مهمترین مهارت یک مدیر، توانایی در سازگاری و رفتار مناسب با مردم است. در حقیقت، مدیران برای کارکردن با مردم و انجام دادن کار به وسیله آنها، بیشتر و مهمتر از هوش، قاطعیت، دانش، و معلومات یا مهارتهای شغلی، به داشتن مهارت های انسانی نیاز دارند.
این تحقیق رابطه موجود میان انتظارات متناقض اخلاقی و نگرشهای مدیریتی را آشکار میکند. با استفاده از نمونهای 107 نفری از کارکنان سطوح گونه گون مدیریتی، یافته ها و نتایج در پی آمده حاصل شده است: افزایش اختلاف میان انتظارات رسمی اخلاقی و انتظارات غیررسمی موجب افزایش تمایل به ترک خدمت و کاهش رضایت شغلی، رضایت سازمانی و تعهد عاطفی کارکنان می شود. ...
ارتقای شناخت کارکنان از مهارت های ارتباطی و بکارگیری آنها در سازمان، باعث بقا و ارتقای سازمانی می شود. هدف تحقیق حاضر، مطالعه کارکردهای مهارت"حل اختلاف" در راستای بهبود تحقق وظایف و روابط انسانی به کمک آموزش کارگاهی، در بین 25 نفر از کارشناسان مرد میدانی منابع طبیعی شهرستان های استان فارس می باشد.روش تحقیق، نیمه تجربی و در قالب طرح"آزمون نهایی و یک گروه" است. برای جمع آوری داده ها از سؤالات مکتوب باز و بسته و مشاهده منظم استفاده گردید که روایی این سؤالات با کمک روایی صوری انجام پذیرفت. برای تجزیه و تحلیل پاسخ های سؤالات باز، از روش تحلیل محتوایی و سؤالات بسته از آماره های توصیفی استفاده شد. همچنین، از آماره های غیر پارامتریک برای مقایسه نظرات شرکت کنندگان در باره کارکردهای مهارت مذکور از لحاظ ویژگی های شخصی، تحصیلی و شغلی آنان استفاده شد. نتایج نشان می دهند که به دلیل فراگیری آموزش مهارت حل اختلاف ، بین وضعیت پیش از برگزاری کارگاه و پس از آن، تفاوت وجود دارد. همچنین، دامنه انحراف معیار کم نظرات شرکت کنندگان، نشان دهنده اتفاق نظر نسبتاً بالا، درباره مهارت حل اختلاف در تحقق وظایف سازمانی و بهبود روابط انسانی است. مقایسه نظرات با توجه به گروه های سنی، مدارک و رشته های تحصیلی، مدت انجام وظیفه در سمت فعلی و تعداد مشاغل قبلی مشخص ساخت که تنها از لحاظ مدرک تحصیلی تفاوت معنی دار در بین شرکت کنندگان وجود دارد. از انجایی که نظرات، پس از دریافت آموزش کارگاهی و نیز تمرین آنها، ابزار شده است، نسبت به زمانی که این نظرات به صورت نظرسنجی و بدون آموزش و تمرین بیان شده باشند، متقن تراند لذا، پیشنهاد می شود که این مهارت در قالب کارگاه به افراد بیشتری آموزش داده شوند.
بر اساس مشاهدات و تحلیل های انجام شده، این مقاله نشان خواهد داد که رابطه ریاضی انگیزش و کیفیت به صورت یک رابطه خطی نبوده و به عبارت دیگر، همواره افزایش انگیزش و کیفیت موجب بهبود کیفیت نمی گردد. بلکه در تحت شرایطی خاص رابطه انگیزش و کیفیت رابطه ای مستقیم و گاه معکوس دارد، به گونه ای که گویاترین نحوه ارتباط بین این دو تابعی درجه سه است که در بعضی از دامنه ها ارتباطی مثبت بین انگیزش و کیفیت را برقرار می کند.