با افزایش جمعیت، تقاضا برای سفر نیز افزایش پیدا می کند. شهر تهران یکی از پرجمعیت ترین شهرها در جهان و همچنین پرجمعیت ترین شهر ایران با حجم انبوهی از تقاضای سفر رو به رو است. انجام سفرهای بیشتر با اتومبیل های شخصی، باعث افزایش بیشتر ترافیک و آلودگی نیز می شود. حمل و نقل عمومی یکی از مهم ترین راه کارها برای حل این مشکل است. در این تحقیق قصد داریم به بررسی کارایی سیستم حمل و نقل عمومی در دو محله پایدار هفت حوض و مدائن بپردازیم. با استفاده از پرسشنامه، میزان رضایت مندی مسافران مورد سؤال قرار گرفته است. نتیجه تحقیق نشان می دهد که بیش از 80 درصد پرسش شوندگان میزان رضایت مندی از سیستم حمل و نقل عمومی در این دو محله را زیاد و بسیار زیاد ذکر کرده اند که این خود حاکی از بالا بودن میزان رضایت از سیستم حمل و نقل عمومی در منطقه است و این سیستم توانسته به خوبی جایگاه خود را به عنوان یکی از شیوه های مناسب حمل و نقل در مقایسه با حمل و نقل شخصی پیدا کند. این تحقیق از حیث ماهیت، کاربردی و از حیث روش، تحلیلی ـ توصیفی است.
در حاشیه ی شمال شرقی شهرستان کرمانشاه (مرکز استان کرمانشاه) محلی است که به تاق بستان شهرت دارد. دراین محل تاق بزرگی وجود دارد که بر سطوح جانبی و جداره مقابل آن نقوش بسیار جالب توجه ای از دوره ساسانی حجاری شده اند. متأسفانه علی رغم مطالعاتی که تا کنون بر روی این نقوش انجام گرفته است، هویت واقعی و محتوی تاریخی آنها هم چنان درپرده ای از ابهام قرار دارند. ارنست هرتسفلد که یک باستان شناس آلمانی است، عقیده دارد مجموع نقش برجسته های تاق بزرگ بستان متعلق به خسروپرویز(628-591.م ) است که او را در صحنه های مختلف: شکارشاهی، تاج ستانی از اهورامزدا و سوار بر اسب معروف خود "شبدیز"نشان می دهد. ک. اردمان ـ سکه شناس آلمانی ـ معتقد است که شاه در نقش برجسته های مذکور، پیروز اول (484ـ 457.م) است نه خسروپرویز. ک.تانابه ژاپنی با رد هر دو نظریه مذکور،مجموع نقش برجسته های تاق بزرگ بستان را به اردشیر سوم (630-628.م) نسبت می دهد. در این پژوهش سعی بر آن است تا به مدد قراین تاریخی و شواهد متعدد باستان شناسی، هنری و سکه شناسی هویت واقعی این نقوش روشن گردیده و محتوای تاریخی آنها نیز از هر گونه ابهام و تاریکی زدوده شود.
تعاریف شهر اسلامی در دو سوی متضاد، وجود این مفهوم را به چالش کشیده است. به صورت کلی مجموعة دیدگاه ها در این رابطه به دو گروه موافق و مخالف وجود شهر اسلامی تقسیم می شود. در دهه های نخستین قرن 20 م. چنین مفهومی برای نخستین بار شکل گرفت. این گرایش از سوی مستشرقین آغاز شد و در ابتدایی ترین شکل خود با نمونه های غربی و کلاسیک مورد مقایسه قرار گرفت که بستر مخالفت با مفهوم شهر اسلامی را فراهم کرد. در تعاریف اولیه، وجود شهر اسلامی به دلیل عدم انطباق با این نمونه ها توسط برخی انکار شد. موافقان این مفهوم، با بررسی نمونه های خاورمیانه و شمال آفریقا، به معرفی ساختار و عناصر مشترکی بین شهرهای اسلامی هدایت شدند. ساختار ترسیم شده، کالبدی برای شهر اسلامی تصویر کرد که به دلیل بررسی شهر فارغ از عوامل تأثیرگذار بر شکل گیری آن، قابل تعمیم به مجموع شهرهای قلمرو اسلامی نیست. چطور می توان عناصر و ویژگی های مشترکی برای شهرهای این قلمرو متصور شد درحالی که بحث حاضر به یافتن نقاط مشترک بین تمدن های مختلف پرداخته است. نقاط مشترک در محدوده اسلامی می تواند برخاسته از باورهای مشترک باشد، همان چیزی که باعث یکپارچگی این پهنه شده است. در نهایت نگاه محتواگرایانه به شهر اسلامی که مجموع اقدامات شهری را زاییدة فرهنگ و باورهای اسلامی می داند مفهوم جدیدی در این موضوع ایجاد کرده است.
در این مقاله، دیدگاه های مرتبط با مفهوم شهر اسلامی پس از مقایسه به سه گروه صورت گرا، ساختارگرا و محتواگرا تقسیم شده است. نظرات صورت گرا نگاهی پوسته ای و ظاهری به شهر داشته است. نظرات ساختارگرا شهر را با عناصر و کالبد آن معرفی می کند. نظرات محتواگرا شهر را همانند قالبی برای محتوا و مفاهیم اسلامی تبیین کرده است. در تعریف شهر اسلامی با رویکرد محتواگرا، مفاهیم و باورها جامه عمل پوشیده اند. این مفاهیم، محتوای کالبدی هستند که از پیشینة تاریخی، فرهنگی و اقلیمی بستر خود نشأت گرفته است.