نیما یوشیج بخشی از شعر افسانه را نخستین بار در هفته نامه قرن بیستم میرزاده عشقی به چاپ رساند و مقدمه ای به آن افزود که از حیث نظری در زمینه نگارش شعر مطالب تازه ای دربرداشت. او در این مقدمه، قالب افسانه را «نمایش» نامید و تلاش کرد نشان دهد آنچه در این شعر از لحاظ سرپیچی از قواعد کُهن سخن سرایی فارسی انجام داده است راهکار تازه ای برای ایجاد گفتاری «طبیعی» در شعر است. با اینکه او همان جا وعده به پرده گذاشتن افسانه و نگارش «نمایش»های دیگری را نیز به مخاطب خود داد، دلایل موجود دال بر این واقعیت است که افسانه هیچ گاه به عنوان نمایشنامه شناخته نشد و هرگز بر صحنه تئاتر نرفت. خود نیما نیز بعدها هرگاه از افسانه سخن راند، آن را منحصراً «شعر» یا «منظومه» خواند. در این مقاله نشان می دهیم که نیما در نگارش افسانه و مقدمه آن تحت تأثیر نظریه «بیت شکسته» ویکتور هوگو شاعر رُمانتیک فرانسوی بود و تسمیه «نمایش» صرفاً به مثابه پُلی بود تا از طریق آن بتواند این فن «نوین» غربی را در شعر فارسی پیاده کند.