با توجه به جایگاه صنایع دستی به عنوان دومین عامل رشد و توسعه ی تولید ناخالص ملی و نیز در کناز صنعت گردشگری به عنوان مهمترین منبع رشد اقتصاد جهانی، نقش زنان شاغل در این حوزه چه در سطح جهانی و چه در سطح کشور و به تبع آن در سطح استان مازندران، بسیار درخور توجه است. اگر گفته شود بیش از نیمی از 150 نوع رشته صنایع دستی در کشور از طرف زنان فعال است و در برخی از آنان نقش مبدع و پیشکسوت را ایفا می کنند، سخن گزافی نیست.
اما به راستی با عنایت به چنین نقش و جایگاه شایسته جمعیت زنان شاغل در بخش صنایع دستی - به ویژه در استان مازندران - وضعیت کیفی و کمی اشتغال آنان در مقایسه با مردان چگونه و در چه سطحی است؟ تحصیلات موقعیت های اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی چه تاثیری در کیفیت حضور زنان در این بخش دارد؟
در این مقال وضعیت کیفی و کمی اشتغال زنان استان مازندران در بخش صنایع دستی در گذشته و حال، در مقایسه با مردان و در محدوده منطقه شاخص شهرستان ساری، به منظور سیاستگذاری کلان توسعه در آینده با استفاده از آمارهای ماخوذه از سازمان های ذی ربط مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته است.
"در این مقاله با بهره گیری از دو ره یافت عمده فمینیستی و رهیافت خشونت خانوادگی تاثیر عوامل اجتماعی، اقتصادی و روان شناختی بر خشونت مردان علیه زنان در خانواده های تهرانی بررسی می شود؛ پدیده ای که در دهه های اخیر به عنوان یک مساله اجتماعی مهم در جامعه ما مطرح شده است.
در این تحقیق مساله اصلی این است که چه عامل یا عواملی در بروز رفتارهای خشونت آمیز مردان علیه زنان در خانواده های تهرانی موثرند و چه راهکارهایی را می توان برای کاهش این امر ارایه کرد.
این مطالعه به شیوه پیمایشی بر روی 320 خانوار و طراحی دو نوع پرسشنامه جداگانه برای مردان و زنان و با استفاده از روش های آماری چون رگرسیون چند متغیری و تحلیل مسیر صورت گرفته است.
یافته های تحقیق حاضر نشان میدهد در کنار برخی از متغیرهای زمینه ای چون سن، تعداد فرزندان و ... از بین تمام متغیرهای مستقل، چهار متغیر (رضایت اجتماعی، اسنادهای منفی و عزت نفس و پایگاه اقتصادی و اجتماعی)، رابطه مستقیمی با خشونت کلی (فیزیکی و عاطفی) دارد و سایر متغیرها (اعتقاد به ایدئولوژی پدرسالاری، گرایش به پذیرش همسر آزاری، نگرش به نقش اجتماعی زنان، جامعه پذیری خشن) رابطه غیر مستقیمی را با خشونت کلی نشان می دهند.
"
پژوهش حاضر به بررسی الگوهای نوجوانان و جوانان 12 تا 20 ساله ی استان اصفهان پرداخته است . درهمین ارتباط دو سوال به شرح زیر مطرح شد و مورد بررسی قرار گرفته است : الگوی نوجوانان و جوانان 12 تا 20 ساله ی استان اصفهان چیست ؟ الگوهای نوجوانان بر اساس جنسیت ، محل زندگی و سن چیست ؟ روش پژوهش توصیفی و جامعه ی آماری شامل کلیه نوجوانان و جوانان 12 تا 20 ساله ساکن استان اصفهان ، مبارکه ، زرینن شهر ، شهرضا و کاشان بوده است . ابزار اندازه گیری چک لیست محقق ساخته بود که پایای آن 83% محاسبه گردید...
"در این مقاله به تأثیر وضعیت اقتصادی – اجتماعی خانوار بر تقاضا برای آموزشعالی در ایران پرداخته میشود. رویکرد آن شناسایی عوامل مؤثر بر تصمیمگیری افراد در باره ورود یا عدم ورود به دانشگاهها و مؤسسات آموزشعالی است.
مطالعات و بررسیهای انجام شده درباره تقاضا برای آموزش عالی در سطح خرد، به تحلیل الگوی انتخاب افراد برای ورود یا عدم ورود به یک مؤسسه آموزش عالی یا تصمیم گیری خانوار برای سرمایهگذاری در تحصیلات عالی فرزندانشان دلالت دارد. از این رو الگوهایی معرفی شده اند که قادر به توصیف انتخاب افراد برای ورود به مؤسسات آموزش عالی باشند.
براین اساس، الگوسازی رفتارتقاضا نیازمند بهره برداری از روشهایی است که امکان توصیف و تخمین تابعی را که متغیر وابسته آن فقط دو حالت را اختیار میکند، فراهم سازد. در این تحقیق از مدلهای دو وجهی (choice binary) استفاده شده است که متغیر های آنها برگرفته از نظریه سرمایه انسانی است.
یافته های پژوهشی نشان میدهند که :
1. اگر سطح تحصیلات سرپرست خانوار دیپلم و بالاتر باشد، به طور متوسط و با فرض ثبات سایر شرایط احتمال ورود فرد به دانشگاه افزایش می یابد.
2. هرچه تعداد اعضای خانوار بیشتر باشد ، به طور متوسط احتمال ورود فرد به دانشگاه کمتر می شود.
3. جنسیت مذکر به طور متوسط با احتمال کمتری وارد دانشگاه می شود.
4. هرچه فرد روزانه فعالیت اقتصادی بیشتری انجام دهد، احتمال ورود به دانشگاه برای وی کمتر خواهد بود.
5. هر چه زیربنای محل سکونت خانوار (نماینده طبقه اقتصادی اجتماعی ) بیشتر باشد، احتمال ورود فرد به دانشگاه افزایش می یابد.
6. هرچه سن فرد بیشتر باشد، احتمال ادامه تحصیل وی بیشتر است.
علیرغم محدودیتهای بسیار از نظر اطلاعات و دادههای آماری ، نتایج یاد شده در اکثر موارد با نتایج تحقیقات مشابه همخوانی و تطابق دارد."