فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۲۱ تا ۱۳۰ مورد از کل ۱۳۰ مورد.
مقایسه تعادل ایستا و پویا در ورزشکاران رشته های مختلف
حوزه های تخصصی:
تعادل از اجزای کلیدی مهارت های حرکتی برای حفظ پاسچر و اجرای مهارت های ورزشی پیچیده است. هدف از تحقیق حاضر، مقایسه تعادل ایستا، پویا در ورزشکاران چهار رشته ورزشی شامل ژیمناستیک، فوتبال، بسکتبال و شنا و یک گروه افراد غیرورزشکار بود. 40 زن ورزشکار با 5 سال سابقه ورزشی (10 ژیمناستیک با میانگین سن 31/0± 50/14 سال، قد 75/7± 20/155 سانتی متر و وزن 91/3±70/49 کیلوگرم، 10 فوتبالیست با میانگین سن 47/1 ±80/22 سال، قد 12/5 ±60/160 سانتی متر، وزن 87/4 ±95/52 کیلوگرم، 10 بسکتبالیست با میانگین سن 7/10 ±60/21 سال، قد 75/6 5/165 سانتی متر و وزن 27/6±43/57 کیلوگرم و 10 شناگر با میانگین سن 63/1± 3/23 سال، قد 46/5 ±5/163 سانتی متر و وزن 42/4± 50/55 کیلوگرم) و 10 زن غیرورزشکار (با میانگین سن 94/0± 7/23 سال، قد 27/3± 4/161 سانتی متر و وزن 54/3± 6/54 کیلوگرم) در این تحقیق شرکت کردند. برای ارزیابی تعادل ایستا و پویا به ترتیب از آزمون های بس و ستاره استفاده شد. داده ها پس از بررسی توصیفی با استفاده از آزمون تحلیل واریانس (ANOVA) در سطح 05/0 ≥P تجزیه و تحلیل آماری شدند. تحلیل داده ها نشان داد در آزمون تعادل ایستا، خطا به طور معنی داری در ژیمناست ها در مقایسه با افراد غیرورزشکار و شناگران و در فوتبالیست ها در مقایسه با شناگران کمتر است (05/0 P) و در آزمون تعادل پویا طول رسش به طور معنی داری در ژیمناست ها در مقایسه با افراد غیرورزشکار و بسکتبالیست ها و در فوتبالیست ها در مقایسه با افراد غیرورزشکار بیشتر است (05/0 P). نتایج تحقیق حاکی از آن بود که شناگران تعادل ایستای کمتر و بسکتبالیست ها تعادل پویای کمتری در مقایسه با دو گروه ورزشی دیگر دارند که ممکن است یک عامل پیش بین برای اسپرین های مچ پا در آینده باشد. بنابراین به مربیان و پزشکیاران ورزشی پیشنهاد می شود برنامه های غربالگری (screening) منظم را با استفاده از آزمون های تعادلی بس و ستاره انجام دهند و تعادل ورزشکاران را ارزیابی و افرادی را که به ضعف تعادل دچارند شناسایی کنند.
اثر خستگی عضلات پروگزیمال و دیستال اندام تحتانی بر تعادل پویا در فوتبالیست های مرد
حوزه های تخصصی:
با توجه به رابطه بین خستگی عضلانی ناشی از فعالیت های ورزشی با تعادل پویا، هدف این پژوهش بررسی اثر خستگی عضلات پروگزیمال و دیستال اندام تحتانی بر تعادل پویا در فوتبالیست های مرد بود. به این منظور 20 نفر از دانشجویان مرد فوتبالیست رشته تربیت بدنی که هفته ای 3 بار در تمرینات تیم فوتبال دانشگاه شرکت داشتند با میانگین و انحراف استاندارد سنی 73/0 24/20 سال، قد 28/4 27/170 سانتیمتر، وزن 24/9 38/67 کیلوگرم و شاخص توده بدن 02/2 22/23 کیلوگرم بر مترمربع، بدن سابقه آسیب در اندام تحتانی، به طور داوطلبانه در این تحقیق شرکت کردند. برای برآورد تعادل پویای آزمودنی ها، پس از گرم کردن مختصر (10-5 دقیقه کشش و دو نرم)، از تست تعادل ستاره (SEBT) در هشت جهت استفاده شد. به منظور ایجاد خستگی در عضلات پروگزیمال و دیستال اندام تحتانی آزمودنی ها، از ایزوکینتیک بایودکس استفاده شد. تعداد جلسات آزمون چهار جلسه بود که ترتیب آنها براساس محل و صفحه حرکتی به صورت تصادفی انتخاب می شد. در هر یک از جلسات خستگی در یکی از گروه های عضلانی پلانتاردورسی فلکسور و اورتور/ اینورتورهای مفصل مچ پا و فلکسور/ اکستنسور و آبداکتور/ آداکتورهای مفصل ران به صورت انجام انقباضایت مکرر تا رسیدن به 50 درصد گشتاور حداکثر اولیه، با فاصله 72 ساعت و تا حد ممکن در شرایط مساوی اعمال شد. پس از اجرای برنامه خستگی پس آزمون SEBT به عمل آمد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش های آمار توصیفی، آزمون t همبسته و تحلیل واریانس (طرح اندازه گیری مکرر) در سطح معنی داری 05/0 P استفاده شد. نتایج نشان داد که خستگی ایزوکینتیک عضلات پروگزیمال و دیستال اندام تحتانی موجب کاهش معنی دار فاصله دستیابی در آزمون SEBT می شود. ضمن اینکه اعمال برنامه خستگی در عضلات مفصل ران به کاهش بیشتر فاصله دستیابی آزمودنی ها نسبت به عضلات مچ پا منجر شد. با توجه به یافته های تحقیق، خستگی عضلات پروگزیمال نسبت به دیستال اندام تحتانی در تعادل پویای بازیکنان فوتبال بیشتر اثرگذار است.
روایی روش ابداعی پردازش تصویر در اندازه گیری زاویه Q در حالت درازکش
حوزه های تخصصی:
تغییرات زاویه Q، مهم ترین عامل بروز سندروم درد کشککی-رانی در تحقیقات مختلف گزارش شده است. در این پژوهش یک روش غیرتهاجمی جدید برای اندازه گیری زاویه Q ارائه شده است. هدف از پژوهش حاضر، طراحی و تعیین روایی یک سیستم اندازه گیری زاویه Q در حالت درازکش است. این روش با استفاده از پردازش تصاویر گرفته شده از پایین تنه مقدار زاویه Q را محاسبه می کند. به این منظور زاویه Q هجده زانو با میانگین و انحراف استاندارد سن 24/2 ± 55/23 (سال)، وزن47/10 ± 00/73 (کیلوگرم) و قد 28/8 ± 77/175(سانتی متر) با استفاده از روش ابداعی پردازش تصویر و روش CT scan در وضعیت درازکش محاسبه و مقدار همبستگی بین این دو روش از طریق ضریب همبستگی پیرسون محاسبه شد. نتایج نشان داد که بین زوایای Q به دست آمده از روش ابداعی پردازش تصویر با روش CT scan در حالت درازکش ارتباط معناداری وجود دارد (001/0P=). و مقدار همبستگی (92/0r =) به دست آمد. براساس نتایج به دست آمده، روش ابداعی پردازش تصویر همبستگی زیادی با روش CT scan در اندازه گیری زاویه Q دارد، بنابراین از روش ابداعی پردازش تصویر می توان به عنوان یک روش با دقت زیاد در کنار دیگر روش ها استفاده کرد.
مقایسه تعادل ایستای افراد ورزشکار و غیر ورزشکار دارای کف پای صاف و طبیعی
حوزه های تخصصی:
هدف تحقیق: در حال حاضر اختلال در کنترل پوسچر به عنوان عاملی موثر در بروز آسیب های مچ پا و زانو به شمار می رود. بنابر این شناسایی متغیرهایی که کنترل پوسچر را تحت تاثیر قرار می دهند می تواند به پیشگیری از آسیب های آن کمک کند. هدف از انجام این تحقیق مقایسه تعادل ایستای افراد ورزشکار و غیر ورزشکار دارای کف پای صاف و طبیعی تحت شرایط حسی مختلف بود.
روش تحقیق: تعداد 60 نفر از دانشجویان مرد دانشگاه تهران جهت شرکت در تحقیق انتخاب و به چهار گروه: (1- غیرورزشکار دارای کف پای طبیعی 2- غیرورزشکار دارای کف پای صاف 3- ورزشکار دارای کف پای طبیعی 4- ورزشکار دارای کف پای صاف) تقسیم شدند. به منظور ارزیابی قوس کف پا از روش اندازه گیری افتادگی استخوان ناوی و جهت ارزیابی تعادل ایستای افراد نیز از دستگاه سکوی نیرو (force plate kistler ) استفاده شد. همچنین مقایسه کارایی سیستم های حسی مختلف در حفظ تعادل با پروتکل اصلاح شده آزمون کلینیکی تعامل حسی در تعادل(CTSIB) انجام شد.
نتایج: نتایج نشان داد که تفاوت معنی داری در تعادل ایستای افراد ورزشکار و غیر ورزشکار دارای کف پای صاف و طبیعی وجود ندارد (05/0P>). همچنین بین کارایی سیستم های حسی مختلف این افراد نیز تفاوت معنی داری مشاهده نشد (05/0P>). بحث و نتیجه گیری: از این رو می توان بیان داشت که کف پای صاف کنترل پوسچر را تحت تاثیر قرار نمی دهد. و همچنین پای صاف موجب تفاوت کارایی سیستم های حسی موثر در کنترل تعادل افراد ورزشکار و غیر ورزشکار نمی شود.
تاثیر تمرین ذهنی تعادلی بر کنترل پاسچر پویای دانشجویان مرد غیر ورزشکار
حوزه های تخصصی:
هدف تحقیق: هدف از انجام تحقیق حاضر بررسی تاثیر یک دوره تمرین ذهنی تعادلی بر کنترل پاسچر پویای دانشجویان مرد غیر ورزشکار بود.
روش تحقیق: 30 نفر دانشجوی مرد غیر ورزشکار با میانگین و انحراف استاندارد سن 14/2 ± 5/22 سال، وزن 35/4±91/70 کیلوگرم و قد 14/4± 42/174 سانتی متر، بدون سابقه در آسیب اندام تحتانی، اختلالات دهلیزی و آسیب هایی که منجر به عدم توانایی آنها در انجام آزمون های در نظر گرفته شده برای این تحقیق شود، آزمودنی-های این تحقیق را تشکیل دادند. آزمودنی ها به صورت تصادفی به دو گروه 15 نفری (شاهد و تجربی) تقسیم شدند. برای برآورد کنترل پاسچر پویای آزمودنی ها از تست تعادل ستاره (SEBT) در هشت جهت استفاده شد. طی دوره تمرین(10 روز) آزمودنی های گروه تجربی، تمرین ذهنی تعادلی را انجام دادند و آزمودنی های گروه شاهد به فعالیت های عادی روزانه خود، طبق روال گذشته، ادامه دادند. از آمار توصیفی برای محاسبه میانگین و انحراف استاندارد سن، قد و وزن آزمودنی ها و نیز فاصله دستیابی آنها در هشت جهت SEBT، و برای مقایسه فاصله دستیابی آزمودنی ها در دو گروه پس از اعمال برنامه تمرینی از آزمون t مستقل و از آزمون t همبسته برای تعیین تاثیر تمرین بر کنترل پاسچر پویا در سطح معنی داری 05/0 P< استفاده شد.
نتایج: پس از اجرای دوره تمرینی و در پس آزمون SEBT فاصله دستیابی آزمودنی های گروه تجربی در جهت های (خلفی، خلفی جانبی، خلفی داخلی، داخلی و قدامی داخلی) افزایش معنی داری داشت که نشانگر تاثیرات افزایشی اجرای تمرینات ذهنی برکنترل پاسچر پویای افراد غیر ورزشکار بود. در حالی که در فاصله دستیابی آزمودنی های گروه کنترل در پیش و پس آزمون SEBT هیچ تفاوت معنی داری مشاهده نشد. ضمن این که فاصله دستیابی آزمودنی های گروه تجربی در سه جهت سخت آزمون SEBT (قدامی، قدامی جانبی و جانبی) در پیش آزمون و پس آزمون تفاوت معنی داری نداشت. بحث و نتیجه گیری: با توجه به نتایج تحقیق تمرین ذهنی را می توان به یک روش کاربردی در بهبود کنترل پاسچر پویای افراد سالم محسوب نمود.
بررسی رابطه میان شاخص های پیکرسنجی و نوع پیکری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از انجام این تحقیق بررسی ارتباط برخی از شاخص های پیکر سنجی و ترکیب بدنی و مولفه های گونه پیکری (آندومورفی ، مزومورفی و اکتومورفی) در دانشجویان پسر دانشگاه رازی بود. جامعه آماری این پژوهش را کلیه دانشجویان پسر دانشگاه رازی در نیمسال اول سال تحصیلی 84-83 تشکیل می دادند. با توجه به جدول ادینسکی و فرمولy=a(logx)b تعداد 320 نفرآزمودنی به صورت تصادفی بعنوان نمونه تحقیق انتخاب گردید. متغیرهای بدن سنجی که در تحقیق حاضر مورد اندازه گیری و ارزیابی قرار گرفت شامل : قد، وزن، قطر و اندازه های پیرامونی، درصد چربی، توده چربی، وزن بدون چربی، شاخص توده بدن، وزن مطلوب، تیپ بدنی و نسبت محیط کمر به محیط لگن، شاخص اندازه دور کمر می باشد. با توجه به توصیفی – همبستگی بودن روش تحقیق از آمار توصیفی جهت طبقه بندی و تنظیم داده ها و در آمار استنباطی از ضریب همبستگی پیرسون جهت ارتباط بین متغیرها استفاده شده است. بین BMI و WHR (561/0=r ،000/0p= )، بین BMI و WC (812/0=r ، 01/0>p )، بین WHR و WC (721/0=r ، 01/0>p )، بین BMI و درصد چربی (704/0=r ،01/0>p )، بین WC و درصد چربی (793/0=r ،01/0>p )، بین WHR و درصد چربی (526/0=r ،01/0>p ) ارتباط معنی داری وجود دارد. توده چربی با مولفه اندومورفی کاﻣﻟﴼ متناسب است (884/0=r ،01/0>p )، اما توده بدون چربی تناسب اندکی با مولفه مزومورفی دارد (200/0=r ،01/0>p ). در نتیجه بر اساس یافته های حاصل از ضریب همبستگی، WC شاخص بهتر و قوی تری برای چاقی شکمی و خطرات مرتبط با سلامتی نسبت به WHR است. در بررسی ارتباط بین مولفه های گونه پیکری (فربه پیکری و لاغر پیکری) و متغییرهای ترکیب بدنی (توده چربی و توده بدون چربی) به نظر می رسد اعتبار منتسب به مزومورفی بعنوان توده بدون چربی دچار تردید می گردد، و نیاز به ارزیابی و اعتباریابی دقیق رابطه بکاررفته در مفاهیم مورد استفاده را در تعیین جثه نشان می دهد. در نتیجه بهتر است که از آن برای ارزیابی ترکیب بدنی بعنوان یک مکمل استفاده شود
بررسی تأثیر 8 هفته حرکات اصلاحی بر میزان قوس کمری دانشجویان دختر 25 - 19 ساله مبتلا به پشت گود در دانشگاه لرستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از این تحقیق ، بررسی تاثیر 8 هفته حرکات اصلاحی بر میزان قوس کمری است . به این منظور 30 دانشجوی دختر 25-19 ساله دانشگاه لرستان که مبتلا به لوردوز کمری بودند، با میانگین سنی 7/1 ? 21 سال به طور تصادفی به عنوان نمونه انتخاب و به طور تصادفی به دو گروه تجربی (15 نفر) و کنترل (15 نفر) تقسیم شدند. انحنای کمری با استفاده از روش خط کش منعطف در وضعیت ایستاده ، میزان انعطاف عضلات همسترینگ با استفاده از روش بالا آوردن مستقیم پا (SLR)، کوتاهی عضلات خم کننده ران با گونیامتر (آزمون توماس )، میزان انعطاف عضلات باز کننده کمر با استفاده از متر نواری و آزمون شوبر (Schober)، قدرت عضلات شکم از طریق آزمون دراز و نشست اندازه گیری شد. گروه تجربی به مدت 8 هفته ، هفته ای 3 جلسه و هر جلسه 60 دقیقه حرکات اصلاحی را انجام دادند. گروه کنترل در این مدت هیچ گونه حرکات اصلاحی انجام ندادند. در پایان دوره تمرین ، اندازه گیری ها در مورد دو گروه بار دیگر انجام و نتایج تحقیق با استفاده از برنامه آماری SPSS و آزمون t مستقل و همبسته در سطح 05 /0 = ? مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت .