فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳٬۲۰۱ تا ۳٬۲۲۰ مورد از کل ۴٬۵۴۶ مورد.
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی مقایسه ای کیفیت زندگی در مردان معتاد و غیرمعتاد شهرستان عسلویه انجام گرفت. این پژوهش از نوع علی - مقایسه ای می باشد. جامعه آماری 106 نفر معتاد و 59 نفر غیر معتاد بودند، که با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی انتخاب شده و مورد مقایسه قرار گرفتند. اطلاعات با استفاده از پرسشنامه کیفیت زندگی (SF-36) گرد آوری شده و با کاربرد آزمون T مستقل مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد که بین کیفیت زندگی دوگروه تفاوت معناداری وجود دارد ( .( p <0/05به این صورت که سوء مصرف مواد ممکن است کیفیت زندگی افراد را در هر چهار بعد (سلامت جسمی، روانی، اجتماعی و معنوی) تحت تاثیر قرار دهد.
اثربخشی مصاحبه انگیزشی بر کاهش ولع و عود مصرف در بیماران سوءمصرف مواد تحت درمان با متادون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: با همه تلاش هایی که درزمینه ترک اعتیاد صورت می گیرد آمار فراوان عود مصرف مواد درنتیجه تجربه ولع پس از ترک مواد نگران کننده است. هدف از انجام این پژوهش، بررسی تأثیر مصاحبه انگیزشی بر کاهش ولع و عود مصرف در بیماران تحت درمان با متادون بود. روش: روش پژوهش شبه آزمایشی از نوع پیش آزمون-پس آزمون با گروه گواه بود. از تعداد 60 بیمار در مرکز درمانی ترک اعتیاد، تعداد 30 نفر انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه 15 نفری آزمایش و گواه گمارده شدند. هر دو گروه پرسشنامه های ولع مصرف و عود (پیگیری شش ماهه) را تکمیل کردند. یافته ها: یافته ها نشان داد که فرضیه های پژوهش در مورد اثربخشی مصاحبه انگیزشی بر کاهش ولع و عود مصرف تائید شد و میان گروه آزمایش که مصاحبه انگیزشی و دارودرمانی دریافت کرده بودند و گروه گواه که تنها دارودرمانی متادون را دریافت کرده بودند تفاوت وجود داشت. نتیجه گیری: این یافته ها می تواند متخصصین را در جهت استفاده از درمان های روان شناختی در کنار دارودرمانی در زمینه ی اعتیاد یاری دهد.
بررسی اثربخشی مداخله ی شناختی–رفتاری مارلات و گروه درمانی مبتنی بر مراحل تغییر بر میزان بهبودی و پیشگیری از عود در بیماران مرد وابسته به کراک(هروئین فشرده)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف از پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی گروه درمانی مبتنی بر مراحل تغییر و درمان شناختی-رفتاری مارلات بر میزان بهبودی و پیشگیری از عود بیماران وابسته به کراک(هروئین فشرده) درمقایسه با بیماران تحت درمان نگهدارنده با متادون بود. روش: در یک طرح آزمایشی، 45 بیمار مرد، باتشخیص وابستگی به کراک(هروئین فشرده) برپایه ی معیارهای راهنمای تشخیصی و آماری نسخه چهارم تجدید نظر شده، پس از سم زدایی به روش نمونه گیری تصادفی انتخاب وبه دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل تقسیم شدند. گروه آزمایشی 1 تحت 16 جلسه ی 5/1 ساعتی گروه درمانی مبتنی بر مراحل تغییر قرار گرفت. گروه آزمایشی 2 نیز تحت مداخله شناختی-رفتاری مارلات 12 جلسه 2 ساعتی، قرار گرفت. گروه کنترل نیز تحت درمان نگهدارنده، قرار داشتند و هیچ نوع روان-درمانی دریافت نکردند. آزمودنی ها به کمک بررسی پرونده، تست ادرار و مصاحبه ساختاریافته، پیش از آغازدرمان، پس از پایان جلسات آموزشی و در پایان مرحله پیگیری 3 ماهه، ارزیابی شدند. یافته ها: نتایج نشان داد به کارگیری روش های روان درمانی به بهبودی و کاهش عود در بیماران تحت درمان نگهدارنده به متادون نقش موثری دارند. نتیجه گیری: مشکلات روانی و تعارضات موجود چه در دوره قبل از اعتیاد و چه به هنگام اعتیاد می توانند باعث گرایش مجدد افراد به مصرف مواد مخدرشوند، بنابراین به کارگیری رواندرمانی می تواند در پیشگیری ازعود نقش موثری داشته باشد.
میزان افسردگی در دانشجویان پزشکی (اهواز-1371)
حوزههای تخصصی:
مقایسه اثربخشی درمان فراشناختی و درمان مبتنی بر حل مسأله بر کاهش اضطراب اجتماعی دانشجویان دختر دانشگاه ارومیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی درمان فراشناختی (MCT) و درمان حل مسأله (PST) بر اختلال اضطراب اجتماعی (SAD) دانشجویان دختر دانشگاه ارومیه انجام شد. روش: برای رسیدن به این هدف، 300 نفر از دانشجویان دانشگاه ارومیه به کمک پرسشنامه اضطراب اجتماعی کانور بررسی شدند. سپس کسانی که نمره اضطراب شان بیشتر از نقطه برش (19) بود، جدا شده و مجددا توسط چک لیست اضطراب اجتماعی بررسی گردیدند. از این گروه30 نفر از کسانی که SAD داشتند به شکل تصادفی در سه گروه 10 نفری (2 گروه آزمایش و یک گروه گواه) قرار گرفتند. حل مسأله درمانی طی 7 جلسه 60 دقیقه ای و فراشناخت درمانی به مدت 8 جلسه 60 دقیقه ای بر روی هریک از گروه های آزمایش، اجرا گردید. بعد از اجرای کاربندی شرکت کنندگان مجدداً با پرسشنامه اضطراب اجتماعی آزمون شدند. برای تحلیل داده های آماری از آزمون t و تحلیل کواریانس استفاده گردید.
یافته ها: نتایج به دست آمده نشان دادند، بین نمرات پس آزمون SAD در هر سه گروه (آزمایشی و گروه گواه) تفاوت معنادار وجود دارد. درمان فراشناختی و حل مسأله درمانی به صورت موثری توانستند اضطراب اجتماعی دانشجویان را کاهش دهند. بررسی تفاوت اثربخشی دو روش درمانی حاکی از وجود تفاوت، در مؤلفه علایم فیزیولوژیک بود که این تفاوت به نفع گروه PST بود.
نتیجه گیری: درمان فراش ناختی و حل مسأله درمانی موجب کاهش SAD شده و می توان از آن ها در مراکز مشاوره دانشجویی و مراکز درمانی به عنوان مداخله موثر بر کاهش اضطراب اجتماعی استفاده کرد.
هم وابستگی
حوزههای تخصصی:
وابستگان به مواد شیمیایی خود تنها قربانیان اعتیاد، نیستند. به نظر می رسد نزدیکان آنها که اشتغال ذهنی فروانی با مصرف مواد مخدر در عزیزان خود دارند. نیز به نوعی دچار آسیبهای روانی می شوند. یکی از این موارد حالت هم وابستگی است.، در این طریق او را دز مصرف مواد مخدر تواناتر سازد. عده ای از پژوهشگران تا آن حد پیش ر فته اند که وجود حالات هم وابستگی در بستگان را علت عمده شکل گیری و تداون اعتیاد می دانند. عده ای نیز این باور را کاملا نادرست خوانده و آن را منبعث از حالات مردسالارانه تلقی می کنند و مدعی هستند مفهوم هم وابستگی صرفا متهم ساختن قربانی است البته با توجه به آنکه مدت زیادی از تبیین این پدیده نمی گذرد. هنوز نیازمند بررسی و تفحص بیشتر بوده و ارزیابی های دقیق تری را طلب می کند.
اثربخشی رابطه درمانی کودک-والد برکاهش نشانگان اضطرابی کودکان پیش دبستانی
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: نشانگان اضطرابی در کودکان پیش دبستانی از شایع ترین اختلال های روان شناختی کودکان است. پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی رابطه درمانی والد –کودک بر کاهش نشانگان اضطرابی کودکان پیش دبستانی انجام گرفت.
روش : این پژوهش از نوع آزمایشی با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل مادران کودکان پیش دبستانی شهر کرمانشاه بود. نمونه ای به حجم 24 نفر از مادرانی که بر اساس مقیاس اسپنس (نسخه والدین، 2001) دارای کودکانی با نشانگان اضطرابی بودند، از میان 3 مهدکودک واقع در کرمانشاه به صورت تصادفی خوشه ای انتخاب شدند و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. گروه آزمایشی در 10 جلسه رابطه درمانگری والد-کودک به صورت گروهی شرکت کرد و گروه کنترل مداخله ای دریافت نکرد.
یافته ها: نتایج حاصل از تحلیل کوواریانس نشان داد که رابطه درمانی والد- کودک توانسته است نشانگان اضطرابی را به طورمعناداری کاهش دهد (05/0>P).
نتیجه گیری: می توان نتیجه گرفت رابطه درمانی کودک – والد می تواند برای کاهش نشانگان اضطرابی کودکان پیش دبستانی به کار گرفته شود.
ترس های دوران کودکی
منبع:
پیوند ۱۳۸۴ شماره ۳۱۷
حوزههای تخصصی:
رابطه ی علی استعداد اعتیاد از طریق طرح واره های ناسازگار اولیه، سرمایه روان شناختی و نیازهای اساسی روان شناختی با میانجی گری الگوهای ارتباطی خانواده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر باهدف بررسی نقش میانجی گر الگوهای ارتباطی خانواده در رابطه بین نیازهای اساسی روان شناختی، سرمایه روان شناختی و طرح واره های ناسازگار اولیه در پیش بینی استعداد اعتیاد انجام گرفته است. روش: روش پژوهش مورد استفاده توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش دانش آموزان پسر و دختر کرمانشاه، در مقطع متوسطه در سال تحصیلی 94-93 بوده است. با استفاده از جدول مورگان 400 دانش آموز (200 دختر و 200 پسر) به روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شدند؛ که به پنج پرسش نامه، الگوهای ارتباطی خانواده در رابطه بین نیازهای اساسی روان شناختی، سرمایه روان شناختی و طرح واره های ناسازگار اولیه یانگ و استعداد اعتیاد پاسخ دادند. به منظور ارزیابی مدل پیشنهادی از معادلات ساختاری با استفاده از نرم افزار AMOS و SPSS-21 استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد مدل پژوهش با میانجی گری الگوی ارتباطی خانواده (خرده مقیاس گفت و شنود) از برازش مناسبی برخوردار است. همچنین نتایج نشان داد که بین طرح واره های ناسازگار شکست، وابستگی، محرومیت هیجانی و بی اعتمادی، بااستعداد اعتیاد رابطه مثبت و معنادار وجود دارد و بین خرده مقیاس های خود کارآمدی، تاب آوری و ارتباط با استعداد اعتیاد رابطه منفی وجود دارد که نشان داد توانایی پیش بینی استعداد اعتیاد را دارند. نتیجه گیری: مدل ارزیابی شده از برازندگی قابل قبولی برخوردار است و گام مهمی در جهت شناخت حیطه های فردی و خانوادگی در استعداد به اعتیاد دارد و همچنین به عنوان الگویی مناسب برای طراحی و تدوین برنامه های پیشگیری از رفتارهای پرخطر می تواند بسیار مفید واقع شود.
تفکر آینده نگر در افراد با اختلال طیف اتیسم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تفکر درمورد آینده یک جزء جدایی ناپذیر از شناخت انسان است. توانایی تصویرسازی خلاقانه از رویدادهای احتمالی آینده، تفکر آینده نگر نامیده می شود که در طول چند سال گذشته توجه بسیاری را در حیطه های مختلف روان شناسی (شناختی، عصب روان شناختی، بالینی و تحولی) به خود جلب کرده است. مقاله حاضر با هدف بررسی تفکر آینده نگر در افراد با اختلال طیف اتیسم نگاشته شده است. این مقاله از نوع مروری است. پس از ارایه تعریف و اهمیت تفکر آینده نگر، به فرآیندهای شناختی درگیر در این سازه، جایگاه زیست شناختی و سیر تحولی آن اشاره شده و در ادامه تفکر آینده نگر در افراد با اختلال طیف اتیسم موردبحث قرارگرفته است. با توجه به پژوهش های انجام شده در این زمینه می توان به اهمیت تطابقی این توانایی پی برد.
نتیجه گیری: مرور پیشینه پژوهشی، شواهدی را در رابطه با نقایص تفکر آینده نگر در افراد با اختلال طیف اتیسم ارایه می کند. این عملکرد ضعیف، می تواند کمک بالقوه ای به توضیح این سوال کند که چرا افراد با اختلال طیف اتیسم به طورمعمول الگوهای رفتاری محدود، تکراری و کلیشه ای از خود نشان می دهند. این نتایج می تواند پیامدهای مهمی در سطح نظری و بالینی داشته باشد
تأثیر مداخلات هیجان محور و شناختی بر کاهش استرس بیماران CABG از طریق افزایش فرکانس رزونانسHRV(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف از این مطالعه بررسی تأثیر مداخلات هیجان محور و شناختی برافزایش فرکانس رزونانس تغییرپذیری ضربان قلب (HRV) و کاهش استرس بیماران به دنبال جراحی عروق کرونر قلب بود.
روش:مطالعه حاضر از نوع کوشش های بالینی تصادفی (RCT) بود. تعداد 75 بیمار جراحی شده عروق کرونر قلب(CABG)از بین بیماران شرکت کننده در برنامه بازتوانی مرکز قلب تهران انتخاب شدند. این بیماران به صورت تصادفی در سه گروه 25 نفری مداخله ای 1) مداخلات هیجان محور، 2) مداخلات مختلط (هیجان محور و شناختی)، 3) گروه کنترل (مداخلات متعارف بیمارستانی) قرار گرفتند. هر سه گروه پیش از مداخلات از نظر استرس و فرکانس رزونانس با استفاده از خرده مقیاس استرس آزمون DASS-21 و دستگاه پایشHRV مورد ارزیابی قرار گرفتند.هر سه گروه به مدت 5 هفته تحت مداخلات روان شناختی متناسب با گروه بودند و پس از مداخلات دوباره به وسیله همان ابزار و مقیاس ها مورد ارزیابی مجدد قرار گرفتند.
یافته ها: تحلیل کوواریانس نشان داد دو گروه مداخله ای اصلی در مقایسه با گروه کنترل کاهش معناداری را در استرس نشان داده اند. این کاهش هم از نظر آماری (05/0>P) و هم از نظر بالینی معنادار بود. گروه مداخله ای مختلط در مقایسه با گروه مداخله ای هیجان محور کاهش معنادار بیشتری را نشان داد.نتایج حاصل از HRV بیماران نیز حاکی از این بود که گروه های مداخله ای اصلی افزایش معناداری (01/0>P) در فرکانس رزونانس نشان داده اند.
نتیجه گیری:مداخلات روان شناختی می توانند موجب کاهش هیجان های منفی و استرس و افزایش فرکانس رزونانس HRV حول و حوش 1/0 هرتز و متعاقباً افزایش تغییرپذیری ضربان قلب(شاخص سلامتی و بهبود)در بیماران کرونری شوند.
بررسی اختلال هذیانی در بیماران بستری در بیمارستان فارابی کرمانشاه
حوزههای تخصصی:
ترس و عوامل پیدایش آن
منبع:
پیوند ۱۳۵۹ شماره ۸
حوزههای تخصصی:
مقایسه نشخوار فکری افسرده ساز در مبتلایان به اختلالات افسردگی اساسی و وسواسی- جبری و افراد بهنجار(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف :اختلالات افسردگی اساسی و وسواسی- جبری همپوشی هایی با یکدیگر دارد. هدف از انجام پژوهش حاضر، مقایسه نشخوار فکری افسرده ساز و ابعاد آن در مبتلایان به اختلالات افسردگی اساسی، وسواسی- جبری و افراد بهنجار بود. مواد و روش ها:طرح پژوهش از نوع علی- مقایسه ای بود. جامعه آماری را کلیه بیماران مبتلا به اختلالات افسردگی اساسی و وسواسی– جبری مراجعه کننده به مراکز درمانی شهر تبریز تشکیل دادند و از بین آن ها 30 نفر با تشخیص اختلال افسردگی اساسی و 30 نفر با تشخیص اختلال وسواسی- جبری با استفاده از مصاحبه بالینی ساختار یافته بر اساس ملاک های Diagnostic and Statistical Manual of Mental Disorders, 5 thEdition (DSM-5)، به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به همراه 30 نفر گروه شاهد همتا مورد بررسی قرار گرفتند. شرکت کننده ها به پرسش نامه نشخوار فکری افسرد ه ساز پاسخ دادند. جهت تحلیل داده ها از روش تحلیل واریانس چند متغیری نرم افزار SPSS استفاده شد. یافته ها:میانگین نمرات نشخوار فکری افسرده ساز در افراد مبتلا به دو اختلال افسردگی اساسی و وسواسی- جبری بیشتر از افراد عادی بود (001/0 > P). همچنین، تفاوت معنی داری در میانگین نمرات نشخوار فکری افسرده ساز در بین مبتلایان به افسردگی اساسی و وسواسی- جبری مشاهده نشد (330/0 > P). نتیجه گیری:نشخوار فکری افسرده ساز مؤلفه مشترک در اختلالات افسردگی اساسی و وسواسی- جبری به شمار می رود و می تواند در آغاز، دوام و شدت دو اختلال افسردگی اساسی و وسواسی- جبری نقش داشته باشد. این یافته در فرایند تشخیص و درمان دو اختلال می تواند قابلیت کاربرد داشته باشد.
مقایسه سبک های دلبستگی در افراد مبتلابه اختلال شخصیت اسکیزوتایپال و افراد بهنجار(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف :سبک دلبستگی ناایمن، یکی از عوامل مؤثر در بسیاری از آسیب های روانی است. پژوهش حاضر با هدف مقایسه سبک های دلبستگی در افراد مبتلا به اختلال شخصیت اسکیزوتایپال و افراد بهنجار انجام شد. مواد و روش ها:این پژوهش از نوع تحقیقات علی- مقایسه ای بود. نمونه ای به حجم 90 نفر شامل 30 بیمار مبتلا به اختلال شخصیت اسکیزوتایپال (با مصرف دارو)، 30 بیمار مبتلا به اختلال شخصیت اسکیزوتایپال (بدون مصرف دارو) و 30 فرد بهنجار از بین مراجعان مراکز درمانی دولتی و خصوصی خدمات روان پزشکی به روش نمونه گیری ملاک محور انتخاب شدند و مورد مقایسه قرار گرفتند. از پرسش نامه سبک های دلبستگی بزرگسال برای جمع آوری داده ها استفاده شد. داده ها با استفاده از روش تحلیل واریانس چند متغیره تجزیه و تحلیل گردید. یافته ها:تفاوت میان سبک های دلبستگی در بیماران مبتلا به اختلال شخصیت اسکیزوتایپال (با و بدون مصرف دارو) و افراد بهنجار از لحاظ آماری معنی دار بود (001/0 > P، 526/0 = F)؛ به این معنی که نمرات گروه اختلال شخصیت اسکیزوتایپال پایین تر از گروه مقایسه در دلبستگی ایمن گزارش گردید. یافته ها نشان داد که در دلبستگی های دوسوگرا و اجتنابی، تفاوت معنی داری بین هر دو گروه دارای اختلال شخصیت اسکیزوتایپال و افراد بهنجار مشاهده شد. نتیجه گیری:در مجموع، نتایج حاکی از اهمیت نوع سبک دلبستگی در اختلال شخصیت اسکیزوتایپال بود. افراد دلبسته ناایمن جهت تجربه ویژگی های اسکیزوتایپال و ابتلا به اختلال شخصیت اسکیزوتایپال آسیب پذیر هستند.
نیمرخ علامت شناسی اسکیزوفرنیا در بیماران بستری در مراکز روانپزشکی ایران
حوزههای تخصصی:
سطح انگیزش، خودپنداشت و نگرش نسبت به خواندن در دانش آموزان نارساخوان
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: یکی از رایج ترین اختلال های یادگیری در دانش آموزان، نارساخوانی است که پیامدهای منفی بسیاری به دنبال دارد. هدف از انجام پژوهش حاضر مقایسه انگیزش، خودپنداشت و نگرش خواندن در دانش آموزان مبتلا و غیرمبتلا به نارساخوانی بوده است. روش: پژوهش حاضر از نظر روش شناسی تحلیلی - مقطعی است. جامعه آماری این پژوهش شامل تمامی دانش آموزان مقطع ابتدایی شهر رشت در سال تحصیلی 93-1392 بود که تعداد 108 نفر از آنها (54 آزمودنی کودکان غیرمبتلا به نارساخوانی و 54 آزمودنی کودکان مبتلا به نارساخوانی) با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها در این پژوهش از آزمون رسمی خواندن و نارساخوانی (کرمی نوری و مرادی، 1388)، پرسش نامه انگیزش خواندن (ویگفیلد و گاتری، 1997)، خودپنداشت خواندن (آهلووالیا، 1961) و نگرش خواندن (مک کنا و کر، 1990) استفاده شد. یافته ها: نتایج به دست آمده از تحلیل واریانس چندمتغیری نشان داد که بین کودکان مبتلا و غیر مبتلا به نارساخوانی حداقل در یکی از متغیرهای وابسته تفاوت معنی داری وجود دارد (001/0P<). نتایج تحلیل واریانس نشان داد که میانگین نمرات کودکان مبتلا به نارساخوانی در تمام مؤلفه های انگیزش، خودپنداشت و نگرش خواندن به طور معناداری بالاتر از نمرات کودکان غیر مبتلا به نارساخوانی است (001/0 < P). نتیجه گیری: یافته های این پژوهش نشان داد مشکلات تحصیلی دانش آموزان نارساخوان بر جنبه های روان شناختی آنها تأثیر منفی دارد که ضرورت دارد مورد توجه قرار گیرد.