فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۵۲۱ تا ۱٬۵۴۰ مورد از کل ۷٬۶۵۵ مورد.
حوزههای تخصصی:
بررسی و شناخت ویژگی های شخصیتی افراد در بسیاری از موارد می تواند محرک خوبی برای دستیابی به مسیر تحصیلی و حرفه کاری متناسب با علایق و سلایق یادگیرندگان باشد. یکی از آزمون های موفقی که در مسیر شخصیت شناسی مورد استقبال قرار گرفته است، تست شخصیت شناسی مایرز-بریگز ( آزمون Mbti ) است. تست شخصیت شناسی مایرز-بریگز با در نظر گرفتن مجموعه ای از تضادهای روانشناختی 16 تیپ شخصیتی را شناسایی می نماید. در این تحقیق به منظور کشف و شناسایی شخصیت غالب دانشجویان معماری دانشگاه فنی و حرفه ای و بررسی همگونی شخصیت غالب با حرفه معماری، دانشجویان معماری در مقاطع مختلف کاردانی و کارشناسی مورد هدف قرار گرفتند. نتایج پژوهش نشان می دهد که تیپ شخصیت غالب دانشجویان در مقطع کاردانی معماری ESFP (برونگرا، حسی، احساسی و ادراکی)، دانشجویان معماری داخلی ESTJ (برونگرا، حسی، تفکری و قضاوتی) و دانشجویان در مقطع کارشناسی معماری از نوع INTP (درون گرا، شهودی، تفکری و ادراکی) می باشد. همچنین نتایج حاصل از پژوهش نشان می دهد که میان رشته تحصیلی دانشجویان( گروه معماری و معماری داخلی) و تیپ های شخصیتی Mbti ارتباط معنادار وجود دارد. از طرفی میان پیشرفت تحصیلی دانشجویان و تیپ های شخصیتی ایشان ارتباط معناداری مشاهده نشده است. نتایج پژوهش حاکی از آن است که تمایلات دانشجویان حاضر در این دانشگاه اکثرا هم جهت با اهداف دانشگاه بوده و این نکته می تواند تسهیل کننده در انتخاب و هدایت دانشجویان در مسیر شغلی و حرفه کاری ایشان باشد.
تحلیلی بر سازه های چوبی شیبدار در ساختمان های صنعتی شمال ایران مربوط به دوران پهلوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقش جهان سال دوازدهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۱
۱۴۵-۱۲۸
حوزههای تخصصی:
اهداف: ورود معماران خارجی و بازگشت تحصیلکردگان ایرانی خارج از کشور، سبب ظهور شکل جدیدی از معماری شد. پوشش شیروانی با سازه های خرپایی از رهاوردهای معماری این دوران است. در بسیاری از ساختمان ها و حتی برای پوشش بناهای صنعتی نیز به واسطه پوشاندن دهانه های بزرگ از خرپا استفاده شد. پژوهش حاضر سعی دارد به تفاوت سازه های خرپایی ایرانی و غیرایرانی در بناهای صنعتی بپردازد. روش ها: گام اول پژوهش با اتکا به مطالعات کتابخانه ای و بازخوانی دوباره اسناد و متون برجای مانده، به نقد و بررسی موضوع می پردازد. در بخش دیگر از فرآیند پژوهش، بر پایه مشاهدات میدانی و عینی، شش نمونه از میان بناهای صنعتی اواخر قاجار و دوره پهلوی، منسوب به میراث مشترک ایران و آلمان، در دو استان گیلان و مازندران انتخاب و تحلیل شده است. یافته ها: از شش نمونه سازه شیب دار، دو مورد با خرپای ایرانی اجرا شده و در چهار نمونه دیگر خرپای غیرایرانی مورد استفاده قرار گرفته است. گروه اول تنها سازه های شیبدار محسوب می شوند (فقط ظاهر خرپا) و گروه دوم در دسته سازه های خرپایی هستند. نتیجه گیری : بررسی دو گروه متفاوت از سازه های شیبدار در جریان تحقیق این مطلب را روشن کرد که خرپای ایرانی به لحاظ ترکیب قرارگیری اعضاء، برش چوب، اتصالات و توزیع نیروها، متفاوت از خرپای فرنگی است و آنچه ما در ایران خرپا می نامیم، تنها از جنبه شکلی مشابه خرپا هستند و به لحاظ سازه ای تفاوت های آشکاری را با یکدیگر دارند.
بازشناسی ادراکات فضای شهری با تطبیق شاخص های چیدمان فضا و نقشه شناختی (مطالعه موردی: بازار بزرگ تهران)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
گفتمان طراحی شهری دوره سوم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۳
96-73
حوزههای تخصصی:
اهداف: بافت تاریخی شهرها نقش بسزایی در شناخت پیچیدگی ها و ساختار یک شهر دارند که می تواند منجر به شناخت و ادراک افراد شود. بازارهای سنتی نیز به عنوان مهم ترین عنصر تاریخی شهرها محسوب می شوند که علیرغم مطالعاتی که الگویی برای سنجش و ارزیابی ادراک فضایی در بافت بازار ارائه می دهد، این پژوهش به بررسی ادراکات از بازار سنتی تهران با تطبیق شاخص های چیدمان فضا و نقشه های شناختی پرداخته است. ابزار و روش ها: در این پژوهش از روش تلفیقی که ترکیبی از داده های کمی و کیفی و تجزیه و تحلیل آنها می باشد، استفاده شده است. در این راستا ابتدا نقشه بازار تهران در نرم افزار چیدمان فضا بازخوانی و شاخص های نقشه محوری با کروکی های ترسیم شده توسط جامعه آماری شامل کسبه، خریداران یا رهگذران، تطبیق و تحلیل شده است. یافته ها: نظریه چیدمان فضا به تنهایی نمی تواند ابعاد مختلف عینی و ذهنی محیط را برای ما روشن سازد، زیرا این نظریه فقط به ابعاد عینی ناظر می پردازد، لذا برای درک ویژگی های شناختی فضا که متأثر از نوع و نحوه ادراک افراد هست، نیاز به استفاده از نقشه های شناختی برمبنای حضور افراد و تمرکز بر کاربران (اینجا بازار بزرگ تهران) که به شناخت و تجربه محیط می پردازند، است. نتیجه گیری: نتایج پژوهش حاکی از آن است که فاکتورهای متعدد عینی و ذهنی در کنار هم و گاه با اولویت بندی هایی نسبت به یکدیگر، در تشخیص راهیابی صحیح فضا مؤثر هستند .
مقایسه بازآفرینی شهری و حفاظت شهری در گستره فرایند تغییر (از دیدگاه اندیشمندان معاصر)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
باغ نظر سال نوزدهم مهر ۱۴۰۱ شماره ۱۱۲
67 - 80
حوزههای تخصصی:
بیان مسئله : بازآفرینی شهری و حفاظت شهری، زاده تغییر در دو جریان حفاظت و توسعه هستند. هر دو رویکرد در طی دهه ها در تلاش برای نزدیک شدن به یکدیگر بوده، تغییر یافته و به تعریف امروزین خود رسیده اند. این نزدیکی تا به اندازه ای بوده که امروزه برخی این دو را یک رویکرد واحد و یکپارچه به شمار می آورند. از سوی دیگر برخی بالعکس، این دو را رویکردهایی متضاد می دانند که سمت وسویی متفاوت از یکدیگر را دنبال می کنند. پژوهشی که به روشنی این دو رویکرد را از یکدیگر بازشناسد و به تشخیص رابطه میان آنها پرداخته باشد و آنها را در فرایند تغییر در شهرها از یکدیگر تمییز دهد وجود ندارد.
هدف پژوهش : پژوهش حاضر در پی بازشناسی دو رویکرد بازآفرینی شهری و حفاظت شهری و مقایسه آنهاست. بنابراین پرسش اصلی این پژوهش این گونه مطرح می شود که اهداف، مؤلفه ها و تعاریف دو رویکرد بازآفرینی شهری و حفاظت شهری چیستند و در گستره فرایند تغییر چه شباهت ها و تفاوت هایی با یکدیگر دارند؟ با انجام چنین پژوهشی می توان امیدوار بود که تعادلی سازنده تر در شهرها میان رویکردها برقرار شود.
روش پژوهش : در این پژوهش، روش تحقیق از نوع کیفی انتخاب شده و از روش مطالعات مقایسه ای برای تحلیل ها و به منظور استخراج کدهای بازآفرینی شهری، حفاظت شهری و فرایند تغییر از کدگذاری انتخابی استفاده شده است. بدین منظور، با استفاده از روش مقایسه ای متغیرمحور، شباهت ها و تفاوت های بازآفرینی شهری و حفاظت شهری در هر بخش از جنبه های فرایند تغییر مورد تحلیل و مقایسه قرار می گیرند.
نتیجه گیری : نتایج تحقیق نشانگر آن است که بازآفرینی شهری و حفاظت شهری یک رویکرد واحد و یکپارچه نبوده و اهداف، تعاریف و مؤلفه های متفاوتی دارند. همچنین این دو رویکرد الزاماً متضاد نیستند و می توانند مکمل و همراستا باشند. علاوه براین، هردو به طور توأمان از مؤلفه های حفاظت و توسعه برخوردارند، اما تفاوت آنها در اولویت بندی توجه به این مؤلفه هاست.
ارزیابی کیفی معماری کلانتری به مثابه فضای شهری عمومی – عملکردی بر اساس روش ترجیحات کاربر، مورد مطالعه ۲۸ کلانتری تهران بزرگ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شهر ایمن سال ۵ تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱۸
35 - 60
حوزههای تخصصی:
در شهر های امروزی، فضاهای شهری متنوعی با طیف وسیعی از عملکردهای تفریحی تا امنیتی وجود دارد. کلانتری ها نیز یکی از این فضا های شهری هستند که مهمترین وظیفه انها، حفظ امنیت و نظم اجتماعی در شهر است. روش تحقیق این پژوهش در دو بخش نظری و عملی صورت پذیرفته است، در بخش نظری با استفاده از روش توصیفی-تحلیلی بعد های اصلی مورد نیاز برای ارزیابی کیفیت معماری کلانتری، به عنوان یک فضای شهری، توسط نظریه ابعاد کیفی فضا (پروفسور کرمونا) تبیین گردید و همچنین با استفاده از منابع کتابخانه ای از قبیل مقالات و کتب شاخصه های هر کدام از این ابعاد متناسب با معماری کلانتری تبیین گردیده است. در نهایت شش فاکتور (اجتماعی، بصری، ادراکی، فضایی، مورفولوژی و عملکردی) برای معرفی یک فضای شهری براساس نظریه پروفسور متیو کارمونا انتخاب شدند. سپس به تبیین زیر شاخصه های هر کدام از فاکتورها پرداخته شده است. جهت شناسایی عوامل موثر بر کیفیت معماری کلانتری و نحوه اثر آنها ۲۸ مورد از کلانتری های واقع در مناطق 1، 2، 3، 4، 5، 7 و 8 شهر تهران مورد بررسی قرار گرفته اند. جامعه آماری در این پژوهش متشکل از مراجعین و پرسنل حاضر در کلانتری ها، مهندسین پژوهشگاه ناجا و متخصصین معماری و طراحی شهری انتخاب شده است. به منظور رفع معضل نداشتن دانش تخصصی معماری، جامعه آماری و ایجاد زبان مشترک بین پژوهشگر و پاسخ دهندگان از روش ارزیابی ترجیحات استفاده کنندگان در این پژهش استفاده شده است. نتایج بدست آمده حاکی از دستیابی به عناصر هویتی است که می توان بوسیله آن، معماری کلانتری، که یک ساختار عمومی – عملکردی شهری است را ارتقاء داد و موجب افزایش کیفیت معماری آن شد. در انتها پیشنهادات طراحی معماری متناسب با پژوهش انجام شده برای کلانتری ها ارائه گردیده است.
بررسی نقش کیفیت زندگی و فضاهای بی دفاع شهری در گرایش به خشونت های شهری (مورد مطالعه: جوانان شهر رشت)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دانش شهرسازی دوره ۶ تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲
147 - 162
حوزههای تخصصی:
بیان مسئله: توجه به کاهش ناامنی های شهری از جمله مسایل مهم در دستیابی به توسعه پایدار اجتماعی است. جرم و خشونت شهری از جمله عواملی هستند که باعث تضعیف امنیت در شهرها می شوند. خشونت شهری یکی از آسیب های اجتماعی است که با بررسی آن می توان به وضعیت سلامت اجتماعی در یک شهر پی برد. هدف: هدف از پژوهش حاضر، مطالعه رابطه کیفیت زندگی شهری و فضاهای بی دفاع شهری با گرایش به خشونت های شهری است. روش: روش تحقیق توصیفی - تحلیلی و برای گردآوری اطلاعات، از روش های اسنادی و ابزار پرسشنامه استفاده شده است. جامعه آماری تحقیق را جوانان 18 تا 35 سال شهر رشت شامل 224203 نفر تشکیل می دهند. حجم نمونه از طریق فرمول کوکران 384 نفر و به روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای توزیع گردید. مفهوم کیفیت زندگی شهری با بهره گیری از پژوهش ربانی خوراسگانی و کیانپور (1386)، فضاهای بی دفاع شهری و خشونت شهری نیز با استفاده از پرسشنامه استاندارد سنجیده شده است. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزارهای SPSS و Amos و آزمون های آماری همبستگی پیرسون و مدل سازی معادلات ساختاری انجام گردید. یافته ها: بین کیفیت زندگی شهری و خشونت شهری و ابعاد آن (خشونت اجتماعی، خشونت روانی، خشونت فیزیکی و خشونت اقتصادی) همبستگی معنادار معکوسی وجود دارد. اما بین فضاهای بی دفاع شهری و خشونت شهری و ابعاد آن (خشونت اجتماعی، خشونت روانی، خشونت فیزیکی و خشونت اقتصادی) همبستگی مستقیمی وجود دارد. نتیجه گیری: بر اساس نتایج به دست آمده از مدل معادلات ساختاری، کیفت زندگی شهری به مقدار 18/0- بر خشونت شهری تأثیر دارد؛ به طوری که با افزایش کیفیت زندگی شهری، گرایش به خشونت شهری کاهش می یابد. همچنین تاثیر فضاهای بی دفاع شهری بر گرایش به خشونت شهری برابر با 28/0 است؛ به نحوی که افزایش دسترسی به فضاهای بی دفاع شهری، گرایش جوانان به خشونت شهری افزایش می یابد. کلید واژه ها: کیفیت زندگی شهری، فضاهای بی دفاع، خشونت، شهر رشت.
تأثیر معماری خانه های چوبی روسیه بر خانه های چوبی گمیشان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
باغ نظر سال نوزدهم فروردین ۱۴۰۱ شماره ۱۰۶
19 - 32
حوزههای تخصصی:
بیان مسئله : موضوع این پژوهش بررسی تأثیر معماری خانه های چوبی روسیه بر خانه های چوبی گمیشان است که در آن به بازشناسی کالبد خانه ها از جنبه های مختلفی مانند نوع مصالح، روش ساخت، فرم، تزیینات و عناصر بصری پرداخته شده است که در خانه های چوبی اقوام ترکمن ساکن گمیشان و اقوام روس مشابه است. هدف پژوهش: این پژوهش از این نظر اهمیت دارد که می توان رابطه میان ویژگی های فرهنگی اقوام ترکمن، با ویژگی های فرهنگی اقوام روس که با آنان در تعامل بودند را تبیین کرد. پرسش اصلی این است که چه رابطه ای میان خانه های چوبی در روسیه و خانه های چوبی ترکمنی گمیشان وجود دارد؟ مبانی نظری تحقیق متکی بر تأثیرپذیری معماری اقوام از یکدیگر و نقش فرهنگ و تعاملات فرهنگی در ایجاد خانه و بخش های مختلف آن در اقوام گوناگون در گذشته بوده است. روش پژوهش : در این پژوهش از روش تحقیق توصیفی-تحلیلی و همچنین روش تحقیق تطبیقی استفاده شده است گردآوری داده ها بر اساس مطالعات کتابخانه ای و مشاهدات میدانی، اصول اجتماعی و فرهنگی اقوام ترکمن در ارتباط با اقوام سنتی روسیه بررسی و عناصر و مؤلفه های مشابه شناسایی شده و نیز به بررسی تأثیر این مؤلفه ها بر خانه های ترکمنی گمیشان پرداخته شد، در این پژوهش فرهنگ معماری خانه های چوبی روسیه متغیر مستقل و معماری خانه های چوبی گمیشان متغیر وابسته است. نتیجه گیری : نتایج این تحقیق نشان می دهد معماری خانه های چوبی گمیشان چه در تقسیمات فضایی، نما و تزیینات و چه در ابزار و روش ساخت به صورت مستقیم از خانه های چوبی روسیه تأثیر پذیرفته که این تأثیرپذیری ریشه در تعامل افکار و باورهای فرهنگی و اجتماعی آن ها دارد و نشان می دهد که اقوام ترکمن عناصر فرهنگی و بومی و اقلیمی خود را با مؤلفه های فرهنگی–بومی روسیه ترکیب کرده و با بازتولید آن به نوع خاصی از معماری رسیدند که از بسیاری جهات مطابق با مختصات فرهنگی آن ها بوده است.
تاثیر کالبد ساختاری میادین دوره صفوی در ارتقا تعاملات و پایداری اجتماعی ( نمونه موردی:میدان های تاریخی نقش جهان اصفهان و گنجعلی خان کرمان)
حوزههای تخصصی:
میدان به عنوان یک فضای شهری،یکی از مهم ترین مکان هایی است که محل برخوردهای چهره به چهره و عرصه تعاملات اجتماعی شهروندان به شمار می رود وجود بحران ترافیک وسایل نقلیه،باعث کمبود شدید فضای عمومی با قابلیت پذیرش تعاملات اجتماعی شده است این در حالیست که باتوجه به فشارهای روانی روزمره،نیاز به فضایی برای برقراری ارتباط بیشتر با طبیعت،انسان و فضای باز،بیش از پیش احساس می گردد.این میدان های پر ارزش طی دهه های گذشته دراثر بی توجهی رونق زندگی خود را از دست داده اند.هدف این پژوهش بررسی مفهوم فضای شهری،مراحل و ابعاد مختلف تجلی کالبد شهری در تعاملات اجتماعی را با مطالعه ی میدان های شهری دوره صفوی(میدان نقش جهان اصفهان و میدان گنجعلی خان کرمان)مورد بررسی قرار داده و راهکارهایی برای ارتقا این فضاهای شهری،به منظور تقویت تعاملات اجتماعی شهروندان ارائه داده است.روش پژوهش کمی و از نوع تحلیل-توصیفی بوده و برای گردآوری مطالب از مطالعات کتابخانه ای و میدانی استفاده شده است.در ابتدا به تعریف مفاهیمی از جمله تعاملات اجتماعی و سبک اصفهانی دوره صفوی پرداخته شده سپس تحلیل و تطبیق ویژگی های نمونه های موردی(میدان نقش جهان اصفهان و میدان گنجعلی خان کرمان)صورت گرفته است.با بررسی وضع موجود دو میدان،نقاط ضعف و قوت آن ها بدست آمده و راهکارهایی جهت بهبود و ارتقای نقاط قوت و همچنین تضعیف و از بین بردن نقاط ضعف آن ها به صورت جداول sowt ارائه شده است.بررسی این جداول نشان می دهد راهکارهایی از قبیل:طراحی انعطاف پذیرو چندمنظوره ی فضای میانی میدان با رویکرد فضای تجمع،تمهید فضا جهت تشویق فعالیت های بدون فضا،ایجاد تنوع در کارکرد،فعالیت ها،زمان های استفاده از فضا و گروه های مخاطب فضا و ... در احیای تعاملات اجتماعی میدان موثر خواهند بود.
بررسی تاثیر طرح واره درشکل گیری شعر و معماری بر اساس دیدگاه ایوانز و گرین
حوزههای تخصصی:
نشانه شناسی با هدف بررسی چگونگی معنادهی به متن یک اثر، به دنبال ایجاد ارتباط و تاثیرگذاری بر مخاطب و فرایند ذهنی می باشد. ایوانز و گرین فرایند ذهنی و طرح واره های تصوری در ذهن مخاطب را ابزاری برای برقراری ارتباط می دانند و مولفه هایی همچون فضا، ظرف بودگی، جابجایی(حرکت)، توازن، نیرو، پیوستگی و وجود را نشانه های انتزاعی برای ایجاد طرح واره بر اساس تجربه در ذهن مخاطب مطرح نموده اند. هدف اصلی این پژوهش بررسی طرح واره در دو حوزه شعرو معماری و ایجاد ارتباط همسو با ذهنیت و تجربه مخاطب می باشد. این تحقیق با رویکردی کیفی و روشی تفسیری- تاریخی و با دیدگاهی تطبیقی از طریق تشریح ادبیات نظری در چارچوب مدلی مفهومی درصدد پاسخ به پرسش تحقیق می باشد: چه ارتباطی بین شعرو فضای معماری وجود دارد و نقش طرح واره در این ارتباط و خلق معنا چیست؟ نتایج تحقیق حاکی از آن است که با تعمیم نظریه ایوانز و گرین و مولفه های موثر طرح واره در شعر و معماری می توان گفت که طرح واره ها همواره در شکل گیری و شاخص بودن اثر موثر بوده اند. این تاثیر ممکن است با حضور و یا عدم حضور یک طرح واره باشد. نمود طرح واره به دو صورت حاصل می شود: نخست در قالب کاربرد و همنشینی طرح واره هایی که در یک حوزه معنایی قرار دارد و دوم بر پایه تصویری که از همنشینی طرح واره در برابر مخاطب قرار می گیرد آنچه باعث می شود هر معنایی برای هر متن/ معماری مقبول واقع گردد این است که مخاطب دارای طرح واره ها و پیش دانسته های متفاوت و مستقل از نیت مولف/ معمار است.
آیکونوگرافی نقش «خورشیدخانم» در رودوزی های ایرانی و رابطه آن با چشم زخم (نمونه موردی: خورشیدخانم های گنجینه کاخ صاحبقرانیه)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
باغ نظر سال نوزدهم آذر ۱۴۰۱ شماره ۱۱۴
27 - 40
حوزههای تخصصی:
بیان مسئله : رود وزی ها از ایران باستان تا امروز با کاربرد های متفاوت با تنوعی گسترد ه د ر نقش، رنگ و نوع د وخت با توجه به منطقه تولید شان، رایج بود ه است. د ر این میان، رود وزی هایی با نقش مایه خورشید خانم موجود د ر کاخ صاحبقرانیه موضوع این پژوهش است که همین نقش مایه د ر مناطقی از ایران برای د وری از چشم زخم استفاد ه می شد ه است. هدف پژوهش : این تحقیق به د نبال شناخت کاربرد نقش مایه خورشید خانم و چرایی تصویرسازی خورشید ، با رخساره زن د ر این رود وزی هاست. اینکه معانی فرهنگی و کارکرد ی این نقش د ر این رود وزی ها چیست و چه رابطه ای با چشم زخم د ارد و جهت پاسخ به این پرسش ها از رویکرد آیکونوگرافی استفاد ه می شود . از این رو هد ف مقاله تحلیل آیکونوگرافی نقش مایه خورشید خانم د ر رود وزی های گنجینه صاحبقرانیه و رابطه آن با چشم زخم د رد و سطح توصیف و تحلیل معناهای مستتر د ر این نقش هاست. روش پژوهش : این تحقیق به صورت کیفی و روش (توصیفی-تحلیلی) انجام شد ه، چارچوب نظری آن براساس رویکرد آیکونوگرافی مکتب اروین پانوفسکی است و منابع تحقیق به شیوه مید انی و کتابخانه ای گرد آوری شد ه است. نتیجه گیری : خورشید د ر فرهنگ باستان با چشم و چشم زخم رابطه نزد یک د ارد . صورت زن د رون خورشید را می توان نماد آناهیتا و خورشید را نماد مهر د انست که هرد و د ر ایران باستان محافظ انسان د ر برابر اهریمن هستند . خورشید به عنوان چشم آسمان ویرانگر و محافظت کنند ه است. د ر اد بیات د ر بسیاری از مواقع خورشید با صورت زنانه توصیف شد ه، همچنین د ر فولکلور برخی از مناطق ایران صورت زیبای زنانه ای را روی سبویی جهت رفع چشم زخم می کشید ند و «چشمارو» می خواند ند . این نقش مایه د ر بعضی از مناطق ایران چش چشی یا چشوک خواند ه و برای د وری از چشم زخم کاربرد د ارد که می توان کاربرد نمونه های صاحبقرانیه را نیز به این منظور د انست.
تبیین شکاف ها و عدم تعادل های فهرست میراث جهانی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معماری و شهرسازی سال چهاردهم زمستان ۱۴۰۱ شماره ۳۷
121 - 145
حوزههای تخصصی:
موضوع شکاف های فهرست میراث جهانی در ارتباط با عدم تعادل هایی در موضوعات، مضامین و یا آثار از مناطق جغرافیایی کمتر ثبت شده، یکی از چالش های پیش روی کنوانسیون میراث جهانی محسوب می شود. در این راستا، پژوهش حاضر بر آثار ایران در فهرست میراث جهانی متمرکزشده و سؤال اصلی پژوهش نیز بر همین موضوع شکل گرفته که «شکاف ها و عدم تعادل های احتمالی فهرست میراث جهانی ایران در چه بخش هایی است؟» پژوهش حاضر به دلیل بهره گیری از تبیین و تفسیر در مقام داوری، پژوهشی کیفی است و به منظور انجام آن از راهبرد توصیفی- تاریخی و توصیفی- تفسیری برای گرداوری داده، بهره برده شده است. بدین منظور کلیه پرونده های ثبتی و اطلاعات منتشرشده آثار فهرست میراث جهانی و فهرست موقت ایران موردبررسی قرارگرفته است و با استفاده از چارچوب های مطالعه ایکوموس در این خصوص، دسته بندی شده اند. تجزیه وتحلیل داده ها نیز با استفاده از استدلال قیاسی صورت پذیرفته است. درنهایت بر اساس تجزیه وتحلیل صورت گرفته و با در نظر گرفتن اولویت های مضامین و موضوعات بااهمیت بالا برای ثبت و اسناد بالادستی، شکاف های فهرست میراث جهانی ایران، تبیین و تفسیر شده اند. یافته های پژوهش نشان می دهد که فهرست میراث جهانی ایران در موارد مختلف مثل میراث طبیعی، آثار فرامرزی و یا مضامین خاص میراث فرهنگی ازجمله میراث صنعتی، میراث بومی و یا موضوعاتی در ارتباط با حرکت مردم و توسعه تکنولوژی، دچار عدم تعادل و شکاف است.
بررسی تطبیقی بین بناهای با ارزش قدیمی دوران اسلامی و بناهای مدرن امروز با هدف بازشناسی و احیا سازی( بر اساس مولفه های معماری اسلامی)
حوزههای تخصصی:
یکی از مباحث اصلی جنجال برانگیز در فضای معماری و امروز ایران، موضوع حفظ بنا های با ارزش قدیمی دوران اسلامی گذشته و روش های چگونگی حفظ و استفاده از الگوها و مولفه های ارزشمند آن در بنا های جدید و مدرن امروزی است، و بعضا پیش می آید که نگرش های متفاوت به این مقوله فراتر از حیطه مورد بحث رفته و گام در حوزه مسائل سیاسی- اجتماعی میگذارد. در این پژوهش هدف این است که این مولفه ها با توجه به مقوله معماری اسلامی بازشناسی شده و گامی به جهت احیا سازی آن ها برداشته شود و مجددا بکارگیری شده و استفاده بهینه و به روز از آن ها داشته باشیم.روش پژوهش این نوشتار مبتنی بر تحلیل توصیفی و مطالعات کتابخانه ای است. نتایج به دست آمده از این پژوهش، با هدف بازشناسی و احیاسازی مولفه های معماری اسلامی و استفاده بهینه از این اصول برای رسیدن به بناهای مدرن با کیفیت امروز است و در پی پاسخ به این سوال است که چگونه میتوان معماری خانه های مدرن را با معماری خانه های اسلامی ایرانی گذشته پیوند زد؟ و به مقایسه تطبیقی بین دو نمونه موردی،یک بنای قدیمی بر اساس مولفه های اسلامی ایرانی و دیگری یک بنای مدرن بر اساس همین مولفه ها و با الگو برداری از این بناها میپردازد که با دریافت راهکارهایی مفید جهت طراحی بناهای امروزی از طریق الگوبرداری بهینه از معماری بناهای شاخص اسلامی ایرانی به چه نتایج قابل تاملی دست میابیم که صراحتا بیانگر مزیت های احیاسازی مولفه های معماری اسلامی بناهای قدیمی و استفاده از آنها در بناهای امروزی است.
بررسی تحلیلی-تطبیقی جایگاه معماری انتخاب در ارتقای ساخت و ساز پایدار و سیستم های رتبه بندی ساختمان سبز
حوزههای تخصصی:
صنعت ساخت و ساز نقش مهمی در ارتقای پایداری در مقیاس محلی و جهانی دارد. مصرف انرژی و مشکلات زیستمحیطی تنها بخشی از مسایل پایداری را به خود اختصاص می دهد. بیش از سه دهه است که کشورهای مختلف در جای جای کره زمین بر آن شدند تا برای حل مشکل ناپایداری که حوزه های مختلف اقتصادی، زیستمحیطی و اجتماعی کره زمین را در برگرفته، راه چاره ای بیندیشند. یکی از راه حل ها طراحی سیستم های رتبه بندی ساختمان سبز بوده که کمک شایان توجهی به حل مشکلات نموده است. هدف این مقاله بررسی رابطه ی دوسویه بین طراحی معماری انتخاب و سیستم های رتبه بندی از یک طرف و تاثیر نوع معماری انتخاب بر نگرش افراد و سازمان ها از طرف دیگر است. در جهت پیشبرد این پژوهش ابتدا مطالعاتی با استفاده از منابع کتابخانه ای و اینترنتی در دو حوزه سیستم های رتبه بندی و معماری انتخاب انجام گردیده و در ادامه با بهره گیری از روش تحلیلی تطبیقی به ارزیابی ارتباط این دو پرداخته شده است. نتایج حاکی از آن است که برای تحقق پایداری زنجیره ای طولانی از انتخاب ها و تصمیم ها بایستی برقرار گردد و جز با همیاری آحاد مردم و سازمان های مختلف این امر میسر نمی شود. اهداف تعریفی سازمان ملل در راستای توسعه پایدار همچون ریشه های یک درخت تنومند هستند که ثمره ی آن در صنعت ساختمان حوزه های متعددی اعم از انرژی، آب، اقلیم و غیره را در بر می گیرد که یک حرکت رفت و برگشتی عمودی باید در آن اعمال گردد تا نسل آینده قربانی خویشتن گرایی نسل کنونی نشود.
بررسی تاثیر آرامگاه های قرن 4 تا 7 بر بناهای یادبودی مدرن در ایران
حوزههای تخصصی:
آنچه که در تمام دوران های تاریخی ملموس بوده است این است که، هر دوره ی معماری که آغاز به کار نموده به طور مختصر یا مفصل به دنباله روی از پیشینه ی خود روی آورده و در عین حرکت در مسیر دنباله روی از گذشته به نوآوری ها و تغییر سبک هایی هرچند کمرنگ دست زده اند. در دنیای پیشرفته و مدرن امروزی که سعی در حذف وابستگی و تعلقات به گذشته در بخش های متفاوت از جمله معماری دارد، در هر زمینه ای، حرکت روبه جلو با حفظ ارزش های رایج یک ملت امری باارزش و تاثیرگذار تلقی می شود. معماری ایران دارای پشتوانه های با ارزشی است و شامل آثاری است که پیوسته و زنجیروار از هم پیروی می کنند و رو به کمال خود گام بر می دارند. شروع مقبره و برج سازی به طور انبوه و توجه یک دوره ی معماری به مقبره سازی را می توان به قرن 4 تا دوران سلطنت سلجوقی نسبت داد. بعد از این دوره ی تحول عظیم در معماری که تحت تاثیر از آغاز معماری اسلامی در ایران است، تحول عمده ی دیگری را در معماری و همچنین معماری مقبره سازی در ایران را شاهد نیستم تا در زمان دوره ی معاصر و آغاز نگرش به غرب و مدرن شدن معماری ایران، که در پی آن انقلاب و جنگ تاثیر زیادی در معماری و نگرش معماران می گذارد. در این پژوهش به پیداکردن رابطه ای میان این دو بازه ی زمانی پرداخته شده تا بتوان ویژگی های مشترک و متفاوت آن ها را با دقت بیشتری ارائه و بررسی کرد، ازطرف دیگر بررسی شده است که آیا در دوران معاصر که مقبره سازی افزایش یافته است، معماران چه تاثیراتی از کارهای آن زمان گرفته اند و آیا معماری قرن 4 تا 7 بر معماری مقبره سازی در دوران معاصر تاثیرگذار بوده است؟ در این پژوهش که از روش تحقیق توصیفی - تحلیلی استفاده شده است، به منظور گردآوری اطلاعات از ابزارهای مطالعات کتابخانه ای و اسنادی بهره گرفته شده است. مهم ترین نکته حاصل این است که اگرچه در بناهای یادبودی مدرن از نظر فرم، مصالح و پلان تحت تاثیر جنبش های معماری مدرن در همان زمان، متفاوت از بناهای گذشته عمل کرده اند، ولی باتوجه به معماری گذشته و الهام از ارزش های آن ها و در عین حفظ ارزش های معماری زمان خود ساخته شده اند.
بازشناسی و حفاظت از ارزش های منظر روستایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
گفتمان طراحی شهری دوره سوم بهار ۱۴۰۱ شماره ۱
16-1
حوزههای تخصصی:
بیان مسئله: مناظر روستایی به عنوان مناظر متداوم فرهنگی، نشان دهنده عینی تکامل جامعه انسانی و استقرار آن ها در طول زمان هستند، مناظری که تحت تأثیر جریان های فرهنگی و یا طبیعی بستر خود تغییر و تکامل می یابند. تعامل انسان با طبیعت و تداوم این مناظر، ارزش های برجسته متعددی را در مناظر روستایی به وجود آورده که بیانگر ارزش های ملموس و ناملموس یا به عبارتی اهمیت معنایی آن است. در اسناد بین المللی بر ضرورت توسعه چارچوب مفهومی و شناسایی این ارزش ها به عنوان مؤلفه ای کلیدی در فرآیند حفاظت این مناظر تأکید ویژه گردیده است، به طوری که هر کوششی در راستای حفاظت و بازآفرینی مناظر روستایی، در اصل کمکی به بقای فرهنگ و پایداری طبیعت یک سرزمین است. هدف: شناسایی و دسته بندی ارزش های موجود در مناظر روستایی به منظور بازآفرینی و حفاظت پایدار از چنین محیط هایی و انتقال دانش جمعی و معانی فرهنگی آن به نسل های آینده روش ها: این پژوهش ابتدا از طریق بازخوانی اسناد و کنوانسیون های بین المللی و بررسی دیدگاه های صاحب نظران، به تعریف مفهوم منظر فرهنگی و تدوین چارچوب مفهومی و جایگاه منظر روستایی می پردازد. سپس با توجه به بررسی های به عمل آمده، ارزش های موجود در مناظر روستایی دسته بندی و تبیین می شوند و در نهایت مدلی برای بازآفرینی و حفاظت از مناظر روستایی ارائه می شود. یافته ها: در این پژوهش ارزش های موجود در مناظر روستایی به دو گروه ارزش های طبیعی و ملموس و ارزش های فرهنگی و ناملموس دسته بندی شدند، ارزش های طبیعی و ملموس شامل ارزش های زیست محیطی، کالبدی، اقتصادی و آموزشی و ارزش های فرهنگی و ناملموس شامل ارزش های فرهنگی، معنوی، اجتماعی و تفریحی هستند، اگرچه در برخی موارد، ارزش ها تلفیقی از هر دو دسته هستند و تدقیق آن ها بسیار دشوار است. نتیجه گیری: با توجه به ارزش های موجود، مدلی برای بازآفرینی و حفاظت از مناظر روستایی ارائه شده است که ضروریست به منظور هماهنگی با تغییر در اولویت بندی این ارزش ها، در حفاظت از آن ها به جنبه های پویا و چند عملکردی ارزش های منظر توجه بیشتری شود.
رویکرد جغرافیایی بر آرمان و واقعیت فضاهای عمومی شهرها با تأکید بر نقش ایدئولوژی ها(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
باغ نظر سال نوزدهم مهر ۱۴۰۱ شماره ۱۱۲
5 - 24
حوزههای تخصصی:
بیان مسئله: مسئله ایدئولوژی در طول دروان مدرنیته ذهن اکثر شهرشناسان را از گذشته تا اکنون به خود مشغول کرده است. پژوهش حاضر درآمدی جغرافیایی فلسفی بر نقش این مفهوم در فضاهای عمومی شهرهاست. بحث ایدئولوژی از جمله مواردی است که در تبیین امور فیزیکی، اجتماعی و روانی فضاهای عمومی به طور وسیعی در ایران مورد بررسی قرار نگرفته است، از این زاویه دید تدقیق در این باب در تحلیل های شهرشناسانه از ضروریات است. بر این مبنا این پژوهش به دنبال پاسخگویی به پرسش های ذیل است: چه اقدامی می توان انجام داد تا شهرهای موفق در قرن بیست ویکم ایجاد کرد؟، نقش حضور چهره به چهره در ایجاد فضاهای عمومی شهرها را چگونه می توان از منظر فلسفی و علمی به صورت سنجیده تبیین کرد؟ ایدئولوژی چیست و چه تأثیراتی بر فضای فیزیکی، اجتماعی و روانی شهرها می گذارد؟ نسبت میان ایدئولوژی سوسیالیستی و نئولیبرالیستی با فضاهای عمومی شهر چگونه فضایی را پیش رو می گذارد؟ هدف پژوهش: هدف مقاله حاضر پیگیری مفهوم ایدئولوژی و نسبت آن با فضاهای عمومی شهری از منظر جغرافیایی به منظور نیل به فضاهای شهری با مقیاس انسانی است. روش پژوهش: در این پژوهش از روش تجزیه و تحلیل متون استفاده شده است. برای یافتن پاسخ تلاش شده است ویژگی های شهر خوب، نقش حضور چهره به چهره در تعاملات انسانی، شکل گیری امر اجتماعی و توجه به مفهوم حقوق عمومی و منافع جمعی تبیین و استفاده ایدئولوژی های مختلف سوسیالیستی و نئولیبرالیستی به عنوان نمونه مطالعه ای مورد کندوکاو قرار گیرد. نتیجه گیری: نتایج پژوهش نشان می دهد که قبض و بسط مفهوم فضای عمومی شهرها منطبق با ایدئولوژی های گوناگون، شکل فضایی، اجتماعی و روانی آن را دچار تغییرات فراوان می کند و برای ایجاد جامعه مدنی فعال، سرزنده و دموکراتیک که در آن مفهوم شهر شکل راستین خود را پیدا کند، ایجاد امکان و فرصتی برای تعامل و تبادل اجتماعی به شکل هدفمند، از الزامات آفرینش این امر و نیز عامل موفقیت شهرها در گذشته تا اکنون بوده و در آینده نیز خواهد بود.
تبیین مؤلفه های زیبایی شناسی معماری مبتنی بر تجربه مخاطب (موردپژوهی: بناهای فرهنگی شاخص در شهر تهران)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
باغ نظر سال نوزدهم آبان ۱۴۰۱ شماره ۱۱۳
45 - 62
حوزههای تخصصی:
بیان مسئله: زیبایی امری است در وهله اول تجربی، تجربه ای که در شرایط مختلف، صورت های متنوعی به خود می گیرد. اینکه چه چیزی در محیط های ساخته شده، خوشایند به نظر می رسد، همیشه بحث برانگیز بوده و چندان روشن نیست و به نوع رابطه ایی که با ادراکات انسان برقرار کرده، بستگی دارد و می تواند در بسترهای جغرافیایی، اجتماعی و فرهنگی متفاوت باشد. لیکن تأکید افراطی بر سلیقه ای بودن آن و عدم توجه به اشتراکات فرهنگی/اجتماعی که زمینه ساز ادراکات ذهنی مشترک است، سبب شده موضوع زیبایی شناسی از منظر تجربه کاربران فضا مغفول بماند و زمینه ساز ناهنجاری هایی در طراحی معماری شود. لذا در این راستا چنین پرسش هایی مطرح می شوند: مؤلفه های مؤثر در شکل گیری تجربه زیبایی شناسی معماری از منظر مخاطب عام چیست؟ و چه مؤلفه هایی عمده ترین تأثیر را در شدت ایجاد این تجربه ایفا می کنند؟ هدف پژوهش: مقاله حاضر درصدد است تا به تبیین مقوله زیبایی و معیارهای آن از ورای ادراک و تجربه زیسته مخاطب در جهت فراهم سازی احیاء مجدد این حس در کاربران از طریق ترجمان آن به مؤلفه های اثرگذار پردازد. روش پژوهش: این تحقیق با موضوع تجربهزیسته افراد در بناها، به لحاظ ماهیتْ از گونه کیفی با رویکرد فلسفیِ پدیدارنگاری است و به لحاظ قصد پژوهش، تفسیری و از نظر منطق پژوهش، استقرایی است. نتیجه گیری: در شکل گیری تجربه زیبایی شناسی معماری مجموعه مؤلفه های ادراکی، انگیزشی، حسی-حرکتی، شناختی، رفتاری و هیجانی؛ هرکدام نقش اثرگذاری در فرایند ادراک زیبایی از منظر مخاطب ایفا می کنند. در واقع نقش هریک از این مؤلفه ها بر این تجربه مطابق با ویژگی های هر ساختمان به صورت متفاوتی برجسته می شوند و در هر ساختمان اولویت هرکدام از مؤلفه ها و بازخوردهای آن ها متغیر است. منتها زمانی که همه مؤلفه ها در تکامل یکدیگر در یک فرایند تجربی قرار می گیرند؛ می توانند این تجربه را به حداکثر میزان خود برسانند و مؤلفه هیجانی عمده ترین نقش را در شدت اثر این تجربه ایفا می کند.
شفاهی و مکتوب در آموزش معماری دوران اسلامی، فرضیه ای در باب انتقال علم در حوزه معماری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات معماری ایران بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲۱
53 - 68
حوزههای تخصصی:
پژوهش های معطوف به بررسی نسبت علم و معماری در دوران اسلامی طی یک دهه اخیر، در پژوهش های داخلی، پیشرفت قابل ملاحظه ای داشته است. با این وصف پیشرفتِ پژوهش ها در این حوزه، هم زمان پرسش های تازه ای نیز به دنبال داشته است؛ از جمله پرسش درباره نحوه انتقال علم به حوزه معماری که خود محتاج پرسش در باب ماهیت آموزش معماری در گذشته است؛ موضوعی که کمتر به آن توجه شده و این کم توجهی خود معلول دو پیش فرض است: پیش فرض اول مبتنی بر بی سوادی معماران گذشته و پیش فرض دوم ناشی از صرفاً شفاهی بودن شیوه آموزش معماری در گذشته است. نتیجه این پیش فرض ها که عمدتاً برآمده از مقایسه معماری ایران دوران اسلامی با معماری اروپای قرون وسطاست، آن بوده که آموزش معماری در ایران دوران اسلامی آموزشی شفاهی بوده که به روش سینه به سینه در کارگاه های ساختمانی انجام می یافته و از آموزش مکتوب یا مدرسه ای در آن خبری نبوده است. در مقاله حاضر با نگاهی مجدد بر دو پیش فرض مذکور، فرضیه ای جدید در خصوص آموزش معماری در این دوران مطرح می شود. برای این منظور طی دو مقدمه، ابتدا به مقوله آموزش مکتب خانه ای، به عنوان نوعی آموزش پیش از حرفه، در جهان اسلام پرداخته و سعی خواهد شد تصویری روشن تر از میزان سواد یا بی سوادی محترفان دوران اسلامی ارائه شود. سپس با استفاده از نظریه ای در حوزه آموزش دوران اسلامی به دو عامل «شفاهی و مکتوب» در الگوی آموزش دوران اسلامی پرداخته و سعی می شود جایگاه هریک از این دو عامل در این الگوی آموزش، از جمله در آموزش صناعات تبیین گردد. در نهایت با استفاده از این دو مقدمه و برخی شواهد تاریخی، فرضیه ای تازه در باب چگونگی انتقال علم در حوزه معماری عرضه می شود. بر اساس این فرضیه می توان الگویی در آموزش معماری عرضه کرد که برخلاف الگوی موجود، جایگاهی برای آموزش مدرسه ای و انتقال علوم عملی در آن لحاظ شده است. مطابق این الگو بنّایان دوره اسلامی، به واسطه آموزش مکتب خانه ای، عموماً از سواد حداقلی برخوردار بودند که ایشان را در خواندن و نوشتن و فهم اصول اولیه تعلیمات هندسی و ریاضی توانا می ساخت. لذا آموزش ایشان دارای دو رکن اصلی و مکمل یکدیگر بود. یک رکن همان آموزه های فنی و مهارتی است که قاعدتاً در محیط های کارگاهی و در حین عمل آموخته می شد و عمدتاً شفاهی بود؛ رکن دیگر، آموزه های نظری و مواد علمی است که ناگزیر بایست در محیطی مدرسه ای و به شیوه های مرسوم سایر آموزه های مدرسه ای، یعنی سماع و قرائت و املا آموخته می شد و آمیزه ای از «شفاهی و مکتوب» بود.
خوانش متن و شناسایی خوشنویس کتیبه طوماری از دست رفته جلوخان مسجد شیخ لطف الله(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات معماری ایران بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲۱
69 - 89
حوزههای تخصصی:
این مقاله به شناسایی متن و خوشنویس کتیبه ای از دست رفته از مسجد شیخ لطف الله اختصاص دارد. این کتیبه طوماری یکی از عناصر مهم جلوخان مسجد شیخ بوده و چون نواری کل این جلوخان را قاب می گرفته است. بخش عمده این کتیبه پیش از برداشته شدن اولین عکس ها از این بنا آسیب دیده و از بین رفته بوده است. پس از آن جای این کتیبه تخریب شده را گچ می کشند و در طی مرمت های بعدی کاشی هایی با طرح گیاهی به جای آن می نشانند. از این رو، امروز متن و خوشنویس آن بر ما معلوم نیست. در این تحقیق تلاش کرده اند با بازسازی تصویری این کتیبه از دست رفته از روی تصاویر معدود تاریخی ای که به دست رسیده است، متن آن را بازخوانی و خوشنویس آن را شناسایی کنند. روش این تحقیق سندپژوهی باستان شناسانه است و بر محور مطالعه کتابخانه ای و بررسی میدانی و بازسازی رقومی به پیش می رود. این تحقیق نشان می دهد که متن این کتیبه حدیثی است مشهور به حدیث جابر. با توجه به اختلاف ها در روایت حدیث جابر، در این تحقیق متن این کتیبه را به دقت خوانده و همه کلمات آن را روشن کرده اند. همچنین این تحقیق نشان می دهد که خوشنویس این کتیبه علی رضا عباسی، خوشنویس برجسته و بنام عهد شاه عباس اول، بوده است.
بازآفرینی فرهنگ مبنای مراکز شهری با تاکید بر احیای عناصر تاریخی و ایجاد فضاهای هویتمند؛ مطالعه موردی: مرکز شهر تکاب
حوزههای تخصصی:
در سال های اخیر بازآفرینی فرهنگ مبنا به عنوان راهکاری نوین توانسته با بهبود توسعه ویژگی های منحصربه فرد مکان، پاسخگوی از دست رفتن معانی مکان ها و تفاوت ها و تمایزات، به شکل گیری تصویری دوباره و قوی تر از قبل و تا حد ممکن منحصربه فرد، برای برون رفت از مشکلات موجود در مراکز شهری و بافت های با ارزش تاریخی کمک نماید. در این پژوهش نیز سعی شده است تا جایگاه بازآفرینی فرهنگ مبنا در امر کیفیت بخشی به محدوده تاریخی و فرهنگی شهر تکاب شناسایی گردد و متناسب با آن به ارائه راهکارهای طراحی در این مکان اقدام شود. روش تحقیق این مطالعه، بصورت توصیفی-تحلیلی می باشد. گردآوری داده ها بر اساس شیوه های میدانی و کتابخانه ای بوده و ابزارهای لازم برای این امر شامل: مطالعه کتب، مقالات، اسناد و طرح های توسعه شهری، مصاحبه ژرف کاوانه با اهالی، پرسشنامه و مشاهده بوده و برای نظرخواهی از کارشناسان و بومی سازی معیارهای مربوطه، تکنیک دلفی به کار برده شده است. در ادامه به منظور تدقیق معیارها و انتخاب سیاست های مناسب از تکنیک سوات نیز بهره گرفته شده است. در پایان اطلاعات به دست آمده دسته بندی و توسط نرم افزارهای آماری همچون SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته اند. بر اساس نتایج بدست آمده به ارائه چارچوب طراحی شهری و راهنمای طراحی شهری مبتنی بر بازآفرینی فرهنگ مبنا در محدوده مورد نظر اقدام گردیده است.