ترتیب بر اساس: جدیدترینپربازدیدترین
فیلترهای جستجو: فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۲۶۱ تا ۲٬۲۸۰ مورد از کل ۲۹٬۵۴۵ مورد.
۲۲۶۶.

«برنامه ریزی محله - مبنا» رهیافتی کارآمد در ایجاد مدیریت شهری پایدار(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:
حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۰۱۹
در دهه های اخیر، بسیاری از سازمان ها و نهادهای مدیریت و برنامه ریزی بر ترویج نوعی نگرش مشارکتی برای تشویق مدیریت و برنامه ریزی از"پائین به بالا" وتاکید بر اجتماعات محله ای به منظور توانمندسازی آنها و نظارت بر اقدامات توسعه ای تاکید داشته اند. مقاله حاضر که در پی تبیین نقش و جایگاه «رهیافت محله مبنا» به منظور استفاده از آن در نظام برنامه ریزی و مدیریت شهری است سعی دارد که ضمن توضیح اجمالی چگونگی تغییر و تحول در پارادایم شهرسازی؛ عوامل بروز و ظهور نگرش جدید به مدیریت و برنامه ریزی شهری را بررسی کرده، مشخصه های رویکرد جدید را تبیین کرده و ظرفیت های آن را در نظام مدیریت شهری ارائه نماید. بررسی نظریات، دیدگاه ها، مشخصات و مفهوم برنامه ریزی محله مبنا نشان داد که رویکرد مذکور در جستجوی تعامل اجتماعی بوده و مشارکت بازیگران محلی را در دستور کار قرار داده است، تسهیل کننده و هماهنگ کننده بوده و کمتر به مداخلات کالبدی فضائی پرداخته و بانگاه فرایندگرا به پایداری تصمیمات در سطوح مختلف خواهد انجامید.
۲۲۶۷.

محمدکریم پیرنیا و دونالد ویلبر؛ تفاوت مقاصد و عناصر روایت سبکی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: محمدکریم پیرنیا سبک شناسی معماری تاریخ نگاری معماری دونالد ویلبر

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۰۱۷ تعداد دانلود : ۲۱۳۵
تاریخ معماری ایران رشته ای است که هرچند پیشینه ای در سده اخیر دارد، مبانی و موضوعات آن هنوز محل بحث است. یکی از مهم ترین ابزارهای تاریخ نگاری معماری و هنر، سبک شناسی است. در این مقاله، به مقایسه مقاصد سبک شناسیِ دو تن از مهم ترین مورخان معماری ایرانی، یعنی محمدکریم پیرنیا و دونالد ویلبر می پردازیم. هدف مقاله تأمل در سبک شناسی معماری ایرانی و نشان دادن اثر مقاصد سبک شناختی بر تجربه تاریخ نگاری معماری است. مقاله به روش تحلیل مایگانی، مفاهیم را از تاریخ نامه اصلی هریک از دو نویسنده، یعنی کتاب های سبک شناسی معماری ایرانی و معماری اسلامی ایران در دوره ایلخانان استخراج می کند. سپس با استدلال منطقی، آن مفاهیم را در مقابل یکدیگر قرار می دهد. برای این منظور، ابتدا مقدماتی را مقایسه می کنیم که پیرنیا و ویلبر برای تدوین روایت های سبکی شان از تاریخ معماری فراهم کرده اند؛ سپس عناصر روایی و اهداف سبک شناسی ایشان را تطبیق می دهیم. در مقدمات، تفاوت های ایشان را در طبقه بندی سبکی و تحدید مکانی و زمانی آثار نشان می دهیم و در مقایسه عناصر روایت، تفاوت های ایشان را در پرداختن به منشأ سبک ها، مراحل سبک ها، و تحول سبک ها بررسی کرده ایم. عناصر فرعی تر روایت ازجمله ارتباط های سبک ها را با یکدیگر و همچنین مقاصد و تفاوت های تاریخ نامه های ایشان را برای معماران روشن کرده ایم. یافته های مقاله نشان می دهد رویکرد پیرنیا و ویلبر به سبک شناسی یکسان نیست. به نظر می رسد غایت های متفاوتی در پس تاریخ نویسی پیرنیا و ویلبر وجود داشته که باعث استخدام دو دستگاه متفاوت سبک شناسی شده است. در سبک شناسی پیرنیا، توجه به نقش مناطق در شکل گیری سبک های معماری، مشوق معماران است برای روی کردن به معماری بومی به هدف حرکت در مسیر معماری ایرانی. بااین حال از نظر پیرنیا هریک از سبک ها، قوت و ضعف هایی دارند و در مقام الگو هم ارز نیستند. او تحولات درونی معماری را عامل مهم تغییر سبک ها می داند. ویلبر قائل به نوعی پیوستگی در سبک های ایرانی است؛ چنان که گویی هر سبک از سبک قبلی خود زاده می شود. او قضاوت ارزشی درباره سبک ها نمی کند و تغییر سبک ها را بازتاب تحولاتی در بیرون از معماری می بیند. به این نحو، سبک شناسی پیرنیا را می توان معلمانه و درونی نامید و سبک شناسی ویلبر را مورخانه و بیرونی.
۲۲۷۶.

تحلیل سامانه نورگیری و تهویه در کاخ های هخامنشی تخت جمشید با تاکید بر تالار صد ستون(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: تهویه هخامنشی تخت جمشید هنر معماری سامانه نورگیری

حوزه‌های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی هنر و معماری هنرهای کاربردی معماری کاربردی ایران و اسلام
  2. حوزه‌های تخصصی تاریخ ایران اسلامی حکومت های ایرانی- اسلامی پهلوی اول اقتصادی
تعداد بازدید : ۲۰۱۶ تعداد دانلود : ۱۲۳۵
از شواهد هنر معماری هخامنشیان در مرزهای کنونی ایران می توان کاخ های متعددی را برشمرد که در بخش هایی از استان های فارس و بوشهر پراکنده شده اند. در بیشتر پژوهش های باستان شناختی و معماری بر نحوه پراکندگی، ویژگی های ساختار معماری و نقوش برجسته تاکید ویژه ای شده اما توجه چندانی به رویکردهای مهندسی و طراحی معماری بخش های مختلف بنا های نشده است. در پژوهش حاضر تلاش بر این است که با رویکردی فنی و با تحلیل های مهندسی نحوه عملکرد سامانه تهویه و نورگیری بناهای تخت جمشید مورد بررسی قرار گیرد. در این راستا پس از مطالعات کتابخانه ای و بررسی پیشینه تحقیق ، با استفاده از نرم افزار 3DMAX و مدل های سه بعدی طراحی شده، به بررسی موضوع پرداخته ایم. نتایج حاصل از این تحقیق حاکی از آن است که سامانه نورگیری و تهویه در کاخ های صد ستون، عمارت خزانه و برخی کاخ های مشابه دیگر، برخلاف طرح های پیشین به صورت جانبی بوده است؛ بدین شکل که اختلاف ارتفاع حاصل از دیوارهای خارجی و داخلی این کاخ ها، شرایط مناسبی برای نورگیری از جناحین دیوارها با تعبیه پنجره هایی در بالای آن ها فراهم می نموده است.

پالایش نتایج جستجو

تعداد نتایج در یک صفحه:

درجه علمی

مجله

سال

زبان