نوشتار حاضر از مقالات مهم در زمینة مطالعات زبانشناختی و نشانهشناختی سینماست. روژه اُدن در این مقاله میکوشد تا تحلیل نشانهشناختی فیلم را فراتر از بررسی صرفِ خود متنِ فیلم، اعم از گفتگوها و تصویرها و موسیقی و اصوات، ببرد. در این راه، به مانند عدهای دیگر، رویکردهای زبانشناسی به کاربردشناسی فیلم را مطرح میکند. بر این اساس، فهم فیلم یا، به عبارتی، فهم آنچه تماشاگر از فیلم درمییابد منوط است به بررسی سازوکار رابطة تماشاگرِ کنشگر با کارگردانِ کنشگر. به این ترتیب، تمام عناصر «برونفیلمی» در نشانهشناسی کاربردی مد نظر قرار میگیرد.
شکنر در این نوشتار تفاوت بنیادین تئاتر متعارف غرب را با نمایش سنتی هند نشان داده است: در اولی ، چشم و تا حدی گوش جای تجربه و درک تئاتر است و در دومی ، مسیری که از مشام آغاز و با گذر از معده به روده ختم میشود . در ابتدا ، دو متن مهم و اساسی با جایگاهی همتا در هر یک از نظریههای غربی و هندیِ اجرا ( یعنی بوطیقای ارسطو و ناتیاساسترا ) بررسی و تفاوتهای اساسی آنها بازنموده میشود . در ادامه ، راسا ( آمیختهای از نمایش و رقص و موسیقی ) بر طبق ناتیاساسترا تعریف و به اختلافات آن با تئاتر غربی اشاره میشود . در بخشی دیگر ، از طریق ریشهشناسی کلمات ، مفاهیم تئاتر غربی و ابتنای بر قوة بینایی آشکار شده است . به نظر شکنر ، هدف از اجرای راسایی ، برخلاف تئاتر غربی ، تداوم لذت است؛ و راسا درک استهایی بهاواها ( عواطف ابدی یا پایدار یا قلبی ) است که از طریق آبهینایا ( بازیگری خوب ) بیدار و دستیافتنی میشوند . در اجرای راسایی ، کسب لذت و ارضاشدن اساساً مقولهای دهانی است و مطالعة دستگاه عصبی رودهای و شیوة کار آن و جایگاهش در هنرهای رزمی و مراقبه و طب آسیایی این مطلب را روشنتر میکند . شکنر ، در ادامه ، به تمرین خانههای راسا ، از جمله خانة نهم یا خالی ، میپردازد و در انتها نیز ، زیباییشناسی راسا در اجرا بررسی و باز هم تفاوتهای آن با تئاتر غربی مشخص میگردد .