فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۴۸۱ تا ۱٬۵۰۰ مورد از کل ۱٬۸۲۰ مورد.
منبع:
هیدروژئومورفولوژی سال ۴ زمستان ۱۳۹۶ شماره ۱۳
121 - 146
حوزههای تخصصی:
تحلیل تغییرات رژیم جریان و تداوم آن و تعیین عوامل مؤثر در بی نظمی ها از پیش نیازهای اصلی مدیریت و بهره برداری بهینه از رودخانه ها به عنوان یکی از منابع اصلی آب مصرفی می باشند. در این پژوهش میزان تغییرات ماهانه حجم رواناب در 20 ایستگاه هیدرومتری واقع در استان گلستان در یک دوره ی 38 ساله (۱۳۵۳-۱۳۹۱) با استفاده از شاخص تغییرات سالانه (ضریب تعدیل توزیع سالانه و شدت تمرکز) مورد ارزیابی قرار گرفت. براساس داده های ماهانه دبی در سال های مختلف، حجم رواناب ماهانه و سالانه ی ایستگاه های مورد مطالعه در طول دوره ی آماری محاسبه گردید. هم چنین روند شاخص تغییرات سالانه با استفاده از آزمون من-کندال مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج پژوهش نشان داد که از نظر توزیع ماهانه، حداکثر مقادیر حجم رواناب ایستگاه ها در فصل بهار و خصوصاً در ماه فروردین اتفاق افتاده است که با مقادیر بالای بارش بهاره و اثر آن در میزان آبدهی بالای رودخانه ها در این فصل در ارتباط بوده است. هم چنین، بیش ترین مقادیر حجم رواناب در ایستگاه های آق قلا، قزاقلی و بصیرآباد به ترتیب دارای متوسط حجم رواناب سالانه (9/33، 5/33 و 6/32 میلیون مترمکعب) می باشند. در حالی که بیش ترین یکنواختی در وقوع رواناب در ماه های سال مربوط به ایستگاه های نوده خاندوز، تمر، گالیکش و قلی تپه به ترتیب با مقادیر ضریب تعدیل توزیع سالانه برابر 19/0، 21/0، 23/0 و 24/0 درصد بوده است. کم ترین شدت تمرکز رواناب نیز مربوط به ایستگاه های نوده خاندوز و تمر به ترتیب برابر با مقادیر 26/0 و 25/0 درصد می باشند، در صورتی که ایستگاه رامیان (با مقدار شاخص 62/0 درصد) دارای بیش ترین شدت تمرکز بوده است. نتایج حاکی از رابطه ی مستقیم و معنی دار میان ضریب تعدیل توزیع سالانه ی دبی و شاخص شدت تمرکز با ضریب همبستگی 60/0 می باشد. بنابراین بیش ترین روند کاهشی و افزایشی در طول دوره ی آماری با استفاده از آزمون من-کندال به ترتیب در ایستگاه های شیرآباد و نوده خاندوز در سطح معنی دار 05/0 مشاهده شده اند.
ارزیابی مکانی و پهنه بندی خطر زمین لغزش حوضه آبریز زمکان با استفاده از ماشین بردار پشتیبان و رگرسیون لجستیک(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هیدروژئومورفولوژی دوره ۱۱ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۴۰
123 - 102
حوزههای تخصصی:
در پژوهش حاضر خطر وقوع زمین لغزش در حوضه آبریز زمکان، واقع در استان کرمانشاه، ارزیابی شد. دو مدل ماشین بردار پشتیبان (SVM) و رگرسیون لجستیک برای تهیه نقشه حساسیت زمین لغزش استفاده شد. در راستای اهداف تحقیق، 13 لایه اطلاعاتی شامل ارتفاع، شیب، جهت شیب، عدد ناهمواری ملتون، تحدب سطح زمین، طول دامنه، عمق دره، رطوبت توپوگرافیک، بارش، سازندهای زمین شناسی، فاصله از آبراهه، فاصله از جاده و پوشش گیاهی به عنوان متغیرهای مستقل استفاده شد. حدود 70 درصد پیکسل های لغزشی حوضه به منظور آموزش و 30 درصد برای اعتبارسنجی مدل استفاده شدند. اعتبارسنجی مدل ها با کاربست منحنی ROC صورت گرفت. نتایج نشان دهنده کارایی و دقت بالاتر تابع پایه شعاعی (RBF) مدل SVM برای تهیه نقشه خطر زمین لغزش منطقه است. مساحت زیر منحنی (AUC) تابع پایه شعاعی حدود 951/0 برای آموزش مدل و 944/0 برای آزمون مدل به دست آمد. نتایج بیانگر این است که فاکتورهای شیب با ضریب 28/0، بارش با ضریب 27/0، لیتولوژی با ضریب 26/0 و ارتفاع با ضریب 22/0 کنترل کننده های اصلی وقوع زمین لغزش در سطح حوضه آبریز زمکان هستند. توابع مدل SVM و هم چنین رگرسیون لجستیک نیز اثرات قطعی فاکتورهای انتخابی بر وقوع زمین لغزش را تائید کردند. براساس نقشه پهنه بندی زمین لغزش حدود 35 درصد مساحت حوضه مطالعاتی در کلاس خطرپذیری زیاد و بسیار زیاد قرار گرفته است. پهنه های مذکور عمدتاً در نیمه شرقی حوضه توزیع شده اند. ارتفاع زیاد، غلبه شیب های تند، دریافت نزولات جوی قابل توجه و رخنمون وسیع سازند کژدمی با تناوبی از لایه های آهکی، رسی، مارنی و شیلی مهم ترین دلایل حساسیت بالای این پهنه ها نسبت به زمین لغزش هستند.
اثر ابعاد سلول نقشه دیجیتالی ارتفاعی (DEM) بر دقت مدلسازی جریان واریزه ای در نرم افزار RAMMS(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های ژئومورفولوژی کمی سال ۱۲ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۴۷)
157 - 166
حوزههای تخصصی:
طرح مساله: جریان واریزه ای یکی از پدیده های مخرب طبیعی و زیست محیطی است که بدلیل ماهیت پیچیده فیزیکی آن، حل معادلات حاکم بر آن بصورت تحلیلی بسیار دشوار و در صورت عدم ساده سازی، در شرایط واقعی تقریبا غیر ممکن است. نرم افزار (RAMMS) یکی از مدل های عددی جهت شبیه سازی حرکت جریان واریزه ای است. در این تحقیق، اثر ابعاد سلولی نقشه DEM بر روی دقت نتایج این مدل بررسی شده است.روش شناسی: یک نقشه DEM با ابعاد سلولی 1 متر در یک منطقه مستعد جریان واریزه ای انتخاب شده و با استفاده از RAMMS، مدلسازی در آن صورت گرفته است. سپس با استفاده از نرم افزار ArcGIS، نقشه هایی با ابعاد سلولی 2، 3، 4، 5، 10، 15 و 20 متر از روی نقشه اصلی و به روش Bilinear ساخته شده و مجددا در مدلسازی مورد استفاده قرار گرفته است. یافته های تحقیق: نتایج نهایی نشان داد که مدل RAMMS حساسیت بسیار شدیدی به اندازه سلول نقشه DEM دارد بطوریکه با ثابت در نظر گرفتن سایر پارامترها، فقط تغییر سلول نقشه از 1 متر به 20 متر باعث ایجاد خطای 548+ درصدی در پهنه کلی جریان، 67- درصدی در حداکثر عمق جریان و 112+ درصدی در جابجایی کلی جریان واریزه ای گردید. همچنین مشخص شد که نرخ تغییر میزان خطا در پارامترهای جریان واریزه ای، برای نقشه های با اندازه سلولی کمتر از 5 متر تقریبا رشد کمی دارد اما برای نقشه های بزرگتر از 5 متر، این میزان خطا رشد بسیار زیادی دارد. نتیجه نهایی: به نظر می رسد که نرم افزار RAMMS فقط برای نقشه های DEM با ابعاد سلولی خیلی کوچک (کمتر از 5 متر) کارایی مناسبی داشته باشد و با افزایش ابعاد سلول، میزان خطا به مقدار بسیار زیادی افزایش می یابد بطوریکه دیگر خروجی مدل قابل اطمینان نیست.
ارزیابی خطر وقوع زمین لغزش با استفاده از تئوری کاتاستروف در حوضه آبریز زمکان کرمانشاه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های ژئومورفولوژی کمی سال ۱۳ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۵۰)
106 - 125
حوزههای تخصصی:
زمین لغزش ها جزو مهم ترین مخاطرات ژئومورفولوژیکی در مناطق کوهستانی به شمار می روند. ارزیابی مکانی و تهیه نقشه های خطر راهکاری اساسی در رابطه با مدیریت ریسک زمین لغزش به شمار می رود. در پژوهش حاضر به ارزیابی مکانی و پهنه بندی خطر زمین لغرش در سطح حوضه آبریز زمکان کرمانشاه پرداخته شده است. در این راستا، از 13 فاکتور موثر بر وقوع زمین لغزش شامل ارتفاع، شیب، جهت شیب، عدد ناهمواری ملتون، تحدب سطح زمین، طول دامنه، عمق دره، رطوبت توپوگرافیک، بارش، سازندهای زمین شناسی، فاصله از آبراهه، فاصله از جاده و پوشش گیاهی استفاده شد. به منظور ترکیب و روی هم گذاری فاکتورهای مذکور از توابع تئوری کاتاستروف در بستر سیستم اطلاعات جغرافیایی (GIS) استفاده شد. مدل مذکور برای رفع عدم قطعیت های مرتبط با تصمیم گیری و کلاسه بندی داده ها به کار گرفته شد. در مدل مذکور وزن معیارها براساس مکانیسم درونی سیستم تعیین می شود که دارای ماهیت ریاضیاتی است. مدل سازی مبتنی بر توابع تئوری کاتاستروف نشان داد که فاکتورهای شیب با ضریب 3/1، بارش با ضریب 2/1، ارتفاع با ضریب 1/1 و سازندهای زمین شناسی با ضریب 1 مهم ترین متغیرهای مؤثر بر وقوع زمین لغزش در حوضه زمکان هستند. بالغ بر 4/32 درصد مساحت حوضه مطالعاتی در کلاس های با خطرپذیری زیاد و بسیار زیاد قرار گرفت. به دلیل برآیند عوامل موثر مانند ارتفاع، شیب و بارش زیاد و نیز تناوب مارن، آهک رسی و شیل، بخش های مرکزی و جنوبی منطقه از پتانسیل لغزشی بالایی برخوردار می باشند. نتایج بیانگر کارایی مطلوب توابع تئوری کاتاستروف مبتنی بر GIS در تهیه نقشه حساسیت وقوع زمین لغزش است که بر اساس منحنی مشخصه عملکرد سیستم (ROC)، دقت مدل حدود 90 درصد برآورد شده است. در مدل مورد استفاده وزن معیارها بر اساس مکانیسم درونی سیستم تعیین می شود و ضمن قابلیت تکرارپذیری و تعمیم منجر به کاهش عدم قطعیت و نیز ترکیب داده های کمی و کیفی می شود.
تحلیل ارتباط تغییرات خط ساحلی و کاربری اراضی در قالب سلول های ساحلی، مطالعه موردی تالش تا انزلی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هیدروژئومورفولوژی سال ۱۰ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳۶
137 - 113
حوزههای تخصصی:
بی توجهی نسبت به فرسایش ساحلی موجب وقوع مخاطره می شود. این مخاطره به طور مستقیم و غیرمستقیم بر جوامع انسانی و تأسیسات ساحلی تأثیرگذار است. پژوهش های دیرینه شناسی مؤید افت وخیز تراز آبی دریای خزر در قالب ارقام متفاوتی تا چند ده متر است. سواحل دریای خزر دارای توپوگرافی و کاربری اراضی متفاوتی ازجمله اراضی پست مرتبط با مصب رودخانه ها، خورها و یا پیشرفتگی های آب دریا در خشکی و سواحل نسبتاً بلندتر ماسه ای و شنی است. در این پژوهش با استفاده از تحلیل زمانی – مکانی تغییرات کاربری اراضی در طول 45 سال به تحلیل تغییرات ساحل ماسه ای و انطباق آن در ساحل موردمطالعه در قالب سلول های ساحلی پرداخته شده است. برای این منظور با استفاده از نرم افزارهای SAGA و ENVI داده های کاربری اراضی سال های 1975 و 2020 و سپس با نرم افزار IDRISI تغییرات کاربری اراضی استخراج شدند. نتیجه پژوهش حاکی از آن است که 9 /68 کیلومتر از بازه ساحلی موردمطالعه، سواحل ناپایداری بوده اند که بیشترین نواحی ساحلی فرسایش از نوع انسانی (تغییرات کاربری اراضی) داشته اند، که شامل سلول های 10 و 3 می باشند. همچنین فرسایش سلول های ناپایدار 5، 6 و 1 از نوع فرسایش طبیعی (تغییرات ائوستاتیک دریا) و فرسایش سلول های ناپایدار 9 و 2 از نوع فرسایش طبیعی – انسانی می باشند. 24 کیلومتر باقیمانده بازه ساحلی موردمطالعه، سواحل پایداری بوده اند. در این میان، بیشترین بخش های ساحلی، فرسایش از نوع طبیعی (تغییرات ائوستاتیک دریا) داشته اند. این بخش ها عمدتاً دو سلول 7 و 8 را دربر می گیرند. همین طور سلول 4 نیز در گروه سواحل پایدار با فرسایش از نوع طبیعی – انسانی قرار می گیرد.
نقش پارامترهای ژئومورفیک مخروط افکنه ها بر تغییرات آب زیرزمینی ( محدوده مطالعاتی: شرق و مرکز استان گیلان)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های ژئومورفولوژی کمی سال ۱۲ بهار ۱۴۰۳ شماره ۴ (پیاپی ۴۸)
108 - 127
حوزههای تخصصی:
سیستم آب های زیرزمینی به میزان زیادی تحت تأثیر فرایندهای محیطی به خصوص ژئومورفولوژی سطح زمین می باشند و استفاده از متغیرهای ژئومورفولوژی رهیافت جدیدی را درزمینه شناسایی پتانسیل آب های زیرزمینی در اختیار برنامه ریزان سرزمین قرار می دهد. مخروط افکنه ها به عنوان یکی از تیپ های مهم ژئومورفولوژی ایران، با ساختار منحصربه فرد خود، محیط مناسبی را برای ذخیره سازی آب زیرزمینی به خصوص در فلات ایران فراهم آورده است. در این پژوهش سعی شده است تا نقش پارامترهای ژئومورفیک مخروط افکنه ها بر تغییرات آب زیرزمینی در نواحی شرقی و مرکزی استان گیلان موردبررسی قرار گیرد. از این طریق می توان الگویی مناسب و مبتنی بر پارامترهای ژئومورفیک را برای پتانسیل یابی آب های زیرزمینی ارائه داد. بر این اساس ابتدا مرز 28 مخروط افکنه با استفاده از تصاویر ماهواره ای و نقشه های توپوگرافی ترسیم شد و 11 پارامتر شامل مساحت، زاویه جاروب، شیب، تقعر، حجم، ارتفاع رأس و قاعده، طول، طول قاعده، اختلاف ارتفاع و شعاع مخروط افکنه استخراج گردید و ارتباط این پارامترها با عمق سطح ایستابی، دبی چاه و میزان هدایت الکتریکی آب زیرزمینی در 23559حلقه چاه آب با استفاده از روش های آماری مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج نشان داد که تغییرات دبی، هدایت الکتریکی و عمق سطح ایستابی به ترتیب با میزان 82% ، 45 % و 45% تحت تأثیر مورفومتری مخروط افکنه ها قرار دارد. با افزایش میزان مساحت، طول و حجم مخروط افکنه ها میزان دبی و هدایت الکتریکی آب زیرزمینی افزایش پیدا می کند و این ارتباط به خصوص در خوشه سوم که منطبق بر مخروط افکنه های غربی منطقه موردمطالعه است بیشتر به چشم می خورد. یافته های این پژوهش نشان داده که شاخص های ژئمورفولوژیکی مخروط افکنه ها می تواند به عنوان الگویی در ارزیابی تغییرات ویژگی های هیدرولوژیکی آب های زیرزمینی در منطقه موردمطالعه و سایر مناطق مورداستفاده قرار گیرد.
اندازه گیری نوسانات بهار و پاییز شاخص های کاربری زمین (LULC) با استفاده از روش ماشین بردار پشتیبانی (SVM) و تحلیل روابط همبستگی LST با شاخص های NDBI، MNDWI و NDVI T T، در محدوده گردنه حیران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هیدروژئومورفولوژی دوره ۱۱ بهار ۱۴۰۳ شماره ۳۸
39 - 19
حوزههای تخصصی:
هدف از این تحقیق بررسی روابط بین LST و LULC در منطقه گردنه حیران می باشد. شاخص های LULC متشکل از شاخص های تفاوت نرمال شده پوشش گیاهی (NDVI) ، تفاوت نرمال شده ساخت و ساز (NDBI) و تفاوت نرمال شده و اصلاح شده آب (MNDWI) می باشد. مساحت منطقه مورد مطالعه 95/156 کیلومتر مربع بوده که از این میزان در سال 1401، حدود 7/122 کیلومتر مربع اختصاص به پهنه جنگلی داشته و تنها 2/33 کیلومتر مربع اختصاص به زمین کشاورزی دارد. مقادیر شاخص MNDWI در غنی ترین منطقه در سال 1397 از مساحتی معادل 27/12 کیلومتر مربع برخوردار بوده و با کاهش شدید در سال 1401 مواجه شده و به 68/1 کیلومتر مربع رسیده است. پهنه های ساخت و ساز شده (NDBI) تا سال 1397 با افزایش مواجه بوده و تا سال 1401 با کاهش قابل توجهی روبرو گردید. حداکثر دمای سطح زمین (LST) از 42/35 درجه سانتیگراد در سال 1392 به 04/39 درجه سانتیگراد در سال 1401 رسیده است. پهنه برخوردار از دمای 20 تا 25 درجه سانتیگراد از 9/67 کیلومتر مربع به 124 کیلومتر مربع رسیده است. در نهایت، روابط همبستگی پیرسون نشان داد که شاخص NDVI و MNDWI با شاخص LST از همبستگی منفی برخوردار بوده و بین شاخص LST با شاخص NDBI همبستگی مثبت برقرار است. بیشترین همبستگی مثبت به میزان 77/0 بین LST و NDBI مربوط به بهار 1397 بوده و بیشترین همبستگی منفی به میزان 71/0- متعلق به شاخص MNDWI و LST بوده که در پاییز 1397 به ثبت رسیده است.
تعیین استراتژی های مدیریتی مناسب منابع آب حوضه ی آبریز شهری نطنز با استفاده از ماتریس SWOT(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هیدروژئومورفولوژی سال ۷ بهار ۱۳۹۹ شماره ۲۲
105 - 226
حوزههای تخصصی:
گسترش حوضه های آبریز شهری از طرفی باعث افزایش نیاز آبی این مناطق و از سوی دیگر با افزایش سطوح نفوذناپذیر باعث پاره ای مشکلات از قبیل افزایش حجم و دبی پیک سیلاب، افزایش آلودگی ها، کاهش تغذیه ی سفره های آب زیرزمینی، ایجاد جزایر گرمایی، افزایش دما و... شده است. این پژوهش با هدف تعیین استراتژی های مدیریتی مناسب جهت بهره برداری بهینه از منابع آب در سطح شهر نطنز با رویکرد SWOT انجام شده است. جهت انجام این تحقیق، مهم ترین نقاط ضعف و قوت و همچنین فرصت ها و تهدیدات حوضه ی آبریز شهری نطنز در حوضه ی منابع آب شناسایی و بر اساس آن بهترین استراتژی های مدیریتی قابل اجراء تبیین گردید. بر اساس نتایج به دست آمده، در حال اجراء بودن سیستم تصفیه ی فاضلاب شهری، برنامه ی شهرداری برای اجرای طرح های جمع آوری رواناب ها و وجود برنامه ی ششم توسعه ی کشور در سطح شهرستان از جمله نقاط قوت و ناکارآمدی سیستم دفع فاضلاب و سیستم زهکشی شهری، عدم توجه به طرح های توسعه ی شهری و عمرانی با موضوع جمع آوری رواناب های سطحی از نقاط ضعف منطقه است. وجود فعالیت های آبخیزداری در بالادست رودخانه های ورودی به حوضه ی شهری و استفاده مجدد و بر جا از رواناب به منظور افزایش منافع عمومی و کشاورزی، از مهم ترین فرصت های منطقه است و وجود سطوح نفوذناپذیر، حفر چاه های متعدد به منظور تأمین آب کارخانجات و عدم وجود تصفیه خانه های فاضلاب شهری از تهدیدهای منطقه است. با توجه به یافته های این پژوهش، نوع استراتژی ساختاری حوضه ی آبریز شهری نطنز، استراتژی تهاجمی است.
استخراج مساحت تحت پوشش برف کوهستان سبلان با استفاده از تصاویر ماهواره ای لندست به روش طبقه بندی شی گرا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هیدروژئومورفولوژی سال ۸ بهار ۱۴۰۰ شماره ۲۶
97 - 79
حوزههای تخصصی:
پوشش برف و یخ یک منبع حیاتی بوده و به تغییرات اقلیم بسیار حساس می باشد. اندازه گیری دقیق و منظم توزیع مکانی برف و یخ برای مدیریت منابع آبی ضروری می باشد. دراین پژوهش اقدام به استخراج سطح پوشش برف کوهستان سبلان با استفاده ازتصاویر ماهواره ای لندست ۵ برای سال ۲۰۰۰ و لندست ۸ برای سال ۲۰۲۰ با استفاده از طبقه بندی شی گرا و همچنین با استفاده از شاخص های طیفی NDSI و NDSINW شد. نتایج بررسی نقشه های طبقه بندی مستخرج از روش شی گرا نشان داد که مساحت تحت پوشش برف برای سال های ۲۰۰۰ و ۲۰۲۰ به ترتیب ۲۵۰۰ و ۱۹۵۴ کیلومترمربع می باشد که ضریب کاپا و صحت کلی برای هر دو سال به ترتیب 99/0 و 99 درصد می باشد. سپس اقدام به استخراج مساحت تحت پوشش برف با استفاده از شاخص های طیفی NDSI و شاخص NDSINW شد. هر دو شاخص ذکر شده قادر به استخراج سطح پوشش برف با دقت نسبی مناسب در منطقه سرد و زمستانی هستند. ولی شاخص NDSI به دلیل اینکه تمایزی میان برف و آب قائل نمی شود مکن است نتایج متفاوتی در مناطقی با حضور عوارض آبی در ارتباط با استخراج مساحت تحت پوشش برف حاصل کند. درحالی که شاخص NDSINW با حذف پس زمینه عوارض آبی دقیق تر عمل می کند. در رابطه با تحقیق حاضر شاخص NDSI مقادیر مساحت تحت پوشش برف را ۲۶۱۰ و ۲۵۷۷ کیلومترمربع و شاخص NDSINW مقادیر ۲۵۷۷ و ۱۹۳۷ کیلومترمربع به ترتیب برای سال های ۲۰۰۰ و ۲۰۲۰ استخراج کرده است که مساحت به دست آمده از شاخص NDSINW به مساحت استخراج شده به روش طبقه بندی شی گرا نزدیکتر می باشد.
تحلیل تغییرات محدوده جنگلهای مانگرو شمال و شرق تنگه هرمز متأثر از مورفولوژی ساحلی و هیدرودینامیک خلیج فارس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هیدروژئومورفولوژی سال ۷ زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲۵
84 - 61
حوزههای تخصصی:
جنگل های مانگرو برای هزاران سال نقش قابل ملاحظه ای را در اقتصاد جوامع انسانی بر عهده داشته اند. لذا شناسایی و سنجش تغییرات مرزهای مانگروها در طول زمان، می تواند نقش مهمی را در برنامه ریزی و انجام اقدامات حفاظتی مؤثر و کاهش آسیب پذیری مانگروها نسبت به مخاطرات طبیعی و انسانی داشته باشد. هدف این پژوهش بررسی تغییرات جنگل های مانگرو و ارتباط این تغییرات با هیدرودینامیک دریا و مورفولوژی ساحلی در بخش هایی از شمال و شرق تنگه هرمز طی بازه زمانی 47 سال می باشد. با استفاده از تصاویر ماهواره ای و انجام پیش پردازش ها و طبقه بندی آن ها به روش های SVM، MLC و ANN و ارزیابی دقت نقشه-ها روش SVM با کسب بالاترین درصد دقت، برای تهیه نقشه طبقه بندی تمام تصاویر انتخاب شد. نتایج نشان می دهد که در قسمت شمالی تنگه هرمز در تمامی سال ها مساحت جنگل های حرا افزایش پیدا کرده اند اما در قسمت شرقی مورد مطالعه همواره با روند کاهشی و افزایشی مواجه می باشد و به طور کلی توسعه قابل توجهی در طی این 47 سال در مانگروهای این قسمت مشاهده نمی شود. هر چند که با توجه به بررسی ویژگی های ژئومورفیک منطقه مانند شیب، توپوگرافی و وجود خورها و استران ها و رسوبات وارده از رودخانه های حسن لنگی، گز و حیوی و همچنین متوسط جزر و مد منطقه و گسترده ای که در بر می گیرد، مناطق مورد مطالعه پتانسیل بیشتری برای توسعه جنگل های مانگرو دارد. نتایج حاصل از این تحقیق می تواند با فرآهم آوردن اطلاعات دقیق در خصوص پیشروی و یا پسروی مانگروها در بخش های ساحلی مختلف، کمک چشمگیری به اجرای اقدامات حفاظتی و احیاء مانگروهای ایران کند.
بررسی و پهنه بندی آسیب پذیری آبهای زیرزمینی، با کمک روش DRASTI و الگوریتم های فازی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هیدروژئومورفولوژی سال ۸ زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲۹
108 - 87
حوزههای تخصصی:
در این مقاله با استفاده از مدل های DRASTIC و فازی ،پتانسیل آلودگی آبخوان و همچنین پهنه بندی کیفیت آب زیرزمینی با شاخص GQI دشت تبریز بررسی و مورد ارزیابی قرار گرفت.در این ارزیابی، از نرم افزار Arc map و همپوشانی هفت لایه اطلاعاتی: عمق سطح آب، تغذیه خالص، محیط آبخوان، جنس خاک، توپوگرافی، محیط غیر اشباع، هدایت هیدرولیکی بهره گیری شد.نتایج بررسی ها و ارزیابی ها با استفاده از مدل در استیک نشان داد که، شاخص آسیب پذیری 57 تا 165 است که در تقسیم بندی توصیفی در طبقات بدون خطر آلودگی تا خطر آلودگی زیاد قرار می گیرد. نتایج حاصل از مدلسازی فازی نیز نشان داد که47درصد از مساحت دشت ،دارای آسیب پذیری زیاد است . نقشه های ترسیمی نیز نشان می دهد که در هر دو نقشه حاصل از دور روش مورداستفاده ، قسمت های شمال غربی تا جنوب غربی که محل قرار گیری شهر تبریز می باشد، بیشترین پتانسیل و قسمت های جنوب غربی کمترین پتانسیل برای آلودگی را دارا می باشد. در نهایت ،با استفاده از شاخص GQI و بر اساس استاندارد شرب WHO و با بهره گیری از ده پارامتر: هدایت هیدرولیکی، کلر، کلسیم، بیکربنات، منیزیم، پتاسیم،کل جامدات محلول، سدیم، سولفات و سختی کل ، شاخص کیفی منطقه مورد مطالعه بررسی شد و نتیجه حاصل نشان داد که کیفیت آب در قسمت های پر خطر(شمال غربی و جنوب غربی آبخوان) که بر اساس دو مدل پیشین شناسایی شده ،دارای کمترین شاخص کیفیت نسبت به قسمت های جنوب شرقی آبخوان می باشد.
کاربرد GIS و تحلیل سلسله مراتبی در تعیین مناطق مستعد آب های زیرزمینی دشت مهران- استان ایلام(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هیدروژئومورفولوژی سال ۵ پاییز ۱۳۹۷ شماره ۱۶
1 - 22
حوزههای تخصصی:
در مناطق خشک و نیمه خشک که با کمبود آب روبرو هستند، بررسی پتانسیل آب و مدیریت آب های زیرزمینی امری ضروری می باشد. یکی از راهکارهای مدیریتی منابع آب، شناسایی مناطق آبی با پتانسیل های مختلف و بهره برداری از آنها با توجه به ظرفیت شان می باشد. هدف از این پژوهش پهنه بندی مناطق پتانسیل آب زیرزمینی در دشت مهران (استان ایلام)، از طریق روش های AHP و تکنیک GIS می باشد. جهت نیل به این هدف از معیارهای زمین شناسی، اقلیم، هیدرولوژی، پوشش گیاهی و توپولوژی (طبقات ارتفاع و شیب توپوگرافی)، بهره گرفته شد، به کمک روش تحلیل سلسله مراتبی (AHP) در نرم افزار IDRISI وزن دهی انجام شد. با استفاده از روش های AHP-OWA، AHP-WLC نقشه ی نهایی پتانسیل یابی آب زیرزمینی در منطقه ی مورد مطالعه تهیه گردید. در مجموع 5 پهنه با پتانسیل یابی خیلی کم، کم، متوسط، زیاد و خیلی زیاد شناسایی گردید، که پهنه با پتانسیل یابی بالا منطبق بر رسوبات آبرفتی و پهنه با پتانسیل کم منطبق بر مناطق با حداکثر شیب و رسوبات رسی و مارنی می باشد. نتایج نشان داد که، روش های بکار رفته کارایی مناسبی در پتانسیل یابی آب زیرزمینی ایفا م ی کنند. نتایج حاصل از این پ ژوهش م ی تواند در طرح های مدی ریت منابع آب زیرزمینی و جلوگیری از استفاده بیشتر از توان آنها کارساز باشد.
تحلیل تاثیر فعالیت های تکتونو-کارست در شکل گیری دره های عرضی زاگرس: در محدوده اَوز تا کَرموستج استان فارس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هیدروژئومورفولوژی دوره ۱۱ بهار ۱۴۰۳ شماره ۳۸
97 - 80
حوزههای تخصصی:
فرایندهای تکتونو-کارست نقش مهمی در شکل گیری و تغییر لندفرم ها دارند. بعضی از مناطق مانند زاگرس استان فارس، به دلیل قرار گرفتن در منطقه فعال تکتونیکی و همچنین داشتن سازندهای کارستیک، متاثر از فعالیت های تکتونو-کارست هستند. با توجه به اهمیت بررسی تغییرات لندفرمی در برنامه ریزی های مختلف، در این پژوهش نقش فرایندهای تکتونو-کارست در شکل گیری و گسترش دره های عرضی زاگرس فارس از محدوده اَوز تا کَرمُستَج تحلیل شده است. در این تحقیق از تصاویر راداری سنتینل 1، مدل رقومی ارتفاعی 5/12 متر SRTM، نقشه زمین شناسی 1:100000 منطقه و اطلاعات هیدرواقلیمی منطقه به عنوان مهم ترین داده های تحقیق استفاده شده است. مهم ترین ابزارهای مورد استفاده در تحقیق، ArcGIS و GMT بوده است. این تحقیق با توجه به اهداف مورد نظر در دو مرحله انجام شده است که در مرحله اول با استفاده از روش سری زمانی SBAS به ارزیابی وضعیت تکتونیکی منطقه و در مرحله دوم با استفاده از مدل تلفیقی منطق فازی-AHP، به پتانسیل سنجی مناطق مستعد توسعه فرایندهای کارستیک پرداخته شده است. نتایج حاصله از روش سری زمانی SBAS نشان داده است که برخی از دره های عرضی منطقه نسبت به مناطق پایین دست خود در حال فرونشینی هستند و همین مسئله سبب کاهش اختلاف ارتفاع، کاهش سرعت رواناب، ایجاد فرصت لازم برای فرسایش و انحلال و در نتیجه توسعه عرضی این دره ها شده است. همچنین بر اساس نتایج حاصله، تمامی دره های عرضی در طبقه با پتانسیل زیاد یا خیلی زیاد توسعه فرایندهای کارستیک قرار دارند که این مسئله بیانگر نقش فرایندهای کارستیک در شکل گیری دره های عرضی منطقه است. مجموع نتایج حاصله از این پژوهش نشان داده است که شکل گیری و توسعه دره های عرضی در منطقه مورد مطالعه متاثر از عوامل تکتونو-کارست بوده است.
تحلیل مدلهای هوش مصنوعی هیبریدی نوین در برآورد دبی سیلابی:مطالعه موردی: حوضه آبریز کشکان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هیدروژئومورفولوژی سال ۸ زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲۹
201 - 187
حوزههای تخصصی:
سیل از جمله پدیده های طبیعی است که هر ساله خسارات جانی و مالی زیادی را در دنیا به بار آورده و مشکلات عدیده ای را بر سر راه توسعه ی اقتصادی و اجتماعی کشورها ایجاد می نماید. از این رو جهت کاهش خسارات، کنترل و هدایت این پدیده، برآورد دبی سیلابی و شناسایی عوامل مؤثر بر آن بسیار حائز اهمیت می باشد. در این پژوهش، به منظور برآورد دبی سیلابی حوضه ی آبریز کشکان واقع در استان لرستان از مدل های هوش مصنوعی هیبریدی نوین شامل شبکه عصبی مصنوعی- تفنگدار خلاق، شبکه عصبی مصنوعی-عنکبوت بیوه سیاه و شبکه عصبی مصنوعی- ازدحام مرغ در طی دوره ی زمانی 1400-1390 استفاده شد. برای ارزیابی عملکرد شبیه سازی از شاخص های آماری ضریب تعیین (R2)، میانگین مطلق خطا (MAE)، ضریب کارایی نش- ساتکلیف (NSE) و درصد بایاس (PBIAS) استفاده گردید. نتایج نشان داد که بطور کلی مدل های هوش مصنوعی هیبریدی عملکرد بهتری نسبت به مدل منفرد در برآورد دبی سیلابی دارند. نتایج نشان داد مدل شبکه عصبی مصنوعی- تفنگدار خلاق نسبت به سایر مدل ها از دقت بیشتر و خطای کمتری برخوردار است. در مجموع نتایج نشان داد استفاده از مدل های هوش مصنوعی هیبریدی در برآورد دبی سیلابی موثر بوده و می تواند به عنوان راهکاری مناسب و سریع در مدیریت منابع آب مطرح شود.
آشکارسازی پلوم رودخانه بابل رود با استفاده از تصویر ماهواره سنتینل-2 ، مطالعه موردی سیلاب سال 1398(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هیدروژئومورفولوژی سال ۱۰ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۳۵
15 - 1
حوزههای تخصصی:
سیلاب ها نقش اساسی در جریان رودخانه ها دارند بنابراین بررسی و تحلیل آنها از اهمیت ویژه ای برخوردار است. مطالعه دینامیک سیلاب و آب تخلیه شده آن به دریا (پلوم) در زمینه های شیلات، رسوب گذاری، حمل و نقل و محیط زیست اهمیت بسیاری دارد. در این پژوهش به بررسی گسترش پلوم وارده از رودخانه بابل رود به دریای کاسپین در جریان سیلاب بهار سال ۱۳۹۸ پرداخته شده است. با توجه به اینکه این سیلاب از لحاظ بزرگی شدید ترین سیلاب رخ داده در ۵۰ سال اخیر است، برآورد میزان نفوذ پلوم سیلابی به دریا میتواند حداکثر میزان نفوذ پلوم رودخانه بابلرود به دریا و درنتیجه انتقال رسوبات و آلاینده ها را مشخص سازد. بدین منظور ابتدا تصاویر سنجنده sentinel-2، اخذ گردید سپس پیش پردازش های مورد نیاز شامل تصحیح هندسی و رادیومتریکی انجام شد. با استفاده از ویژگی رفتار طیفی آب های گل آلود و شفاف و همچنین شاخص بهینه (OIF)، بهترین ترکیب رنگی با بیشترین حجم اطلاعات، با فاکتور شاخص بهینه 0.19، ترکیب باندی ۳ و ۴ و ۸ تشخیص داده شد. برای تفکیک بهتر آب های کدر و شفاف، بر روی شاخص های NDVI، NDFI و MNDWI، آستانه هایی اعمال شد. درنهایت با رسم درخت تصمیم گیری و برآیند همه این شاخص ها و اعمال آستانه ها، میزان پلوم حاصل از سیلاب آشکار شد. براساس نتایج بدست آمده، مساحتی در حدود ۹ کیلومتر مربع از زبانه پلوم وارد شده در اثر سیلاب به دریای کاسپین قابل شناسایی است. از طرفی نتایج نشان می دهد این زبانه نیز به سمت شرق گسترش یافته است.
بررسی تغییرات کاربری اراضی حوضه آبریز زرینه رود و تاثیر آن بر روی فرسایش خاک با استفاده از مدل WLC(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هیدروژئومورفولوژی سال ۸ زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲۹
68 - 45
حوزههای تخصصی:
امروزه تهیه ی نقشه های کاربری اراضی با استفاده از داده های سنجش از دور به عنوان یکی از مهم ترین و پرکاربردترین روش ها جهت تولید نقشه های کاربری اراضی و همچنین ارزیابی کاربری با یکدیگر است. نبود زیر ساخت های مناسب، رعایت نکردن قوانین قابلیت توسعه ی زمین در انتخاب کردن کاربری ها و مدیریت غیر اصولی آن منجر به وقوع پدیده ی فرسایش خاک می شود هدف از تحقیق حاضر تهیه ی نقشه های کاربری اراضی با استفاده از روش شئ گرا و همچنین تهیه ی نقشه های پهنه بندی فرسایش خاک حوضه ی آبریز زرینه رود برای سال های 2000 و 2018 ماهواره لندست با استفاده از روشWLC که یکی از روش های تصمیم گیری چندمعیاره می باشد صورت گرفت. نتایج بدست آمده از تغییرات کاربری اراضی با استفاده از طبقه بندی شئ گرا نشان داد که بیشترین مقدار روند افزایشی مساحت برای کاربری های کشاورزی دیم و کشاورزی آبی می باشد. این افزایش دو کاربری به ترتیب برابر با 28/18 و 4 درصد افزایش از کل حوضه مورد نظر را در بر می گیرد. روند تغییرات کاربری های بایر، مرتع غنی و متوسط، به مرور زمان به نحوی کاهشی بوده است که به طوری که به ترتیب مساحت 04/14، 66/10و 73/5 درصد کاهش داشته است. کاربری انسان ساخت در طول زمان با روندی تقریبا یکنواخت در حال افزایش است که این نوع افزایش در طول 18 سال برابر با 47/2 درصد رشد داشته است. نتایج بدست آمده از نقشه های تولید شده پهنه بندی فرسایش سال 2000 و 2018 نشان داد که دو طبقه بسیار پر خطر و پر خطر (منظور طبقاتی هستند که به ترتیب دارای بیشترین پتانسیل فرسایش خاک در حوضه ی آبریز زرینه رود را دارند) که هر کدام 29/15 و 51/27 درصد از منطقه را در برگرفته اند. این طبقات بیشتر در کاربری های کشاورزی دیم، کشاورزی آبی، بایر و مرتع متوسط واقع شده است.
تحلیل اثر احداث بندهای اصلاحی بر تغییرات منحنی تداوم جریان رودخانه زرچشمه، حوضه آبریز هونجان، استان اصفهان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هیدروژئومورفولوژی سال ۱۰ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۳۵
135 - 120
حوزههای تخصصی:
احداث سدها می تواند باعث ایجاد تغییرات در رژیم هیدرولوژیکی رودخانه شود. به منظور تنظیم جریان های زیست محیطی مدیریت شده درک تأثیرات بالقوه ساختارهای آبی بر رژیم های هیدرولوژیکی رودخانه ضروری است. در پژوهش حاضر، برای بررسی تغییرات متوسط ماهانه دبی و منحنی تداوم جریان با استفاده از نرم افزار IHA نسخه 7.1.، از آمار ایستگاه هیدرومتری تنگ اسفرجان در خروجی حوضه هونجان (استان اصفهان) استفاده شد. مقدار جریان ماهانه در دوره بعد از احداث بندهای اصلاحی نسبت به دوره قبل از احداث بندها کاهش داشته است. همچنین منحنی تداوم جریان در تمام فصل ها قبل از احداث بندهای اصلاحی بالاتر از حالت بعد از احداث است. تفسیر منحنی های تداوم جریان بیانگر اثر کاهشی بندهای اصلاحی در همه ی انواع جریان است. شاخص های هیدرولوژیکی جریان (شاخص دبی نرمال در حالت پرآبی، شاخص دبی نرمال در حالت کم آبی، شاخص دبی عادی یا نرمال)، در دوره بعد از احداث نسبت به دوره قبل از احداث کاهش داشته است. در تمام ماه های سال به غیر از ماه های فوریه، مارس و آوریل نرخ کاهش شاخص دبی نرمال در حالت کم آبی (Q75) بیشتر از شاخص دبی نرمال در حالت پر آبی (Q25) بود. شاخص دبی نرمال در حالت پرآبی بعد از احداث بندهای اصلاحی در فصل بهار بیش تر از سایر فصل ها کاهش داشته است. شاخص دبی نرمال در حالت کم آبی در فصل زمستان و پاییز (91 درصد) و تابستان (90 درصد) کاهش بیش تری نسبت به بهار داشته است.
پهنه بندی خطر بهمن با استفاده از مدل های آنتروپی شانون و LNRF مطالعه موردی: بخشی از جاده هراز، پلدختر- وانا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هیدروژئومورفولوژی سال ۱۰ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۳۵
81 - 66
حوزههای تخصصی:
منطقه مورد مطالعه در مسیر جاده هراز از پلدختر تا وانا، با آب و هوای سرد کوهستانی البرز مرکزی برای وقوع بهمن مستعد است. هدف از این پژوهش تعیین مهم ترین عوامل موثر در وقوع بهمن و پهنه بندی خطر آن با استفاده از مدل های آنتروپی شانون و LNRF است. برای این منظور از معیارهای پوشش برف، ارتفاع، شیب، جهت دامنه، انحنای دامنه، کاربری اراضی و فاصله از جاده استفاده شده است. نتایج تعیین مهم ترین عوامل موثر در وقوع بهمن منطقه مورد مطالعه با استفاده از مدل آنتروپی شانون نشان داد که به ترتیب جهت دامنه، کاربری اراضی، فاصله از جاده و پوشش برف با وزن های 541/0، 143/0، 129/0 و 083/0 اهمیت بیشتری دارند. نقشه های پهنه بندی خطر بهمن نشان می دهند که بیشترین خطر بهمن در قسمت های جنوبی و جنوب غربی منطقه قرار دارد که به دلیل قرار گرفتن این مناطق در ارتفاعات 2700-2100 متر و شیب 60-30 درجه با جهت دامنه های شمال شرقی و شمالی می باشد. ارزیابی نقشه های پهنه بندی خطر بهمن با استفاده از شاخص احتمال تجربی (P) حاکی از مناسب بودن مدل های آنتروپی شانون و LNRF در منطقه است، اما کاربرد آنتروپی شانون منجر به افزایش دقت نقشه تا 97 درصد شده است.
تخمین خشکسالی با استفاده از شبکه های هوشمند(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هیدروژئومورفولوژی سال ۵ بهار ۱۳۹۷ شماره ۱۴
179 - 197
حوزههای تخصصی:
خشکسالی یکی از پدیده های آب و هوایی است که در همه ی شرایط اقلیمی و در همه ی مناطق کره ی زمین به وقوع می پیوندد. پیش بینی خشک سالی نقش مهمی در طراحی و مدیریت منابع طبیعی، سیستم های منابع آب، تعیین نیاز آبی گیاه ایفا می نماید. در این پژوهش جهت تخمین شاخص بارش استاندارد 12 ماهه ی چهار ایستگاه باران سنجی دلفان، سلسله، دورود و بروجرد واقع در استان لرستان از مدل شبکه ی عصبی موجک استفاده شد و نتایج آن با سایر روش های هوشمند از جمله شبکه ی عصبی مصنوعی مقایسه گردید. برای این منظور از پارامتر بارش در مقیاس زمانی ماهانه در طی دوره ی آماری (1372-1392) به عنوان ورودی و شاخص بارش استاندارد به عنوان پارامتر خروجی مدل ها انتخاب گردید. معیارهای ضریب همبستگی، ریشه ی میانگین مربعات خطا و میانگین قدر مطلق خطا برای ارزیابی و عملکرد مدل ها مورد استفاده قرار گرفت. نتایج نشان داد هر دو مدل قابلیت خوبی در تخمین شاخص بارش استاندارد دارند، لیکن از لحاظ دقت، مدل شبکه ی عصبی موجک عملکرد بهتری نسبت به شبکه ی عصبی مصنوعی از خود نشان داده است. در مجموع نتایج نشان داد استفاده از مدل شبکه ی عصبی موجک می تواند در زمینه تخمین خشکسالی موثر باشد.
ارزیابی آسیب پذیری کیفی آبخوان دشت مشهد با استفاده از تلفیق مدل های SINTACS و GODS(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در حال حاضر آبخوان دشت مشهد به علت شرایط خاص خود و وجود واحدهای صنعتی و فعالیت های کشاورزی و شهرها و شهرک های متعدد از مناطق بحرانی و آسیب پذیر می باشد. هدف از این پژوهش، ارزیابی آسیب پذیری آبخوان دشت مشهد به جهت پایش کیفی و مدیریت منابع آب زیرزمینی و جلوگیری از آلودگی های آتی آن است. داده ها و لایه های اطلاعاتی جهت استفاده در مدل های SINTACS و GODS از شرکت آب منطقه ای خراسان رضوی تهیه گردید. در مدل SINTACS از هفت پارامتر و در مدل GODS از چهار پارامتر هیدروژئولوژیکی استفاده شده و پس از وزن دهی و رتبه بندی و تلفیق لایه ها در محیط نرم افزار ArcGIS، نقشه آسیب پذیری آبخوان دشت مشهد به دست آمد. نتایج حاصله از مدل SINTACS نشان می دهد که محدوده مطالعاتی در پنج پهنه با آسیب پذیری خیلی کم(44/0%)، کم(57/25%)، متوسط(58/28%)، زیاد (79/2%)، خیلی زیاد(61/42%) قرار می گیرد. همچنین بر اساس نتایج مدل GODS محدوده مطالعاتی در پنج پهنه با آسیب پذیری خیلی کم(93/0%)، کم(11/31%)، متوسط(45/11%)، زیاد (56/1%) و خیلی زیاد (95/54%) قرار می گیرد. مقایسه نتایج مدل ها نشان می دهد که به طورکلی میزان آسیب پذیری آبخوان از سمت جنوب شرق به سمت شمال غرب محدوده افزایش می یابد. صحت سنجی نقشه های تهیه شده با استفاده از روش آماری و محاسبه ضریب همبستگی بین نقشه های آسیب پذیری و لایه TDS در محیط نرم افزار TerrSet انجام شد. ضریب همبستگی برای مدل SINTACS و GODS به ترتیب 91/0 و 85/0 بدست آمد که این نتایج نشان دهنده دقت بالای هر دو مدل در پهنه بندی آسیب پذیری آبخوان دشت مشهد می باشد.