پایدار نگاه داشتن بافت ها و فضاهای شهری فرسوده، نیاز به مداخلاتی در جهت اصلاح و بهسازی وضع موجود دارد. بازارها به عنوان قلب اقتصادی شهرها، با شکل-گیری تدریجی در بافت های اولیه شهری عامل اصلی مشکلات کالبدی وعملکردی بافت های مذکور در زمان توسعه می باشند. ساختار کلی و عدم تمرکز در پاسخگویی به حل مشکلات مراکز خرید در طرح های جامع شهری منجر به افول عملکردهای جاری در اثر تغییر نیازهای جوامع انسانی گشته است و پاسخگوی نیاز ساماندهی این مراکز نبوده اند. این پژوهش با استفاده از روش توصیفی – تحلیلی و جمع آوری اطلاعات کتابخانه ای و مشاهدات میدانی، سعی دارد تا با شناسایی نقاط ضعف و قوت و مطالعه تطبیقی بازارچه های محله ای موجود در مناطق یکسان اقلیمی، همچنین منطقه پروژه و نیز ویژگی های معماری بومی آن، زمینه ای فراهم نماید تا این نوع بازارچه ها با همان عملکرد فعلی خود و با در نظر گرفتن اصول معماری بومی ساماندهی گردند.
عرصه عمومی و خصوصی جدیدی در حال شکل گیری است. نظریه پردازان مرتبط با رشته های روان شناسی محیطی، جامعه شناسی، طراحی شهری، معماری و... می بایست شناختی درست از این پدیده جدید داشته باشند تا بتوانند آن را در راستای اهداف کلی طراحی کرده و مانع از بیراهه روی آن شوند. از آنجایی که مقالة پیش رو سعی دارد دیدگاهی شفاف و روشن به این مسئله داشته باشد، لذا در این راستا روشن شدن چیستی و چگونگی دریافت و ذخیره پیام های محیط اطراف مد نظر است تا به عنوان بنیان فکری قابل استناد و ارجاع باشد.
انسان به شکلی غریزی در رویارویی با محیط بکر، شروع به باز تولید تجربیات و اندوخته های خود و بهره وری از آنها می کند. با قرار گرفتن در فضای مجازی به عنوان محیطی بکر که در طول عمرش بی سابقه است به شکل ناخودآگاه رفتاری مشابه انجام می دهد. شناخت محیط مجازی، پیش بینی رفتار انسان در آن و توجیه حس تعلق و خاطره انگیزی در فضاهای مجازی و تمایل به تعاملات اجتماعی از چالش های این پژوهش است. فضای مجازی به علت تعریف کاربران آن در ذهنشان، در حال تبدیل شدن به مکان1 است. در سایه چالش های مطرح شده انتظار می رود نگاهی واقع بینانه و علمی (تکرار پذیر و آزمودنی) به علوم رفتاری در محیط های مجازی را تجربه کرده و در بسط آن تلاشی برنامه ریزی شده را بنیان گذاشت.
طرح مسئله : برندسازی مکان در راستای امکان رقابت میان مکان ها برای جذب سرمایه های مالی و انسانی مورد توجه سیاست گذاران شهری قرار گرفته است. این مفهوم در رشته های مختلف (نظیر علوم محیطی، اقتصاد، علوم اجتماعی و رفتاری) مطرح شده و در هر رشته رویکرد متفاوتی جهت تحقق آن در نظر گرفته شده است. پژوهش حاضر سعی دارد گامی جهت روشن ترشدن ابعاد این مفهوم برداشته و با بررسی سیر تحول آن به مفهوم پردازی ابعاد آن بپردازد. هدف پژوهش : هدف کلی فراتحلیل حاضر ارائه زمینه و اساس نظری در خصوص «برندسازی مکان» در قالب مدلی مفهوم پردازی شده به وسیله تجزیه وتحلیل عمیق در ادبیات نظری این حوزه است. روش پژوهش : پژوهش حاضر از روش فراتحلیل بهره گرفته است. نتایج : علی رغم گستردگی ادبیات نظری برندسازی مکان، در خصوص ابعاد آن هنوز اجماع وجود ندارد. این پژوهش، سه دوره زمانی را برای برندسازی مکان تصویر کرده است. در این دوره های زمانی با تحول در مفهوم سازی این پدیده شاهد حرکت مفهوم برند مکان از پدیده ای تک وجهی، مبتنی بر ابعاد بصری و ملموس، دارای فرایندی نخبه گرا و متکی بر تقاضای بازار به سمت مفهومی چندوجهی، میان رشته ای، تعاملی و مشارکتی هستیم. در این سیر تحول، ماهیت برند مکان از ابزاری جهت بازاریابی به رویکردی جهت مواجهه با ابعاد مختلف برنامه ریزی و مدیریت مکان تغییر پیدا کرده است. با پالایش مفاهیم مستخرج از پژوهش، مدل نظری مفهوم پردازی برند مکان ارائه شد. این مدل، لایه های مختلف مفهومی و راهبردی، همچنین الزامات و شرایط زمینه ای مؤثر در آن را دربر دارد. هویت برند به عنوان مؤلفه محوری در لایه مفهومی مطرح می شود. هویتی که با انباشت تجربه برند، تصویر برند مکان را شکل می دهد. این تصویر که به دنبال تعریف ویژگی خاصی از مکان در ذهن مخاطبان است، به تدریج ارزش ویژه برند را شکل می دهد. این ارزش ویژه، عنصری کلیدی در ایجاد وفاداری به برند و تکمیل زنجیره توسعه همه جانبه مکان است. بدین ترتیب برندسازی مکان به عنوان رویکردی میان رشته ای، تعاملی، چندوجهی، زمینه گرا و مبتنی بر دارایی های مکان، در برنامه ریزی و بازآفرینی مکان به کار گرفته می شود.
استان کهگیلویه و بویراحمد در ارتفاع 1880 متری از سطح دریا و در جنوب غرب ایران قرار دارد. نخستین بررسی باستان شناختی در بخش شمالی استان کهگیلویه و بویراحمد در تیر و مرداد 1390ه.ش صورت گرفت. بویراحمد به وسیله کوه های صعب العبور با دره هایی عمیقVشکل محصور شده است که از دیرباز تاکنون مسیر کوچ نشینان زاگرس بوده است. در طول این بررسی، شش ساختار صخره ای در نزدیکی روستاهای خرم راه و پوله موسوم به «استودان» از دوره الیمایی (؟) یافت شد. اطراف ناحیه مذکور، استقرار، معماری صخره ای و نقش برجسته های متعددی از دوره الیمایی وجود دارد. انواع معماری های صخره ای برای کاربری های گوناگونی، مانند پرستشگاه، مسکونی، آداب تدفین و... به وجود آمده است. آثار صخره ایِ نویافته که این نوشتار آن را بررسی کرده، شامل شش استودان در استان کهگیلویه و بویراحمد است. بر اساس شباهت میان پلان و مجاورت آثار نویافته با آثار صخره ای دوره الیمایی، با قید احتیاط آثار صخره ایِ نویافته را به دوره الیمایی نسبت می دهیم.