فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۴۴۱ تا ۲٬۴۶۰ مورد از کل ۱۴٬۵۸۲ مورد.
حوزههای تخصصی:
فکرورزی در نگاه صاحب نظران برنامه «فلسفه برای کودکان» مهارتی آموزشی است که فکرورزی کودکان و نوجوانان را با شرایط تحت کنترل فراهم می آورد و داستان ابزاری چند وجهی است که می تواند توانایی شناختی، عاطفی و اجتماعی کودک را غیر مستقیم پرورش دهد. پژوهش پیش روی چگونگی بسندگی و بسامد گونه های فکرورزی فلسفی خلّاق، مراقبتی و انتقادی را در داستان های کودکانه گروه «الف، ب و ج» فرهاد حسن زاده و توانش و قابلیت پرورش فکرورزی فلسفی آن ها را در کودکان بر پایه برنامه فبک در انگاره لیپمن با رویکردی توصیفی- تحلیلی بررسی کرده است. دستاورد پژوهش نشان می دهد، بسندگی و بسامد فکرورزی فلسفی خلّاق در داستان های مورد مطالعه با مولفه های استدلال و آزمون نگری، نوآوری در رفتار بیشترین بسامد را در این مهارت دارد. تفکرورزی انتقادی با مؤلفه دیگر اصلاحی و حساسیت به متن و تفکر مراقبتی با مؤلفه رشد مهارت تفکر مسئولانه در رده های بعدی هستند. وجود این مؤلفه ها و نیز تکنیک زبانی و ادبی داستان ها سبب توانش و قابلیت ایده های عمل گرایانه «اجتماع پژوهشی» برنامه فبک در قصه های مورد پژوهش است.
اثربخشی بازی های فکری بر کارکردهای اجرایی کودکان پیش دبستانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر تعیین اثربخشی بازی های فکری بر کارکردهای اجرایی کودکان پیش دبستان بود. روش پژوهش آزمایشی و از نوع پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل و جامعه آماری شامل کلیه کودکان دختر و پسر در مقطع پیش از دبستان در مراکز ناحیه 1 شهر سنندج در سال 98-1397 بودند که از بین مراکز پیش دبستانی دو مرکز به صورت تصادفی انتخاب و تعداد 20 نفر در دو گروه آزمایش و کنترل به صورت تصادفی گمارش شدند. جهت گردآوری داده ها از پرسشنامه درجه بندی رفتاری کارکردهای اجرایی (فرم معلم) جیویا، ایسکوئیس، گای و کنورسی (۲۰۰۰) و برای تجزیه وتحلیل داده ها از آزمون تحلیل کوواریانس تک متغیره و چندمتغیره استفاده شد. نتایج به دست آمده نشان داد که آموزش بازی های فکری بر کارکردهای اجرایی کودکان پیش دبستانی تأثیرگذار بوده و کودکانی که تحت آموزش بازی های فکری قرارگرفته بودند، کارکردهای اجرایی آن ها بهبود یافته بود. سایر نتایج نشان داد که آموزش بازی های فکری تنها دو بعد انتقال توجه و حافظه کاری اثربخش بود (05/0>P) و در بقیه ابعاد کارکردهای اجرایی بین گروه آزمایشی و کنترل تفاوت معناداری وجود نداشت (05/0<P). بر اساس این نتایج می توان از بازی های فکری به صورت رسمی در برنامه آموزشی مراکز مهدکودک استفاده کرد.
The Free Agent, Luck, and Character(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Whether we are free agents or not and to what extent depends on factors such as the necessary conditions for free will and our definition of human agency and identity. The present article, apart from possible alternatives and the causality of the agent regarding his actions, addresses the element of inclination as a necessary condition for free will. Therefore, an analysis of these conditions determines that even though in some circumstances the range of alternatives the agent can choose is very limited or the agent chooses an action without having the inclination to choose it; however, this does not make the agent forced; rather, free will has levels and every individual possesses a certain extent of it in different conditions. Just the fact that the ultimate choice is made by the agent himself and has voluntarily performed the act himself ultimately is sufficient for being free. As a result, even though the influence of external factors on human actions cannot be disregarded; however, because the action is ultimately not outside his control, accordingly, there is neither such a thing as a compelled agent and nor are our actions left to luck. The character of the agent that is voluntarily formed through our actions plays a determinant role in our choices and actions due to the epistemic and motivational components they possess.
بررسی تطبیقی موانع دستیابی به معرفت از نظر شیخ اشراق و عزالدین کاشانی(مقاله ترویجی حوزه)
منبع:
نسیم خرد سال هفتم پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲ (پیاپی ۱۳)
41 - 54
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با موضوع موانع معرفت حقیقی از دیدگاه شیخ اشراق (587 549ق) و عزالدین محمود کاشانی (د 735ق) به بررسی و تلفیق آرا و اندیشه های این دو متفکر مسلمان پرداخته است و شباهت ها و تفاوت های آرای آنان را با روش توصیفی تحلیلی دنبال کرده است. ادراکات حسی و علوم عقلی و استدلالی از جمله موانع معرفت نزد شیخ اشراق، و عقل معاش از جمله موانع معرفت نزد عزالدین محمود کاشانی است. سهروردی علم را تا زمانی که بر صور محسوسات و تعینات دلالت دارد در سجّین طبیعت و معقولات محصور می داند که دیده عقل و چشم دل از رؤیت آن حقیقت قاصر است. کاشانی نیز با تکیه بر نور ایمان و یقین، موانعی چون علم و استدلال، عقل معاش، گناه و هواجس نفسانی و وساوس شیطانی و خودستایی را آفتی می داند که انسان را از کسب معرفت باز می دارد. انسان با توجه به استعداد و ظرفیت وجودی اش شایستگی کمال و افاضه معرفت را دارد و رسیدن به معرفت حقیقی مستلزم گسیختگی از عالم محسوسات، کدورات و شواغل جسمانی و رهایی از عالم ظاهر است.
ابن تیمیه علیه ابن تیمیه: تدابیر تناقض آفرین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از ویژگی های مهم بسیاری از آثار ابن تیمیه، جدلی بودن آنهاست؛ بدین معنا که او این آثار را در سیاق مجادلات شدید کلامی یا فقهی علیه مخالفان خود تألیف کرده است. ابن تیمیه در این مجادلات، استدلالاتی را به کار گرفته است تا مخالفان خود را منکوب کند. مسأله ی تحقیق این است که این استدلالات، گاه می تواند به تدابیری علیه خود ابن تیمیه بدل شود و برخی از اساسی ترین بنیادهای فکری او را گرفتار تناقض کند. روش تحقیق ما در این نوشتار، چنان است که یک الگوی مطالعات تطبیقی را در آثار ابن تیمیه پیگیری می کنیم و چهار نمونه از این استدلالات جدلی ابن تیمیه علیه مخالفانش را مورد بررسی قرار می دهیم: جدال با مسیحیان بر سر سنت شفاهی شان، مسأله جدال با فقهای اهل سنت بر سر موضوع و مصادیق اجماع، جرح و تعدیل ابوحنیفه و بالاخره مسأله مجازات بدعت گذاران. نهایتاً به مثابه یافته های تحقیق، تناقضات ابن تیمیه در برخی مسائلی که وی بر سر آنها جدل کرده است را نشان خواهیم داد.
اصول معنا شناختی تأویل در حکمت صدرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
وجودشناسی به ویژه نظریه وجودشناختی زبان و معنا از نظر صدرالمتألهین بر منطق تأویل او مؤثر است و در مواردی مصحح آن به شمار می رود. در منظر صدرا، همه چیز و حتی زبان و حروف، دارای حقایق برتر و ملکوتی هستند و زبان، در حقیقت والای خود، امری عینی و نحوه ای از وجود است. این ارتباط تا آنجایی است که وجودشناسی و معرفت شناسی به هم پیوند می خورند و عالم هستی نیز، از منظری عین کلام تلقی می شود. صدرالمتألهین از طرفی به زبان نگاه وجودی دارد و از طرفی عالم را متناظر با کلام و زبان می داند. انسان با تفسیر و بیان معنای عالم، آن را توسعه و تفصیل می دهد، و معانی تأویلی را کشف می کند. معنی در فلسفه صدرا، در عین آن که امری مشترک است و قابلیت همگانی شدن دارد، دارای لایه های مختلفی است که همه به یک حقیقت متعالی می رسند. فهم از معنی نیز دارای مراتب است و عمیق ترین مرتبه فهم، فهم حضوری است. در معنی و فهم، مراتب مادون اشارات و معداتی برای مراتب مافوق که همان تأویلند، محسوب می شوند. در این مقاله اصول معناشناختی تأویل در حکمت صدرا ، با روش توصیفی تحلیلی استنتاج شده و هدف آن نشان دادن منطق تأویل های صدرا، از بعد زبانی است.
تحلیل انتقادی و مصداقی مواجهه استرآبادی با فلسفه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تحلیل انتقادی معارف، زمینه تنقیح و تعالی آنها را فراهم می کند. کمتر معرفتی می توان یافت که موفق به اخذ اتفاق و تحصیل اجماع شده باشد. هر معرفتی کم وبیش مخالفان و منتقدانی دارد. تفکر فلسفی نیز همواره مخالفان متعدد، با انگیزه های متفاوت و روش های متنوع رویاروی خویش دیده است. جریان اخباریگری یکی از آنهاست که اگرچه هیچ وقت به جریان غالب در حوزه تفکر شیعی تبدیل نشد، اما رگه هایی از این نوع تفکر همواره در این فضا وجود داشته است. ملامحمدامین استرآبادی که از ارکان تفکر اخباری است، در بخشی از «الفوائد المدنیه» به نقد آرای حکما همت گماشته و با رویکردی درونی و مصداقی سعی در نقد و ابطال اندیشه های حکمی نموده است. در این مقاله به روشی تحلیلی مصداقی نقدهای او را در محک سنجش، ارزیابی و داوری قرار داده ایم.
آیا تارسکی مفهوم عام نتیجه ی منطقی را فراچنگ می آورد؟(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر به این مسأله می پردازد که آیا تعریف تارسکی از مفهوم نتیجه ی منطقی در مقاله ی دوران سازش «درباره ی مفهوم نتیجه ی منطقی» (1936) چنان که مدعای این مقاله است مفهوم عام نتیجه ی منطقی را فراچنگ میآورد یا نه. برای آن-که دریافته شود رویکرد غالب به نتیجه ی منطقی در زمان تارسکی (مفهوم نظریه برهانی نتیجه) چه خللی داشت که او را به کوشش برای ارائه ی تعریف جدیدی از نتیجه منطقی سوق داد، نخست رویکرد نظریه برهانی به مفهوم نتیجه ی منطقی را معرفی و ناکارآمدی آن را از نظر تارسکی بررسی خواهیم کرد، سپس دو تفسیر از مفهوم نتیجه ی عامِ مد نظر او را بیان خواهیم نمود. تفسیر نخست از مفهوم عامِ نتیجه نزد تارسکی آن مفهومی است که همه ی انسان های معمولی و غیرمتخصص در فلسفه، منطق و ریاضیات در زبان روزمره بکار می برند؛ تفسیر دوم آن است که مراد تارسکی از مفهوم عام نتیجه آن مفهومی است که برای اهل فن یعنی منطق دان و ریاضی دانان «عمومیت» دارد و در روش اصل موضوعی بکار رفته است. ما از تفسیر دوم دفاع می کنیم و ضمن بررسی توصیفی- تحلیلیِ تعریف پیشنهادی او از این مفهوم و ارائه ی مثالی از آن در نهایت نتیجه می گیریم که کوشش تارسکی برای فراچنگ آوردن مفهوم عام نتیجه قرین موفقیت بوده است.
مبانی و شواهد نظریه انکشاف نفس در حکمت صدرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بنا به دلایلی، کشف دیدگاه نهایی ملاصدرا در مسائل گوناگون حِکمی نیازمند دقت و حوصله فراوان است. در باب نحوه پیدایش و بسط علم انسان نیز گرچه دیدگاه های گوناگونی قابل طرح است، اما نظریه ای که هم شواهد متنی روشنی آن را تأیید می کند و هم برآمده از مبانی ویژه حکمت صدرایی است، دیدگاه انکشاف نفس است. در این دیدگاه، استکمال نفس به معنای دریافت کمالات بیگانه با نفس از بیرون و اضافه شدن آنها بر نفس نیست، بلکه نفس حقیقتی بسیط است که به امداد الهی و در اثر حرکت جوهری اشتدادی، پیوسته آنچه را در نهان خویش به نحو مُجمَل دارد به گونه مفصل آشکار می سازد. در فرآیند تحولی معرفت نیز کمال علمی از بیرون بر نفس افزوده نمی شود، بلکه از درون می جوشد و در حقیقت، وجود نفس بر خودش منکشف می گردد. این پژوهش با روش تحلیلی-توصیفی و بر اساس مراجعه به منابع کتابخانه ای، نشان می دهد که بسیاری از مبانی ویژه حکمت صدرایی با تفسیرهای رایج از تحول نفس-که در آنها سخن از خروج از قوه به معنای نداری به فعلیت به معنای دارایی است- سازگار نبوده و این مبانی خوانشی نو از تحول اشتدادی نفس به ویژه در حوزه معرفت و ادراک را می طلبد. در کنار اشارات روشن و بلکه تصریحات متنی، برخی مبانی همچون اصالت، بساطت، تشکیک(در مظاهر) وجود، عدم ناپذیری وجود، مظهر بودن همه ادراکات برای نفس، اتحاد نفس با مفیض کمال علمی(عقل فعال)، کینونت سابق نفس، معاد جسمانی صدرایی و معنای صحیح قابلیت نفس در ادراک، ما را به نظریه انکشاف نفس رهنمون می سازد.
نگاهی انتقادی به معرفت شناسی فضیلت به روایت لیندا زاگزبسکی: چند ایراد اولیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در قرائت لیندا زاگزبسکی از معرفت شناسی فضیلت عناصر بسیاری در کنار هم قرار گرفته اند. در این نظریه ترکیبی -اگر نگوییم التقاطی- زمینه برای طرح ایرادات بسیار است. در این مقاله، پس از ارائه تقریری بسیار مختصر از لبّ نظریه معرفت شناسی فضیلت زاگزبسکی، چهار ایراد درباره آن مطرح شده که از این قرارند: فضیلت و باورِ برآمده از مسیری که زاگزبسکی ترسیم می کند در همه موارد شرط لازم و کافی برای حصول معرفت نیست؛ تفکیک میان فضایل طبیعی و اکتسابی و نقش هر کدام از آنها در کسب معرفت در نظریه زاگزبسکی به روشنی تبیین نشده و قابل مناقشه است؛ جایگاه عامل و باورنده در نظریه زاگزبسکی به مثابه فاعل و دارنده شناخت، از منظر اعتمادگرایانه و طبیعی گرایانه محض قابل مناقشه است؛ از منظر علوم تجربی و همچنین فلسفه مبتنی بر آزمون، فضایل و رذایل و فهرست آنها به شکلی دیگر تبیین می شود؛ و نهایتاً این که جایگاه انگیزه کسب معرفت و همچنین رانه هایی که به حصول معرفت منجر می شوند قابل مناقشه است.
پوچ گرایی معرفت شناختی: نارسایی نشانه ها در متافیزیک و معرفت شناسی ویتگنشتاین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های معرفت شناختی بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲۱
187 - 210
حوزههای تخصصی:
اگرچه ویتگنشتاین بهعنوان یکی از مخالفان شکاکیت فلسفی شناخته میشود، اما جنبههایی از معرفتشناسی وی در نظریهی تصویری زبان و فلسفهی زبانِ معمولی، دارای ویژگیهای پوچگرایانه است. این ویژگیها بهموجب نگرش زبانی ویتگنشتاین، با نشانهشناسی و متافیزیکِ وی گره خورده و جداییناپذیرند. این مقاله با بررسی گرایشهای پوچ-گرایانه در نشانهشناسی و متافیزیک ویتگنشتاین، به تحلیل ویژگیهای پوچگرایانه در معرفتشناسی وی میپردازد. از دیدگاه ویتگنشتاین نشانه نمیتواند به جهانی خارج از زبان، به درون ما، به دیگری یا به مدلولهای فلسفی دلالت کند. وی امکان تحقیق در متافیزیک را نفی میکند: در رساله بهخاطر محدودیت منطق، در پژوهشها بهخاطر کاربرد نداشتن عبارات متافیزیکی، و در در باب یقین بهخاطر گریزناپذیری از چارچوبهای زبانیِ حاکم بر شک و یقین. بر این اساس در فضای منطقی هیچ چیزی واقعا قابل شناختن نیست چون شناخت، محصور در فرامنطق است. شناخت امری کاملا نسبی، مقطعی و وابسته به زمینه است چون جهان ما فقط یک جهان ممکن است و نه تنها جهانی که هست. با این همه ویتگنشتاین نمیگوید که شناخت مطلقا ممکن نیست بلکه میگوید شناخت تابع منطق و بازی زبانی ماست و نه به-طور مستقیم تابع اعیان یا امور واقع. حال اگرچه منطق و بازی زبانی، بیربط به واقعیت نیستند و پیوندی با واقعیت دارند اما این به آن معنی نیست که بازتابدهندهی امور واقعاند.
«دمکراسی شهرستان گرا»: تحلیل تطبیقی «دمکراسی شهرستان گرا» و «دمکراسی پایتخت گرا» در «فلسفه سیاست» تکویل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی تابستان ۱۴۰۰ شماره ۳۵
17 - 41
حوزههای تخصصی:
چرا «دمکراسی»، چونان مفهومی فلسفی، فقط در برخی از جوامع نهادینه می شود و در جوامع مختلف نمودهای مختلفی می یابد؟ چرا «دمکراسی» در برخی از جوامع «از پایین به بالا» و «شهرستان محور» است اما در برخی دیگر از جوامع «از بالا به پایین» و «پایتخت محور» است؟ «دمکراسی های شهرستان گرا» چه مزیت هایی و «دمکراسی های پایتخت گرا» چه معایبی دارند؟ این مقاله، با تحلیل تطبیقی این دو نوع دمکراسی براساس «فلسفه سیاست» توکویل، در پی یافتن پاسخ این پرسش هاست. این مقاله، پس از واکاوی علل پیدایش این دو گونه متفاوت از دمکراسی، پیامدها، مزایا و معایب آنها را بررسی می کند و نشان می دهد دمکراسی، پیش و بیش از آنکه مفهومی سیاسی چونان شیوه ای از زمامداری باشد، مفهومی فرهنگی چونان شیوه ای از زندگی است و در فقدان «دمکراسی فرهنگی» و «فرهنگ و خلق وخوی دمکراتیک»، «دمکراسی سیاسی»، خود، به گونه جدیدی از «ستم گری» تبدیل می شود و «دمکراسی مرکزگرا»، که به شهرستان ها بی توجه است و فقط به پایتخت توجه می کند، با «روح فلسفی دمکراسی» ناسازگار است.
امکانات قوه حاکمه تأملی در صورت بندی طبیعت حقوقی در نزد کانت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی تابستان ۱۴۰۰ شماره ۳۵
134 - 158
حوزههای تخصصی:
شاید یکی از محوری ترین ایده های کانت که تمام دوره های کار پیگیر فکری او را به یکدیگر متصل می کند، ایده طبیعت به طور کل باشد. طبیعت به طور کل برای کانت معادل تمامیّت و کلیّت است. قاعده این ایده بنیادین چنین است: جزئیات سرانجام باید تحت امر کلی واقع شوند تا قابل تبیین باشند. اما جالب توجه این است که این قاعده کلی که در سه دوره کار فکری کانت بدون تغییر باقی می ماند، در هر دوره دلالت خاصی پیدا می کند. لذا ما در پی پاسخ به این سوال هستیم که کانت چگونه از طبیعت به عنوان امر عینی شروع می کند و سپس به طبیعت همچون ایده آل عقل محض می رسد یا آن را همچون تمامیّت ضروری برای قوّه حکم لحاظ می کند و از آن جا به طبیعت همچون امری که دارای الزامات حقوقی است می رسد اما چنین تبدلی به طبیعتِ حقوقی و تاریخی تنها در صورتی ممکن می شود که به قوّه حاکمه تأملی -زیبایی شناختی، غایت شناختی- توجه داشته باشیم. چرا که دقیقاً قوّه حاکمه تأملی است که ابزار لازم را در اختیار کانت می گذارد تا طبیعت را همچون تمامیّتی بنگرد که غایتش تحقق حقوق است. طبیعت در این معنا امری است که امیدواری را به نوع انسانی عرضه می کند.
برهان حفره، جوهرگرایی خمینه ای و واقع گرایی وجودی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی تابستان ۱۴۰۰ شماره ۳۵
379 - 401
حوزههای تخصصی:
برهان حفره، بعد از مقاله ارمن و نورتن(1987) به یکی از مباحث اصلی در فلسفه فضا-زمان تبدیل شده است که بر اساس آن نوع خاصی از جوهر گرایی (جوهرگرایی خمینه ای) قابل دفاع نخواهد بود؛ زیرا، به ناموجبیت رادیکال منجر می شود. در این مقاله، می کوشیم نشان دهیم اولا، نامگذاری جوهرگرایی خمینه ای مناسب نیست؛ چون، همان طور که برخی از فلاسفه گفته اند، نقاط خمینه را نمی توان واجد این همانی مستقل دانست. ثانیا، می توان با تعهد واقع گرایی ساختاری وجودی تلقی مناسبی از جوهرگرایی خمینه ای ارائه کرد که بر اساس برهان حفره به ناموجبیت رادیکال منجر نمی شود؛ در نتیجه، برهان حفره در مورد آن کارگر نمی افتد.
از انگاره خدا در مابعدالطبیعه کلاسیک تا طرح جایگزین نیچه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی زمستان ۱۴۰۰ شماره ۳۷
1052 - 1074
حوزههای تخصصی:
نیچه معتقد بود اهل مابعدالطبیعه، باورهای خود را راستین پنداشته و برای پندارهای خود حقیقتی عینی قائل اند. نیچه مدعی است همه ارزش ها و باورهای آدمی از جمله باور به خدا، از چشم انداز خواست قدرت و به منظور حفظ و صیانت از زندگی و سودمندی آدمی به وجود آمده است؛ بی آنکه بتوان برای این پندارها وجودی عینی قائل شد. این دقیقاً همان جایی است که نیچه مابعدالطبیعه غربی را آسیب پذیر می یابد زیرا متعاطیان این دانش، حقیقت فی نفسه ای را مطابق با تفسیر و برداشت خود درنظر گرفته و با این کار، نقش صیانت از زندگی را از کار ویژه های خداوند حذف کرده و آن را به ضد خود تبدیل کردند. نیچه در مقابل، برمبنایی پراگماتیستی ایده خدا را تحلیل و در گامی بعد، بازسازی کرده است. این نوشتار تلاش دارد با نظر به تحلیل تاریخ متافیزیک در اندیشه نیچه و ارتباط آن با ایده کلاسیک خداوند و همچنین تلاش برای طراحی دیگرگونه انسانی در جهان آینده، طرح این فیلسوف در باب خداوند را نشان دهد..
نظریه تشابه ضرورت یا تکثر معانی امر ضروری در متافیزیک دلتا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متافیزیک سال سیزدهم پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۳۲
89 - 105
حوزههای تخصصی:
در متافیزیک دلتا پنج تعریف برای امر ضروری بیان شده است که فهم نسبت این تعاریف با یکدیگر، نقش مهمی در رهیافت ما به ضرورت در فلسفه ارسطو ایفا می کند. نحوه اشتراک معانی گوناگون «ضروری» یادآور معانی متفاوت موجود در متافیزیک گاما است که ارسطو در آنجا با بیان مثال های «طبی» و «سالم،» به مقوله تشابه نسبت یا تشابه حمل می پردازد؛ به نحوی که طبیعت واحد و مشخصی همچون «بودن» هست که تمامی مصادیق و معانی موجود با آن طبیعت نسبتی دارند. پژوهش حاضر به دنبال آن است که چگونه انحای گوناگون کاربرد ضرورت، بیانگر طبیعت واحدی برای آن است و بنابراین، نمی توان ضرورت را مشترک لفظی محض (نامرتبط) در آثار ارسطو دانست. در میان پنج معنای بیان شده از «ضروری» در متافیزیک دلتا، معنای چهارم، معنای اصلی ضرورت است که درواقع تعریف امر «ضروری» برمبنای ممکن است. نسبت معانی دیگر ضروری به این معنای پایه، از جنس مشترکات لفظی خاص یا در نسبت با ( pros hen ) یک چیز و مبدأ هستند. تعاریف چندگانه «ضروری» دالّ بر تشابه میان آنها است، نه اشتراک لفظی یا معنوی در تعاریف. تقسیم «ضروری» به معانی گوناگون، تقسیم جنس به انواع مختلف آن نیست. نظریه تشابه یا آنالوژی ضرورت مستلزم فهم از تعریف و ماهیت ضرورت به نحو خاصی در هریک از موارد استعمال واژه است. نسبتی که هرکدام از معانی با معنای اصلی برقرار می کند، تعیین کننده درجه و مرتبه متافیزیکی ضرورت در آن معنا است. معانی دیگر ضروری نزد ارسطو به موجب این معنا و براساس نسبت منطقی تشابه، ضروری نامیده می شوند.
پدیده عشق در حیوانات از دیدگاه حکمت صدرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال هفدهم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲ (پیاپی ۶۶)
151 - 176
حوزههای تخصصی:
این بررسی به منظور تبیین دیدگاه هستی شناسی صدرایی در مورد ماهیت پدیده عشق غریزی و نهفته در وجود حیواناتِ غیر انسانی با استفاده از روش پیمایشی و نیز تحلیلی - توصیفی (اسنادی کتابخانه ای) انجام شده است. موسس حکمت متعالیه معتقد است که در کلِّ عالم هستی، از پست ترین موجودات تا عالی ترین آن ها عشق سَریان دارد. بر اساس نظر ملاصدرا، حیوان یکی از موجودات متن واقع است که دارای صفات کمالی مختص به مراتب خود است. حیوانات دارای نفس هستند که از آثار آن، کمالاتی از قبیل حیات، درک ، اختیار و عشق است. از منظر حکمت صدرایی، عشق یکی از کمالات وجود حیوان است. مبانی حکمت صدرایی برای اثبات وجود و سریان کمال عشق در حیوان عبارتست از اینکه وجود "اصیل"، "بسیط"، "مشکّک" و مساوق با حیات و ادراک (شعور) و عشق است و خدا معشوق حقیقی تمام موجودات از جمله نفوس حیوانات است. همه ی حیوانات عاشق هستند اما به لحاظ وجودی، مرتبه ای دارند و به قدر شدت و ضعف در مرتبه حیوانی خود به زیور کمالات آراسته اند، یعنی؛ همه حیوانات در یک سطح نیستند و حدِّ این کمالات به تناسب سهم آنان از وجود بستگی دارد. اما هر حیوانی که عالی ترین سهم را از مرتبه ی خویش داراست از عشق بیشتری نیز برخوردار است. به باور صدرالدین، به لحاظ تکاملی، حیوان تنها تا جایى مى تواند پیش رود که انسانیت از آن جا آغاز مى شود.
بررسی و نقد دیدگاه های دکتر اسماعیل راجی الفاروقی درباره اسلامی سازی علوم(مقاله ترویجی حوزه)
منبع:
نسیم خرد سال هفتم بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۱ (پیاپی ۱۲)
63 - 84
حوزههای تخصصی:
بحث اسلامی سازی علوم در جهان اسلام از مسائل مهم در عرصه علوم انسانی است که در چند دهه اخیر ذهن بسیاری از متفکران حوزه علم و دین را به خود مشغول کرده است. پژوهش در مبانی و مبادی معرفت شناختی و روش شناختی دیدگاه های مطرح در حوزه علم دینی، یکی از نیازهای اساسی متفکران عرصه علوم انسانی و اجتماعی است. بحران های ناشی از علم گرایی و افراط در نظریات تعارض علم و دین در دو قرن اخیر، همکاری علم و دین و به تبع آن امکان علم دینی و خداباور را با چالش و تردید مواجه کرده است. فاروقی با تأکید بر میراث اسلامی و توجه به ضعف های نظام آموزشی سنتی و غربی، اسلامی سازی علوم را در گرو اصلاح نظام آموزشی و ادغام دو سیستم سنتی اسلامی و جدید غربی با محوریت اسلام می داند. اهمیت دیدگاه فاروقی در شناخت و تبیین ضعف ها و کاستی های نظام آموزشی اسلامی و نگاه آسیب شناسانه به علوم جدید است. ضعف نظریه فاروقی نیز در این است که وی در تلفیق میراث اسلامی با علوم جدید نتوانسته راهکاری مناسب برای سازگار کردن این دو سیستم ارائه دهد؛ همچنین نتوانسته روش شناسی مناسبی برای اجرایی کردن مراحلی که در دستور کار قرارداده است، عرضه کند.
تکنولوژی و امر دینی؛ موردکاوی صلوات شمار هوش مند از چشم انداز پساپدیدارشناسی و نظریه کنش گر شبکه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فناوری اطلاعات با تاروپود زندگی اجتماعی درآمیخته است. در این میان تعداد کردارهای دینی ای که فناوری اطلاعات در آن ها وساطت می کند رو به افزایش است. «ذکرگفتن» یکی از کردارهایی است که از طریق برنامه های تلفن های هوشمند و تحت وب نیز ممکن شده است. با این حال وساطت فناوری اطلاعات در ذکرگفتن بدون تغییر جوانب تجربی-کرداری ذکرگفتن ممکن نیست. صلوات شمارهای هوشمند در کاربر، کردار و تجربه دینی ذکر، و نیز نوع نگاه به «ذکر»، وساطت می کنند و آن ها را تغییر می دهد. چگونه وساطت فناوری اطلاعات امر دینی، یعنی سویه های تجربی-کرداری کنشی چون ذکرگفتن، را تغییر می دهد؟ این مقاله می کوشد ازچشم انداز پساپدیدارشناسی و نظریه کنشگرشبکه، به این پرسش پاسخ دهد.
اخلاق موقت دکارت و تفسیر پست مدرنِ نیچه ای فوکویی از اخلاق؛ خوانش بینامتنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دکارت در فرایند واکاوی معرفت شناختی خود، که به شک دستوری شهرت دارد، نوعی از انضباط رفتاری را با وصفِ موقت برگزیده است. در این توصیه نامه ی اخلاقی، بدون حاجت به مبنای فلسفی پیشین و فارغ از مضمون اعتقاد و میزان انسجام یا استحکام آن، زیستن بر مبنای اصولی مفید، مشترک و نسبتاً ساده ترویج می شود. پرسش این جاست که میان این تفسیرِ حداقلی از اخلاق- که با تمهیدی آسان به تصدیق ضرورتِ اخلاق و کشف مصادیقِ عمده ی آن روی می آورد- با اخلاق موسوم به پست مدرن- که در شرایط تاریخی متأخر از تجربه های دکارتی و با نگاهی سخت گیرانه به امکان و ارزش اخلاق می نگرد- چه رابطه ای قابل تصور است؟ در مقام پاسخ و بر مدار خوانشِ بینامتنی از روابط چندلایه و متداخل میان دو راهبرد موقت(دکارتی) و پست مدرن(نیچه ای- فوکویی) نسبت به اخلاق، این نتیجه حاصل می شود که: راهبرد رفتاری موقتِ دکارت تبصره ای بر حضور اخلاق در اندیشه ی پست مدرن و رکنِ دوام این گفتمان است.