حضرت امام حسین (ع) که وارث انبیاء و به ویژه پیامبر اکرم (ص) می باشد، همچون آن بزرگواران در پی ترویج آیین توحید در پرتو برقراری عدالت و امنیت و عمل به احکام الهی می باشد که در خطابه گرانقدر خویش در «منی» نیز صریحا این موضوع را بیان داشتند و برای تاکید هرچه بیشتر، در همه مراحل قیام الهی خود آیات قرآن تلاوت نمود و یاران و مخالفان خویش را متوجه این مبانی وحیانی می سازد که در این مقاله به طور خلاصه به بررسی این جنبه از قیام امام حسین (ع) می پردازیم.
بی تردید واقعە کربلا؛عظیم ترین حماسه ای است که تاریخ به خود دیده است. پیش از آن هیچ رویدادی با آن قابل قیاس نیست و پس از آن نیز از قیام مختار گرفته تاکنون نظیر آن را کسی به چشم خود ندیده است.بنابراین هرچه در زمینه آن کار شود،باز هم در مقابل تبعات آن حماسە بزرگ اندک است.
در این تحقیق که با عنوان»شخصیت قرآنی و حماسی امام حسین(ع)«فراهم آمده، نگارنده کوشیده است تا این موضوع را در پرتو آیات قرآنی با استفاده از کتب لغوی و تفسیری و حدیثی،به تبیین و توضیح شخصیت و فضایل و مکارم اخلاقی حضرت بپردازد.
نهضت حسینی،احیاگر دین پیامبر است. پیدایش اسلام محمدی است و بقای آن حسینی و فرموده پیامبر(ص): «حسین منی وانا من حسین» بیان گر یک حقیقت اجتماعی و تاریخی است که قیام و شهادت حسین(ع)سبب بقای دین رسول خدا(ص)گردیده است.
حضرت على(علیه السلام) شخصیتى فرامذهبى است که به مذهب و فرقه اى خاص اختصاص ندارد و این امر ناشى از اخلاق والا و کمال شخصیتى است که در وجود آن حضرت نهفته است; لذا عمده مذاهب و فرق اسلامى ـ از شیعه و اهل سنت ـ نسبت به ایشان ارادت خاصى نشان داده، در منابع حدیثى و کتب مذهبى خود از جایگاه ویژه و فضایل نامبرده بسیار یاد مى کنند.
این مقاله، به قصد آشنایى مختصر خوانندگان بر گوشه اى از این امر، به روش کتابخانه اى، سعى دارد جایگاه و مقام حضرت(علیه السلام) نزد اهل تسنن را با اتکا به منابع مختلف حدیثى، تفسیرى و تاریخى معتبر نشان دهد.
مقاله حاضر در سه بخش تنظیم شده است: بخش اول: آیاتى که در شان على(علیه السلام) نازل شده است; بخش دوم: فضایلى که در شان على(علیه السلام) وارد شده است; بخش سوم: امتیازات عملى على(علیه السلام)، یعنى کارهایى که آن امام همام انجام داده اند.
صحیح ترین روش در روش های تفسیری،تفسیر قرآن به قرآن است که از زمان ائمه(ع)مورد توجه بوده و بعد از ایشان نیز طرفداران بسیاری داشته است. اینکه بعضی از مفسران این روش را دنبال کرده اند و تفسیرهایشان چه ویژگی هایی داشته است مورد بررسی قرار گرفته اما مقایسه بین دو تفسیر با بررسی وجه تشابه و اختلاف کمتر دیده شده است.بنابراین این سوال مطرح می شود که بین دو روش تفسیری مشابه،اختلاف دیده می شود یا نه و اگر اختلافی هست ریشه آن در کجاست؟ در این تحقیق به مقایسه دو تفسیر»المیزان«و»الفرقان«پرداخته شده است که هر دو از روش قرآن به قرآن استفاده کرده اند،اما در آنها اختلافاتی دیده می شود. به عنوان مثال در مواردی مثل سیاق این دو تفسیر کاملا در مقابل هم قرار گرفته اند. برای روشن تر شدن مطالب از سبک الفرقان به نظرات جدید و نادر مفسر در زمینه فقه الاحکام پرداخته شده و در مورد سبک المیزان به بررسی ویژگی های مهم تفسیر و استفاده از سیاق به عنوان ابزار کار تفسیر قرآن به قرآن اشاره شده است. روش تحقیق بر اساس جمع آوری اطلاعات ،روش مطالعه ای اسنادی و کتابخانه ای است و ضمن مراجعه به دو کتاب تفسیر به کتابهای دیگر مراجعه شده است. یکی از دستاوردهای تحقیق این است که نویسنده الفرقان روایت قوی مخالف با ظواهر قرآن را قبول ندارد و طبق مبناهای خود حکم های شاذ و نادری را ارائه کرده،اما علامه طباطبایی(ره)روایات قوی را در تفسیر می پذیرد و هرگز در صدد نفی از روش و اعتبار قول معصوم(ع)در زمینه تفسیر نبوده است.
شناخت موانع و آسیبهاى تفسیر و پرهیز از آنها، براى رسیدن به فهم صحیح قرآن و بهرهمندى از هدایت آن ضرورى است. در این مقاله تلاش شده است تا موانع و آسیبهاى غیرمعرفتى یعنى آسیبهاى اعتقادى، گرایشى و اخلاقى شناسایى و معرفى شوند تا زمینه فهم صحیح قرآن کریم فراهم آید. تلاش شده است افزون بر بحث نظرى از آسیبها نمونهاى از تفاسیر موجود نیز بیان شود. این موانع و آسیبها عبارتند از: ناباورى به حجّیت ظواهر قرآن کریم، اعتقاد به خودبسندگى قرآن، ناباورى یا غفلت از ویژگىهاى فرازمینى قرآن، مصون ندانستن قرآن از تحریف، و عدم توجه به اقسام آیات، استبداد به رأى و خودمحورى، دخالت دادن پیشداورى و تمایلات و تعصّبات شخصى و گروهى در تفسیر، تقدیس نابجاى تمام روایات تفسیرى، و تقلید نابجا از آراى پیشینیان و بىتقوایى. این موانع باعث مىشود که مفسّر نتواند به مراد الهى از آیات قرآن کریم و یا به درک ژرفاى این کتاب الهى برسد.