فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴۲۱ تا ۴۴۰ مورد از کل ۶۶۴ مورد.
انسان و علم
شناسایی و اولویت بندی عوامل اثرگذار بر توسعه آموزش عالی ایران (بررسی در سه حوزه آموزش، پژوهش و فناوری)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تحقق اهداف و برنامه های توسعه کشور در حوزه آموزش عالی مستلزم تأمین پیش نیازها و بسترهایی است که با بهره گیری از توان و ظرفیت موجود، مسیر تعالی در این عرصه را هموار کرده و شتاب فزاینده ای به آن بدهند. در این میان، تعیین مؤلفه ها و شاخص های توسعه آموزش عالی کشور به منظور تدوین الگویی برای برنامه ریزی در این حوزه از اهمیت به سزایی برخوردار است.
این مقاله با هدف شناسایی و اولویت بندی عوامل اثرگذار بر توسعه آموزش عالی ایران در سه حوزه آموزش، پژوهش و فناوری که سه کارکرد اصلی این نظام می باشند، ابتدا به مطالعه و شناسایی مؤلفه های اثرگذار بر این حوزه پرداخته و سپس با بررسی نحوه و میزان اثرگذاری و مشارکت هریک از این عوامل در توسعه آموزش عالی، به تعیین و تبیین اولویت بندی این عوامل در ارتباط با توسعه آموزش عالی می پردازد.
تحقیق حاضر از نوع توسعه ای بوده و روش آن توصیفی و پیمایشی می باشد و ناظر به زیرساخت های مفهومی و کلان در حوزه آموزش عالی است. در این تحقیق به منظور ارائه مدل اولیه از روش مطالعه کتابخانه ای، مطالعات میدانی به همراه مصاحبه با خبرگان بهره گرفته شده است. همچنین به منظور جمع آوری اطلاعات به وسیله پرسشنامه از خبرگان نظرسنجی شده است و با استفاده از روش های آماری بهینه سازی مقیاس[1] و تحلیل چند متغیره، داده های تحقیق تحلیل شده است. به واقع در ساختاری روشمند، سعی بر آن بوده است که نظرات خبرگان، اسناد بالادستی، منابع و مراجع موجود و همچنین رویکردها و رهیافت های جاری و محتمل مورد تحلیل و بررسی قرار گیرند تا در نهایت عوامل اثرگذار بر توسعه آموزش عالی ایران و اولویت بندی آنها در بخش های سه گانه (آموزش، پژوهش و فناوری) شناسایی و تبیین گردند.
بررسی و شناخت تأثیر طبقه اجتماعی بر درک عمومی از علم (مطالعه موردی شهروندان اصفهانی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی و شناخت تأثیر طبقه اجتماعی بر درک عمومی از علم صورت گرفته است و با استفاده از مفهوم طبقه اجتماعی سعی در تبیین درک عمومی از علم دارد. جامعه آماری این تحقیق کلّیه ساکنان بالای 15 سال شهر اصفهان بوده اند که 384 نفر از آن ها به عنوان نمونه انتخاب شده اند. روش تحقیق از نوع پیمایش و شیوه نمونه گیری، سهمیه ای بوده است. تجزیه و تحلیل داده ها بر اساس نرم-افزارهایspss وAmos صورت گرفته و به نتایج زیر منتج شده است: میانگین علاقه به موضوعات علم و فناوری در بین شهروندان بالاتر از حد متوسط است. اکثریت پاسخگویان نگرش مثبتی به علم و تکنولوژی دارند؛ اما سطح دانش علمی آن ها کمتر از حد متوسط برآورد شده است، همچنین مقایسه میانگین نمرات شاخص های درک عمومی از علم در بین طبقات مختلف به صورت دو به دو طی آزمون توکی نشان می دهد که هر چه طبقه اجتماعی بالاتر باشد، درک افراد از مفاهیم علم و فناوری نیز بالاتر خواهد بود و می توان امیدوار بود که کاهش فاصله طبقاتی گامی مؤثر در جهت ایجاد جامعه ای علم گرا باشد. متغیر «طبقه اجتماعی» در مدل معادله ساختاری با کسب ضریب گامای 66/0، تأثیرگذاری معناداری بر درک عمومی از علم شهروندان نشان داده است و شاخص های برازش نشان می دهد که مدل طراحی شده، به خوبی توسط داده-های جمع آوری شده تأیید می شود.
بررسی اثرات اجتماعی و فرهنگی نوسازی های نرم افزاری (مورد مطالعه: کاربران سیستم نرم افزاری مخابرات استان اصفهان)(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
با توجه به گسترش کاربرد و تاثیرات اجتماعی-فرهنگی فناوریهای نوین در جامعه انجام مطالعات فرهنگی-اجتماعی در حوزه فناوری اهمیت خاصی دارد. پژوهش حاضر با هدف بررسی تاثیرات فرهنگی-اجتماعی نوسازی نرم افزاری روندهای سنتی سازمان مخابرات استان اصفهان انجام گرفت و با استفاده از، روش پیمایشی و تکنیک پرسشنامه بر روی 222 نفر از کاربرانی که از طریق نمونه گیری طبقه ای انتخاب شده اند، روابط مورد نظر را تبیین کرد. کلیه تحلیل ها به کمک آزمونهای فرض و تحلیل های رگرسیون انجام شد. نتایج نشان می دهد که دو ارتباط مستقیم و معنادار بین متغیر نوسازی نرم افزاری روندهای سنتی با متغیر اعتماد بنیادین کاربران(01/0p<) و بین متغیر نوسازی نرم افزاری روندهای سنتی و متغیر ارزش ها و نگرش های کاربران (01/0p<) و دو ارتباط مستقیم و معنادار دیگری بین متغیر اعتماد بنیادین کاربران با متغیر هویت شخصی کاربران (01/0p<) و متغیر ارزش ها و نگرش های کاربران با متغیر هویت شخصی کاربران (01/0p<) وجود دارد. همچنین بین متغیر متغیر هویت شخصی کاربران و متغیر بازتعریف هویت اجتماعی کاربران ارتباط مستقیم و معناداری (01/0p<) وجود دارد.
تحلیل تطبیقی کیفی عوامل مؤثر بر موازنه بین برابری و کارائی علمی نظام آموزش عالی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش بررسی تجربی شروطی است که همزمان اجازه برابری توأم با کارائی در نظام آموزش عالی را فراهم می کنند، نه افزایش یکی به هزینه دیگری را. این پژوهش بر اساس طرح مورد پژوهی چندگانه مبتنی بر منطق تکرار، انجام شد. این نوع طرح پژوهشی نیازمند نظریه (اولیه) است."" الگوی سه سطحی تولید پایدار علم "" چارچوب نظری این مطالعه را تشکیل می دهد. انتخاب موارد (کشورها) مبتنی بر نمونه گیری نظری است. کشورهای تحت مطاله بر مبنای ملاک های میزان برابری و کارائی نظام آموزش عالی انتخاب شدند، یعنی دو مجموعه کشورها، یک مجموعه کشورها که همزمان حائز نوعی برابری و کارائی بالا در نظام آموزش عالی بودند (موارد مثبت) و مجموعه دیگر که روی هر دو متغیر مزبور دارای امتیاز پائین بودند (موارد منفی). نتایج این پژوهش نشان داد که ترکیب (توازن) همزمان برابری و کارائی بالا ناشی از ترکیب حضور شروط رقابت پذیری سازمانی، شایسته سالاری، حاکمیت قانون، مردم سالاری، اقتصاد مولد، رقابت پذیری بین جامعه ای و فقدان قدرگرائی(بعنوان شروط لازم) و (به عنوان شروط جانشین پذیر/ کافی) است. یافته های تجربی مؤید قدرت تبیینی الگوی سه سطحی تولید پایدار علم است و با توجه به روش به کار رفته، می توان برای نتایج این مطالعه قابلیت تعمیم تحلیلی قائل شد.
روش شناسی رویکرد پساساختارگرایی علی حرب در نظریة اجتماعی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
این مقاله به روش شناسی نظریه اجتماعی علی حرب، فیلسوف و نظریه پرداز ساخت شکن لبنانی می پردازد. بدین منظور، با روشی تحلیلی و اسنادی ضمن اشاره به ابعاد حیات علمی و سیاسی- اجتماعی وی، به ریشه های اندیشمندی وی پرداخته شده است. ژاک از جمله تأثیرگذاران بر وی می باشد که در مباحثی چون تفاوت و نشانه بر وی تأثیر گذاشته است. منطق تحویلی و عقل گردشی از ابعاد مهم نگاه معرفتی حرب است که ارتباط وثیقی با نظریه اجتماعی او پیدا می کند. اصالت فرد و جامعه، تعامل فرهنگی، افکار عمومی، نقش نخبگان، افراط گرایی و اصلاح اجتماعی، از ابعاد نظریه اجتماعی حرب می باشد که مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته است. در پایان، ضمن اشاره به ظرفیت های انتقادی دیدگاه او، برخی نقطه نظرات انتقادی نظریه اجتماعی وی بیان شده است.
تحلیل رویکردهای علم دینی با تأکید بر علوم اجتماعی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
رویکردهای علم دینی بر مبنای موضعی که در تعیین نسبت میان علم و دین در پیش می گیرند، نخست به تهذیبی و تأسیسی تقسیم می شوند. تأسیسی ها نیز به مبناگرا و فرامبنا قابل قسمت هستند. مبناگرایی شامل نظریات استنباطی، فلسفة روش و فلسفة مضاف می شود. تصور ابتدایی هرچند حاکی از تعارض جدی این دیدگاه هاست، تعمق بیشتر آشکار می سازد که آنها نه تنها دارای خاستگاه های انگیزشی مشترک اند، که در چارچوب منطق نسبتاً مشترک، محورهای اصلی علم دینی را تعقیب می کنند. سخن جدی در این پژوهش، ابهام زدایی از تعارض ها و امکان ترمیم ضعف ها و اشکالات هر کدام با قوت های تمهیدشده در دیگری است. برای تحقق این هدف، تلاش کردیم که مباحث، بر تحلیل ماهیت، زیرساخت ها و روش شناسی علم، در هر رویکرد متمرکز شود. در نهایت روشن شد که رویکرد فلسفة روش با اشکال نسبیت روبه روست و نظریة فلسفة مضاف ظرفیت تأمین دغدغة رویکردهای دیگر را دارد.
مسایل بنیادین علوم اجتماعی
حوزههای تخصصی:
علوم اجتماعی برای شناخت، بررسی و تحلیل اجتماع و مسائل عمده آن، تشکیل شده است. جهت نیل به چنین هدفی ناگزیر از شناسایی خود علوم اجتماعی هستیم. یعنی ضرورت دارد که ماهیت، قلمرو و عوامل تحدیدکننده علوم اجتماعی شناخته شوند. مقاله حاضر با طرح و بررسی دو مقوله (الف): مسائل و محدودیتهای علوم (ب): مسائل و محدودیتهای اجتماعی، هدف یاد شده را پیگیری میکند. روش تحقیق به کار گرفته شده، روش تحقیق موردی و زمینهای است. تلاش بر این است که کلیه عوامل و مسائل مؤثر در این زمینه، مدنظر قرار گیرند. جمعبندی هم بنحوی صورت پذیرفته که مسائل زمان و مکان خود ما، عنوان شود. در پایان نیز رهیافتی برای حل مسائل مطرح و پیشنهاد گردیده است.
شناخت اجتماعی
بررسی انتقادی مبانی رویکرد پسامدرنی به آموزش و پرورش(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله مبانی اندیشه پسامدرن درآموزش و پرورش بررسی می شود. پسامدرنیسم که در دو دهه اخیر بر قلمرو وسیعی از علوم اجتماعی،فلسفه و فلسفه آموزش و پرورش تاثیر گذاشته است، واکنشی در برابر خردگرایی دوران مدرن و مبارزه با هر گونه مطلق انگاری است.ساخت زدایی،نسبی گرایی و عمل گرایی از ویژگی های نگرش فلسفی پسامدرن محسوب می شوند. پسامدرنیسم در قلمرو معرفت شناسی با نفی دانش مطلق، آن را به گونه ای با حوزه های قدرت و سرمایه پیوند می زند. ازاین رو فیلسوف آموزش و پرورش علاقه مند است که رابطه میان دانش،آموزش و یادگیری با قدرت،سرمایه و دیگر پدیده های متحول فرهنگی را مورد بررسی قرار دهد. بررسی تعاریف،ریشه های تاریخی و مبانی فلسفی پسامدرنیسم و نقدهای آن ها از دیگر موضوع هایی است که در این مقاله مورد بحث قرار گرفته است.