فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۴۲۱ تا ۲٬۴۴۰ مورد از کل ۳٬۲۱۶ مورد.
جامعه ی مدنی و دولت
گفت و گوى تمدن ها و ارتباطات بین المللى بررسى زمینه هاى عینى و ذهنى در سه دهه پایانى سده بیستم
حوزههای تخصصی:
" این مقاله به بررسى تحولات ذهنى و عینى پدید آمده در عرصه گفتارهاى جارى در عرصه بین المللى مى پردازد و مى کوشد که نسبت میان نظم هاى گفتارى را در عرصه هاى فکرى و فرهنگى با ارتباطات نشان دهد. مدعاى اصلى این است که اگر جهان به سوى «گفت و گو» رو آورده و ایده گفت و گوى تمدن ها مورد اقبال قرار گرفته است، پیدایى این رویکرد، خود، مسبوق به وقوع دگرگونى هایى در عالم ذهن و عین است.
براى نیل به این مهم سعى شده است که در بعد ذهنى، اندیشه فیلسوفان و متفکران برجسته گفت وگو یعنى گادامر، باختین، هابرماس، و اجتماع گرایانى همچون مک اینتایر و رولز مورد بررسى قرار گیرد و سهم اندیشه هر یک در پیشبرد و توسعه مفهوم گفت و گو نشان داده شود.
در بعد عینى، گفتارهاى تولید شده در سه دهه پایانى سده بیستم در یونسکو با استفاده از روش تحلیل گفتمان انتقادى، واکاوى و نشان داده مى شود که در دهه 1970 که دوره اول این پژوهش را تشکیل مى دهد، گفتمان «توسعه و پیشرفت» گفتمان غالب است. توسعه عادلانه و توام با جنبه هاى انسانى گفتمان و محوریت داشتن دولت ـملت ها و واحدهاى ملى در بازى هاى بین المللى از مشخصه هاى دوره اول به شمار مى رود.
در دهه 1980 یا دوره اى که تاریخ نگاران آن را دوره دومین جنگ سرد جهانى نامیده اند، یک چرخش پارادایمى از توسعه به گفت وگو روى مى دهد، که شباهت هاى زیادى با روایت هاى هابرماس از گفت وگو دارد. از جمله ویژگى هاى این دوره مى تون به فاصله گیرى از دوگانه سازى هاى دوران جنگ سرد و گفتمان توسعه، خوش بینى نسبت به ظهور یک جامعه جهانى صلح آمیز و توام با گفت وگو، تکیه بیش تر بر افراد و مردمان در کنار کشورها و دولت ـ ملت ها و تکیه قابل توجه به وجوه فرهنگى توسعه در مقابل رجوه صرفاً اقتصادى نام برد.
بالاخره در دهه 1990 که زوال دوران دوقطبى است، با تکثریافتن بازیگران فرهنگى و رواج الگوهاى جمع گرایانه، گفت وگوى میان ملت ها و فرهنگ هاى متکثر مجال مطرح شدن یافت. در این دوره اگرچه همچنان گفت وگو شاکله ارتباط اجتماعى بوده است اما این گفت وگو از مبانى لیبرالى فاصله گرفته و به مبانى نظرى تازه اى متکى شده است که مى توان آن ها را به نظریه هاى «اجتماع گرایان» نزدیک دید.
مطالعه تحول ساختارهاى گفتمانى در این پژوهش نشان مى دهد که گفتارهاى جارى در عرصه بین الملل طى سه دهه پایانى سده بیستم، با تاثیرپذیرفتن از فن آورى هاى نوین ارتباطى از صورت بندى هاى فردگرایانه به سوى صورت بندى هاى جمع گرایانه و از تکیه بر سطح دولت ـ ملت ها به سوى سطوح فراتر و فروتر از دولت ـملت یعنى نهادهاى مدنى و بین المللى (سطوح تمدنى و فرهنگى) تحول یافته و همین تحول امکان طرح و تقویت نظرى ایده «گفت وگوى تمدن ها» را فراهم کرده است.
"
بررسی عوامل موثر بر هویت اجتماعی زنان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از مطالعه حاضر بررسی عوامل مؤثر بر هویت اجتماعی زنان میباشد که به شیوه پیمایش انجام شده است. اطلاعات لازم از طریق پرسشنامه از یک نمونه 410 نفری از بین زنان 18 تا 64 ساله شهر شیراز که به صورت تصادفی انتخاب شدهاند، جمعآوری گردیده است. در این بررسی از نظریه آنتونی گیدنز جهت تبیین هویت اجتماعی زنان استفاده شده است. طبق این نظریه شاخصهایی نظیر اعتماد به نفس، گستره شبکه ارتباطی افراد، میزان رضایت از خود در اجتماع و میزان عقلانیت، عوامل مؤثر بر شکلگیری هویت اجتماعی میباشند. لازم به ذکر است که هویت اجتماعی خود از پنج بخش هویتی: هویت دینی، قومی، ملی، گروهی و جنسی تشکیل شده است. نتایج تحلیل چند متیغره نشان میدهد که متغیرهای تحصیلات فرد، میزان رضایت از خود در اجتماع، درآمد خانوار، به ترتیب بیشترین اثرات را در تبیین متغیر وابسته هویتی دینی داشتهاند و حدود 26 درصد از واریانس هویت دینی را تبیین کردهاند. متغیرهای گستره شبکه ارتباطی، تحصیلات فرد، میزان رضایت از خود در اجتماع و اعتماد به نفس متغیرهاییاند که به ترتیب بیشترین تأثیر را بر هویت قومی افراد داشتهاند و حدود 36 درصد از واریانس مربوطه را تبیین کردهاند. متغیرهای گستره شبکه ارتباطی، تحصیلات فرد و تحصیلات پدر که تأثیر بیشتری نسبت به سایر متیغرها در تبیین هویت جنسی افراد داشته حدود 30 درصد از واریانس مربوطه را تبیین کردهاند. متغیرهای گستره شبکه ارتباطی، تحصیلات فرد و تحصیلات پدر تأثیر عمدهای در تبیین هویت گروهی افراد داشته و حدود 40 درصد از واریانس هویت گروهی را تبیین کردهاند و نهایتاً متغیرهای تحصیلات مادر، تحصیلات پدر و تحصیلات فرد بیشترین تأثیرات را در تبیین متغیر هویت ملی افراد داشتهاند و حدود 40 درصد از واریانس مربوط را تبیین کردهاند. با توجه به اینکه متغیرهای مستقل، میزان قابل توجهی از واریانس متغیر وابسته را تبیین میکنند. به نظر میرسد که مدل مفهومی برگرفته از نظریه گیدنز، جهت سنجش هویت اجتماعی مدل مناسبی باشد.
بی ارزشی دانش (نقدی بر کتاب «دانش و ارزش»)
حوزههای تخصصی:
عوامل اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی مؤثر بر الگوی مصرف آب در میان شهروندان شیراز
حوزههای تخصصی:
پنجره ای به جهان
حوزههای تخصصی:
نظریه ای برای تغییر اجتماعی؛ دفاعیه ای برای سرمایه داری
حوزههای تخصصی:
گفتمان های جهانی شدن
حوزههای تخصصی:
تعامل در محیط الکترونیک
"مدل مطالعه قومیت و گروههای قوی : بر اساس مطالعه موردی منطقه سیستان و بلوچستان "(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
"این مقاله ضمن بررسی انتقادی بینشهای کهنگرایان و ابزارگرایان در مطالعات قومی سعی کرده است تا مدلی برای مطالعات قومی در ایران ارائه دهد و این مدل را درمطالعه مسائل قومی در سیستان و بلوچستان به کار بندد. با توجه به اهمیت یافتن مسایل قومیت و مناقشات قومی، این مدل می تواند در حل مسایل قومی یاری رساند. مطالعات تجربی این مقاله که در سیستان و بلوچستان انجام شده است، بیانگر تغییرات شگرفی است که درامر آگاهی یافتن از مسایل قومی به وقوع پیوسته است. آگاهی از خود و دیگری از اهم این مسایل است.
"
ترجیحات ارزشی دانش آموزان تهرانی
حوزههای تخصصی:
فراتر از جهانی شدن: بررسی آمریکا از منظر مرام، فرهنگ و شبکه دولت و حوزه خصوصی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله بر آن است که تعبیر از "جهانی شدن" به عنوان یک نظام به جای یک فرآیند گمراه کننده است و ما را از پرداختن به موضوعات بنیادین در باب دولت- ملت مسایل ژئوپلیتیک ومناسبات بینالمللی غافل می سازد. به ویژه این مقاله بر این باور است که هر گونه مداقه در فرایندهای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی باید شامل دو حوزه که اغلب مورد بی توجهی هستند باشد: 1- از حضور دولت، به خصوص دولت ایالات متحده امریکا، به عنوان بازیگر اصلی در فرایندهای بینالمللی به هیچ وجه کاسته نشده است. 2- درک دولت امریکا و نقش آن درمناسبات جهانی باید حضور و قدرت "مرام" آمریکایی که توسط خود آن دولت با همکاری تعداد کثیری از گروههای" خصوصی" ساخته شده است را در بر گیرد. در این مقاله پیشنهاد میشود که بررسی تاریخی سیاست خارجی ایالات متحده پس از جنگ جهانی دوم، ما را فراتر از "تاریخ دیپلماسی" متعارف و "جهانی شدن" میبرد و به سوی غور در شبکه متشکل از دولت و حوزه خصوصی هدایت می کند. در عین حال این نوشتار مقوله" سیادت" که به معنای تحمیل شبکه دولت آمریکا و حوزه خصوصی به بقیه جهان است را نمیپذیرد. بر عکس تننشها و حتی تضادهای موجود در سیاست خارجی ایالات متحده و ایدئولوژی آمریکایی منجر به گشایش فضایی کالبدی و گفتمانی میشود که در آن واکنشها و چانه زنیهای سیاسی مجال ظهور نمی یابند. ما تنها نظاره گران قدرت امریکا نیستیم، اما نیرویمان تحت مقولههای مجردی چون جهانی - محلی شدن محدود میشود