فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۷۰۱ تا ۷۲۰ مورد از کل ۴٬۸۱۴ مورد.
حوزههای تخصصی:
مورفولوژی زمین اطلاعات زیادی برای محققان علوم محیطی فراهم می آورد. یکی از اهداف علم ژئومورفولوژی شناسایی، طبقه بندی، و آنالیز لندفرم های زمین است. در گذشته، تشخیص و شناسایی لندفرم های زمین براساس کارهای میدانی یا با استفاده از نقشه های توپوگرافیکی به صورت دستی انجام می گرفت که بسیار وقت گیر بود و البته در مواردی با مسائل زیادی رو به رو می شد. در این بخش لندفرم های یخچالی و مجاور یخچالی شامل سیرک های یخچالی، دریاچه های یخچالی تارن، قلل، گردنه ها، خط الرأس ها و خط القعرها، و مخروط های رسوبی، با استفاده از مدل ارتفاعی به طور خودکار شناسایی شد. بدین منظور، دو رویکرد، شامل مدل سازی مفهومی و شی ء گرا، مدنظر قرار گرفت. در رویکرد نخست، شرایطی برای قیاس مورفولوژی زمین با الگوی کرنل مرجع فراهم آمد. دومین رویکرد مدل سازی شی ء محور است که از شیئی مرجع برای تشخیص لندفرم ها استفاده می کند. ارزیابی نتایج نشان می دهد که صحت تشخیص لندفرم های موردنظر در این پژوهش به طور متوسط 60درصد بوده که با توجه به پیچیدگی لندفرم های موردنظر مانند سیرک های یخچالی و مخروط های رسوبی عملکرد قابل قبولی است. صحت مدل آنالیز مفهومی الگوی کرنل 51/58درصد و مدل شی ء گرا، 50/60درصد برآورد شد که به طور کلی عملکرد مدل شی ء گرا بهتر از مدل مفهومی بود.
تهیه نقشه شاخص گرادیان طولی رودخانه مبتنی بر GIS و DEM جهت ارزیابی اثرات تکتونیک فعال:مطالعه موردی: شمال دامغان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هیدروژئومورفولوژی سال ۷ تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲۳
157 - 137
حوزههای تخصصی:
در مقاله حاضر اقدام به تهیه نقشه شاخص گرادیان طولی رودخانه های ارتفاعات شمال دامغان با استفاده از ابزارهای اتوماتیک در محیط GIS شده است. هدف اصلی این پژوهش، ارائه روشی اتوماتیک جهت ترسیم نقشه شاخص SL با استفاده از مدل رقومی ارتفاعی و در مرحله بعد تحلیل ارتباط آن با تکتونیک منطقه است. بدین منظور از مدل های رقومی ارتفاعی (DEM 12.5m)، نقشه های زمین شناسی 1:100000 و توپوگرافی 1:25000 استفاده شد. به منظور محاسبه و استخراج این شاخص از داده های رقومی ارتفاعی به جای نیمرخ طولی رودخانه استفاده شده است تا بتوان مقادیر شاخص را به صورت سطحی و برای کل منطقه نشان داد. مقادیر SL، برای نقاط میانی منحنی میزان هایی با فاصله 50 متری محاسبه و سپس با استفاده از روش های درون یابی، برای کل منطقه محاسبه گردید. همچنین شاخص هایی چون انتگرال هیپسومتری حوضه ها، شیب متوسط و ارتفاع متوسط برای تمامی حوضه ها برآورد شد. محاسبات و ترسیم نقشه ها با استفاده از نرم افزار Arc GIS 10.6 و QGIS 3.4 انجام گرفت. نتایج نشان می دهد که روش حاضر با توجه به اتوماتیک بودن آن با دقت و سرعت بالایی قادر به تهیه نقشه شاخص SL است. همچنین نتایج نشان می دهد که مقادیر شاخص SL، در مناطق مرکزی منطقه مورد مطالعه و در امتداد گسل های اصلی (روند غربی شرقی)، بالاست. بنابراین وجود گسل ها و بالاآمدگی ناشی از آنها، ارتباط زیادی با مقادیر بالای گردایان طولی رودخانه دارد.
پایش روند تغییرات تپه های ماسه ای با رویکرد سنجش از دور (مطالعه موردی: دشت سیستان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دشت سیستان از جمله مناطق خشک ایران می باشد که دارای بارندگی بسیار کم و پوشش گیاهی ضعیفی می باشد. وزش بادهای شدید بر سطح این اراضی لخت باعث تشدید فرسایش خاک شده و خسارت جبران ناپذیری به راه های مواصلاتی، اراضی کشاورزی و روستاهای مجاور وارد کرده است. در این پژوهش با استفاده از تصاویر ماهواره ای لندست با قدرت تفکیک 30 متر از سال 1995 تا 2018 به بررسی روند تغییرات تپه های ماسه ای در منطقه دشت سیستان پرداخته شده است. بر اساس نتایج حاصله از این مطالعه، وسعت تپه های ماسه ای در ماه آگوست از 23/8 درصد در سال 1995 به 11 درصد در سال 2018، و در ماه جولای از 55/7 درصد به 10 درصد از سطح کل حوضه مورد مطالعه افزایش یافته است که تقریباٌ روند افزایشی چشمگیری را نشان می دهد. همچنین تغییرات مساحت دریاچه هامون از سال 1995 تا 2018 نشان می دهد که وسعت آب دریاچه به شدت کاهش یافته است و گویای این موضوع است که گسترش تپه های ماسه ای در سال های مختلف ارتباط مستقیمی با تغییرات سطح دریاچه در زمانهای مختلف دارد. همچنین مطالعات میدانی حاکی از آن است که در طی خشکسالی های مکرر منطقه سیستان، حرکت تپه های ماسه ای به حدی زیاد بوده که باعث مدفون شدن تعداد زیادی از خانه های روستایی و از بین رفتن اراضی کشاورزی شده است که این امر خود مهاجرت ساکنان بومی منطقه در سالهای اخیر را به دنبال داشته است. این مسئله همچنین باعث بیکاری بخش زیادی از کشاورزان منطقه گردیده و خسارات شدیدی به تأسیسات و کانال های آبرسانی رسانده است، به طوری که جبران آن، مستلزم هزینه و زمان زیادی می باشد.
واکاوی مفهوم مقیاس و تبیین آن در ژئومرفولوژی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های جغرافیای طبیعی دوره ۵۲ زمستان ۱۳۹۹ شماره ۴ (پیاپی ۱۱۴)
659 - 672
حوزههای تخصصی:
در ژئومرفولوژی مباحث بنیادین متعددی مطرح است؛ از جمله این مباحث می توان به مقیاس اشاره کرد. بین چشم اندازها و اجزای فرم های تشکیل دهنده آن روابط خاصی وجود دارد که بر نوعی پیوستگی مقیاسی حکایت می کند. این قواعد و روابط مقیاسی نه تنها در سطح چشم اندازها، بلکه در سطح لندفرم ها نیز حاکم است و، به دلیل پیچیدگی های این مفهوم در مطالعات ژئومرفیک، کمتر به آن توجه شده است؛ حال آنکه صحت و دقت بسیاری از مفاهیم ژئومرفیک در گرو دانستن چنین مفاهیمی است. در این مقاله سعی شده است با تحلیل متن نوشته های هفت تن از محققان ژئومرفولوژی یعنی دورن کامپ [1] ، هَک [2] ، روسگون [3] ، اوانز و مکلین [4] ،تورکات [5] ، مندلبرت [6] ، و گلی مختاری در این زمینه مفاهیم مختلف مقیاس چون مقیاس ویژه [7] ، یونی ورسالیتی [8] ، ثبات مقیاس [9] ، ژئوآلومتری [10] ، فراکتال [11] یا بدون مقیاس، مقیاس در حوزه سلسله مراتبی تبیین شود. روش فوق متکی به تعاریف این محققان از مقیاس نبوده است، بلکه کالبدشکافی کارهای تجربی آن ها به طرح مفاهیم جدیدی در حوزه مقیاس منجر شده که از بطن نوشته ها و متدهای به کارگرفته آن ها مستخرج شده است. نتایج حاصل از این تحقیق نشان می دهد که
شناسایی، طبقه بندی و مورفومتری سیرک های یخچالی ارتفاعات جوپار کرمان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یخچال ها شاخص های تغییر اقلیم است و یخچال های سیرکی شاید بهترین مورد برای این منظور باشد. هدف اصلی این پژوهش؛ شناسایی، طبقه بندی و آنالیز پارامترهای مورفومتریک و آلومتریک سیرک های یخچالی ارتفاعات جوپار در استان کرمان بر اساس تکنیک های ژئوماتیک و روش های جدید است. در ارتفاعات بالای سه هزار متر این ارتفاعات، تعداد 91 سیرک یخچالی شناسایی و در روی نقشه شیب کلاس بندی شده به دو فرمت خطی و پلیگونی ترسیم گردید. با برازش مدل های توانی بر پروفیل طولی سیرک ها به استخراج ضرایب و پارامترهای آماری سیرک های منطقه اقدام گردید. عملیات رده بندی سیرک ها بر مبنای روش های ویلبورگ و رودبرگ، ایوانس و کوکس انجام پذیرفت. برای مورفومتری این سیرک ها از پارامترهایی چون (L)، (W)، (H)، (L/W)، (L/H)، (W/H) و اندازه سیرک استفاده شده و خصیصه های مورفومتریک آن ها بررسی شده است. بر اساس نتایج تحقیق در ارتفاعات جوپار 8 سیرک N2 ، 33 سیرک N3 و 50 شبه سیرک وجود دارد. در سیرک های رده N2 وN3 ضریب طولی سیرک ها 748/0 یعنی B1 است. نتیجه حاصل از بررسی آلومتریک سیرک های رده های مختلف در این محدوده و مقایسه آن با نتایج مطالعات مشابه نشان می دهد که سیرک های ارتفاعات زاگرس، زردکوه و گرین متکامل تر و توسعه یافته تر از سیرک های ارتفاعات جوپار می باشند.
پیش بینی تغییرات کاربری اراضی در دشت سیرجان با استفاده از زنجیره مارکوف-سلولار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از این مطالعه بررسی روند کاربری اراضی و تغییرات آن در بازه زمانی 27 ساله (2017-1990) و پیش بینی آن با استفاده از روش زنجیره مارکوف- سلولار خودکار برای سال2026 در اکوسیستم خشک و بیابانی دشت سیرجان با استفاده از تصاویر ماهواره لندست سالهای 1990، 2006 و 2017 می باشد. پس از انجام تصحیحات لازم بر روی تصاویر لندست نقشه های کاربری برای سه مقطع زمانی به چهار کلاس کاربری اراضی: بایر با پوشش گیاهی کم، شوره زار، مناطق مسکونی - انسان ساخت و کشاورزی طبقه بندی گردید. دقت کلی و ضریب کاپا برای سال های 1990 ،2006 و 2017 بالای 80/0 و 82/0 می باشد. برآورد کاربری اراضی نشان داد که بیش از 90 درصد منطقه مورد مطالعه را اراضی بایر و شوره زار تشکیل داده است که نشان دهنده حساس بودن اکوسیستم منطقه به بیابان زایی است. نتایج حاصل از آشکار سازی تغییرات بین بازه زمانی 1990 تا 2017 نشان داد که اراضی بایر به میزان 75/7866 هکتار ( 47/4 درصد) روند کاهشی داشته است. در مقابل اراضی شور 78/1719 هکتار ( 21/14 درصد)، اراضی شهری- انسان ساخت 50/1244 هکتار (52/275درصد) ، اراضی کشاورزی 48/4902 هکتار (17/43 درصد) با روند افزایشی مواجه بوده است. نتایج حاصل از پیش بینی نشان داد که تا سال 2026 سطح اراضی بایر 48/3792 هکتار کاهش و سطح اراضی شور 74/315 هکتار ، اراضی شهری – انسان ساخت 51/291 هکتار و اراضی کشاورزی 23/3185 هکتار افزایش پیدا خواهد کرد.
بررسی انتقال رسوب و تغییرات بستر رودخانه یلفان سداکباتان همدان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مدل های ریاضی یکی از ابزارهای مهم برای پیش بینی مقدار رسوبگذاری در بستر رودخانه ها و مخازن سد هستند که بر معادلات حاکم بر پدیده های مؤثر در انتقال، توزیع و انباشت رسوب مبتنی می باشند. هدف از این تحقیق بررسی اتتقال رسوب و تغییرات پروفیل بستر در راستای طولی و عرضی در رودخانه یلفان سد اکباتان با استفاده از مدل 2/1 GSTARS می باشد . بررسی تغییرات مقاطع 1، 2و 3 با نتایج حاصل از شبیه سازی مدل نشان می دهد که دارای مطابقت قابل قبولی می باشد و نشان می دهد که در مقطع 4 مقدار فرسایش نسبت به مقاطع قبل افزایش و در مقاطع پایین دست رسوبگذاری افزایش یافته است. به طوری که میزان تغییرات مقاطع عرضی رودخانه از بالا به طرف پایین دست تقریبا هم سو و هم راستا با نتایج مدل بوده و میزان خطای محاسبه شده نیز این نتیجه را تأیید می نماید . نتایج حاصل از بررسی خط القعر درمدل بیان کننده افزایش میزان رسوبگذاری به طرف پایین دست و بالا بودن میزان فرسایش و کف کنی در بستر رودخانه در بالا دست می باشد . مقادیر ضریب همبستگی وضعیت فرسایش و رسوبگذاری محاسبه شده توسط مدل 2.1 GSTARS در مقاطع شبیه سازی شده طی مراحل کالیبراسیون و صحت سنجی 72/0و این مقدار برای پروفیل طولی رودخانه 53/0 به دست آمد که در حد قابل قبولی می باشند. بررسی ها نشان می دهد که مدل حجم رسوب انتقالی را برابر 36/1 میلیون متر مکعب برآورد کرده و نزدیکی آن با مقدار اندازه گیری شده به میزان 42/1 میلیون متر مکعب نشان داد که معادله یانگ در مدل Gstars 2/1 نتایج قابل قبولی ارائه کرده است، بنابراین پیشنهاد می شود به منظور اطمینان و کارایی بیشتر نتایج حاصل از اجرای مدل های شبه دو بعدی، نتایج حاصل با استفاده از مدل های دیگر مانند River intake نیز ارزیابی و اجرا شود.
اثرات نوسانات شبه دوسالانه بر بارش های زمستانه ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های جغرافیای طبیعی دوره ۵۲ بهار ۱۳۹۹ شماره ۱ (پیاپی ۱۱۱)
113 - 127
حوزههای تخصصی:
هدف اصلی از این مطالعه تشخیص نقش دورپیوند QBO بر بارش های فصل زمستان در ایران است. بدین منظور، از داده های بارش صد ایستگاه هواشناسی در دوره آماری ۱۹۸۸-2017 استفاده شد و با اعمال چند روش آماری و توصیفی نقش QBO بر بارش های فصل زمستان بررسی شد. با انتقال خروجی ها به محیط سامانه اطلاعات جغرافیایی (GIS)، پهنه های مختلف اثرپذیر از QBO مشخص شد. نتایج یافته های پژوهش حاکی از آن است که ارتباط معکوس و معنی داری بین فازهای مثبت QBO در فصل پاییز و بارش های فصل زمستان در نواحی مرکزی و جنوبی ایران وجود دارد؛ به طوری که بیشترین ضرایب همبستگی بین 6 / 0- تا 86 / 0- در سواحل جنوبی خلیج فارس مشاهده شدنی است. نتیجه مهم دیگر این پژوهش آشکارسازی نقش فازهای فرین منفی بر کاهش بارش های فصل زمستان است. به طورکلی، به نظر می رسد فازهای ملایم QBO نقش مساعدی در ترسالی های اغلب مناطق کشور داشته و به هنگام رخداد فازهای منفی حدی غالباً زمستان های خشک در بیشتر نقاط کشور رخ داده است. همچنین، وقوع فرین های مثبت و به ویژه منفی نمایه QBO به ترتیب در فصول پاییز و زمستان یکی از علل خشک سالی های زمستانه در مناطق جنوبی و غربی ایران بوده است.
مقایسه عملکرد مدل های سری زمانی SARIMA و Holt-Winters با روش های هوش مصنوعی در پیش بینی طوفان های گردوغبار (مطالعه موردی: استان سیستان و بلوچستان)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های جغرافیای طبیعی دوره ۵۲ زمستان ۱۳۹۹ شماره ۴ (پیاپی ۱۱۴)
567 - 587
حوزههای تخصصی:
هدف از این پژوهش مقایسه عملکرد مدل های سری زمانی SARIMA و Holt-Winters با روش های هوش مصنوعی شامل شبکه عصبی مبتنی بر توابع پایه شعاعی (RBF) و سیستم استنباط عصبی- فازی تطبیقی (ANFIS) به منظور پیش بینی فراوانی روزهای همراه با طوفان گردوغبار (FDSD) در فصل آتی است. بدین منظور، از داده های ساعتی گردوغبار و کدهای سازمان جهانی هواشناسی در پنج ایستگاه سینوپتیک استان سیستان و بلوچستان با طول دوره آماری 25ساله (۱۹۹۰-2014) استفاده شد. نتایج نشان داد روش ANFIS، نسبت به سایر روش ها، بهترین عملکرد را داشت و معیارهای ارزیابی R، RMSE، MAE، و NS آن به ترتیب از 72/0، 57/0، 42/0، و 71/0 تا 95/0، 51/0، 40/0، و 96/0 متغیر بود. همچنین، با افزایش شاخص متوسط FDSD در ایستگاه ها (از 06/1 تا 11/7)، دقت پیش بینی همه روش ها افزایش داشت. بر همین اساس، در سری زمانی SARIMA، ضریب همبستگی بین مقادیر مشاهداتی و پیش بینی شده شاخص FDSD از 64/0 به 79/0 افزایش یافت. برای روش های Holt-Winters، RBF، و ANFIS مقدار نیز ضریب همبستگی به ترتیب از 70/0 تا 87/0، 69/0 تا 92/0، و 72/0 تا 95/0 متغیر بود. درمجموع، با مقایسه روش های مورد استفاده، روش هوش مصنوعی ANFIS بهترین و مدل های سری زمانی SARIMA و Holt-Winters بدترین عملکرد را داشتند.
بررسی روند خشکسالی هیدرولوژیک در سطح حوضه آبریز دریاچه ارومیه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هیدروژئومورفولوژی سال ۷ زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲۵
138 - 119
حوزههای تخصصی:
در سال های اخیر، خشک شدن دریاچه ارومیه مورد توجه محققین قرار گرفته است. این دریاچه از سال 1995 با حدود 8 متر کاهش سطح آب مواجه بوده است. خشکسالی ها به عنوان رویدادهای حدی مخرب، بر محیط طبیعی منطقه تأثیر می گذارند. شناسایی روند خشکسالی برای مدیریت و استفاده بهینه از منابع آب، ضروری است. ارزیابی روند توسط شاخص های خشکسالی، که شاخص استاندارد بارش (SPI) محبوب ترین آن است، راهی منطقی است، زیرا شاخص های خشکسالی با توجه به شدت، مدت و فراوانی، ناهنجاری های اقلیمی را اندازه گیری می کنند. در این مطالعه، روند خشکسالی هیدرولوژیک در حوضه آبریز دریاچه ارومیه با استفاده از سری های SPI 12 و 24 ماهه بررسی شد. سری SPI با استفاده از داده های بارش ماهانه 32 ساله (1986-2017) در 8 ایستگاه منتخب حوضه، تعیین شد. آشکارسازی روند با استفاده از تحلیل روند نوآورانه (ITA) و من-کندال صورت گرفت و برای شناسایی روندهای معنی دار، از آزمون های معنی داری در سطح 05/0 استفاده شد. نتایج آزمون های ITA و من- کندال نشان داد که مراغه، سهند، سقز، تکاب و مهاباد دارای روند کاهشی معنی دار در سری های 12 و 24 ماهه هستند. در ارومیه، تبریز و سراب، آزمون من-کندال روند معنی داری را نشان نداد؛ درحالی که ITA، روندهای کاهشی و افزایشی معنی داری نشان داد. بر اساس نتایج گرافیکی ITA، روند کاهشی در شرایط مرطوب و نرمال و روند افزایشی در شرایط خشکسالی، در اکثر ایستگاه های حوضه وجود دارد. همچنین نتیجه گرفته شد که ITA، ابزاری ارزشمند برای استنباط اطلاعات کیفی است. از نتایج این تحقیق می توان برای مدیریت منابع آب و درک ویژگی های تغییر اقلیم استفاده کرد.
بررسی کارایی مدل SWAT در برآورد دبی های روزانه حوضه های فاقد آمار با رویکرد منطقه بندی در مناطق خشک(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هیدروژئومورفولوژی سال ۷ زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲۵
182 - 161
حوزههای تخصصی:
رواناب یکی از مهم ترین اجزای چرخه هیدرولوژی است. در هر حوضه ی آبریز برآورد رواناب برای برنامه ریزی دقیق مدیریت منابع آب ضروری است. هدف از انجام این مطالعه بررسی کارایی مدل هیدرولوژیکی و نیمه توزیعی SWAT جهت برآورد دبی روزانه ی حوضه های فاقد آمار در مناطق خشک از طریق انتقال پارامتر های واسنجی شده از حوضه ی دارای آمار به حوضه ی فاقد آمار با رویکرد منطقه بندی مبتنی بر خصوصیات فیزیکی است. جهت انجام این مطالعه، ابتدا مدل SWAT در حوضه ی آبریز دارای آمار (خ نچه) واسنجی و صحت سن جی شد. سپس پارام تر های واسنجی ش ده برای ش بیه سازی و تحلیل جریان در بسته نرم افزاری Hydro office-FDC ب ه حوضه ی فاقد آمار س وک چم انتتقال داده شد. ب ر اساس نتایج حاصل از تحلیل حساسیت، از بین پارامترهای حساس در شبیه سازی جریان، پارامتر های HRU-SLP, SLSOIL, SOL-AWC, CANMX, CH-S1 به عنوان حساس ترین پارامتر ها در منطقه ی مورد مطالعه شناخته شدند. معیار های ارزیابی عملکرد مدل PBIAS, R2, NSE به ترتیب برای دوره واسنجی 6/0، 65/0 و 7/10 و برای دوره ی صحت سنجی برابر 47/0، 63/0 و 88/11- به دست آمد که نشان دهنده ی دقت قابل قبول شبیه سازی دبی روزانه در حوضه ی خشک در مقیاس روزانه است. همچنین نتایج حاصل از اندازه گیری شاخص های منحنی تداوم سیلابی (Q5)، مرطوب(Q20-Q10)، متوسط (Q60-Q50-Q40-Q30)، کم آبی (Q95-Q90-Q80-Q70) نشان داد که در 5 درصد از ایام سال (18روز) دبی سیلابی معادل 28/0 مترمکعب برثانیه یا بیشتر از آن است. محدوده ی شاخص های مرطوب، متوسط و کم آبی به ترتیب (12/0–16/0)، (11/0- 08/0) و (024/0– 058/0) مترمکعب برثانیه به دست آمد. استخراج این نتایج می تواند به درک و شناخت بهتر از رفتار هیدرولوژیکی حوضه های فاقد آمار کمک کند.
بررسی وضعیت کیفی آب های زیرزمینی دشت جنگل استان خراسان رضوی با استفاده از شاخص های GWQI و AWQI و پهنه بندی آن با سامانه ی اطلاعات جغرافیایی (GIS)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هیدروژئومورفولوژی سال ۷ بهار ۱۳۹۹ شماره ۲۲
1 - 20
حوزههای تخصصی:
افزایش مصرف آب ناشی از افزایش جمعیت، باعث کاهش کیفی و کمی آب های قابل استحصال شده است. با توجه به این وضعیت، شناخت کمی و کیفی منابع مناسب برای شرب و کشاورزی امری ضروری و اجتناب ناپذیر به نظر می رسد. در این مطالعه، به بررسی کیفیت آب های زیرزمینی دشت جنگل در استان خراسان رضوی پرداخته شده است. 10 حلقه چاه در این دشت در سال های 1395-1386 از نظر غلظت یون های Ca2+، Mg2+،Na2+، HCO3-، SO42-، Cl-، pH و TDS با دو شاخص GWQI و AWQI مورد تحلیل قرار گرفت. هم چنین، پهنه بندی دشت با استفاده از شاخص GWQI در محیط سیستم اطلاعات جغرافیایی انجام شد. بر اساس نتایج این مطالعه، مقدار شاخص GWQI در منطقه بین 66/69 تا 12/239 و مقدار شاخص AWQI بین 49/56 تا 48/189 قرار دارد، یعنی کیفیت آب های زیرزمینی منطقه ی جنگل در حد ضعیف و نامناسب قرار دارد که علت آن نیز بالا بودن مقدار جامدات محلول کل آب می باشد. در حقیقت در این منطقه، مقدار تمامی شاخص های کیفی اندازه گیری شده غیر از جامدات محلول کل در حد استاندارد قرار دارد.
تاثیر سازندهای مختلف زمین شناسی حوضه ی آبریز قره شیران اردبیل بر تولید رواناب و رسوب با استفاده از شبیه ساز باران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هیدروژئومورفولوژی سال ۷ بهار ۱۳۹۹ شماره ۲۲
177 - 103
حوزههای تخصصی:
فرسایش عامل اصلی هدررفت منابع آب و خاک و بروز خسارت های محیط زیستی است. پژوهش حاضر با هدف بررسی و مقایسه ی سازندهای زمین شناسی از نظر میزان رواناب، غلظت رسوب و آستانه ی شروع رواناب در آبخیز قره شیران استان اردبیل با استفاده از دستگاه شبیه ساز باران صورت گرفت. پس از برداشت تعداد 45 نمونه، نتایج آنالیز واریانس یک طرفه نشان داد که تفاوت معنی داری بین سازندهای مختلف از نظر میزان رواناب، غلظت رسوب وجود ندارد اما از نظر آستانه ی شروع رواناب دارای تفاوت معنی داری (p Value<0.05) هستند. با مقایسه ی مقادیر متوسط آستانه ی شروع رواناب با استفاده از آزمون دانکن مشخص شد که بیش ترین و کم ترین آستانه ی شروع رواناب به ترتیب با مقادیر 22/8 و 38/2 دقیقه مربوط به سازند Qt2 (پادگانه های آبرفتی جوان) و Qb (گدازه های بازالتی) است. نتایج نشان داد که رابطه ی بین متغیرهای رواناب و رسوب در سازندهای مختلف از نوع عکس و کاهشی و رابطه ی بین آستانه ی شروع رواناب با مقدار رواناب معکوس با ضریب همبستگی 318/0- است و رابطه ی بین آستانه ی شروع رواناب با غلظت رسوب از نوع مستقیم و افزایشی (r=0.327) در سطح اطمینان 5 درصد است. در مجموع می توان گفت که در بیش تر مناطق، سطح سازندهای قدیمی تر با تحول بیش تر در طول زمان، توسط رسوبات و سازندهای کواترنری پوشیده شده است. همین عامل باعث شده است تا بیش تر سازندها رفتاری مشابه از خود نشان دهند در حالی که تفاوت ترکیب و کانی شناسی سازندهای مختلف به اندازه ای است که سبب تفاوت در زمان شروع رواناب شده است.
تغییرپذیری بلند مدت ذرات معلق (PM2.5) شهر تبریز با استفاده از داده های سنجش از دور(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های جغرافیای طبیعی دوره ۵۲ پاییز ۱۳۹۹ شماره ۳ (پیاپی ۱۱۳)
467 - 480
حوزههای تخصصی:
غلظت ذرات معلق (PM2.5) با وضوح مکانی بالا امکان کنترل دقیق کیفیت هوا را فراهم می کند، به خصوص برای کلان شهرها که دارای تراکم بالای جمعیت اند. هدف از این پژوهش برآورد ذرات معلق (PM2.5) و روند تغییرات آن در شهر تبریز است. به این منظور، داده های عمق نوری هواویز (AOD) سنجنده های SeaWifs، MISR، و MODIS طی دوره آماری 1998-۲۰۱۶ برای برآورد PM2.5 استفاده شد. سپس، با استفاده از روش رگرسیون وزن دار جغرافیایی (GWR) و کاربست داده های شهری و ایستگاه های آلودگی هوا مقدار PM2.5با تفکیک مکانی 01/0 درجه قوسی برای شهر تبریز برآورد شد. برای مطالعه روند و شیب روند از آزمون های ناپارامتریک من- کندال و سنس استفاده شد. غلظت PM2.5تبریز حداقل 29/11 و حداکثر 86/16 µ/m 3 برآورد شد و مناطق غربی شهر بیشینه مقدار PM2.5را دارا می باشند. میانگین بلندمدت PM2.5،µ/m 3 04/14 محاسبه شد که نسبت به استاندارد سازمان محیط زیست ایران µ/m 3 2 بیشتر است. روند PM2.5کاملاً افزایشی است و مناطق غربی شهر از روند شدت بیشتری برخوردار است. مقدار PM2.5تبریز µm/m 3 20/0 year -1 در حال افزایش است که تهدیدی جدی برای شهر تبریز است. بنابراین، می توان نتیجه گرفت روش GWR مبتنی بر داده های سنجش از دور نسبت به روش های موجود تهیه نقشه های آلودگی هوا برتری دارد.
بررسی مناطق آسیب پذیر رودخانه کشکان از طریق طبقه بندی آبراهه به روش رزگن ( مورد مطالعه: بازه پایین دست حوضه شیراوند)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های ژئومورفولوژی کمی سال نهم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۲ (پیاپی ۳۴)
128 - 140
حوزههای تخصصی:
تاکنون طرح های طبقه بندی متعددی باتوجه به شرایط ژئومورفیک رودخانه انجام شده که نشان دهنده تنوع موقعیت های محیطی است. تداوم فرسایش کناره ای هر ساله موجب تخریب اراضی کشاورزی، تأسیسات ساحلی، پل ها و اماکن مسکونی و عمومی می شود. بنابراین جهت سازماندهی و مدیریت رودخانه، بررسی مورفولوژی رودخانه ضروری است. حوضه آبریز رودخانه کشکان واقع در استان لرستان دارای پتانسیل بالای سیل خیزی می باشد. در این پژوهش، طبقه بندی ژئومورفولوژیکی بااستفاده از سیستم طبقه بندی رزگن برای بازه ای به طول 15 کیلومتر از رودخانه کشکان در سطح I و II انجام شده است. در سطح I، طبقه بندی با استفاده از تصاویر ماهواره ای، بازدیدهای میدانی و بررسی نقشه ها انجام و نهایتاً رودخانه برطبق طبقه بندی هشتگانه رزگن طبقه بندی شد. در سطح II، برای محاسبه پارامترهای مورفولوژیکی از نقشه رقومی1:150ابتدا TIN منطقه تهیه و موقعیت رودخانه بر روی آن مشخص شد. مقاطع عرضی و سایر لایه های مورد نیاز توسط الحاقیه HEC-geo-RAS ترسیم و به نرم افزارHEC-RAS منتقل و با اجرای مدل پارامترهای مورد نیاز اندازه گیری و محاسبه شدند. نتایج نشان داد که بخش ابتدایی بازه داری الگوی شریانی از نوعDA6، بخش میانی دارای الگوی تک شاخه ای از نوع A4 و بخش پایانی بازه نیز دارای الگوی شریانی و از نوع D3 می باشد که این قسمت از جریان نسبت به افزایش رسوب و تغییر در دبی جریان حساسیت خیلی زیادی داشته و با بیشتر شدن تغذیه رسوبی این حساسیت بالا رفته و باعث ناپایدار شدن الگوی رودخانه و تغییر مورفولوژیکی شدید آن می شود که باید اقدامات ساماندهی در این بخش باتوجه به متغیرهای مورفولوژیکی انجام گیرد. دربعضی مجراها نیز تفاوت هایی در مقادیر و نحوه پارامترها وجود داشته که ناشی از شرایط خاص عوامل تأثیر گذار به صورت محلی است. بنابراین برای مدیریت حوضه های آبریز باید ریسک استفاده از این روش را مدنظر قرار داد.
واکاوی میزان اثرگذاری عوامل مؤثر بر سیل خیزی استان همدان با استفاده از مدل آنتروپی شانون و سیستم اطلاعات جغرافیایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هیدروژئومورفولوژی سال ۷ تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲۳
207 - 185
حوزههای تخصصی:
سیل به عنوان یک مخاطره طبیعی از عوامل مختلف طبیعی و انسانی ناشی می گردد. بدون شک میزان تأثیرگذاری این عوامل بر بروز سیل یکسان نیست و شناسایی میزان اثرگذاری و وزن هر یک از پارامترهای تأثیرگذار بر سیل از ضروریات است. این تحقیق میزان اثرگذاری عوامل طبیعی ایجاد سیلاب ازجمله اقلیم (شدت، مدت و احتمال وقوع بارش و مانند آن) و دیگر پارامترهای هیدرولوژیکی مؤثر بر آن را شناسایی کرده و به تشخیص مناطق پرخطر و سیل خیز در سطح استان همدان پرداخته است. مدل انتخابی برای این تحقیق مدل آنتروپی شانون (روش ترکیبی داده ای – کارشناسی) است که بر اساس داده های اقلیمی، هیدرولوژی و توپوگرافی توأم با نظریات کارشناسی اقدام به وزن دهی به عوامل طبیعی مؤثر در بروز سیلاب شده است. بر این اساس بیشترین وزن را حداکثر 24 ساعته بارش داشته است. نتایج نشان می دهد این پارامتر مؤثرترین عامل طبیعی ایجادکننده سیل در استان همدان است. عوامل پوشش گیاهی، زمان ذوب برف، شیب حوزه، جنس زمین وضریب گراولیوس به ترتیب بیشترین اوزان را به خود اختصاص داده اند. بر اساس اوزان نهایی نقشه خطر با استفاده از سیستم اطلاعات جغرافیایی ترسیم شد که نشان می دهد مناطق با خطرپذیری بسیار زیاد در مناطق مرکزی و جنوبی استان واقع شده است. بیشتر شهرستان های استان در مناطق با خطرپذیری زیاد قرار گرفته اند. بر این اساس در شهرستان ها مناطق آسیب پذیر بیشتر در حریم سیلابی رودخانه ها واقع شده است.
تحلیل تغییرات آب و هوایی در غرب کشور (مطالعه موردی: ایستگاه سینوپتیک سنندج)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشهای تغییرات آب و هوایی سال اول پاییز ۱۳۹۹ شماره ۳
52 - 64
حوزههای تخصصی:
تغییر اقلیم یکی از عمده ترین چالش های پیش روی بشر در زمان حاضر است. پارامترهای مختلف اقلیمی نظیر دما، بارش و باد در یک محل از عواملی هستند که بر اقلیم آن منطقه تاثیر گذار بوده و شناخت آنها تعیین کننده اقلیم آن منطقه می باشند. وقوع پدیده هایی از قبیل افزایش یا کاهش ناگهانی دما، بارندگی و سرعت و جهت باد طی یک یا چند سال را می توان دلیلی بر تغییر اقلیم آن منطقه دانست. از مباحث مهم اقلیمی که در سال های اخیر افکار پژوهشگران و حتی سران حکومت ها و سازمان ها را به دلیل اثراتی که بر فعالیت های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و ... دارا می باشد، به خود مشغول داشته است. در کشور ما نیز این مسئله کمتر مورد توجه بوده است ولی در سال های اخیر تحقیقات و کنفرانس هایی را در پی داشته است. به منظور بررسی تغییر اقلیم استان کردستان میانگین، حداقل، حداکثر درجه حرارت و میانگین بارش و میانگین، حداقل، حداکثر سرعت و جهت باد، ایستگاه سنندج طی سال های1960-2017 از سازمان هواشناسی دریافت و به صورت سری زمانی تنظیم و با استفاده از آزمون ناپارامتری من_کندال بررسی شده است. در این تحقیق با استفاده از مدل فوق نوع و زمان تغییرات عناصر مذکور شناسایی شده است. نتایج به دست آمده از تحلیل داده ها نشان می دهد که زمان شروع بیشتر تغییرات ناگهانی و از هر دو نوع روند و نوسان بوده است. پارامترهای میانگین و حداقل دما دارای روند منفی و پارامتر حداکثر دما دارای روند مثبت است و بارش روند منفی را نشان می دهد و پارامترهای میانگین و حداقل سرعت باد دارای روند منفی و پارامتر حداکثر سرعت باد دارای روند مثبت است و پارامتر میانگین جهت باد دارای روند منفی است.
الگوی مدیریتی در ژئوتوریسم؛ با تاکید بر مدیریت ژئومورفوسایت های قلمرو بیابانی ایران مورد پژوهی: شهرستان طبس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ژئوتوریسم شاخه ای از دانش توریسم با محوریت رفتارشناسی سیستم های سطحی زمین است که کوشش دارد، ارزش های گردشگری و حفاظتی فرم ها و فرایندهای مسلط در یک مکان را شناسایی کند. دست آورد این شاخه علاوه بر پایدارسازی محیط زیست، مبتنی بر احیا و بهره برداری از میراث فرهنگی و رفاه اقتصادی جامعه بومی است. تحقق پذیری این اهداف، موضوعی است که در ساماندهی اقتصادی جامعه گردشگری در چارچوب ژئومورفولوژی کاربردی نقش محوری دارد. به همین دلیل روش های متنوعی برای شناسایی، الویت بندی و ارزیابی ژئومورفوسایت ها در قلمروهای مختلف کوهستانی، ساحلی، کارستیک، بیابانی و... تدوین شده و این روند همچنان در حال تکامل است. در این مطالعه سعی بر آن است در راستای ارزیابی ژئومورفوسایت ها، یک الگوی مدیریتی در ژئوتوریسم را با هدف اجرایی شدن نتایج ارزیابی توانمندی ژئومورفوسایت ها در قلمرو بیابانی شهرستان طبس، تدوین و تعریف شود. یافته های این مطالعه در دو بخش اصلی قرار گرفت: در بخش اول ژئومورفوسایت های بیابانی شهرستان طبس پس از استخراج و تعریف این مناطق، به کمک روش ارائه شده توسط بروشی و همکاران (2007) مورد ارزیابی قرارگرفتند که نتایج آن ژئومورفوسایت های ریگ شتران، رخنمون های سنگی درنجال و کوه های قدیمی کم ارتفاع کلمرد را از بیشترین امتیاز و در اولویت های اصلی برای تدوین الگوی مدیریتی، انتخاب نمود. در بخش دوم ضمن تدوین و تنظیم الگوی مدیریتی در 9 گام اصلی، خصوصیات ژئومورفوسایت های برتر فوق، در چارچوب این الگو مورد بررسی و بازنگری قرار گرفتند و چالش های مدیریت طبیعی، انسانی و امنیتی این ژئومورفوسایت ها به کمک مطالعات دفتری و میدانی شناسایی شدند، تا اقدامات مورد نیاز از طریق تعامل دولت مرکزی و مدیریت محلی برای دست یابی به اهداف ژئوتوریسم را شناسایی و معرفی کند.
پهنه بندی پتانسیل خطر زمین لغزش با استفاده از مدل شبکه عصبی ( مورد مطالعه:حوضه آبریزالموت رود استان قزوین)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از مهمترین فرآیندهای حرکات دامنه ای زمین لغزش می باشد. زمین لغزش جابجایی حجم زیادی از توده های خاک ، سنگ ویا ترکیبی از آنها به طرف پایین شیب ، در اثر نیروی ثقل می باشد و علاوه بر تلفات جانی بسیار ، موجب زیان های اقتصادی فراوانی خواهد شد. چون پیش بینی زمان و محل دقیق وقوع زمین لغزشها مشکل می باشد شناسایی نقاط حساس و پهنه بندی این مناطق بر اساس پتانسیل خطر ناشی از زمین لغزش اهمیت فراوانی دارد . تهیه نقشه پهنه بندی زمین لغزش به شناسایی مناطق آسیب پذیر در برنامه ریزی های محیطی کمک فراوانی می نماید. حوضه ی آبریز الموت رود ، در شمال شرقی استان قزوین واقع شده است و به علت کوهستانی بودن ،اختلاف ارتفاع بسیار زیاد ، لیتولوژی و سازند های مختلف زمین شناسی ، استعداد بسیار زیادی در ایجاد حرکات دامنه ای ، خصوصا زمین لغزش را دارا می باشد. هدف از این پژوهش شناسایی عوامل موثر و پهنه بندی پتانسیل این خطر در حوضه ی آبریزالموت رود استان قزوین با استفاده از شبکه عصبی مصنوعی ( ANN) می باشد. برای انجام این تحقیق ابتدا از طریق عکس های هوایی55000/1و 40000/1 و تصاویر ماهواره سنتینل2 زمین لغزشها شناسایی و با بازدید های میدانی وتصاویر گوگل ارث مختصات وصحت آنها بررسی ونقشه پراکنش زمین لغزشها تهیه شد و با توجه به موقعیت زمین لغزشها ، 7 عامل موثر در وقوع آنها بررسی و به کمک GIS لایه های اطلاعاتی تهیه شد و در محیط متلب ساختار مناسب برای پهنه بندی زمین لغزشهای حوضه با استفاده از مدل شبکه عصبی مصنوعی با ساختار پرسپترون چند لایه نوشته شد. بر اساس نتایج حاصله از این مدل به ترتیب 84/26، 36/31، 32/21، 91/16و 49/3 درصد از مساحت منطقه در کلاس های خطر خیلی کم، کم، متوسط، زیاد و خیلی زیاد قرار دارند. همچنین ضریب کاپای 72/ محاسبه شد که مورد قبول می باشد.
ارزیابی حساسیت زمین لغزش با استفاده از روش های شبکه عصبی مصنوعی و الگوریتم ماشین بردار پشتیبان (مطالعه موردی: جاده ی حیران- استان اردبیل)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمین لغزش ها همواره موجب خسارات جانی و مالی، از دست رفتن منابع طبیعی و زیرساخت های زیربنایی از قبیل جاده ها، پل ها و خطوط ارتباطی می شوند. جاده ارتباطی حیران در حال حاضر تحت تأثیر فرایند لغزش و گسیختگی دامنه ای دستخوش تغییر می باشد. در این پژوهش حساسیت زمین لغزش محور ارتباطی حیران با استفاده مدل های شبکه عصبی مصنوعی و توابع خطی، چندجمله ای، شعاعی و حلقوی الگوریتم ماشین بردار پشتیبان موردبررسی قرار گرفت. معیارهای مؤثر در شناسایی حساسیت زمین لغزش در سطح منطقه موردمطالعه شامل لایه های استخراج شده از سطوح ارتفاعی، زمین شناسی، کاربری اراضی، فاصله از گسل، شیب، جهت شیب و فاصله از جاده می باشد. لایه های اطلاعاتی بعد از آماده سازی در محیط نرم افزار SPSS Modeler اجرا شد و نقش و ارزش هرکدام از پارامترها بر اساس روش های مختلف به دست آمد. بر اساس نتایج ارزیابی مدل به ترتیب عامل زمین شناسی، ارتفاع، جهت شیب و کاربری اراضی، بیشترین ارزش را در ناپایداری دامنه ها در این محدوده داشته اند. همچنین نتایج نشان داد، کاربری های که در طبقه حساسیت زیاد قرارگرفته اند عمدتاً مربوط به اراضی مرتع، زمین کشاورزی و جاده های ارتباطی ( بالاتر از 1400 متر) می باشند که در قسمت های غربی گردنه حیران واقع شده اند. سازندهای تحت تأثیر لغزش در محدوده موردمطالعه عمدتاً تناوب توف، ماسه سنگ توفی به همراه گدازه های برشی و گدازه های پیروکسن آندزیت می باشد. در قالب مقایسه بین مدل ها جهت ارزیابی مطابقت آن با واقعیت منطقه به نظر می رسد مدل ماشین بردار پشتیبان نسبت به شبکه عصبی مصنوعی کارایی بهتری جهت ارزیابی حساسیت زمین لغزش در محور ارتباطی گردنه حیران دارد. شایان ذکر است، لزوم توجه به نقشه های حساسیت زمین لغزش طی عملیات جاده سازی و تعریض آن می تواند سبب کاهش ریسک مخاطره ی زمین لغزش در محدوده مسیر جاده حیران-آستارا گردد.