مدنی بالطبع بودن انسان و تشکیل اجتماعات مختلف و اختلاف در نژاد، زبان، فرهنگ و گاه حفظ برخی منافع شخصی موجب به وجود آمدن برخی مناقشات و ناهماهنگی در زندگی او می شود؛ لذا از ابتدای خلقت تسامح و گذشت و به معنای دیگر مدارا از تاکیدات قرآن کریم در فرهنگ و تمدن اسلامی بوده است تا در سایه آن بتوان از بسیاری انحرافات اخلاقی و ناهنجاری های اجتماعی/سیاسی/اقتصادی و...دست کشید و با جوامع دیگر ارتباط برقرار نمود. براین اساس پژوهش حاضر درصدد است با مبنا قرار دادن قرآن و سنت نبوی به واکاوی و چگونگی ظهور و بروز تسامح و مدارا در تمدن و فرهنگ اسلامی مورد کنکاش قرار دهد. برای رسیدن به این مهم پژوهش تحلیلی، توصیفی حاضر پس از بیان مساله به بحث مفهوم و معناشناسی این مهم در دو حوزه لغت و اصطلاح پرداخته و بخش دوم به تبیین جایگاه و دیدگاه قرآن پیرامون تسامح ومدارا و بخش سوم به بررسی این مهم در سنت نبوی و در بخش نهایی به ارتباط، جایگاه وچگونگی بروز و ظهور تسامح و مدارا در فرهنگ و تمدن اسلامی پرداخته است.
این نوشتار به معرفی بخشی از ادبیات دینی هندویی معروف به ادبیات پورانه ای می پردازد که خود حجم قابل توجهی از متون دینی هندو را تشکیل می دهد. ادبیات پورانه ای در یک تقسیم بندی شامل دو بخش اصلی است که هر کدام پورانه های مختلفی را در بر می گیرد: 1. مهاپورانه ها یا پورانه های بزرگ؛ 2. اوپه پورانه ها یا پورانه های کوچک. واژه «پورانه» به معنی «کهن» و «باستان» است و ادعای فرقه های هندویی بر این است که این متون شأنی همسنگ وداهای چهارگانه داشته و به مثابه ودای پنجم مطرح اند. این متون که عمدتاً حاصل ادبیات شفاهی و مربوط به طبقة شتریه ها (کشتریا=جنگاوران) بوده اند، انعکاسی از تاریخ، فرهنگ و دین عامه هندو بوده و برای شناخت آنها حائز اهمیت اند و با توجه به شواهدی که در آنها وجود دارد از سوی محققان جزو ادبیات کلاسیک دانسته شده اند. مهم ترین بخش ادبیات پورانه ای مهاپورانه ها هستند که به سه دسته شش تایی تقسیم شده و هر گروه متعلق به یکی از سه فرقه اصلی هندو است.
قالب های ویژه ی کلامی، تمایزات فقهی و مواضع خاص سیاسی، اساسی ترین نشانه های انشعابات مذهبی در تاریخ اسلام است که هر یک محصول مجموعه ای ازعوامل سیاسی، اجتماعی و فرهنگی محسوب می شود. این نشانه های سه گانه، گاه چنان در هم تنیده اند که باز شناسی و تفکیک آنها از یکدیگر مشکل می نماید. کشف رابطه ی میان شکل گیری تمایزات فقهی و تقویت مقاومت شیعیان در مقابل دستگاه حاکم، دغدغه ی اصلی این پژوهش است.
این پژوهش با رویکردی تحلیلی، در صدد بازنمایی تأثیر شکل گیری تمایزات فقهی بر تعمیق همگرایی سیاسی شیعیان امامیه در سه قرن نخست تاریخ اسلام، یعنی تا حدود پایان عصر حضور ائمه است. محقق تلاش می کند نشان دهد چگونه تفاوت های فقهی شیعیان با سایر آحاد جامعه ی اسلامی، اندک اندک به نوعی رفتار سیاسی و مقاومت در مقابل جریان فکری حاکم بر جامعه تبدیل گردید و به تقویت همگرایی میان شیعیان منجر گردید و نشانه ای از اقتدار و نفوذ ائمه بر پیروانشان تلقی شد.