراک دائو و یگانگی با آن میسر است. هیدگر در آثار متأخرش در تحلیل خویش از زبان، تفکر و شعر، مسائل زیباشناختی ویژه ای را مورد توجه قرار می دهد و بر درونی بودن تعلق تفکر و شاعری به یکدیگر تأکید می کند. به علاوه، هیدگر دائو را تفکری شاعرانه می شناسد و بر آن است که وقتی تفکر شاعرانه رخ می نماید، وجود و اندیشه یکی و همان می شوند. در اندیشه دائویی، این همانی تفکر و شعر، عدم تمایزی زیباشناختی است که در ادبیات دائوییسم، هوان چِن (Huan Chen) خوانده می شود. تا زمانی که شاعر خود را با حقیقت عینی چیزها کاملاً یکی نداند، خودآگاهی شاعرانه تحقق نمی یابد و این همانا تفکر شاعرانه با تجربه مقدم بر وجودشناسی است که هیدگر بدان دست یافته بود. این مقاله در پی پاسخ گویی به این پرسش است که حس استحسانی در اندیشه هیدگر چگونه و تا چه حدی با زیباشناسی دائویی قرابت دارد. به عبارت دیگر، با توجه به نمونه های آثار دائویی و اندیشه های هیدگر می توان مفاهیمی مانند یگانگی، توازن و انکشاف را از منظر زیباشناسی در این دو تفکر بررسی کرد. چه بسا واکاوی این پرسش بتواند به فهم نگرش زیباشناختی هیدگر در آثار متأخرش کمک کند.
درآمدی بر فکر شرق و غرب در تفکر هایدگر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هایدگر پس از وجود و زمان مهم ترین مباحث فلسفه خود را با به کاربردن مداوم تعابیری چون اروپایی، مغرب زمینی و غربی به بحث در باره غرب بر می گرداند. همچنین او در اولین سال های فعالیت دانشگاهی اش در آغاز دهه بیست قرن گذشته اغلب به اشپنگلر و کتاب افول مغرب زمین او می پردازد. همین ها حاکی است از موضوعیت «مسئله غرب» در فلسفه او. از سوی دیگر هایدگر بخصوص بعد از جنگ دوم جهانی به گفتگو با شرق پرداخته است، گفتگویی که مهم ترین اصطلاحات فلسفی اش مثل وجود، عدم، دازاین، مابعدالطبیعه و… را در آن به میان می آورد. درعین حال رابطه او با شرق آسیا هم دیرینه بوده و به همان اوایل دهه بیست قرن قبل برمی گردد. این ها نیز حکایت از موضوعیت «مسئله شرق» در فلسفه او می نماید. نکته سوم آنکه این دو مسئله درهم تنیده اند، یعنی می باید آن دو را در مسئله واحد «شرق و غرب» با هم فهمید. نوشته حاضر می کوشد با اشاره اجمالی به گستردگی ارتباط مسئله واحد شرق و غرب با اهم مسائل فلسفه هایدگری این نظریه را پیش بنهد که این مسئله نشان دهنده راه فکری این متفکر بزرگ است و از این رو می باید آن را مبنای فهم و تفسیر راه فکری هایدگر قرار داد. محوریت مسئله شرق وغرب اما تعارضی با مسئله وجود ندارد که خود او آن را به عنوان ام المسائل فلسفه اش معرفی می کند، چرا که با خود پرسش وجود هایدگر نیز عجین است. به همین دلیل با این مسئله حتی می توان خود پرسش وجود او را مورد پرسش قرار داد.