فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۰۸۱ تا ۲٬۱۰۰ مورد از کل ۹٬۸۳۶ مورد.
منبع:
گفتمان طراحی شهری دوره دوم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲
21-34
حوزههای تخصصی:
امروزه با افزایش جمعیت و رشد بی رویه شهرها و پیشرفت فناوری و متعاقب آن تخریب محیط زیست، شرایط زندگی بسیاری از موجودات زنده دشوار شده است که باعث دور شدن انسان از طبیعت و عدم آسایش و آرامش شده است؛ طراحی بایوفیلیک با تسهیل و ارتقای کیفیت ارتباط انسان با طبیعت اطراف خود، با به کارگیری استراتژی های جهانی طراحی پایدار سعی بر کنترل تخریب محیط زیست دارد تا محیط هایی با شرایط اجتماعی و فرهنگی ارتقاء یافته، همراه با ایجاد قدرت درک و پردازش و بهره گیری از تجارب گذشته خلق نماید تا درنهایت کیفیت زندگی شهری بهبود یابد. پروفسور بیتلی در پژوهش های گسترده خود، شهر اسلو را شهری ایده آل برای شهرسازی بایوفیلیک معرفی کرده اند. به همین منظور در این تحقیق با مد نظر قرار دادن این شهر ب ه عنوان الگو و تطبیق این شهر با بلوار معلم در شهر رامسر به منظور ارتقای وضعیت بلوار به لحاظ شهرسازی بایوفیلیک صورت گرفته است. مقاله حاضر سعی دارد مبتنی بر روش توصیفی- تحلیلی و سنجش ها بصورت کیفی بررسی کند و با بیان توصیف، تحلیل و تفسیر مطالب راهکار های مؤثر بر ارتقاءکیفیت محیط با رویکرد ادراک محیطی در طراحی شهری بایوفیلیک ارائه دهد. نتایج حاصل از پژوهش نشان می دهد، بلوار معلم در شهر رامسر پتانسل رسیدن به طراحی شهری بایوفیلیک را بر اساس مطالعه تطبیقی با شهر اسلو دارا می باشد و با به کارگیری مؤلفه های ادراک محیطی و طراحی بایوفیلیک، پیشنهاد طرح هایی برای ارتقاء کیفیت محیط شهروندان و بازدیدکنندگان را فراهم ساخت.
طراحی فضاهای آموزشی با رویکرد سرزندگی در محیط
حوزههای تخصصی:
امروزه در فضاهای آموزشی با پیشرفت علم و تکنولوژی علاوه بر یادگیری علم و دانش، نیاز ها و خواسته های دانش آموزان از لحاظ بصری و روانشناختی نیز بسیار مورد توجه قرار گرفته است. فضاهای آموزشی علاوه بر زیبایی بصری باید عملکرد گرا باشند و با توجه به نیازهای دانش آموزان طراحی شوند که در این راستا باید به عوامل مختلفی از جمله نور، رنگ ، ابعاد کلاس و همچنین شاخصه های آموزشی دانش آموزان،عواملی که در سرزندگی محیط های آموزشی تاثیر بسیاری دارند. بررسی تمامی موارد موجود در فضا و بررسی ادراک و نیازهای دانش آموزان و دانشجویان در رابطه با فضای آموزشی می باشد تابتوانیم ساختمان های فضای آموزشی را هر چه بهتر و دقیق تر منطبق با نیاز ها و روحیات دانش پژوهان طراحی کنیم . با امید به اینکه فضاهای آموزشی برای نسل های آینده جذابتر و کاربردی تر و قابل ارتقاء باشند. هدف از این تحقیق ،بررسی راهکار های مناسب برای طراحی بهتر و باکیفیت در محیط های آموزشی میباشدکه علاوه بر تامین نیاز های بصری افراد،نیاز های ادراکی و احساسی آنان را تامین کندتا بتوان از همه ی جنبه های فیزیکی و روانی دانش پژوه را تحت تاثیر محیط و فضای آموزشی قرار دهیم .تا بتوانیم علاقه به یادگیری را در فضاهای آموزشی بالا ببریم ودانشجویان را به سمت یادگیری و حرکت در فضاهای آموزشی سوق دهیم. روش پژوهش به صورت کتابخانه ای و جمع آوری مستندات و مقالات علمی صورت گرفته است. یافته ها حاکی از آن بود که تاثیر این شاخصه ها و مولفه ها از لحاظ زیبایی شناختی و روانشناسی و همینطور تعیین کیفیت عناصر کاربردی در فضاهای آموزشی از اهمیت بسزایی برخوردار است . مقاله پیش رو به صورت جمع آوری اطلاعات با استفاده از منابع و مقالات و تحقیقات علمی می باشد .
ارزیابی سازگاری اقلیمی اقامتگاها ی موجود در جزیره های قشم، هرمز و هنگام
منبع:
معماری شناسی سال چهارم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲۱
56-68
حوزههای تخصصی:
در سال های اخیر اقامتگاه هایی با عنوان اقامتگاه بوم گردی در صنعت گردشگری کشور پدیدار شده اند. از اهداف اصلی ساخت این اقامتگاه ها سازگاری بنا با محیط، توجه به اقلیم منطقه و پایداری بنا می باشد. همچنین اقامتگاه هایی با رویکردهای جدیدتری چون اقلیمی و پایداری بنا شده اند که بدون توجه به معماری بومی منطقه طراحی و ساخته شده اند. توقع می رود که این بناها کیفیت بیشتری نسبت به بناهای بومی منطقه داشته باشند زیرا با علم روز ساخته شده اند و جوایز معماری روز دنیا را هم دریافت کرده اند. هدف این مطالعه بررسی سه اقامتگاه بوم گردی در جزایر دریای خلیج فارس (قشم، هنگام و هرمز) از نظر سازگاری بنا با مولفه های اقلیمی معماری منطقه می باشد. روش این پژوهش کیفی از نوع تحلیل محتوی اسنادی-کتابخانه ای است. در ابتدا اطلاعات ژئوفیزیکی و اهداف اقلیمی این سه جزیره شناسایی شده بعد مولفه های اقلیمی آنها استخراج شده است و در ادامه بر اساس راهکارهای اقلیمی به بررسی این سه بنا پرداخته شده است. در انتها تمام یافته ها در جدولی به صورت خلاصه جمع آوری شده و به مقایسه ی سازگاری بناها با اقلیم منطقه پرداخته شده است. در این پژوهش فرض بر این است که اقامتگاه تازه تاسیس ماجرا، واقع در جزیره ی هرمز با توجه به رویکرد اقلیمی- زیستی، سازگاری بیشتری با محیط داشته باشد ولی بلعکس بنای قدیمی ساخت (دورشه در قشم) و بنای جدیدی که با رویکرد معماری بومی (گاروم زنگی) ساخته شده اند، سازگاری بیشتری با محیط دارند. در این پژوهش نتیجه گرفته شد که الگوهای معماری هر منطقه با اقلیم، فرهنگ و تاریخ همان منطقه سازگار شده اند. این سازگاری قرنها طول کشیده و عدم توجه به این الگوها سبب خلق بناهایی که با اقلیم و فرهنگ منطقه سازگار نیستند شده است. معماران باید تلاش کنند که به جای حذف الگوها، الگوهای موجود هر منطقه را بر اساس نیازهای جدید بروز رسانی کنند.
طرح بهسازی مسکن و الگوی بومی- سنتی مساکن روستایی (مطالعه موردی: دهستان آق آباد، شهرستان گنبدکاووس)
منبع:
معماری شناسی سال چهارم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲۱
149-156
حوزههای تخصصی:
مسکن بعنوان پناهگاه انسان، زاییده یکی از نیازهای اساسی جوامع بشری است که عناصر سازنده آن به طور توأمان از محیط طبیعی، شیوه های زیستی- معیشتی و روابط اجتماعی و فرهنگ جامعه مورد نظر تأثیر پذیرفته است. این اثرپذیری از شرایط محیطی و اکولوژیکی، در بناها و مساکن نواحی روستایی، بسیار محسوس است؛ به طوری که تحت تأثیر نیروها و عوامل محیطی، فرهنگ مادی- معنوی جوامع روستایی تکوین و طی روندهای زمانی تکامل یافته اند که از آن با عنوان «الگوی بومی مسکن» خاص آن منطقه یاد می شود. در این میان، توسعه روستاها و مقاوم سازی مسکن روستایی همواره یکی از مهمترین دغدغه های دولتمردان و برنامه ریزان روستایی بوده که طرح ویژه بهسازی و نوسازی مسکن روستایی یکی از مهمترین این طرح ها است. جامعه آماری تحقیق شامل 5922 خانوار روستایی بوده که به دو گروه وام گیرندگان طرح مسکن و وام نگرفتگان این طرح دسته بندی شده که در مجموع تعداد 200 نفر بعنوان حجم نمونه انتخاب شده اند. یافته های تحقیق حاکی از آن است که غالب روستاییانی که از طرح بهسازی مسکن روستایی استفاده کرده اند، طبقه ضعیف و کارگری بوده است. بعلاوه، اجرای این طرح اگرچه نتایج مثبتی را در بین خانوارهای روستایی به دنبال داشته، لیکن در برخی از معیارهای الگوی بومی- سنتی مساکن روستایی منطقه از جمله نحوه استقرار و جانمایی خانه، الگو و جهت یابی خانه، کمرنگ شدن فضاها و عملکردهای اقتصادی مسکن و غیره، نتایج چشمگیری حاصل نشده است.
تدوین مدل شاخص های مکانی یادگیری تجربی و کاربرد آن در طراحی محیط های یادگیری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معماری و شهرسازی ایران دوره ۱۲ بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲۱
111 - 125
حوزههای تخصصی:
در عصر حاضر، یکی از مهمترین توجهات در نظام های موفق آموزشی در جهان، خلق فضای مناسب برای تحقق اهداف یادگیری است. دانش های محیطی از جمله معماری نیز با بسترسازی محیطی در جهت نیل به یادگیری اثربخش، نقش به سزایی ایفا می کنند. از مسائل قابل ملاحظه در این حوزه، نظریه های یادگیری و کاربرد آن در طراحی فضاهای آموزشی است. یکی از متأخرترین نظریات یادگیری که منطبق با نگاه جدید به یادگیری است و مقبولیت بیشتری میان محققان دارد؛ نظریه یادگیری تجربی است. پژوهشگران بسیاری به بررسی تأثیر این نظریه یادگیری بر یادگیرندگان و کاربردهای آن در علوم مختلف پرداخته اند؛ اما مهمترین عامل در این زمینه، یعنی فراهم نمودن بستر فضائی مناسب جهت تحقق صحیح و اصولی این نظریه، مغفول مانده است. هدف از این مقاله، دستیابی به مدلی از شاخص های مکانی مؤثر بر یادگیری تجربی است که به عنوان یک چارچوب مفهومی در برنامه ریزی و طراحی فضاهای یادگیری، فراروی مجریان باشد. پرسش اصلی پژوهش آن است که، فضای آموزشی، چگونه فرصت های لازم برای اثربخش ترین شکل یادگیری را که از طریق تجربه عینی حاصل می شود، فراهم می آورد. روش تحقیق در این مقاله، روش دلفی است. یافته ها نشان می دهند که مهم ترین دسته شاخص های مکانیِ تأثیرگذار بر یادگیری تجربی به ترتیب، دسته شاخص های «طبیعت گرائی و خوداکتشافی»، «هویت مندی»، «تنوع و انعطاف پذیری»، «جامعه مداری» و «جمع گرائی» می باشند. در نهایت، مدل شاخص های مکانی مؤثر بر ارتقاء یادگیری تجربی شامل 32 شاخص و در پنج دسته اصلی تدوین شد که در این مدل، اولویت و ترتیب اهمیت شاخص ها در هر دسته نشان داده شده است.
پژوهشی بر جایگاه طبیعت در حس سرزندگی ساکنان در مجتمع های مسکونی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در چند دهه اخیر با افزایش روند شهرنشینی و انبوه سازی مسکن در کشور، ایجاد فضای طبیعی در شهرها که از عوامل مؤثر در افزایش سرزندگی ساکنان می باشد رنگ باخته است. بر این اساس، هدف این پژوهش بررسی جایگاه طبیعت بر سرزندگی ساکنان در مجتمع های مسکونی است. چهار مجتمع مسکونی اکباتان در تهران، پردیسان در قم، زیتون در اصفهان و مهرگان در قزوین به عنوان محدوده مطالعاتی انتخاب شدند. پژوهش به لحاظ هدف شناختی، روش انجام آن توصیفی - تحلیلی و روش پژوهش تلفیقی از روش کیفی و کمی است. ابزار جمع آوری داده ها پرسش نامه و مشاهدات میدانی از محل؛ و روش تجزیه وتحلیل داده ها، استفاده از مدل ANP است. پس از شاخص سازی بر اساس نتایج، سرزندگی در مجتمع مسکونی زیتون و اکباتان وضعیت بهتری نسبت به مجتمع مسکونی پردیسان و مهرگان دارد. در مؤلفه ها نیز، در مؤلفه کالبدی دو مجتمع اکباتان و زیتون، مؤلفه ادراکی دو مجتمع اکباتان و زیتون، مؤلفه اجتماعی مجتمع زیتون و در مؤلفه های بصری و عملکردی نیز اکباتان و مؤلفه زمانی نیز دو مجتمع اکباتان و زیتون بهترین وضعیت را داشته اند. در راستای بررسی شاخص طبیعت و تأثیر آن بر سرزندگی مطالعات میدانی از طریق ساکنین با تدوین پرسشنامه انجام شد، بر اساس فرمول کوکران و جدول مورگان 384 پرسشنامه برای هر مجتمع تهیه، سپس شاخص های مورد بررسی مورد تحلیل واقع شد خروجی تحلیل بر اساس ضریب آلفای کرونباخ محاسبه شده است بر این اساس به ترتیب اکباتان و زیتون، بر اساس میزان فضای سبز و رضایت ساکنین در وضعیت بهتری قرار داند.
بررسی رابطه فرهنگ بومی و تن پوش محلی با هدف مردم نگاری تاجمیر
منبع:
رج شمار دوره دوم بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۱
23 - 42
حوزههای تخصصی:
نوشتار حاضر با هدف مستندسازی مردم نگاری تاجمیر با تاکید بر فرهنگ بومی و تن پوش محلی نگاشته شده است. این پژوهش در زمره تحقیقات قوم نگاری، زمینه آن، فرهنگ تن پوش و گروه انسانی مورد مطالعه، اهالی بومی روستای تاجمیر در استان خراسان جنوبی است. روش گردآوری اطلاعات مصاحبه با 8 نفر از بومیان تاجمیر در خصوص آداب زندگی و شیوه زیست و تاریخچه این قوم با تاکید بر بررسی توصیفی رابطه فرهنگ بومی و تن پوش محلی است. نتایج پژوهش حاکی از آن است که تن پوش محلی مردمان تاجمیر علاوه بر اینکه به عنوان لباس، عملکرد پوششی مشخصی دارد، همچنین برای برآوردن نیازهای خاص انسان بومی از جمله نشان دادن موقعیت اجتماعی، هویت گروهی، مناسبات آیینی، و همچنین بخشی از تفکر فلسفی زندگی، کاربرد دارد. به نحوی که مردم این منطقه با وجود کنار گذاشتن بسیاری از فعالیت های نسل گذشته اعم از دامداری و کوچ روی عشایری، به دلیل احیای فرهنگ عروسک سازی در خلال پروژه ترسیب کربن، مجددا به یاد پوشش سنتی خود افتاده و دوباره آن را در قالب عروسک دوتوک تاجمیری احیا نموده اند. اینجاست که می توان نمونه موفق تلفیق دو رویکرد کارکردگرایی و آرمان گرایی را در حفظ تن پوش سنتی این منطقه عیان داد. چرا که علاوه بر کارکرد لباس محلی در حفظ آیین های محلی و احترام به شوون قبیلگی، آرمان دوباره این قوم در بازآفرینی عروسک به عنوان منبع درآمد اصلی این روستا، نشانه بارزی از چگونگی انقطاع پذیری این دو رویکرد به شکلی موفقیت آمیز و الگوپذیر است.
بررسی تناسبات حیاط خانه های دوره قاجاریه کاشان
حوزههای تخصصی:
حیاط خانه های سنتی به عنوان قلب خانه، فضایی آرام و بهشت گونه است. فضایی که معمار آن با خلق نوعی خاص از الگوی سکونت، سبزی، طبیعت، خنکی، پاکی هوا و آسایش روان را به زندگی ارمغان می دهد. در این خانه ها، حیاط آن طور خلق می گردید که بهترین مکان برای انجام عملکردهای فضای باز، نیازها و خواسته های کیفی زندگی انسان در مقیاس و اندازه مطلوب باشد.تناسبات خود مفهومی است ریاضی که در معماری بر رابطه اجزا با یکدیگر و با کل تأثیرگذار است که در همه آثار هنری کاربرد دارد و همه آثار در خود نوعی تناسب را دارا می باشند. در این مقاله سعی بر این است تا با بررسی حیاط مرکزی و تناسبات حاکم بر آن ها با روش تحقیق توصیفی تحلیلی به دنبال پاسخ به سؤال چگونگی تناسبات در حیاط این خانه ها است. نتایج نشان می دهد هرچه طول حیاط افزایش یافته تقریباً به همان نسبت عرض نیز افزایش یافته و در نهایت این نسبت بین ۱ تا 6/1 متغیر بوده است. حتی این تغییرات در بین خانه هایی با دو یا چند حیاط نیز صدق می کند و بیشترین تناسبات موجود در آن ها 5/1 می باشد.
معیارهای طراحی داخلی مراکز درمانی با تاکید بر طراحی مبتنی بر شواهد
منبع:
رف سال اول تابستان ۱۴۰۰ شماره ۱
40 - 58
حوزههای تخصصی:
با توجه به نقش بسیار مهم و حساس فضاهای درمانی در راستای حفظ و یا بهبود سلامت افراد جامعه، لزوم توجه به معماری داخلی مراکز درمانی در کنار طراحی معماری آن چه به لحاظ عملکردی و چه کالبدی بیش از پیش احساس می شود. طراحی داخلی مراکز درمانی به سبب تأثیر قابل توجهی که بر مراجعین، بیماران و پرسنل درمان می گذارد بسیار حائز اهمیت است و باید به نحوی باشد که استرس و اضطراب را کاهش دهد و برای آنان فضایی آرام و امیدبخش فراهم نماید. این پژوهش از نظر هدف، کاربردی است و به روش توصیفی-تحلیلی و با بهره گیری از مطالعات کتابخانه ای و اسنادی با هدف بهبود عملکرد و اصلاح روانشناختی فضاهای داخلی مراکز درمانی با تکیه بر نتایج طراحی مبتنی بر شواهد به ارائه معیارها و راهکارهای طراحی داخلی مراکز درمانی می پردازد. نتایج پژوهش نشان می دهد که طراحی مبتنی بر شواهد متاثر از پزشکی مبتنی بر شواهد است و با آن همپوشانی دارند و این نوع نگرش ارائه کننده توصیه های طراحی بر پایه روابط علّی بین مشخصه های محیط درمانی طراحی شده و نتایج مطلوب است و شناخت و بکارگیری مولفه ها و معیارهای روانشناختی در طراحی داخلی مانند بهره گیری مناسب از نور، رنگ ،فضاهای تطبیق پذیر،عناصر طبیعی و پوشش گیاهی، در افزایش کیفیت مراکز درمانی و طراحی محیط ایمن تر، با آرامش بیشتر و استرس زایی کمتر موثر می باشد و منجر به بهبود عملکرد درمانی می شود.
تدوین شاخص ها و طبقه بندی کاربردی مدل های آموزش آتلیه ای طراحی معماری
منبع:
معماری شناسی سال چهارم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۲۰
103-121
حوزههای تخصصی:
هر آموزش طراحی معماری محوری ترین موضوع آموزش معماری است. اگرچه آموزش طراحی در ایران پس از انقلاب فرهنگی اصطلاحا بومی سازی شده، ولیکن اساس آن منطبق بر ساختار آموزشی بوزار، باهاوس و سپس شیوه های متاخر اروپایی و آمریکایی است. ضعف اساتید و مراکز آموزش عالی در دانش و فهم مدل های مختلف آموزشی منجر به انطباق آموزش طراحی معماری بر اساس سرفصل های سیال، منعقد نشده و سلیقه محور شده است. هدف مقاله حاضر شناسایی، تدقیق و طبقه بندی موثرترین شیوه های آموزشی است و فرض بر آن است که چنین طبقه بندی با شفافیت لازم می تواند تا حدود زیادی ضعف آموزشی دروس طراحی معماری را کاهش دهد. سوال اصلی پژوهش آن است که چه شیوه هایی در این زمینه تدوین و تجربه شده است؛ ویژگی های هر یک چیست و چه عواملی در انتخاب هر روش موثر است؟ این تحقیق از انواع پژوهش های ترکیبی است؛ علاوه بر تبعیت از روش های اسنادی و تاریخی، متکی بر روش های تحلیلی- مقایسه ای بوده ولیکن تجربیات آموزشی محققین در جمع بندی نهایی، روش های کیفی را بر ساختار تحقیق حاکم می کند. دستاورد پژوهش حاضر شناسایی پنج الگوی آموزشی بر مبنای شناسایی معیارهای کلان متمایز کننده می باشد.
بررسی تطبیقی معناشناختی نشانه های معماری محلات قدیمی و معاصر از منظر اندیشه اسلامی و از دیدگاه ادراک شهروندان (نمونه موردی محله شتربان و رشدیه تبریز)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شهرها متناسب با فرهنگ یک ملت شکل گرفته و انعکاس دهنده هویت آن ها بوده اند. در سیمای کنونی شهرها هویت اسلامی کمتر مورد توجه است. معنا از مهم ترین ابعاد هویتی شهر، محسوب می شود و عدم تطابق آن با ارزش های فرهنگی، سبب هویت نامطلوب شهرهای امروزی است. در این راستا این تحقیق سیمای محلات قدیمی و معاصر تبریز را مورد سنجش قرار داده است و با شناسایی نشانه های معماری محلات فوق از منظر ادراک مخاطبان، به این سئوالات پاسخ می دهد که تفاوت معنای ادراکی نشانه ها از منظر فرهنگ اسلامی چیست؟ و در تحلیل معناشناختی، انطباق سیمای شهر با هویت اسلامی چگونه است؟ این پژوهش، توصیفی تحلیلی است و در مرحله اول در بستر مطالعات کتابخانه ای به مرور منابع می پردازد و سپس به روش تحقیق موردی و با استفاده از پرسش نامه و تحلیل میدانی به شناسایی و بررسی نشانه ها براساس شاخص های معناشناسی برگرفته از اندیشه اسلامی می پردازد. نتایج حاکی از آن هستند که نشانه های محلات سنتی، کارکرد مذهبی و نشانه های محلات معاصر، عملکرد مادی دارند. براساس یافته های تطبیقی، درک شهروندان از نشانه های معماری در محله سنتی شتربان در مقایسه با محله نوساز رشدیه، در سه سطح معانی شکلی-کاربردی، ذهنی-عاطفی و ارزشی-نمادین با اصول معناشناسی برآمده از اندیشه اسلامی(الهی-معنوی، اجتماعی، زیست محیطی و هویتی) انطباق بیشتری دارد. با توجه به اینکه درک شهروندان از نشانه های معماری در محلات شتربان و رشدیه بر اساس طرحواره های ذهنی و الگوهای فضایی سکونت سنتی و معاصر شکل گرفته است، در هر دو محله می توان با اتخاذ راهکارهایی، نسبت به ارتقاء درک شهروندان از نشانه های معماری در ابعاد کالبدی، عملکردی و معنایی اقدام کرد.
مقدمه ای بر تحلیل هرمنوتیک و مفهوم آن در معماری
حوزههای تخصصی:
مقاله حاضر در جستجوی چگونگی تأثیر علم هرمنوتیک و مفهوم آن در معماری به وسیله ی روش های طراحی معماری وابسته به بستر یا متن پروژه می باشد. روش های طراحی ذکر شده در این پژوهش دارای مفهوم طراحی مشترکی هستند و آن مفهوم متن معماری می باشد. روش های طراحی معماری موردمطالعه در این تحقیق زمینه گرایی و توسعه گرایی می باشد. روش تحقیق کتابخانه ای در جمع آوری اطلاعات و سپس تحلیل و بررسی این اطلاعات و همچنین ارائه نمونه های موردی مربوط به روش های طراحی معماری مذکور، روش این پژوهش بوده است. از نتایج این تحقیق می توان به توصیف روش های طراحی زاینده در تولید فرم ها و کالبدهای معماری و شهرسازی از طریق تفسیر و خوانش متن موجود اشاره کرد. با استفاده از مفاهیم این روش ها می توان در بافت های تاریخی از روش های زیر در طرح معماری بهره برد 1. استفاده از آثار و بقایای قدیمی یا حتی توصیفات آن به عنوان ایده، ساختار یا زیرنقش طرح جدید 2. طراحی اثری حاوی روح، مفاهیم، کارکرد یا خاطرات بنای پیشین.
صندوق خانه، منظر خلوت در خانه ایرانی (بررسی خانه های سنتی یزد)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
باغ نظر سال هجدهم بهمن ۱۴۰۰ شماره ۱۰۴
29 - 44
حوزههای تخصصی:
بیان مسئله: در زمینه ارتباط بین فرهنگ و سبک زندگی و معماری و ساختار فضایی نظریات مختلفی بیان شده است. از جمله مصادیقی که برای این ارتباط معرفی شده صندوق خانه است؛ عنصری فرعی در خانه های سنتی ایرانی که در مواردی برای کمک به معمار در جهت ایجاد تناسبات فضایی ایجاد می شده است، ولی در واقع نقشی عملکردی در ایجاد فضای اندرونی در خانه های سنتی ایرانی ایفا می کرده است. هدف پژوهش: هدف از این تحقیق بررسی نقش و عملکرد صندوق خانه و جانمایی آن در خانه های سنتی ایرانی است و برای دست یابی به این هدف، خانه های سنتی یزد به عنوان مورد مطالعه در نظر گرفته شده است. روش پژوهش: این پژوهش به روش توصیفی-تحلیلی و با استفاده از مطالعات کتابخانه ای و مطالعات میدانی به صورت مشاهده انجام شده است. در مطالعات کتابخانه ای از کتب، مجلات معتبر و نقشه های معماری برای جمع آوری اطلاعات مورد نیاز استفاده شده است. نتیجه گیری: براساس این تحقیق، مشخص شده است که صندوق خانه نقشی عملکردی در ایجاد فضای خلوت و اندرونی خانه های سنتی ایفا می کرده است؛ فضایی برای استراحت، عبادت، مراقبه و یا انبار وسایل و تجهیزات مختلف. فضایی در کنار فضاهای اصلی خانه و یا در کنجی از آن، که می توانسته به معماری برای طراحی کمک کند یا نیاز عملکردی ساکنین را برطرف نماید و عملکرد آن نیز تحت تأثیر محل استقرار قرار می گرفته است. روش تحقیق، توصیفی تحلیلی و با استفاده از مطالعات کتابخانه ای و مطالعات میدانی به صورت مشاهده بوده است. در مطالعات کتابخانه ای از کتب، مجلات معتبر، نقشه های معماری جهت جمع آوری اطلاعات مورد نیاز استفاده شده است. براساس این تحقیق، مشخص شده است که صندوقخانه نقشی عملکردی در ایجاد فضای خلوت و اندرونی خانه های سنتی ایفا می کرده است. فضایی برای استراحت، عبادت، مراقبه و یا انبار وسایل و تجهیزات مختلف. فضایی که می توانسته به معماری برای طراحی کمک کند یا نیاز عملکردی ساکنین را برطرف نماید. در کنار فضاهای اصلی خانه و یا در کنجی از آن که عملکرد آن نیز تحت تاثیر محل استقرار قرار می گرفته است.
مقایسه عملکرد حرارتی شگردهای اقلیمی دُرچَه، کُلَک و خارخُنَه در دوره گرم سال در مسکن بومی منطقه سیستان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات معماری ایران پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲۰
67 - 88
حوزههای تخصصی:
آسایش حرارتی یکی از مسائل مهم و مورد توجه در معماری است. مطالعه در این زمینه از اوایل قرن بیستم شروع شده و دستاوردهای قابل توجهی داشته است. با وجود این یکی از چالش های معماری امروز، تأمین آسایش حرارتی ساکنانِ بناها با کمترین وابستگی به انرژی های فسیلی است. در عین حال به نظر می رسد معماری بومی که حاصل قرن ها تجربه و برآمده از آزمون های واقعی است موفقیت های قابل توجهی در این زمینه داشته و به شگردهای پاسخ ده اقلیمی خاصی دست یافته است که می تواند به طراحی غیرفعال و ایجاد معماری پایدار در اقلیم های مختلف کمک کند. معماری بومی منطقه سیستان نمونه ای از این نوع معماری است که توانسته است شرایط اقلیمی محیط داخل را در اغلب اوقات برای ساکنان قابل پذیرش کند. ازاین رو پژوهش حاضر در یک نمونه پژوهی به بررسی عملکرد شگردهای اقلیمی و نقش آن ها در تأمین آسایش حرارتی در معماری بومی منطقه سیستان می پردازد. برای این منظور، یک بنای بومی انتخاب شده و از طریق تحلیل کیفی و کمّی، عملکرد شگردهای درچه، کلک و خارخنه که به تأمین آسایش حرارتی در دوره گرم سال کمک می کنند مورد بررسی قرار گرفته و میزان تأثیر آن ها بر سه پارامتر دمای هوا، رطوبت نسبی و سرعت باد در فضای داخلی و آسایش حرارتی مورد تحلیل قرار گرفته است. نتایج نشان می دهد اگرچه در دوره گرم سال، شرایط محیطی فضای داخلی معماری بومی منطقه سیستان در محدوده آسایش حرارتی کلاسیک (23 تا 27 درجه سانتی گراد) قرار ندارد ولی بهره گیری از شگردهای اقلیمی مورد اشاره تأثیر قابل ملاحظه ای بر بهبود پارامترهای محیطی فضای داخل در اوقات مختلف شبانه روز داشته است. علاوه بر آن، این پژوهش ثابت می کند پارامتر های محیط داخل حاصل از عملکرد شگرد خارخنه نتایج خوبی را برای اوقات گرم روز نشان داده و شگردهای درچه و کلک می توانند فضاهای داخلی را در مواقعی که محیط خارج خنک تر است قابل تحمل نمایند.
بررسی عوامل موثر بر ایجاد سرزندگی در فضاهای شهری(نمونه موردی: بلوارطاقبستان کرمانشاه)
منبع:
شهرسازی ایران دوره چهارم پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۷
238-250
حوزههای تخصصی:
شناسایی عوامل تاثیر گذار بر کیفیت فضای شهری امری ضروری است زیرا در دنیای صنعتی امروز انسان ها بخش عمده ای از زمان خود را در طول شبانه روز در محیط های شهری می گذرانند و کیفیت این فضاها زندگی و سلامت شهروندان را تحت تاثیر قرار می دهد. سرزندگی در فضای شهری فاکتوری است که می تواند به ارتقای کیفیت محیط و زندگی کاربران فضای شهری کمک کند. در همین راستا این پژوهش به بررسی عوامل تاثیر گذار بر سرزندگی در بلوار طاقبستان شهر کرمانشاه به وسیله مطالعات میدانی و تکمیل پرسشنامه می پردازد. یافته ها حاکی از آن است که 75% افراد استفاده کننده از این فضا بلوار را فضایی سرزنده می دانند. مهم ترین عوامل موثر بر سرزندگی در فضای شهری از دید کاربران این بلوار سبزینگی در محیط ، وجود درختان و گیاهان، تنوع کاربری، عدم وجود محورهای سواره و اتومبیل گرایی، رضایت فرد از محیط ، میزان استفاده افراد از خیابان مذبور ، وجود سطوح آبی مانند حوض، فضاهای ارتباط جمعی، مکان بازی برای کودکان، استفاده از رنگ های شاد در محیط، استفاده از نورپردازی مناسب و عدم وجود صداهای ناهنجار می باشند. بر طبق یافته ها پیشنهاد می شود برای افزایش سرزندگی و حضور مردم در فضای این خیابان از عناصر شهری متنوع ، انعطاف پذیر و قابل تغییر استفاده شود تا اثر روز مرگی را کاسته و نشاط را به فضا القا کند. از دیگر راهکارها کاهش نقش اتومبیل و افزودن محورهای پیاده و دوچرخه سواری در راستای بلوار است. همچنین وجود کاربری های متنوع مانند مراکز خرید، خرده فروشی ها و مراکز تفریحی در حاض می تواند بلوار را سرزنده تر کند.
تحلیل مفهوم برکت در هنر عیلامی و مقایسه آن با نقوش رایج در سفالگری قرون میانی اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مفهوم برکت و باروری یکی از اصلی ترین وجوه تفکر بشری است. برکت و باروری و فراوانی با حیات انسان رابطه مستقیمی دارد؛ ازاین رو می توان بازنمود آن را به صورت نوشتار و تصویر بر آثار هنری بررسی کرد. تحقیق حاضر در پی پاسخ به این پرسش است که مفهوم برکت و باروری در هنر کهن ایرانی به ویژه در تمدن عیلامی چگونه ظاهر شده و نمودهای این مفهوم در سفالینه های دوره اسلامی چگونه است. هدف تحقیق، تبیین مفهوم فلسفی برکت در هنر ایرانی و شناسایی نمادهای رمزی آن بر سفالینه های ایرانی اسلامی است. مقایسه شیوه های بیان برکت در کهن ترین هنرهای ایرانی با نمونه های سمبلیک آن در هنر سفالگری قرون میانی دوره اسلامی از اهداف پژوهش حاضر است. نوع پژوهش از نظر هدف بنیادی است. روش تحقیق توصیفی تحلیلی است و روش گردآوری مطالب کتابخانه ای از طریق فیش برداری و تصویرخوانی است. روش تجزیه و تحلیل داده ها کیفی است. بر اساس یافته های تحقیق در هنر عیلامی مفهوم برکت علاوه بر اینکه در متن ها و کتیبه های نوشتاری بر روی مهر ها و ظروف ظاهر شده است، به صورت نمادهای تصویری حیوانی مانند پرنده، ماهی، نمادهای گیاهی مانند درخت زندگی، و نمادهای انتزاعی مانند خطوط زیگزاگ، دایره و مارپیچ، نماد ستاره ای و ایزدی به چشم می خورد. در سفالگری قرون میانی اسلامی نیز علاوه بر اینکه کتیبه های نوشتاری مفهوم برکت، یمن و سعادت را به صورت دعا نشان می دهند، همان نشان های تصویری نماد برکت در هنر عیلامی، مصور بر سفالینه ها در کنار واژه برکت هستند.
ایجاد وفاداری گردشگری فرهنگی: تأثیر تجربه ماندگار شهر، ارتباط فرهنگی و مشارکت گردشگران شهر ماسوله(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دانش شهرسازی دوره ۵ تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲
113 - 132
حوزههای تخصصی:
بیان مسئله: وفاداری گردشگران برای شهرهای توریستی ازجمله ماسوله می تواند مزایای زیادی به همراه داشته باشد. مثلاً مصرف کالاها و خدمات تولید شده به وسیله ساکنین شهرهای توریستی، اشتغال زایی در صنایع خدماتی مرتبط با گردشگری مانند رستوران، حمل ونقل، هتل ها و ... می تواند نمونه ای از این مزایا به شمار آید. هدف: هدف این تحقیق ارزیابی ایجاد وفاداری در گردشگری فرهنگی با استفاده از تجربه ماندگار، ارتباط فرهنگی و مشارکت گردشگر بود. روش: تحقیق حاضر از نظر هدف کاربردی و از نظر ماهیت و روش توصیفی- پیمایشی می باشد. جامعه آماری این تحقیق از گردشگران شهر ماسوله و بومیان استان گیلان تشکیل گردیده است. با توجه به ماهیت جامعه از نرم افزار Spss Sample Power جهت تعیین حجم نمونه بهینه استفاده شد که 431 نفر به عنوان نمونه در نظر گرفته شد. داده های لازم با استفاده از پرسشنامه و دارای طیف 5 گزینه ای (کاملاً مخالفم تا کاملاً موافقم) جمع آوری گردیده و جهت تحلیل داده ها از نرم افزار SPSS و Smart PLS 3 و فن مدل سازی معادلات ساختاری (SEM) با رویکرد روش حداقل مربعات جزئی برای بررسی الگو مفهومی پژوهش بهره گرفته شده است. مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت. مدل پژوهش حاضر در دو سطح؛ مدل اندازه گیری (پایایی، بار عاملی، روایی همگرا و روایی واگرا) و مدل ساختاری (ضریب تعیین، ضریب قدرت پیش بینی، آماره t) مورد برازش قرارگرفته و سپس فرضیه های پژوهش آزمون می شوند. یافته ها: طبق نتایج تجزیه وتحلیل داده ها شش فرضیه تائید و یک فرضیه رد شدند؛ یعنی آزمون فرضیه ها نشان داد که مشارکت گردشگر بر متغیرهای ارتباط فرهنگی و تجربه ماندگار گردشگر تأثیرگذار است. متغیر ارتباط فرهنگی بر تجربه ماندگار گردشگر تأثیرگذار است. همچنین متغیر ارتباط فرهنگی نقش میانجی را در بین رابطه مشارکت گردشگر و تجربه ماندگار گردشگر بر عهده دارد. تجربه ماندگار گردشگر نیز بر متغیرهای قصد سفر مجدد و قصد توصیه به دیگران تأثیرگذار است؛ اما تأثیر بومی بودن و یا غیربومی بودن تفاوتی را بر نتایج تحقیق ایجاد نکرد. بعد از انجام تحلیل مدل به صورت کمی، محققان طی دو جلسه متوالی در قالب گروه کانون با حضور هشت نفر از گردشگران ماسوله، به تحلیل نتایج مدل پرداختند. گردشگران زمانی که در کارهای فرهنگی مشارکت داشته اند، این مشارکت باعث شده است که آن ها بتوانند ارتباطی نزدیک با مکان گردشگری و مجریان آن ها برقرار کنند. نتیجه گیری: «مشارکت گردشگر» 83 درصد از تغییرات «ارتباط فرهنگی» را تبیین نموده و تأثیرگذاری این اثر در سطح معناداری 9/99 درصد مورد تائید قرار گرفت. «مشارکت گردشگر» 64 درصد از تغییرات «تجربه ماندگار گردشگر» را تبیین نموده و تأثیر آن در سطح معناداری 9/99 درصدی مورد تائید قرار گرفت. «ارتباط فرهنگی» 20 درصد از تغییرات «تجربه ماندگار گردشگر» را تبیین می نماید، ضمن آنکه این تأثیرگذاری نیز در سطح اطمینان 9/99 درصد مورد تائید قرارگرفته است. «تجربه ماندگار گردشگر» 76 درصد از تغییرات «قصد سفر مجدد» و 73 درصد از تغییرات «قصد توصیه به دیگران» را تبیین نموده و این اثر نیز در سطح اطمینان 99 درصد مورد تائید قرار گرفت.
تدوین مدل جامع فرایند طراحی مشارکتی در مراکز آموزشی دانش آموز محور
منبع:
رف سال اول زمستان ۱۴۰۰ شماره ۳
25 - 40
حوزههای تخصصی:
آموزش به سمت تربیت یادگیرندگان متفکری که خلاق، نقاد، محقق، مستقل و فعال هستند، سوق پیدا کرده-است که در قالب آموزشی تحت عنوان ساختن گرایی با رویکرد آموزش دانش آموز محور طی یک فرایند یاددهی فعال و مشارکتی مطرح می شود. از آنجاییکه طراحی مشارکتی به عنوان یکی از راهکارهای دستیابی به طراحی بهینه در معماری مطرح می شود ؛ ب ه منظ ور کنت رل ای ن ام ر ، مشارکت ذی نفعان در تمام بخش های فرایند-طراحی به عنوان یک ضرورت مدنظر است. بدین ترتیب نمود مشارکت در درک و ابزازهای مختلف در جهت دستیابی به ادراک مناسب در مسیر فرایند طراحی نمود می یابد. مقاله حاضر به هدف تبیین فرایند طراحی مشارکتی فضاهای معماری بر اساس رویکردهای دانش آموز محور در مسیر دستیابی به مدلی کامل تر به جهت تامین بیشترین بازدهی در فضاهای اموزشی انجام گرفته است. تحقیق پیش رو پژوهشی کیفی است که با روش توصیفی- تحلیلی به صورت ترکیبی از تحلیل استقرایی و قیاسی و با استفاده از محتوای بر گرفته از متون تخصصی مربوط به رویکردهای آموزشی و فرایندهای طراحی معماری و نیز ویژگی های کاربر به عنوان حلقه واسط میان آن ها به تحلیل محتوای نظریات هر یک از این حوزه ها و روابط و تاثیرات مولفه های این مقولات بر یکدیگر پرداخته است. بررسی ها نشان می-دهد که فرایند طراحی مشارکتی به تنهایی نمی تواند زمینه های بستری مناسب برای آموزش طبق جدیدترین رویکردهای آموزشی موفق در دنیا را هموار سازد، چرا که تحقیقات در زمینه ی رویکردهای آموزشی نیز بر فردیت هر دانش اموز و توجه به ویژگی های متمایز فردی در امر آموزش تاکید-دارد. لذا شناسایی ویژگی های فردی در کنار عوامل موثر بر فرایند طراحی مشارکتی میتواند مدلی کامل تر از فرایند طراحی ارائه دهد. بنابراین نتایج طی ارائه ی یک مدل جامع پیشنهادی نشان می دهد که طراح جهت دستیابی به یک فرایند طراحی کارا و جامع نیازمند تطبیق چند الگو در لایه های مختلف است که از مرحله ی برنامه ریزی تا تصمیم گیری و برنامه دهی اغاز ودر مرحله کشف مولفه های ادراک در سه حوزه ی فردی، اجتماعی و مکانی به صورت متمایز تا مرحله طراحی و دستیابی به کالبد نهایی در هشت لایه ادامه می یابد.
نقش پروپاگاندا در بروز مفاهیم جدید معماری در عصر دیجیتال
منبع:
رف سال اول زمستان ۱۴۰۰ شماره ۳
63 - 80
حوزههای تخصصی:
توجه به فرهنگ در مطالعات مرتبط با حوزه جامعه شناسی در معماری در سال های گذشته بیشتر شده است. تغییر شیوه زندگی مردم و انتظارات افراد جامعه، با روش های از پیش برنامه ریزی شده و دستکاری نمادین در تبلیغات موجب گرایش توده های جامعه و ایجاد تمایل در مردم برای استفاده از محصولاتی در حوزه برنامه ریزی شهری و معماری شد که در مسیر تأمین اهداف مبلغان آن است. روش پژوهش بر مبنای پارادیم تئوری انتقادی است که با تبیین فرضیه های پژوهش بر اساس مطالعات استنادی و با رویکرد کیفی، با استفاده از سه وجهی راهبردی (تحلیل کیفی نمونه موردی، تطبیق نظری و استدلال منطقی با صوری سازی گزاره ها) سه فرضیه را مورد بررسی قرار داده است و (با نگاهی زنجیره وار) به دنبال کشف مکانیسم اثرگذاری پلتفرم های اینترنتی و فضاهای مجازی بر ماهیت انسان معاصر و نیازهای او در جوامع عصر جدید و همچنین در طول آن نحوه اثرگذاری این عوامل بر گونه های معماری (و میزان استفاده انسان عصر دیجیتال) در فضاهای عمومی شهری است. تحلیل نمونه های موردی نشان می دهد، فضای مجازی بستری مناسب برای ترغیب افراد به گونه های جدید معماری است. معماران شاخص با طراحی گونه های معماری مفاهیم جدیدی را به این عرصه جامعه وارد می کنند. نهایتا بر اساس ارزش صدق فرضیه ها، می توان نتیجه گرفت در جوامع امروزی، پروپاگاندا و سیاست گذاری حاکم بر جامعه، با تاثیر بر فرهنگ و انتظارات افراد در کنترل گونه های جدید معماری و آثاری که معماران شاخص طراحی می کنند و همچنین بروز مفاهیم جدید معماری نقش دارد.
تجربه زیبایی شناسی در معماری با اتکا بر آرای جورج لیکاف و مارک جانسون
حوزههای تخصصی:
زیبایی همواره یکی از مناقشه بر انگیزترین مفاهیم در تاریخ فرهنگ و هنر بشر بوده است. در یک تقسیم بندی کلی مجموعه تعاریفی که بدین منظور ارائه شده است را می توان به دو جریان عینیت گرا و ذهنیت گرا تقسیم کرد. در حالیکه تجربه زیبایی شناسی در جریان عینیت گرا، تجربه ای متاثر از ویژگی های عینی و لمس پذیر شئ است؛ گفتمان زیبایی شناسی ذهنیت گرا، تجربه زیبایی شناختی را تجربه ی غیر شناختی ارزیابی می کند که به معنای نادیده گرفتن ویژگی های عین، یا اُبژه تجربه زیبایی شناختی می باشد. از این رو نمی توان هیچ جایگاهی برای ویژگی های عینی یک اثر معماری در خلق تجربه زیبایی شناختی در نظر گرفت. هدف پژوهش حاضر، تعیین دامنه و عوامل موثر بر فرآیند تجربه زیبایی شناختی در معماری است، تا علاوه بر فهم صحیح از چگونگی شکل گیری چنین تجربه ای بتواند این تجربه را از سلطه آنچه که ذهنی گرایی نامیده می شود آزاد سازد. روش انجام تحقیق در این پژوهش، ترکیبی از روش توصیفی-تحلیلی و استنباطی است که با مطالعه منابع اسنادی و تحلیل استنباطی اطلاعات گرد آوری شده انجام گرفته است. این پژوهش ابتدا منشاء مناقشات بر سر مفهوم زیبایی را بیان می کند، سپس با رجوع به گفتمان زیبایی شناسی مدرن آنچه را که دلایل عمده شکل گیری جریان ذهنیت گرا در تعریف زیبایی است را مورد پژوهش قرار می دهد ودر آخر با رجوع به آرای جورج لیکاف و مارک جانسون به عنوان دو اندیشمند برجسته در حوزه علوم شناختی بنا دارد تا تجربه زیبایی شناسی در معماری را از دامِ آنچه که ذهنی گرایی نامیده می شود رها سازد، این پژوهش تجربه زیبایی شناختی در معماری را تجربه ای شناختی ارزیابی می کند که مؤلفه انسجام بخش آن حاصل از هماهنگی میان، عین و یا اُبژه تجربه زیبایی شناسی، با بدن و ذهن می باشد.