فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۸۴۱ تا ۲٬۸۶۰ مورد از کل ۴٬۴۴۹ مورد.
فلسفه و تاریخنگاری
منبع:
نامه حکمت ۱۳۸۳ شماره ۴
حوزههای تخصصی:
نقد مبانى نظریه «دین حداقلى»
حوزههای تخصصی:
مقاله حاضر، نقدى است بر نظریه «دین حداقلى»، که بر اساس آن دین در امور فردى و اخروى محدود مىگردد و در نتیجه، قلمرو و گستره آن در امور اجتماعى، سیاسى، اخلاقى و فقهى به حداقل کاهش مىیابد. نظریه حداقلى دین، که چند سالى است به عنوان یک نظریه از سوى روشنفکران و نواندیشان دینى معاصر طرح شده است، ریشه در مبانىاى دارد که مهمترین آن، تحویل و تحدید هدف بعثت و جهتگیرى دعوت انبیا در امور اخروى است. در این نوشتار، پس از تحلیل و نقد و بررسى مبناى فوق، جامعیت و شمولیت هدف بعثت انبیا نسبت به امور دنیوى و اخروى بیان شده است.
دو معنای فلسفه تاریخ
سه گانگی معنایی اخلاق در اندیشه ی کرکگور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله معنا شناسیهای مختلف از اخلاق در نوشته های کرکگور مورد بررسی قرار گرفته و از این رهگذر، سه معنای متفاوت برای اخلاق دراندیشه ی او شناسایی شده است، نخست اخلاقی خدامحور به مثابه مرحله ی گذار از زیبایی شناسی و آمادگی برای ورود به ساحت دین، دیگر اخلاق با مشخصه های اخلاق کانتی و هگلی که کرکگور حکم به تعلیق آن در برابر دین می دهد و سومی، اخلاق به عنوان تجلی جمعی عشق مسیحایی.
علم و دین در جهان اسلام
نزاع علم و دین در قرن نوزدهم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
علم و دین که هر دو سابقه ای طولانی در حیات بشر دارند، در تاریخ بلند خود، در کنار یک دیگر بر زندگی او تأثیرگذار بوده اند و تقریباً هیچ ناسازگاری ای بینشان وجود نداشته. پیش رفت وسیع علوم که از قرن هفدهم آغاز شد، به تدریج دانش مندان را به اکتشافاتی رساند که متفاوت و گاه متعارض با آموزه های رسمی دین بود. این امر موجب پیدایش نزاع میان علم و دین شد، تاآن جا که عالمان دین و دانش مندان به تخطئة آرای یک دیگر پرداختند. این نزاع در قرن هفدهم وضعیت متفاوتی یافت، چرا که در این قرن هم دین و هم علم معنای جدیدی یافته بود. علم، تا پیش از این قرن، هویتی مستقل از فلسفه، اخلاق و الهیات نداشت و دین نیز که تا پیش از عصر روشن گری بر ایمان استوار بود در این عصر به سمت عقل سوق یافت و صدق و کذب گزاره های آن مطمح نظر قرار گرفت. با شکل گیری هویت مستقل علم و دین، نزاع میان آن دو یکی از مباحث مهم قرن نوزدهم شد؛ موضوعی که در این مقاله بررسی خواهد شد.
فلسفه، زبان، وجود
تلاقی های منطق و اخلاق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه دین
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه اخلاق
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی منطق کلیات فلسفه منطق
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی اخلاق اسلامی کلیات فلسفه اخلاق
در این جستار با اشاره به برخی قلمروهای تلاقی منطق و اخلاق، به مشکلات و راه حل ها و عرصه های جدید و بدیع پژوهش که ثمره این تلاقی ها بوده، پرداخته می شود. از میان مباحث و مسائل بسیار، در این مجال، این چند مناقشه منطقی فلسفی را گزارش و بررسی می کنیم: شکاف «است باید» (مسأله هیوم) و طرح برخی راه حل های طرح شده در مقابل آن و پارادکس های منطقِ تکلیف، اصل منطقی اخلاقی «بایستن مستلزم توانستن است» و تحلیل منطقی آن، مغالطه طببیعی انگارانه (و در ذیل آن استدلال از راه پرسش گشوده)، مسائل و مناقشات ناظر به استدلال و قیاس عملی و اخلاقی (در قالب نقش اصول در استدلال اخلاقی و مسأله ضعف اراده). این مسائل و مناقشات در طی تاریخ فلسفه جدید، باعث ایجاد ادبیات و آثار و موضوعات جدید بسیاری در هر دو قلمرو منطق و اخلاق شده است؛ سیری که همچنان ادامه دارد. این ها مباحثی است که خود طرح کنندگان اولیه به آن ها التفات و توجه نداشته اند.
خودانگیختگی در فلسفه نقّادی کانت و فلسفه لایب نیتس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
خودانگیختگی، مفهوم اصلی در مبحث آزادی در نظام فلسفی کانت و لایب نیتس است. لایب نیتس این مفهوم را شرط ضروری آزادی و اختیار می داند و عموماً آن را در جایگاه نفی و ردّ هر نوع ضرورتی تعریف می کند. طبق نظر لایب نیتس هر جوهری صرفاً علّت حالات خودش است؛ بنابراین هر تغییری که در آن رخ دهد به گونه ای خودانگیخته حادث می شود. مفسّران فلسفه لایب نیتس، دو نوع خودانگیختگی را در فلسفه او مشخّص کرده اند: خودانگیختگی مونادی و خودانگیختگی عامل. کانت از سنّت لایب نیتسی این دیدگاه را پذیرفت که خودانگیختگی نه تنها اصل درونی عمل است، بلکه ذهن را جوهر اندیشنده می شناساند، اما با معرّفی دو نوع خودانگیختگی مطلق و نسبی، این مفهوم را تبیین می کند. فاهمه وقتی به متعلّق تجربه ای که باید در مقولات آورده شود، ارجاع می کند به صورت نسبی خودانگیخته است. عقل در قانون گذاری، پیروی و ترویج قانون اخلاقی مطلقاً خودانگیخته است، اما همین عقل وقتی در تأثیر اصول ناهمگون و تجربی طبیعت حسّی باشد، به شکل نسبی خودانگیخته است. قوّه حکم نیز وقتی بتواند تنها به متعلّق تجربه واقعی ارجاع شود، به صورت نسبی خودانگیخته است.
علوم شناختی
منبع:
علامه ۱۳۸۳ شماره ۳ و ۴
حوزههای تخصصی:
انواع شیمیایی، کشف یا قرارداد: بررسی دیدگاه جوزف لاپورت در مورد ارجاع واژه های انواع طبیعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بر اساس دیدگاه هیلاری پاتنم، نام گذاری و ارجاع انواع به نحوی است که بر مبنای آن دو مرحلة تحقیق تجربی در مورد نوع امکان پذیر می شود. در سال های اخیر جوزف لاپورت، در مورد نام گذاری انواع طبیعی، معضلی تشخیص داده است؛ او نشان می دهد که برای انواع دارای واریته، نمونه های مبهمی وجود دارند که نمی توان به راحتی تصمیم گرفت که آن ها از مصداق های واریتة ناشناخته ای از آن نوع اند و یا مصداقی از آن محسوب نمی شوند. کشف ذات زمانی ممکن است که بدانیم ساختار واریته های متفاوت تا چه حد با هم تفاوت دارند. از سوی دیگر، واریته ها را زمانی در اختیار داریم که ذات نوع را تشخیص داده باشیم. یک راه برای خروج از این معضل، راه حلی است که لاپورت مطرح کرده است؛ از نظر لاپورت ذات انواع کشف نمی شوند بلکه قرارداد می شوند. برای خروج از این معضل، در این مقاله تلاش می کنیم راه حل دیگری که مستلزم کشف ذات باشد عرضه کنیم.
پرتره و گفت و گو
نقد هایدگر و لئواشتراوس بر سیاست دوران مدرن
منبع:
راهبرد ۱۳۸۵ شماره ۴۰
حوزههای تخصصی:
خداشناسی اکهارت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
«مایستر اکهارت» از عرفایی است که سنت مسیحی در قرون وسطی اندیشه وی را برنتافت و خداشناسی وی را بدعت آمیز دانست. مهم ترین مسائلی که خداشناسی اکهارت را از سلف مسیحی اش متفاوت می سازد عبارتند از: طرح دو وجهی خدا/الوهیت که یکی برابر با وجود و دیگری برتر و فراتر از آن است، باور به عدم ادراک الوهیت توسط بشر و توسل به کلام سلبی برای سخن گفتن از او، ارائه تقریری جدید از اصل تثلیث و باور به وحدت الوهیتِ برتر از تثلیث و ... . کلیسای کاتولیک، اکهارت را بدعت گذار و نافی تثلیث دانست و او در دفاعیه ای به یکایک اتهاماتش پاسخ گفت. به دلیل گرایش باطنی و عرفانی اکهارت، تفکر وی بیش از آنکه به خدای سه گانه و قابل ادراک مسیحی نزدیک باشد، متأثر از کلام سلبی مورد توجه دیونیسیوس و تفکرنوافلاطونی است و بدون نفی تثلیث، ضمن پذیرش ماهیت و کارکرد هریک از اشخاص تثلیث و ذکر آن در موعظاتش، وحدت را برترین ویژگی «الوهیت فراتر از وجود و عدم» می خواند و الوهیت بی نام و نشان را در رأس تثلیث قرار می دهد. الوهیتی که شناخت آن ناممکن و تنها راه سخن گفتن از آن الهیات سلبی است.