فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۲۱ تا ۱۴۰ مورد از کل ۳۷۹ مورد.
منبع:
مهرسال دهم ۱۳۴۳ شماره ۳
مقایسة تطبیقی منظومة لیلی و مجنون نظامی و نمایشنامة سیرانودوبرژراک روستان از منظر بیش متنیت ژرار ژنت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رویکرد بیشمتنیت ژرار ژنت عبارت است از بررسی رابطة میان دو متن ادبی، به گونهای که بیش متنتفسیر پیش متننباشد. در این ساحت هر متن قابلیت مقایسه با متون مشابه را پیدا میکند؛ به طوری که افق جدیدی از پیوندهای ادبی - فرهنگی مختلف در اختیار خواننده قرار میدهد.
در این مقاله کوشیدهایم ضمن نیم نگاهی به دیدگاههای مختلف نظریهپردازان بینامتنیت، به تشریح و توضیح ترامتنیت ژنتی بپردازیم و پس از آن با به کارگیری بخش بیشمتنیت این دیدگاه، مشابهتهای داستانی منظومة لیلی و مجنون و نمایشنامة سیرانودوبرژراک را ارائه دهیم.
شعر خموشی و خموشی شعر: مطالعه تطبیقی بن مایه «سکوت» در اشعار مولوی و ویتمن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مولانا جلال الدین و والت ویتمن را می توان از بزرگ ترین و تأثیرگذارترین شاعران جهان به شمار آورد. نیکلسون، مولانا را بزرگ ترین شاعر عارف دوران معرفی می کند و سازمان ملل سال 2007 م را به نام مولوی نام گذاری می کند. والت ویتمن نیز گرایشی عارفانه داشت و پدر شعر نو آمریکا لقب گرفته است و در کنار امرسون و تورو، ستون سوم تثلیث جنبش «تعالی گرایی ادبی» را شکل می دهد. با وجود تفاوت های زبانی، فرهنگی، زمانی و مکانی، هر دو شاعر زبان و نطق را برای بیان مفاهیم متعالی و معنوی ناتوان می بیند و ناگزیر مخاطب را به سکوت و خموشی دعوت می کنند. بدون شک، دو شاعر در بن مایه «سکوت» تفاوت هایی نیز با هم دارند که ریشه در فرهنگ و زبان آن ها دارد. مولانا بی پروا به نفی زبان پرداخته تا جایی که تعدادی از غزلیات وی به خموشی ختم می شوند. ویتمن نیز جسته وگریخته از خموشی دم می زند، اما «خموشی» وی نه در کلام، بلکه در دعوت برای یکی شدن با طبیعت است. نگارندگان این مقاله برآنند تا با استفاده از نظریه «تشابهات بدون ارتباطات» و «قرابت معنوی» فرهنگ ها در قلمرو ادبیات تطبیقی به بررسی بن مایه سکوت و خموشی در اشعار این دو شاعر بپردازند.
بررسی تطبیقی ادب و بی ادبی در رمان طبقه هفتم غربی و فیلم بوی خوش زن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در پژوهش پیش رو با بررسی اقتباسی و با استناد به گفت وگوهای کلیدی در رمان طبقه هفتم غربی اثر جمشید خانیان و فیلم بوی خوش زن به کارگردانی مارتین برست به مقایسه مضمون ادب و بی ادبی و تیپ شخصیت های این دو اثر می پردازیم. روش تطبیق دو اثر براساس روش تحقیق در مکتب امریکایی ادبیات تطبیقی و اساس نظری مضمون ادب و بی ادبی، نظریه ادب براون و لوینسون (1987) و نظریه بی ادبی کالْپِپِر (1996) است. طی مقاله علاوه بر بررسی و توضیح شباهت ها و تفاوت های دو اثر چرایی این شباهت ها و تفاوت ها را نیز در نظر خواهیم گرفت. جمشید خانیان با اقتباس از فیلم بوی خوش زن طرحی درمی اندازد که هرچند شباهت مضمونی با فیلم دارد، با بومی سازی آن، اثری می آفریند که منطبق بر نیازها و معیارهای ارزشی مخاطب (نوجوانان) است. بررسی مضمون ادب و بی ادبی براساس استراتژی های ادب و بی ادبی و نحوه شخصیت پردازی در این دو اثر، در کنار بررسی اقتباسی این آثار، تطبیقی بودن این پژوهش را خاطرنشان می سازد.
عرفان شرق در پس عشق زمینی غرب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقالة حاضر به بررسی و معرفی سنت فکری و نظام معرفتی دو شاعر و پژوهشگر از دو جغرافیای فرهنگی متفاوت یعنی مولانا، شاعری از سنت فکری شرق، و ژاک سالومه، محققی از سنت فکری و نظام معرفتی غرب، میپردازد. آنچه منجر به این مقایسه شده، اقتباس ادبی سالومه از قصة «طوطی و بازرگان» مولانا در «قصة مرد عاشق»( (Le conte de l'homme très amoureuxاست. او از این قصه همانی را درک میکند که سنت فکری او به شکل آموزه در ذهنش گماشته است. سالومه به قصة «طوطی و بازرگان» نگاهی مغرب زمینی دارد. به این معنا که در سنت های فکری مغرب زمین چندان به مباحث ماورایی، آن گونه که ما در عرفان و فلسفة شرق (نه صرفاً ایران) به آن معتقدیم، نگریسته نمیشود. بلکه تأثیر فلاسفة انگلیسی به ویژه کسانی چون هابز، لاک و هیوم بر جریانات پس از خود، در فلسفه فرانسه محصولی به بار آورد که بیش از هر چیز نگاهی تجربه گرا و پوزیتیویستی را به همراه داشت. به این معنا که محسوسات و مشاهدات پایة اساسی اظهار نظرها و تحلیل های فکری قرار گیرد. در این مقاله، با استناد بر سابقة ادبیات عرفانی در غرب و بکارگیری تحقیقی جامع از نظرات این دو نویسنده و باتأکید برفصل مشترک عقاید تعلیمی آنان، به تحلیل تأثیر یکی ازارکان اساسی ادب عرفانی - «چگونه سخن گفتن»- توجه میگردد. این امر در شناسایی اقتدار فرهنگ و ادبیات غنی ایران در جوامع غربی سهم بسزایی دارد و بر این مدعا صحه میگذارد که ادبیات صوفیانه و تعلیمی ایران همواره مورد بهره برداری فرهنگی قرار گرفته است.
بررسی تطبیقی عناصر گوتیک در گودال و آونگ ادگار آلن پو و گجسته دژ صادق هدایت
حوزههای تخصصی:
این مقاله به نقد و بررسی تطبیقی دو داستان کوتاه از دو تن از نویسندگان شهیر دنیا، ادگار آلن پو ((1809-1849, Edgar Allan Poe و صادق هدایت (1903-1951)، با نگاهی به نوع ادبی داستان کوتاه، ژانر گوتیک و عناصر آن می پردازد. نگارندگان این مقاله با تکیه بر وجوه اشتراک و افتراق کوشیده اند به تحلیل و مقایسه داستان کوتاه گودال و آونگ (The Pit and the Pendulum) و گجسته دژ (1311) بپردازند. اولی داستان کوتاهی است از ادگار آلن پو، نویسنده آمریکایی، که نخستین بار در سال ۱۸۴۲ چاپ شده است و داستان مردی را روایت می کند که از سوی دادگاه تفتیش عقاید اسپانیا محکوم به مرگ شده و او که خود راوی داستان نیز می باشد به بیان لحظه به لحظه ی شکنجه های روحی و جسمی ای می پردازد که در سیاهچالی تاریک بر او تحمیل می شود تا او را به کام مرگ بکشاند. دومی داستان گجسته دژ به قلم صادق هدایت و در مجموعه داستان سه قطره خون قرار گرفته است. اهمیت موضوع در این است که گویا تاکنون کار مستقل و قابل توجهی در زمینه مقایسه و تطبیق عناصر گوتیک درآثار هدایت و پو انجام نگرفته است. بررسی عناصر گوتیک بر اساس نظر رابرت هریس (Robert Harris) نشان می دهد جلوه ژانر گوتیک در گجسته دژ هدایت نسبت به پو پررنگ تر می باشد.
تجلی رند حافظ در آثار آندره ژید(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
به روایت حافظ، رند، انسان برتر یا انسان کامل است و همانطورکه از متن دیوان حافظ برمی آید، شخصیتی در ظاهر متناقض و در باطن متعادل است و اهل هیچ افراط و تفریطی نیست. برای آندره ژید، حافظ نمونة کامل هنرمندی بود که می توانست سرمشق قرار گیرد. ژید نیز مانند حافظ می خواست به اوج وارستگی برسد و میل داشت تا مائده-های زمینی مانند دیوان حافظ، رسالة وارستگی به شمار آید. این نویسندة فرانسوی با حافظ هم آواز می شود و «رند» خود را در هیئت «منالک» به تصویر می کشد. در این مقاله درپی یافتن ویژگی های همسان میان «رند» در غزلیات حافظ و «منالک» در آثار آندره ژید هستیم. نخست، علاوه بر ارائة تعریف و تحلیلی کوتاه از رند و ویژگی های شخصیتی اش، با استفاده از روش تحلیلی درراستای ادبیات تطبیقی، رند حافظ و رند ژید؛ یعنی، منالک را بررسی می کنیم. سپس، با ذکر شواهدی از حافظ و ژید و نیز یافتن خطوط فکری مشترک میان این دو، به بررسی میزان تأثیرپذیری آندره ژید از حافظ در خلق شخصیت منالک می پردازیم.
پژوهشی زبان شناختی در اصطلاحات و تعبیرات با مفهوم کار عبث و بیهوده در زبان روسی و مقابله آن با فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله به موضوع اصطلاحات و تعبیرات با مفهوم «بیهوده سپری کردن وقت» و «سرگرم امور عبث بودن» نزد مردم ایران و روسیه پرداخته شده است. روشن است که بیهودگی در زبان و فرهنگ هر دو ملت ناپسندیده است. اصطلاحات، عبارات و ضرب المثل هایی را که دلالت بر این معنا دارند، در دو گروه بزرگ انجام کار بیهوده که با سختی همراه نباشد و انجام کار بیهوده که رنج و زحمت بسیار برای فاعل آن به همراه داشته باشد، تقسیم کرده ایم. در پاره ای از این عبارات مانند «مگس شمردن» در زبان روسی و «مگس پراندن» در زبان فارسی شباهت در اندیشه و ذهنیت هر دو ملت مشاهده می شود و در پاره ای چون «مثل سنجاب دویدن در چرخ» در زبان روسی و «مثل اسب عصاری» در ادبیات فارسی، هر چند هر دو بر یک معنا دلالت دارند، اما در آن ها پیرنگ های فرهنگی متفاوتی مشاهده می شود. در برخی از این اصطلاحات در محیط کلامی روسی، اسطوره های یونانی مانند «سیزیف» وارد شده است. اشعار شاعران ایرانی و ادبیات کلاسیک مانند داستان های کلیله و دمنه در فارسی و افسانه های کریلوف در روسیدر شکل گیری این اصطلاحات و تعبیرات در دو زبان مورد بررسی، نقش بسزایی داشته اند.
هدف این پژوهش، دریافت معانی مشترکی است که از طریق ضرب المثل ها القا می شود و نیز درک عناصر مهم زبانی که بخشی از فرهنگ مشترک را تشکیل می دهند و دریافتن اینکه آیا معانی مشترک و احیاناً کاربرد الفاظ و ابزارها و مصالح و مواد زبانی، برای بیان معانی مشترک در این دسته از اصطلاحات، مثل ها و ضرب المثل ها مصداق دارد یا نه؟
تاثیر و نفوذ رمانتیک ِهوگو، موسه و لامارتین بر افسانه ی نیما(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نیما در اوان جوانی و آغاز شاعری تحت تاثیر مکتب ادبی رمانتیسم فرانسه بوده و افسانهی وی پیشاهنگ رمانتیسم در زبان فارسی است.
چند صدایی بودن منظومهی «افسانه»، هویت مرموز و ناشناختهی آن، عشق رمانتیک، بدوی پسندی، ابهام هنری، طبیعت گرایی و انعکاس احساسات انسانی در آن، عشق رمانتیک و اظهار ملال و خستگی از آن، فرم و محتوای تازه، پناه بردن به خاطرات گذشته و احساسات اندوه بار، داشتن ساختار ارگانیک، برخورداری از بافت و شکل بلند آن هم چون منظومه های بلند رمانتیسم اروپایی از مهم ترین عناصر رمانتیک این شعر محسوب می شود.
«افسانه» را می توان از عالیترین نمونه های شعر رمانتیک در ادبیات معاصرفارسی محسوب کرد. این اثر از حیث فرم و محتوا همسانی بسیاری با مکتب ادبی رمانتیک فرانسه دارد. مقالهی حاضر به منظور بررسی نشانه های مکتب رمانتیک هوگو، موسه و لامارتین در افسانه نیما باروش کتابخانـهای نوشته شده است. نگارنده پس از استخراج شواهدی از همسانی افسانه با آثار این سه تن از سردمداران مکتب رمانتیک، با استفاده از روش تحلیل محتوا و فرم به طبقه بندی، توصیف و بیان مطالب پرداخته است.
بررسی تطبیقی نمادهای خورشید و پرواز در اسطوره ایکاروس و شعر عطار نیشابوری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این پژوهش، با تکیه بر نظریات یونگ در زمینه ناخودآگاه جمعی و در چارچوب مکتب آمریکایی ادبیات تطبیقی، به مقایسه نمادهای خورشید و پرواز در اسطوره ایکاروس و اشعار عرفانی عطار پرداخته شده است تا چگونگی استفاده از این نمادها برای بیان مفاهیم پیچیده ای همچون فنا و جاودانگی در دو فرهنگ متفاوت معلوم شود. مقایسه نمادهای خورشید و پرواز در نسخه های مختلف اسطوره ایکاروس در شعر شاعران انگلیسی و اشعار عرفانی ادب فارسی معلوم می کند که اشاره به خورشید و پرندگان در هر دو دسته اشعار، اشاره ای نمادین است که به شکل مشابهی استفاده شده است. یافته های این تحقیق نشان می دهد که ایکاروس شباهت بسیار زیادی به عاشقان توصیف شده در اشعار عرفانی دارد. او نیز برای رسیدن به خورشید به عشق تکیه می کند و با فراموش کردن جسم و جانش راه فنا را در پیش می گیرد. اگرچه در پایان ایکاروس جان خود را از دست می دهد، مرگ او حیاتی دوباره است. همچنین پرواز ایکاروس به سوی خورشید، همچون پروازی که در اشعار عرفانی دیده می شود در حقیقت نماد عروج به سرزمین جاودانگی و دست یافتن او به حقیقت است و همان فنایی را در خاطر ما زنده می کند که عرفایی چون عطار در شعر خود آورده اند.
بررسی تطبیقی مضمون شخصیت در آثار بهمن فرمان آرا و رمان نو فرانسوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رابطه ادبیات و هنر همواره، به عنوان یکی از موضوعات مورد توجه ادبیات تطبیقی، مد نظر بوده است، خصوصاً که ادبیات تطبیقی از سال های 1970 میلادی با نظریات هنری رماک شکل جدیدی از مطالعات را با تکیه بر پژوهش های بینارشته ای به نمایش گذاشته است. سینما و ادبیات ــ به عنوان روش های متفاوت بیان ــ هر دو سعی در ترسیم هنرمندانه عوامل تشکیل دهنده روایت، نظیر شخصیت، مکان، زمان و دیدگاه، به وسیله رسانه های متفاوت کلمه و تصویر دارند. در این میان تأثیر این دو هنر در یکدیگر باعث ایجاد تغییراتی در این ساختارها گردیده و شکل جدیدی از نوشتار را که هم زمان از ویژگی های رمان و فیلم بهره مند گردیده را پدید آورده است. این مقاله با بررسی مضمون شخصیت داستانی در آثار سینمایی بهمن فرمان آرا و چند رمان نوِ فرانسوی و ایرانی سعی در نشان دادن چگونگی نمایش این مضمون ثابت به واسطه دو رسانه متفاوت و درنهایت امکان صرف نظر کردن از مرزبندی میان نوع نوشتار رمانی و فیلم نامه ای در مباحث مشترکی چون مضمون شخصیت داستانی را دارد.
نظریه بیت شکسته از ویکتور هوگو تا نیما یوشیج(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نیما یوشیج بخشی از شعر افسانه را نخستین بار در هفته نامه قرن بیستم میرزاده عشقی به چاپ رساند و مقدمه ای به آن افزود که از حیث نظری در زمینه نگارش شعر مطالب تازه ای دربرداشت. او در این مقدمه، قالب افسانه را «نمایش» نامید و تلاش کرد نشان دهد آنچه در این شعر از لحاظ سرپیچی از قواعد کُهن سخن سرایی فارسی انجام داده است راهکار تازه ای برای ایجاد گفتاری «طبیعی» در شعر است. با اینکه او همان جا وعده به پرده گذاشتن افسانه و نگارش «نمایش»های دیگری را نیز به مخاطب خود داد، دلایل موجود دال بر این واقعیت است که افسانه هیچ گاه به عنوان نمایشنامه شناخته نشد و هرگز بر صحنه تئاتر نرفت. خود نیما نیز بعدها هرگاه از افسانه سخن راند، آن را منحصراً «شعر» یا «منظومه» خواند. در این مقاله نشان می دهیم که نیما در نگارش افسانه و مقدمه آن تحت تأثیر نظریه «بیت شکسته» ویکتور هوگو شاعر رُمانتیک فرانسوی بود و تسمیه «نمایش» صرفاً به مثابه پُلی بود تا از طریق آن بتواند این فن «نوین» غربی را در شعر فارسی پیاده کند.
بررسی تطبیقی شخصیت های تهمینه و آرتمیس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش در چارچوب بررسی تطبیقی شخصیت های ادبی در قلمرو ادبیات تطبیقی انجام شده است. تهمینه یکی از زنان جسور و فرزانه اساطیر ایران است که در شاهنامه و متون نقالی ویژگی های گوناگونی به او نسبت داده اند. آرتمیس نیز ایزدبانوی جنگ و شکار اساطیر یونان است که صفات و ویژگی هایش به تهمینه بسیار شباهت دارد. نگارنده در این پژوهش براساس اصول مکتب امریکایی ادبیات تطبیقی این دو شخصیت را مقایسه کرده است. نتیجه پژوهش نشان می دهد این دو در مواردی چون نام، داشتن برادر توأمان، ارتباط با شکار و جنگل، زیبایی، باکرگی، پیشگامی در عشق، جنگاوری و تیراندازی با کمان به یکدیگر شباهت دارند، اما آرتمیس به خاطر ایزدبانو بودن و داشتن ویژگی های بغانه و همچنین تفاوت محیط فرهنگی یونان و ایران که باعث شده آرتمیس را زنی بی قید و بی رحم توصیف کنند که به زندگی خانوادگی پای بند نیست با تهمینه تفاوت دارد. بنابراین براساس نظریات استراوس و یونگ می توان گفت شباهت های این دو شخصیت در اساطیر ایران و یونان، در ساختار مشترک اساطیر دو ملت و ناخودآگاه جمعی مشترک ریشه داشته و در نتیجه ادبیات مشابهی تولید کرده است. البته به خاطر تفاوت های فرهنگی و ادبیات این دو ملت، در شکل ظاهری و برخی جزئیات با هم تفاوت دارند.
بررسی تطبیقی مدایح سعدی و ویلیام شکسپیر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سعدی و شکسپیر هر دو چهره هایی نام آشنا و جهانی هستند. از این روی پرداختن به بررسی تطبیقی اشعار آن ها دارای کمال اهمیت است. اگرچه این دو شاعر مربوط به دو منطقه ی جغرافیایی و دو حوزه ی فرهنگی و زمانیِ جداگانه هستند، ولی شکسپیر در انگلستان و اروپا همان شهرت و محبوبیتی را داراست که سعدی در ایران دارد. مدایح این دو شاعر حاکی از مسایلی است که بررسی آن ها را جهت شناخت هر چه بیشتر افکار و ایده آل های آنان، ضروری می نماید. عناصر اجتماعی حاکم بر روزگار آن ها دارای شناسه هایی است که در مدایح انعکاس یافته است. تطبیق مدایح آن ها به عنوان تصویری از آرمان های جامعه قابل توجه است. روابط این دو شاعر با ممدوحان خود و جایگاه آن ها در مجامع ادبی و هنری به روش مقایسه ای بررسی شده است. امید است که این رویکرد از طرف محققان به دیگر جنبه های هنری آنان نیز تسّری یابد تا بهتر شناخته شوند..
نقد تطبیقی حکایت های بهارستان جامی با داستان های مینیمالیستی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تأکید و تمرکز فرمالیست ها بر خَلق فُرم های نو با کمک استراتژی های کلامی، خالقان آثار ادبی را بیش از پیش به سوی مسائل مربوط به فُرم و تکنیک کشاند. نویسندگان این عرصه با بهره مندی از شگردهایی چون بی پیرایگی و سادگی زبان و مفاهیم،غافل گیری،به کارگیری تِمِ جذّاب، خلاصه گویی و کمال ایجاز وواقع گراییبه آفرینش گونه ای داستانی نائل شدند که بر مبنای فُرم و ظرافت های تکنیکی و بیان موضوع در کمترین حجم ممکن برای نفوذ به عمق آگاهی و عواطف خواننده خَلق شد که به مینیمالیسم شهرت یافت. در برخی آثار کلاسیک نثر فارسی همچون «بهارستان» جامی، حکایت های کوتاهی وجود دارد که در پنداشت بعضی پژوهشگران شباهت های فراوانی با داستان های مینیمال دارند و قابل انطباق با مشخّصه های مینیمالیسم می باشند. این پژوهش با رویکردی توصیفی تحلیلی وجوه تشابه و تفاوت حکایت های کوتاه «بهارستان» جامی و مشخّصه های مینیمالیسم را بررسی کرده است و نشان داده است که به رغم نظر برخی از پژوهشگران، حکایت های کوتاه «بهارستان» جامی نه تنها با داستان های مینیمالیستی کاملاً قابل انطباق نیستند، بلکه در کنار شباهت های ظاهری و صوری، تفاوت های بارزی نیز میان آنها وجود دارد.