غزالى از بین جویندگان حقیقت، گروه فلاسفه را بیش از هر گروه دیگرى مورد توجه قرار داده است ولى طریقه آنان را براى وصول به حقیقت کارآمد نمى دانست. وى فیلسوفان را به دهریان، طبیعیان و الهیان تقسیم کرده و بیست مسئله را در الهیات مطرح مى کند که به خاطر هفده مسئله آن، فیلسوفان را اهل بدعت دانسته و به خاطر سه مسئله آنها را تکفیر کرده است. این پژوهش با روش اسنادى و توصیفى تحلیلى به بررسى انگیزه ها و موضع گیرى هاى غزالى در مواجهه با فلسفه و فیلسوفان و نقد آن مى پردازد. با بررسى آراى غزالى، مشخص مى شود آن مسائلى که به تکفیر فلاسفه انجامید، با اعتقادات دینى و کلامى مورد قبول وى منافات داشت. انگیزه هاى بسیارى در مخالفت غزالى با فلسفه تأثیر داشت که با حقیقت طلبى ایشان منافات دارد.
گاه دیده می شود که شطحیات عارفان مسلمان با مکاتب برآمده از سمبولیسم ادبی یکسان انگاشته می شود. این جستار تلاش می کند در آغاز، این یکسان انگاری را بررسی و رخنه های موجود در آن را آشکار کند. سپس، از طریق تحلیل معنای سمبولیسم و شطح، بیان عناصر بنیادین هر کدام، و مشخص ساختن رابطه آن دو با یکدیگر به وجوه تمایز و تشابه آنها دست یابد، چه دستیابی به آن وجوه است که از آمیختگی شطح صوفیانه با سمبولیسم ادبی و مکاتب برآمده از آن مانع خواهد شد.
نسبت مستقیم الاستدارة حق و خلق از مباحثی است که ابن عربی در وجودشناسی خود دنبال می کند. این دیدگاه تازه را که در تقابل با نظریه صدور افلوطین قرار دارد، باید بدیلی برای نظریه صدور درنظر گرفت که بیشتر در جریان های فلسفی پیش از ابن عربی پذیرفته شده بود. نظریه مستقیم الاستداره ابن عربی که بر نظریات تجلی اسماء الهی و وحدت وجود ابتنای منطقی دارد، درنهایت این امکان نظری را در اختیار محیی الدین قرار می دهد تا بتواند قاعده الواحد فیلسوفان (مبنای مستحکم نظریه صدور) را نقادی و در معنای تازه ای فهم کند. این نظریه همچنین جایگاه عالم مادی و جسم را که درنتیجه پذیرش نظریه صدور تضعیف شده بود و پس از گذشتن از وسایط بسیار درنهایت بعد با حضرت حق قرار داشت، دوباره احیا و بر اهمیت آن تأکید می کند. در این مقاله درصددیم پس از تشریح نظریه مستقیم الاستداره ابن عربی، تفاوت های آن را با نظریه صدور نشان دهیم و سپس تفسیر تازه ابن عربی را از قاعده الواحد یادآوری کنیم.
The phenomenon of Western Sufi teachers is unique, not just because of the individuals themselves, though they are certainly fascinating, but because of what they represent: the flowering of the Western genius, which has discovered Eastern traditions, absorbed them and in the process changed them and been changed by them. This paper is a primary outline of the main contours of this phenomenon, trying to brief its history and attempt an explanation of what it means.