فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۷۶۱ تا ۷۸۰ مورد از کل ۱٬۶۲۸ مورد.
حوزههای تخصصی:
رجعت باوری، جزء مختصات تفکر شیعی است و به دلیل اهمیت آن، پژوهش های فراوانی از سه منظر نقلی، کلامی و فلسفی به تبیین آن پرداخته اند؛ لکن هنوز برخی وجوه آن نیازمند تبیین است. متکلمان با مبنا قرار دادن حکمت و مصلحت الهی، از غرض و فلسفه رجعت پرسیده اند؛ ولی آقای شاه آبادی با براساس مبنای علیّت و انسان شناسی خاص خویش، دو سؤال کلیدی پرسیده است: اول اینکه علت رجعت چیست؛ که به نظر ایشان، رجعت یا علت قابلی دارد یا علت فاعلی؛ دوم اینکه کیفیت رجعت چگونه است؛ که ایشان رجعت را با بدن برزخی می دانند، نه بدن مادی و این محور تفاوت نظر ایشان با علمای سلف است. شاه آبادی با توجه به مبحث علت و معلول صدرایی، علت رجعت را یا ناشی از استعداد می داند، یا استدعا یا استحضار که در هر حال، دو علت فاعلی و قابلی لازم دارد. مقایسه دیدگاه استاد شاه آبادی و فلاسفه دیگر، نظیر رفیعی قزوینی نشان می دهد که بحث ایشان از جهت استفاده از مبانی حکمت متعالیه و استیفای اقسام علل رجعت بر بحث های مرحوم رفیعی قزوینی ارجحیت دارد.
طول عمر دنیا از دیدگاه تفسیری ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی تفسیر و علوم قرآن تفسیر قرآن معارف قرآن انسان و جامعه در قرآن انسان در قرآن
پایان عمر دنیا و تعیین طول عمر آن از مسائل بسیار بحث برانگیزی است که از دیرباز ذهن بشر را به خود مشغول کرده است. نظریات مطرح شده درباره ی این موضوع حاکی از وجود اختلاف فراوان در این باره است. دراین میان، نظریه ی صدرالمتألهین شیرازی از حیث برجستگی علمیِ این صاحب نظر، ذهن مخاطب را به خویش مشغول می سازد. وی با استناد به برخی آیات قرآن، طول عمر دنیا را تعیین کرده است؛ لیکن به نظر می رسد تاکنون نظریه ی وی مورد واکاوی علمی قرار نگرفته است. پژوهش پیش رو به دنبال آن است تا با اتخاذ روش توصیفی- تحلیلی، دیدگاه ملاصدرا درباره ی طول عمر دنیا را از میان آرای تفسیری وی استخراج و تبیین نماید. این نوشتار ضمن بیان مبانی تفسیری ملاصدرا در این باره، اشکالاتی بر رأی تفسیری وی مطرح می نماید تا بدین وسیله، میزان اتقان این نظر مکشوف گردد. یافته های پژوهش حاضر حاکی از نااستواری این نظریه به سبب وجود سه اشکال عمده و اساسی است که ظاهراً با یافته های علمی و روایات اسلامی ناسازگاری است.
تحلیل و بررسی نظریه نفس الامری الزام های اخلاقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تفاوت نگاه به سرشت بایستگی های اخلاقی، منشأ تنوع نظریه هایی در این باب شده است. نظریه الزامات اخلاقی آیت الله لاریجانی یکی از آنهاست که به علت اعتقاد به معناداری و واقعیاتی نفس الامری، از سایر نظریه ها متمایز شده است. این مقاله ضمن تبیین دیدگاه ایشان و بررسی اجمالی سایر نظریه ها از نگاه خود ایشان، نظریه الزامات اخلاقی و عقلی را در سه حوزه معناشناسی، هستی شناسی و معرفت شناسی تحلیل و ارزیابی کرده است و ضمن اصرار بر اتقان و عدم تعارض بخش های مختلف این نظریه، نقدهایی بر آن وارد کرده است؛ انحصار عقل در ادراک، قابل تأمل است و تأکیدهای قرآنی، روایی و فلسفی بر جایگاه عقل عملی و الزام و تدبیر آن نیز قابل توجه است. با توجه به جایگاه عقل در منابع مختلف و ترسیم دقیق آن، نحوه ادراک ما از احکام عقلی، نیازمند تفصیل بیشتری است که با لحاظ رویکرد مُدرکیت عقل، توجیهات مقدر دیدگاه فوق، به سمت تعارضات پیش خواهد رفت؛ اما اگر نگاه به جایگاه عقل تغییر کند، تدقیق اندیشمندان و ازجمله خود استاد لاریجانی در نظریه الزامات اخلاقی و عقلی، مقدمه تسریع در روند رسیدن به نظریه ای جامع در باب نظریه اخلاقی اسلام خواهد شد.
سیاست گذاری در اسلام؛ متمرکز، غیر متمرکز یا راه سوم(مقاله ترویجی حوزه)
حوزههای تخصصی:
اسلام راستین، دینی معتدل و میانه رو؛ بوده و از افراط و تفریط در تمامی عرصه ها، به ویژه در عرصة سیاست گذاری، به شدت متنفر است. مسئلة اصلی در این نوشتار، این است که سیاست گذاری در اسلام چگونه انجام می شود؟ سه نظریه در این باره مطرح است: اولی سیاست گذاری را امری متمرکز و تنها حق تنها خداوند یا کتاب خدا یا پیغمبر اولی او می داند. دومی سیاست گذاری را امری غیر متمرکز می دانسته، معتقد است: بشر با استفاده از عقل خود، می تواند سیاست گذاری کند و نیازی به چیزی، حتی خداوند ندارد. سومی سیاست گذاری را هم، به خدا و هم به انسان – هر دو- منتسب می داند. نگارنده نظریة اول را افراطی تلقی نموده و معتقد است: تفکر گروه هایی مانند خوارج و اشعری ها - در گذشته - و گروه های تکفیری، به ویژه وهابی ها و کسانی که دم از سنت منهای عقلانیت می زنند، در دوران معاصر ریشه در این نظریه دارد. همچنین نظریة دوم هم تفریطی تلقی شده و بر این باور است که تفکر گروه هایی مانند معتزلی ها - در گذشته - و تفکر سکولارهای الحادی - در عصر جدید - ریشه در این نظریه دارد. نظریة سوم معتدل و میانه تلقی شده و دلایلی بسیاری آن را تأیید می کند. در این نوشتار، از روش «تحلیلی و استنباطی» استفاده شده است. هدف از این نوشتار پاسخ به دو نوع تشبیه است: اول اینکه در سیاست گذاری، با وجود خداوند، چه نیازی به بشر است ؟ دوم اینکه با وجود عقل انسانی، چه نیازی به خدا وجود دارد؟
نقد آرای ابن تیمیه در باب رؤیت خدا براساس سخنان علی(ع) در متون اولیه اهل سنت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اندیشه رؤیت خداوند، در تعالیم ابن تیمیه که از شاگردان مکتب احمد بن حنبل شمرده می شود، بسیار پررنگ است. استناد وی به ظاهرگرایی در صفات خبری خداوند او را به اعتقاد به جسمانیت و مکان مندی خدا سوق داده است. هرچند ابن تیمیه خود را از پیروان سلف می داند، معتقد است در کلام سلف، سخنی مبنی بر جسمانیت یا عدم جسمانیت خداوند ذکر نشده است؛ درحالی که با استناد به سخنان امام علی(ع) در متون اولیه اهل سنت که او نیز در شمار سلف امت رسول خدای| است و ابن تیمیه خود را موظف به تبعیت از آنان می داند، رؤیت، جسمانیت و مکان مندی خداوند به کلی نفی شده است.
تفسیر تطبیقی دابة الارض در آیه 82 نمل و ارتباط آن با رجعت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
آیات متعددی از قرآن کریم بر اصل رجعت دلالت می کند. یکی از آیاتی که در آن به خروج «دابة الارض» اشاره شده است، آیه 82 نمل است. واژه «دابة» از نظر معنا، جنبنده ای است که قابل اطلاق بر انسان و غیر انسان است. درباره چیستی «جنبنده زمینى» و چگونگی برنامه و رسالت او، قرآن به صورت اجمال چنین مى فرماید که: موجود متحرک و جنبنده ای است که خدا او را در آستانه رستاخیز، از زمین ظاهر مى سازد. او با مردم سخن مى گوید و سخنش این است که مردم به آیات خدا ایمان نمى آورند. با توجه به سیاق آیه و آنچه از روایات استفاده می شود، خروج «دابّة الأرض»، از جمله رویدادهایی است که به عنوان نشانه های قیامت، از آن یاد شده است و به یقین این رویداد، پیش از برپایی قیامت خواهد بود. این امر جز رجعت نمی تواند چیز دیگری باشد. روایات فراوانی نیز بر این مطلب دلالت می کند.
متن گرایی تاریخی؛ نگاهی به روش تفسیری آمنه ودود با تمرکز بر تفسیر آیة 34 سورة النّساء(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
آمنه ودود نومسلمانی است که می کوشد رهیافتی بر مبنای بازتفسیر قرآن بر اساس روشی هرمنوتیکی برگرفته از آرای فضل الرّحمن داشته باشد که خود آن را «هرمنوتیک توحیدی» می خواند. از ویژگی های مهمّ این روش، توجّه به ذهنیّت خوانندة متن، قابلیّت های زبانی زبان وحی و التفات به زمینه های تاریخی ظهور متن است. ودود این روش را به خصوص دربارة آیات مربوط به زن به کار می برد. از مهم ترین آیات مورد نزاع در این باره، آیة 34 سورة نساء است. ودود می کوشد شیوة هرمنوتیکی فضل الرّحمن را به صورت مصداقی دربارة این آیه اجرا کند و به تفسیری همدلانه تر با زنان در مقایسه با تفسیرهای سنّتی دست یابد. البتّه او نیز در آخرین بازنگری های فکری خود گامی فراتر می نهد و بر مبنای بررسی های مربوط به زمینة آیه در تفسیر خود از این آیه تجدید نظر می کند.
بینالاذهانیت؛ راهی میانه خودبنیادی و مرگ سوژه
حوزههای تخصصی:
انسان در مقام سوژه یا فاعل شناسا در طول تاریخ اندیشه فراز و فرودهای زیادی داشته است. عقلانیت دوران کلاسیک به صورت نظام مند، مخصوصاً در فلسفه یونان باستان، به شکلی تکوین یافت که سوژه نقشی محوری در آن ایفا می کرد. سوژه پس از افت و خیزهای فراوان، دوباره در دوران مدرن به جایگاهی برتر و استعلایی دست یافت. با آنکه سوبژکتیویته در دوران مدرن جایگاه و موقعیت ممتازی یافته و مشخصه شاخص این دوران شد، اما برخی برآنند که عقلانیّت خودبنیاد این دوران ریشه در زمانه ای بس کهن تر به ویژه یونان باستان و تأملات آن دوران دارد. این گفته بیش از پیش این دیدگاه را تقویت می کند که مدرنیته بیش از آنکه حاصل تعارض و برخورد با سنّت باشد، بازخوانی و تفسیری مجدد از اندیشه های دوران باستان بوده است. بدین سبب می-توان این پدیده و رخداد مهم بشری را بازگشت به برخی از مبادی آن، با خوانشی انتقادی دانست که طبیعتاً به اخذ برخی بخش ها و کنار نهادن بخش هایی دیگر انجامید. مدرنیته در مسیر خود با چالش های مهمی در زمینه تحقق آرمان ها و منویاتش مواجه شد که بخشی از آنها متوجه سوژه بود، چرا که سوژه مدرنیته اقتدار و نیز توان بالای خویش در برآورده ساختن اهداف تعیین شده را از دست داده بود و اندیشمندان و نحله های مختلف فکری از منتقدان این دوره، صراحتاً مرگ سوژه را اعلام نمودند. از نظر ایشان سوژه وجه خاصی از انسان بودگی تلقی می شد که در مدرنیته سربرآورد و بسیاری از وجوه انسانی بدان فروکاسته شد و در نتیجه روابط سوژه با دیگری اعم از طبیعت، جامعه، الهیات و نیز همنوعانش را تحت تأثیر قرار داد. یورگن هابرماس ضمن نقد وجوهی از مدرنیته، ناکامی آن را ناشی از اجرای ناقص ظرفیت های نهفته در آن دانسته و از این رو برآن است که همچنان می توان از ظرفیت های مغفول مانده و یا سرکوب شده آن برای پروژه رهایی انسانها استفاده نمود. راه حل وی در ارائه بدیل مهمی ذیل عنوان عقلانیّت ارتباطی و مقوله بین-الاذهانیت است که به کمک آن سوژه ، البته با نگاهی منتقدانه که ناشی از تعلّق خاطر وی به اندیشه انتقادی است، احیاء می شود؛ سوژه ای که با تأمل در خویشتن ضمن ارتقاء ظرفیت های ارتباطی اش از طریق زبان، به محدودیت ها و محذوریت هایش هم واقف است و با پایین آمدن از حوزه های استعلایی در متن روابط واقعی به هویت خود شکل و قوام می بخشد.
شباهت ها و تفاوت های هستی شناختی و معرفت شناختی پیامبر اسلام با سایر انسان ها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام پیامبرشناسی
پیامبر شناسی در حکمت متعالیه متمایز از دیگر نظر ها و مکاتب است. ملاصدرا هم بسان سایر متفکران پیامبر را از نوع بشر می داند اما سؤال اصلی نگارنده این است که پیامبر اسلام (ص) که از نوع بشر است چگونه با سایر ابناء بشر از جهت معرفتی و وجودی متمایز می گردد؟ ملاصدرا با استفاده از اصول فلسفی خود نظیر: اصالت وجود، تشکیک وجود، حرکت جوهری و اتحاد عاقل و معقول ثابت می کند که پیامبر از جهت وجودی در قوس نزول، صادر اول است و در قوس صعود نیز همه مراتب هستی به او ختم می گردد. هر چند او در تعین اولیه با سایر ابناء بشر در طبیعت انسانی مشترک است اما با علم و عمل مراتب تکامل را یکی پس از دیگری طی می کند بطوریکه با صعود به مرحله ای، آن مرحله جزء ذات او می گردد و نهایتاً او در جمیع مراتب سه گانه عقلی و نفسی و حسی به کمال می رسد و مجمع انوار عقلیه و نفسیه و حسیه می گردد. و از جهت تعین ثانی با دیگر انسان ها متخالف الحقیقه می گردد البته این تفاوت آنقدر زیاد است که گویی اساساً وجود بر انسان عادی و انسان کامل که مصداق اتم آن نبی اسلام (ص) می باشد به اشتراک لفظ است
تبیین قرآنی تقدم و تأخر نفس و بدن با نگاهی فلسفی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
هدف این نوشتار تبیین قرآنی یکی از مهم ترین مباحث مطرح در حوزه انسان شناسی فلسفی، یعنی مسأله تقدم و تأخر نفس از بدن می باشد. این بحث تاکنون بیشتر مورد توجه فلاسفه و متکلمان بوده و کمتر به تبیین قرآنی فلسفی آن پرداخته شده است. ازاین رو پژوهش حاضر به تحلیل قرآنی فلسفی این موضوع پرداخته است. در این راستا نخست معانی نفس در قرآن را مطرح می کند، سپس مهم ترین دیدگاه های فلسفی را در باب تقدم و تأخر نفس بررسی کرده، آن گاه به تبیین دیدگاه قرآن نسبت به مسأله می پردازد. جهت تبیین دیدگاه قرآن، ابتدا نظریات تفسیری واقع نگر، تمثیل واره، عالم ذر و نظریه ملکوت را تبیین می کند و در نهایت با استدلال بر نظریه عالم ملکوت که برگرفته از دیدگاه ملاصدراست، به تایید آن می پردازد. و در پایان به این نتیجه می رسد که دیدگاه قرآن با نظریه ملاصدرا که معتقد به تقدم بدن بر نفس است، سازگارتر می نماید.
بررسی تطبیقی عبادت در مقابر از منظر ابن تیمیه و مذاهب اربعة فقهی اهل سنت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
عبادت در کنار قبور یکی از مسائل مهم توحید عبادی است که ابن تیمیه چنین کاری را حرام می داند. مقالة حاضر با روش تطبیقی به بررسی اصالت فتوای ابن تیمیه پرداخته است. در این زمینه به تبیین معنای عبادت و دیدگاه ابن تیمیه و ادلة او در مقایسه با مذاهب اربعه پرداختیم. در این بررسی مشخص شد که اصولاً عبادت در جایی محقق می شود که مسئله الوهیت مطرح باشد و کسانی که در کنار قبور عبادت می کنند، چنین شأنی برای صاحب قبر قایل نیستند. این مقاله نشان می دهد که اولاً مبنای این دیدگاه ابن تیمیه برداشت نادرست از آیات، و استناد به احادیث ضعیف است؛ ثانیاً فتاوای او در مقابل جمهور مسلمانان قرار دارد؛ چراکه عموم فقهای اهل سنت قایل به جواز و صحت نماز و عبادت در مقابرند، مگر اینکه مانع خارجی مانند نجاست در کار باشد.
عصمت پیامبران در منظومه فکرى علّامه طباطبائى(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مسئله عصمت پیامبران از جمله مقولاتى است که همواره مورد بحث میان دانشمندان مسلمان و غیرمسلمان با گرایش هاى مختلف عرفانى، فلسفى، حدیثى و کلامى بوده است. این مسئله در دوران معاصر نیز با جدّیت فراوان بررسى شده است. علّامه طباطبائى به تفصیل به بررسى این مسئله پرداخته است. در این نوشتار، به دنبال بررسى مسئله عصمت پیامبران از دیدگاه این مفسر گران مایه هستیم. بر اساس مهم ترین یافته هاى این تحقیق، علّامه طباطبائى منشأ عصمت را علم قطعى و دایمى به قبح گناه و ترک واجب دانسته است. افزون بر آن، او معتقد به عصمت مطلق پیامبران نیست. براى نمونه، او عصمت پیامبران از اشتباه در امورى که ارتباطى به دریافت و ابلاغ وحى و نیز انجام تکالیف شرعى ندارد برنمى تابد؛ در سوى مقابل، با قاطعیت بر عصمت پیامبران در دریافت و ابلاغ وحى و نیز عصمت از گناهان تأکید دارد.
کارکرد فردی و اجتماعی دین از دیدگاه ابنسینا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کارکرد دین، اثر و تحولی است که دین در انسان یا جامعه ایفا می کند. دین در قلمرو فردی دو کارکرد مهم دارد: اول. معرفت زایی. ابن سینا بر این باور است که تنها پیامبران می توانند بدون تعلیم به صورت خازن حقایق درآیند؛ دوم. آرامش بخشی. ابن سینا عقاید صحیح را عامل سلامت می داند. مهم ترین کارکرد دین در قلمرو اجتماعی وضع قانون است. ابن سینا دین را در امر قانونگذاری و سامان دادن به اجتماع ضروری دانسته است. کارکرد دیگر دین در اجتماع، ایجاد همبستگی و اتحاد است؛ ابن سینا، آنچه را که منجر به تضعیف رکن بزرگ مدنیت می شود، تحریم می کند. از دیدگاه اندیشمندان برخی از کارکردهای دین انحصاری است و جایگزینی در علم، فلسفه و عرفان ندارد.
کرامت اقتضایی انسان در بوتة نقد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از مباحث مهم در حوزة انسان شناسی، کرامت انسان است. از آنجا که امروزه کرامت انسانی با مباحث حقوق بشر رابطه ای ناگسستنی یافته است، تحلیل و تبیین آن در چارچوب قرآن کریم امری ضروری است. تأمّل در آرای قرآن پژوهان و مفسّران، نشان از آن دارد که در بحث کرامت انسان، اندیشه واحدی مشاهده نمی شود. برخی از قرآن پژوهان به جای کرامتِ «ذاتی»، از کرامت «اقتضایی» دفاع کرده اند. بنا بر این دیدگاه، هرچند انسان بالقوّه گوهری شریف است، امّا «انسان بما هو انسان» کرامت ذاتی بالفعل ندارد، بلکه تنها انسان مؤمن است که کرامت ذاتی خود را به فعلیّت رسانده است. آنان برای این نگرش، به دلایل متعدّدی تمسّک جسته اند که مهم ترین آنها، آیاتی از قرآن مجید است که گمراه تر بودن بعضی از انسان ها نسبت به حیوانات را مطرح کرده است. این نوشتار می کوشد با روش توصیفی تحلیلی و به شیوة مطالعة کتابخانه ای، به واکاوی این دیدگاه که یک بحث درون دینی است، بپردازد و نشان دهد کرامت، یک امر ذاتی و غیرقابل انفکاک از انسان است.
تدبّر در فهم قرآن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مراد از مکتب تدبّر، سامانه ای فکری برخوردار از مبانی، اصول و روش است که با دریافت چینش حکیمانة آیات و کشف غرض واحد سوره، در برابر آنچه قرآن را مجموعه ای از عبارات پراکنده و ناهماهنگ می نمایاند، آن را مجموعه ای هماهنگ و منسجم دانسته، بر رفع موانع برقراری ارتباط با آیات اهتمام دارد. رویکرد و محتوای مهمّ مکتب تدبّر، ضرورت تحقیق و معرّفی آن را به طور تخصّصی و روشمندانه ضروری می سازد. این مقاله به روش توصیفی تحلیلی با هدف تبیین جایگاه و اهمیّت مکتب تدبّر در فهم قرآن نوشته شده است و در آن کوشش می شود مبانی، اصول و روش جریان های معاصر تدبّری بررسی گردد. بر اساس نتایج تحقیق پیش رو، تدبّر غیر از تفکّر، تعقّل و تذکّر است و با دانش تفسیر که از دیدگاه سنّتی، شرح معانی و بیان مدلول نص است، تفاوت دارد. مکتب تدبّر، برخلاف مکاتب تفسیری که در پی دریافت معارف عمقی آیات و توجّه به چگونگی الفاظ و بیان ویژگی های عبارات آن بوده اند، به عنوان امری اندیشه ای قلبی با نگرش جامع درصدد دریافت جنبه های هدایتی سُوَر، ضمن کشف ارتباط میانِ آیات و فهم روشمند و هماهنگ الفاظ قرآن است، به گونه ای که با حرکتی عرضی در سطح آیات، متعلَّقاتِ فهم از آیه به سیاق و سوره بسط می یابد تا جایی که می توان به مدد اندیشة عقلی و طهارت قلبی، غرض واحد هدایتی هر سوره را دریافت و با آن ارتباط برقرار نمود. روش فهم در مکتب تدبّر، تعبیری از فهم قرآن به قرآن است.
پدیدارشناسی انسان و کیهان پیش و پس از انقلاب کپرنیکی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله چهار دیدگاه را درباره کیهان از اندیشه های روزگارِ باورهای اساطیری، روزگار پیدایش فلسفه در یونان باستان، منظومه ماندگار بطلمیوس در قرون وسطا و پیدایی علم جدید از یافته های نیکولاس کوزایی، کپرنیک، کپلر و گالیله بازجسته ایم و دلالت های اسطوره شناختی آن ها را در شش محور ارتباط خدا و کیهان، حیات انسان و جهان، انس انسان با کیهان و حیرتش از آن، گفت وشنود انسان با کیهان، طول و عرض کیهان و سرانجام رابطه علم و تجربه زیسته تبیین کرده ایم. ما بر حتمی بودن تأثیرات متافیزیکی و اسطوره شناختی هر نظریه علمی تأکید کرده ایم و با شواهد تاریخی نشان داده ایم این تأثیرات تابع اراده یا آیین و جهان بینی نظریه پرداز نیست.
وضعیت مستضعفان فکرى در قیامت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سرنوشت اخروى مستضعفان از مسائلى است که همیشه درباره اش سؤال شده است. پاسخ به این سؤال نه تنها موجب حل این معضل علمى شده است، بلکه روشن خواهد کرد که چه گروهى از مستضعفان مشمول عنایت و رحمت الهى شده، در قیامت به بهشت وارد مى گردند؟ با توجه به اینکه این بحث نقلى است، با مراجعه به آیات و روایات، به روش تحلیلى توصیفى به این سؤال پاسخ مى گوییم. در روایات و آیات قرآن، سرنوشت هاى متفاوتى براى مستضعفان ذکر شده است؛ مثل امتحان آنها در قیامت، نوید رحمت الهى، در گرو عمل خود بودن، واگذارى به مشیت الهى یا خادم اهل بهشت بودن. وجه جمعى که مى شود درباره اینها بیان کرد این است که این سرنوشت هاى متفاوت بستگى به نوع مستضعفان دارد. همچنین ممکن است در مواقف قیامت وضعیت ایشان فرق کند.
معیار شمول عنوان «اهل کتاب» در قرآن مجید(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
قرآن مجید با عنوان «اهل کتاب» به یهودیان و مسیحیان اشاره می کند. همچنین گاهی عناوین «کسانی که به آنان کتاب دادیم» یا «کسانی که کتاب داده شده اند» را به کار می برد. از بعضی آیات، احکامی اجتماعی یا فردی برای مصادیق این عنوان استفاده شده است. حال پرسشی مطرح می شود که آیا این عنوان بسته ای است و تنها پیروان همین ادیان را شامل خواهد شد یا اینکه می توان معیاری ارائه داد که برخی از ادیان دیگر نیز، مشمول حکم این عنوان شوند؟ عموم مفسران و فقیهان، یهودیان و مسیحیان را مطابق قرآن مجید، اهل کتاب شمرده اند و اکثریت قاطع آنان زرتشتیان را مطابق روایات، ملحق به اهل کتاب دانسته اند؛ اما وقتی کتاب این سه دین را بررسی می کنیم، می بینیم هر معیاری را که در نظر بگیریم، می توان پیروان برخی از ادیان دیگر را نیز اهل کتاب خواند. مطلب مقاله این است که اگر گزارش متون اسلامی از وضعیت کتاب این ادیان را با داده های بیرونی و نیز سخنان عام الهی در زمینة هدایت انسان ها کنار هم بگذاریم، می توانیم به ملاک و معیاری دست یابیم که در برخی از ادیان دیگر نیز وجود داشته باشد.
چیستی عشق الاهی و کارکرد آن در قوس صعود و نزول از دیدگاه ابن عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
عشق از دیدگاه ابن عربی، عارف بزرگ اسلامی، از اسرار الاهی است و همچنان که قلم تاب نوشتن از عشق را ندارد، حد و تعریف منطقی هم قادر به تحلیل چیستی عشق نیستند. هرکس عشق را تعریف کند در واقع آن را نشناخته است. کسی می تواند عشق را بیابد که جرعه ای از این جام نوشیده باشد. نزد ابن عربی مقام عشق بس شریف است، چرا که اصل و اساس هستی و انگیزه ی تجلیات جمال مطلق و گوهر هستی انسان، کامل ترین آینه دار جمال ربوبی، جز عشق نیست. پرده ی مستوری پری روی عالم را عشق کنار زد و او خود را در قالب تجلیات به نمایش گذاشت و از آن جا که از جمیل جز جمال نخیزد، کل هستی معشوق ذات حق است. اول عاشق خود اوست و از سویی معشوق حقیقی نیز جز او نیست و همگان به جذبه ی عشق به سوی او روان اند. در این مقاله، برآنیم که به تفصیل این مطالب بپردازیم.