مقاله حاضر حاصل بررسی انبوهی از مطالعات و ادعاهای مفسرین درباره تأثیر رسانههاست و نویسنده درصدد پاسخ به این پرسش کلیدی بوده که: «چرا با وجود دهها سال تحقیق و صدها مطالعه، ارتباط بین استفاده مردم از رسانههای گروهی و رفتارهای ناشی از آن (بویژه در زمینه خشونت و رفتارهای خشونتآمیز مخاطبان)، مبهم باقی مانده است؟». وی با این فرض که تحقیق در مورد تأثیر رسانهها بدون شک، رویکرد نادرستی نسبت به رسانههای گروهی، مخاطبانش و به طور کلی جامعه اتخاذ کرده است، ده نقیصه بنیادین را در رویکرد «تأثیر رسانهها»، شرح داده است. خشونت، روششناسی، کودکان، مخاطبان
در سیر تکاملی استفاده بشر از تجهیزات و ابزار رسانهای، مابین مقطع پیدایش رادیو در سال 1914 و اینترنت در دهه 60 قرن بیستم فاصله زمانی زیادی وجود دارد.
درسالهای اولیه تولد رادیو، تنوع و نو بودن این ابزار، محدودیتهای صدارسانی آن زماناین رسانه را تحتالشعاع خود قرار داده بود. با وجود اینکه از نظر وسعت مکانی، پوشش صدای رادیو در گستره و قابلیت فرستنده رادیویی محدود بود، این رسانه بسرعت مورد استقبال مردم دنیا قرار گرفت. قبل از اینکه تلویزیون پابه عرصه رقابت رسانهها بگذارد، رادیو یکهتاز میدان ارتباط با مخاطب بود و از آنجا که، مطبوعات و رسانههای نوشتاری از نظرمکان و زمان انتشار محدودیت زیادی داشتند، فرهنگ استفاده از رادیو بسرعت گسترش یافت.
هدف این مقاله ارایه مدلی به منظور بررسی اثرات شبکه اجتماعی کانون های فرهنگی هنری مساجد استان اصفهان بوده است. روش پژوهش از نظر هدف کاربردی و از نظرگردآوری اطلاعات، توصیفی از نوع پیمایشی و جامعه آماری آن مدیران کانون های فرهنگی هنری مساجد استان اصفهان و نخبگان فرهنگی کانون های مساجد بوده است. ابزار گرداوری اطلاعات پرسشنامه محقق ساخته بود که قابلیت اعتبار آن 969/0 محاسبه و برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش مدل معادلات ساختاری و نرم افزار آماری spss و لیزرل استفاده و روش های مدل معادلات ساختاری و آزمون تی استیودنت استفاده شد. نتایج حاصل از پژوهش نشان داد تاثیرات شبکه اجتماعی متوسط به بالاست؛ یعنی شبکه اجتماعی می تواند باعث افزایش مدیریت دانش، پیامد های محیطی، پیامد های ذهنی، پیامد های عاطفی، پیامد های آموزشی محیط شبکه گردد.
طی بیش از نیم قرن مطالعه و نظریهپردازی در حوزة توسعه، نقش علل و عوامل گوناگونی در تحققپذیری اهدافِ برنامههای توسعه ملی کشورها مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته است. غالب دیدگاههای مطرح در زمینه توسعه تا سالهای دهه 1960، حول محور مباحث و تحقیقات جامعهشناسی و اقتصاد تمرکز یافته است اما با پیشرفت فناوریهای ارتباطی به ویژه پرتاب ماهوارهها در دهههای بعد، ابعاد انسانی و تکنولوژیک مقولة ارتباطات جایگاه درخور توجهی را در مباحث توسعه به خود اختصاص داده و دیدگاهها و فرضیات متعددی پیرامون نوع رابطه و میزان تأثیرگذاری آن بر ضربآهنگ فرایند توسعه کشورها مطرح شده است. در این میان، ارتباطات دوربرد به ویژه ماهوارهها به دلیل برخورداری از قابلیتهای بالقوة فراوان به یکی از مباحث محوری و مهم در حوزه ارتباطات و توسعه بدل شدهاند.
هدف از مقاله حاضر، تبیین کارکردهای رسانه های جمعی به منظور تسهیل مسیر توسعه مشارکت بخش خصوصی در ورزش است. از آنجا که موانع بسیاری بر سر راه خصوصی سازی ورزش در کشور ما وجود دارند، هر گونه تدبیر هوشمندانه به منظور غلبه بر موانع فراروی خصوصی سازی ورزش، نیازمند فراهم آمدن تصویری مطابق با واقع از موانع است. در این مقاله، ابتدا با استفاده از مطالعات تطبیقی و انجام مصاحبه های عمیق با نخبگان، موانع و مؤلفه های فراروی خصوصی سازی ورزش در قالب چهار مانع اصلی و 40 مؤلفه فرعی شناسایی شده اند. موانع اصلی فراروی خصوصی سازی ورزش بر اساس یافته های تحقیق به ترتیب عبارتند از: موانع مدیریتی، فرهنگی اجتماعی، سیاسی حقوقی و اقتصادی. در نهایت نیز نقش و کارکرد رسانه های جمعی به عنوان یکی از مهم ترین نهادها در زمینه توسعه مشارکت بخش خصوصی، در قالب چهار کارکرد اجتماعی، اطلاعاتی، فراغتی و احساسی تبیین شده است.
پس از همگرائی صنایع مخابراتی و رایانهای و در نتیجه فراهم شدن امکانات شبکههای جهانی برای انتقال دادهها و اطلاعات، فناوری اطلاعات در رأس دیگر مباحث مربوط به فناوری قرار گرفت. از مهمترین زمینههای کاربرد فناوری اطلاعات میتوان به توسعه آموزش در تمام سطوح اشاره کرد. یکی از خصیصههای فناوری اطلاعات که کاربری آن در کلیه شئون قابل ملاحظه است، سرعت توسعه است. این سرعت ناشی از بستر ارتباطی مناسبی است که اکنون در سراسر جهان گسترده شده است. دیگر خصیصه مهم فناوری اطلاعات پویائی و تحول پذیری بسیار وسیع آن است به طوری که با اطمینان میتوان آنرا متحولترین فناوری عصر حاضر دانست. بنابراین، یکی از مهمترین و در عین حال مشکلترین مراحل توسعه فناوری اطلاعات در زمینه آموزش، تصمیمگیری در مورد اولویتها و همچنین خط مشی مورد نیاز برای این کار است. در واقع سؤال اصلی آن است که از کجا آغاز کنیم، در مسیر کدام اولویتها حرکت کنیم و به کدام هدف برسیم. اما یافتن این مسیر و تعریف مبدا و مقصد در محیط آموزشهای الکترونیکی که دارای همان دو خصیصه توسعه سریع و تحول مداوم است کاری بسیار ظریف و دقیق است. در نتیجه لازم است اولویتها در توسعه آموزش الکترونیکی از دیدگاه جغرافیای فرهنگی، جغرافیای آمادگی برای آموزشهای الکترونیکی، محتویات دروس الکترونیکی، هزینهها و بودجهها و مهمتر از همه عامل نیروی انسانی مورد بررسی و تحلیل قرار گیرد. توجه داشتن به عناوین اولویتها حداقل اطلاعات لازم برای تعیین سیاستهای اجرایی است. بدیهی است در مرحله بعد لازم است هر یک از عناوین به دقت تحلیل شده و در مقایسه با دیگر عناوین سنجیده شوند تا راهکارهای لازم برای قدمهای بعدی مشخص شود. در نتیجه بر اساس اولویتها و در واقع بر اساس تعیین آنها میتوان به یک جمعبندی برای تعیین خطمشی توسعه آموزشهای الکترونیکی در ایران رسید. آنچه در حال حاضر میتواند موجب نگرانی باشد اشتیاق شدید مردم و مسئولان به توسعه آموزش الکترونیکی بدون تعیین خطمشی لازم برای نیل به این امر است. در این مقاله سعی شده است ضمن برشمردن عناوین موضوعاتی که در تعیین خط مشی اهمیت دارند، نظر مسئولان و دستاندرکاران آموزشهای الکترونیکی به اهمیت برخی از آنها و به خصوص به سطوح مختلف اولویت در بعضی از موارد جلب شود. در پایان ضمن ارائه مدلی برای تعیین خط مشی آموزشهای الکترونیکی، اهمیت این موضوع در توسعه آموزشهای الکترونیکی ایران مورد بررسی قرار میگیرد.