براساس نظریه فؤاد سزگین، نقل حدیث از همان آغاز مبتنی بر منابع مکتوب بوده است و گرچه مؤلفان آثار خود را به شکل شفاهی نقل می کردند اما احادیث یکدیگر را از منابع مکتوب برمی گرفتند. او سند احادیث را مشتمل بر نام مؤلفان و راویان مجاز کتاب ها می داند و براساس تحلیل سندهای جوامع روایی موجود، روشی را برای بازسازی منابع یک اثر و بازسازی آثار از دست رفته ارائه کرده است. پ ژوهشگران ضمن بهره گیری از روش او، نقدهایی را بر آن وارد ساخته اند مانند: پیوند دادن وثاقت با مکتوب بودن منابع، عدم تمایز میان درس نوشته ها و کتاب های واقعی، بی توجهی به تغییر و تحول متون در روند ارائه در مجالس درس و مخالفت عالمان با کتابت صرف. روش سزگین در شناسایی مؤلفان از راویان نیز کاستی هایی دارد و در نهایت بیشتر برای شناسایی منابع یک اثر به کار می آید تا بازسازی یک اثر در شکل اصلی.
در «روایات عرض» قرآن معیار اعتبارسنجی حدیث معرفی شده است. از جمله پرسش های مطرح دربارة این روایات این است که آیا اعتبار حدیث، در گرو موافقت آن با قرآن است یا عدم مخالفت کافی است؟ پاسخ هایی به این پرسش داده شده که در متن مقاله به برخی از آنها اشاره می شود. پاسخ مقالة حاضر این است که اگر حدیث با قراین غیر محتوایی تأیید شود، عدم مخالفت کافی است؛ ولی اگر بخواهیم اعتبار حدیث را با استناد به قراین محتوایی ثابت کنیم، تنها موافقت تام حدیث با قرآن یا دیگر ادلة قطعی کارساز است و در این صورت هر میزان از مخالفت، نافی اعتبار حدیث است. به باور نگارنده، روایات عرض بیانگر معیارهای اعتبار حدیث بر اساس ارزیابی محتوایی اند و از قراین غیر محتوایی بیگانه اند. این برداشت به دلیل حفظ ظاهر روایات عرض و بی نیازی آن از ارتکاب خلاف ظاهر، بر دیگر تبیین ها برتری دارد.
این مقاله به شرح مناجات زاهدان امام سجاد علیه السلام، پیرامون زهد و بى رغبتى به دنیا مى پردازد. در قرآن کریم، پنج ویژگى براى دنیا بیان شده است: لعب و بازى، لهو و سرگرمى، زینت، تفاخر و تکاثر. این ویژگى ها منطبق با سنین کودکى، نوجوانى، جوانى و پیرى و کهنسالى انسان است.
دنیا از این جهت که مخلوق خداست، نکوهیده و نازیبا نیست، هرآنچه مخلوق خداست، زیباست. آنچه موجب انحراف ها از سرشت و خطرات خدادادى خود مى شود، جلوه هاى زیباى دنیا، هواى نفس و شیطان است. اگر این سه نبودند، انسان هرگز دچار کژى و انحراف و گناه نمى شد.
افزون بر اینکه، محدودیت ها در برخوردارى از مظاهر زندگى عامل دیگر گناه و تزاحم زندگى بشر است. اگر محدودیت ها نبود و همه چیز به وفور در اختیار انسان بود، شاهد سرکشى انسان نبودیم.