فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱ تا ۲۰ مورد از کل ۵۵ مورد.
منبع:
پیام باستان شناس دوره ۱۷ بهار و تابستان ۱۴۰۴ شماره ۳۲
51 - 65
حوزههای تخصصی:
شاهنشاهی اشکانی یکی از مهم ترین سلسله های ایران باستان به شمار می رود که تأثیر چشم گیری بر جهان باستان داشته است؛ از این رو، سکه های این حکومت از منابع اصلی برای مطالعات تاریخی این دوره محسوب می شوند. اشکانیان در آغاز، عناصر یونانی را در ضرب سکه های خود به کار می بردند؛ این عناصر در نقوش، نوشتارها و پوشش شاهان بر سکه ها به وضوح قابل مشاهده اند. در سال ۱۴۰ ق.م، که دوران اوج قدرت اشکانیان بود، بین النهرین به تصرف آن ها درآمد و شاهک نشین های غربی ایران تحت نفوذشان قرار گرفتند. یکی از این شاهک نشین ها دولت محلی خاراکنه بود. خاراکنه نیز تحت تأثیر اشکانیان، سبک سکه های خود را از الگوهای یونانی به شیوه های ایرانی تغییر داد. این تأثیرگذاری، از نیمه سده دوم ق.م، یعنی از زمان مهرداد سوم (۱۴۲ ق.م)، در سکه های خاراکنه مشهود است. این تغییرات در بخش بالاتنه، آرایش موی سر و نوع کلاه شاهان خاراکنه به خوبی نمایان شده اند و نمونه های آن شامل چهار سکه مشخص است. در این مقاله تلاش شده است تا به این پرسش پاسخ داده شود که روند نفوذ عناصر ایرانی بر سکه های اشکانی و سپس بر سکه های خاراکنه، از چه زمانی آغاز شده است. این پژوهش با رویکرد توصیفی تحلیلی انجام شده است.
واکاوی میزان همسازی خانه های تاریخی با شرایط زیست بوم در معماری قاجار: مقایسه خانه صادقی اردبیل با خانه بروجردی کاشان(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
پیام باستان شناس دوره ۱۷ بهار و تابستان ۱۴۰۴ شماره ۳۲
181 - 197
حوزههای تخصصی:
در ایران، هماهنگی معماری با خصوصیات آب وهوایی هر منطقه از دیرباز مورد توجه بوده است. مطالعه مبانی شکل دهنده معماری در بستر شهرهای ایران نشان می دهد که همواره اقلیم و طبیعت نقش بسزایی در شکل گیری شهرها و به تبع آن معماری و به ویژه مسکن داشته است. پژوهش پیش رو همسازی و هماهنگی دو بنای تاریخی خانه صادقی اردبیل و خانه بروجردی کاشان را با اقلیم و جغرافیای دو ناحیه مورد مطالعه و مقایسه تطبیقی قرار می دهد. هدف از پژوهش، گونه شناسی معماری و عناصر تزئینی خانه های تاریخی صادقی اردبیل و بروجردی کاشان در عصر قاجار و مقایسه تطبیقی آن ها از منظر میزان همسازی با اقلیم است. در واقع این پژوهش به صورت تحلیلی تاریخی و بر اساس پیمایش نگارندگان در بافت تاریخی اردبیل و کاشان، همراه با مطالعات کتابخانه ای؛ ویژگی عناصر معماری این بناها را به عنوان متغیر های اصلی مورد تجزیه و تحلیل قرار می دهد و در نهایت به دنبال نسبت و میزان انطباق این متغیرها با نوع اقلیم در هر منطقه است. نتایج این پژوهش نشان می دهد که نظام معماری ایرانی در دو اقلیم مورد مطالعه، نه تنها در مغایرت با اصول، معیارها و استاندارهای معماری پایدار و ویژگی های زیست محیطی نبوده؛ بلکه در پیوندی کامل با آن قرار دارد. هر دو خانه صادقی اردبیل و بروجردی کاشان متناسب با اوضاع اقلیمی، فرهنگی و اجتماعی هر کدام از شهرها بنا نهاده شده و مهمترین تأثیرات اقلیم بر بناها را می توان در جهت گیری و زاویه بندی پلان بناها، موقعیت فضاهای اندرونی، ویژگی های حرارتی، تهویه های مناسب، اندازه و ابعاد بازشوها، انتخاب نوع پلان و میزان فشردگی و مصالح بومی و متناسب با اقلیم بازشناسی نمود.
ارزیابی مناسبت ضرب سکه های مسی سلطانیه مورخ ۷۱۳ ق در دوره اولجایتو با تأسیس شهر(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
پیام باستان شناس دوره ۱۷ بهار و تابستان ۱۴۰۴ شماره ۳۲
103 - 120
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر به بررسی دو نمونه منحصربه فرد از سکه های مسی ضرب شده در سلطانیه به سال ۷۱۳ ﮬ.ق در دوره اولجایتو می پردازد؛ سکه هایی که از نظر شکل، ترکیب نمادها، و عبارت ها، تفاوت چشمگیری با سایر مسکوکات ایلخانی دارند. ویژگی هایی چون درج سال به صورت عددی، فقدان شعارهای مذهبی و تلفیق نمادهای چینی و نجومی (عقرب)، این احتمال را مطرح کرده اند که ضرب این سکه ها به مناسبت تأسیس سلطانیه، پایتخت جدید ایلخانان، انجام شده است. روش تحقیق، ترکیبی از مطالعات میدانی و کتابخانه ای با تحلیل تطبیقی داده های سکه شناسی و متون تاریخی است. یافته های پژوهش نشان می دهد که عناصر نمادین و نوآوری های این سکه ها با تحولات سیاسی و شهرسازی سلطانیه در دوره اولجایتو هم راستا بوده و احتمال ضرب مناسبتی آنها را تقویت می کند. هرچند نبود اسناد مکتوب همزمان، قطعیت این فرضیه را با محدودیت روبه رو کرده است، اما همگرایی شواهد بصری، متنی و تطبیقی، زمینه قابل قبولی برای تأیید نقش این سکه ها به عنوان رسانه ای در فرایند مشروعیت بخشی و هویت سازی شهر سلطانیه فراهم می آورد.
چالش های حفاظت میدانی یافته های باستان شناسی در ایران؛ تحلیل وضعیت موجود و راهکارهای بهبود(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
پیام باستان شناس دوره ۱۷ بهار و تابستان ۱۴۰۴ شماره ۳۲
131 - 149
حوزههای تخصصی:
ایران با دارا بودن بیش از یک میلیون اثر تاریخی ثبت شده، از غنی ترین کشورهای جهان در حوزه میراث فرهنگی محسوب می شود. با این حال، حفاظت از یافته های باستان شناسی در حین کاوش های میدانی به دلیل چالش های متعدد مدیریتی، محیطی، فنی و انسانی با مشکلات جدی مواجه است. این پژوهش با روش کیفی و رویکرد توصیفی-تحلیلی، به بررسی این چالش ها و ارائه راهکارهای عملی می پردازد. یافته ها نشان می دهد که مهم ترین چالش ها شامل ضعف برنامه ریزی یکپارچه، کمبود بودجه و نیروی متخصص، شرایط اقلیمی نامساعد (مانند شوری خاک و نوسانات دمایی)، روش های نادرست حفاظت و مستندسازی، و عدم مشارکت جوامع محلی است. به ویژه، بخش عمده ای از آسیب های واردشده به آثار در فاصله زمانی بین کشف تا انتقال به آزمایشگاه ها رخ می دهد. برای بهبود این وضعیت، تدوین استانداردهای ملی حفاظت میدانی مبتنی بر اسناد بین المللی (مانند منشور ونیز و لندن)، استفاده از فناوری های دیجیتال برای مستندسازی، بهره گیری از روش های بومی سازگار با شرایط اقلیمی، و آموزش نیروهای محلی پیشنهاد می شود. همچنین، ایجاد بانک اطلاعاتی یکپارچه و تقویت همکاری میان رشته ای بین باستان شناسان، حفاظت گران و جوامع محلی ضروری است. این پژوهش بر لزوم تبدیل حفاظت میدانی به بخشی جدایی ناپذیر از برنامه ریزی های باستان شناسی و تخصیص منابع کافی برای صیانت از میراث فرهنگی ایران تأکید دارد.
نقد و بررسی کاوش ها و حفاظت از محوطه باستانی زیویه(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
پیام باستان شناس دوره ۱۷ بهار و تابستان ۱۴۰۴ شماره ۳۲
83 - 102
حوزههای تخصصی:
دژ زیویه یکی از بزرگ ترین و مهم ترین محوطه های باستانی در شمال غرب ایران به شمار می آید. این محوطه تاریخی در ۵۵ کیلومتری جنوب شرقی شهرستان سقز در کردستان واقع شده و به شماره ۷۶۲ در فهرست آثار ملی ایران ثبت شده است. بررسی ها و کاوش های صورت گرفته در این مکان طی هفتادسال اخیر، نیازمند نقد و ارزیابی دقیق است. به طور کلی، این اثر بی نظیر به عنوان یک محوطه مهم مانایی، در طول هفت دهه گذشته به دلایل مختلف مورد غفلت قرار گرفته است. از سوی دیگر، زیویه و آثار آن چالش های متعددی را برای باستان شناسان و پژوهشگران تاریخ و هنر ایجاد کرده است؛ از جمله اینکه چگونه می توان این محوطه را به درستی معرفی و حفظ کرد و چطور می توان آن را برای نسل های آینده نگهداری نمود. این موضوع ضرورت نوشتن درباره زیویه را دوچندان می کند تا شاید بتوان مسئولین را به اهمیت پژوهش و حفاظت از این اثر ارزشمند متوجه ساخت. با هدف شناسایی مشکلات و بی توجهی ها، این مقاله ضمن معرفی اهمیت و جایگاه دژ زیویه، نگاهی به تاریخچه کشف و شهرت جهانی این محوطه از سال ۱۳۲۵ تا ۱۳۸۸ خواهد داشت. در این راستا، پیشینه تاریخی منطقه و دژ زیویه، فعالیت های پژوهشی انجام شده، وضعیت حفاری های تجاری قبل از انقلاب (از سال ۱۳۲۵ تا ۱۳۴۲)، فعالیت های پژوهشی-حفاظتی هیئت معتمدی/لک پور (از سال ۱۳۵۵ تا ۱۳۸۲) و اقدامات انجام شده در زمان تصدی مسئولیتم بر پایگاه میراث فرهنگی و گردشگری (از آبان ۱۳۸۶ تا تیرماه ۱۳۸۸) مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
مطالعه دژشهر سمیران در دوران اسلامی بر اساس متون تاریخی و گونه شناسی سفال(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
پیام باستان شناس دوره ۱۷ بهار و تابستان ۱۴۰۴ شماره ۳۲
165 - 180
حوزههای تخصصی:
دژشهر سمیران، شامل بقایای یک قلعه و شماری از مقابر و مکان های پراکنده واقع بر تپه های اطراف آن است که در حاشیه رودخانه قزل اوزن، در بخش طارم سفلی واقع شده است. پس از ساخت و آبگیری سد منجیل در اوایل دهه چهل شمسی، دسترسی به این مجموعه مختل و در زمره محوطه های باستانی در معرض خطر تخریب قرار گرفت. پژوهش حاضر به شیوه تحلیلی، بر اساس داده های بررسی میدانی، همچنین اطلاعات متون تاریخی به انجام رسیده است. هدف از این پژوهش که پرسش های مطرح شده نیز در همین راستا قرار دارد، شناسایی دوره های استقراری دژشهر سمیران پس از اسلام، بر اساس مواد فرهنگی باستان شناختی، عموماً گونه شناسی قطعات سفال و مقایسه نتایج حاصله با اطلاعات متون تاریخی پیرامون دوره یا دوره های حیات این شهر است. برای دستیابی به هدف این پژوهش، ضمن پیمایش سطح محوطه، سفال های 18 منطقه مختلف در مجموعه دژشهر سمیران گردآوری، طراحی و عکاسی شده و بر اساس نوع و ویژگی های سفال، قطعات مذکور تقسیم بندی و گاهنگاری شده است. بر این اساس، شاخص ترین انواع سفال های مجموعه سمیران عبارتند از سفال های زرین فام، کوباچه، سلادن، آبی و سفید، اسگرافیاتو و سفال با لعاب لاجوردی. نتایج این پژوهش نشان می دهد که سفال های مجموعه سمیران عمدتاً مربوط به قرون چهارم تا هشتم دوره اسلامی هستند که از این نظر تاحد زیادی با اطلاعات مندرج در متون دوره اسلامی، درباره دوره شکوفایی و آبادانی دژشهر سمیران مطابقت دارد. بااین حال برخلاف اطلاعات مبهم متون تاریخی، شواهد باستان شناسی موجود حاکی از تداوم استفاده از بخش مرکزی دژشهر سمیران در عصر تیموری و صفوی است. در مجموع، تلفیق شواهد باستان شناسی و تاریخی حکایت از رونق و گسترش دژشهر سمیران در قرون نخستین و میانی دوره اسلامی، بویژه در دوره زمامداری مسافریان، سلجوقیان و ایلخانان مغول دارد. در دوره تیموری و صفوی، باوجود اهمیت دژ سمیران، شهر مذکور از رونق گذشته فاصله گرفته و سپس به تدریج در ورطه اضمحلال و فراموشی افتاده است.
سفال منقوش نوع سه گابی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
پیام باستان شناس دوره ۱۷ بهار و تابستان ۱۴۰۴ شماره ۳۲
19 - 30
حوزههای تخصصی:
سفال منقوش نوع سه گابی برای نخستین بار پس از کاوش های تپه ای به همین نام در دشت کنگاور، در دههٔ ۱۹۸۰ میلادی، وارد ادبیات باستان شناسی پیش از تاریخ ایران شد. برخلاف بسیاری از گونه های سفالی مناطق غربی ایران که پس از مطالعات اولیه، در یکی دو دههٔ اخیر مورد بازنگری و بررسی های نوین قرار گرفته اند، بیشتر اطلاعات موجود دربارهٔ سفال منقوش نوع سه گابی همچنان محدود به مطالعات اولیه این گونه، در فاصلهٔ سال های ۱۹۷۰ تا ۱۹۸۵ میلادی است. با توجه به گذشت زمان طولانی از آغاز مطالعات این نوع سفال، بسیاری از مباحث مرتبط با آن از جمله بازهٔ زمانی دقیق این سبک سفال در توالی پیش از تاریخ غرب ایران، منشأ و مراحل شکل گیری، نوع نقوش و تزیینات، دامنهٔ گسترش و... نیازمند بازنگری و توجهی دوباره اند. ازاین رو، هدف مقالهٔ حاضر پاسخ گویی به ابهامات و پرسش های یادشده و نیز ارائهٔ تصویری به روز و نو از این گونه در مطالعات پیش از تاریخ غرب ایران، با در نظر گرفتن تازه ترین تحقیقات انجام شده در این زمینه است. نتایج این پژوهش نشان می دهد که برخلاف تصور پیشین دربارهٔ بازهٔ زمانی سفال نوع سه گابی در توالی گاه نگاری پیش از تاریخ منطقه (۴۶۰۰/۴۵۰۰–۴۲۰۰ ق.م)، گونه های اولیهٔ این سفال منقوش، هم زمان با سفال های نوع دالما از دورهٔ دالما، از حدود ۵۰۰۰ ق.م آغاز شده و تا ۴۲۰۰ ق.م ادامه یافته اند. از دیگر یافته های این تحقیق، روشن شدن سیر تغییر و تحول در نوع تزیینات روی سفال هاست. در حالی که تزیینات گونه های اولیه متشکل از نقوش هندسی ساده بود، در مراحل میانی این سنت، انواع مختلفی از نقوش هندسی پدیدار می شود و در مراحل پایانی، شاهد حضور نقوش جانوری و گیاهی بر روی این سفال ها هستیم. در نهایت، مشخص شد که دامنهٔ گسترش این سنت سفالی محدود به مناطق شرق زاگرس مرکزی نبوده، بلکه نواحی گسترده تری فراتر از این منطقه نیز تحت تأثیر آن قرار گرفته اند.
تحلیل تاریخی- ژئوپولیتیکی نقش ارمنستان در کشمکش های ایران و روم(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
پیام باستان شناس دوره ۱۷ بهار و تابستان ۱۴۰۴ شماره ۳۲
67 - 82
حوزههای تخصصی:
ارمنستان که امروزه کوچکترین واحد سیاسی قفقاز به شمار می رود، در گذشته های دور با اسامی اورارتو و آرارات شناخته می شد. قرار گرفتن ارمنستان در موقعیت خاص جغرافیایی به مثابه پل ارتباطی شرق و غرب و یکی از حلقه های مواصلاتی ترانزیت کالا و وجود معبرهای قفقاز، توجه قدرت های بزرگ از جمله ایران و روم را به خود جلب کرد. با پذیرش مسیحیت در آغاز قرن چهارم میلادی دولت ارمنستان روابط مستحکمی با هم کیش خود امپراتوری روم پیدا کرد و از این پس کانون مناقشات دو قدرت شرق و غرب گردید. زمینه های دخالت رومی ها در این منطقه به بهانه حمایت از اتباع مسیحی بیشتر شد و یک رشته جنگ های فرساینده در این منطقه رقم خورد. ارمنستان به عنوان همسایه دو قدرت ایران و روم در سال ۳۰۲ میلادی مسیحیت را پذیرفت و پس از آزادی مسیحیت در روم به وسیله کنستانتین در سال ۳۱۳ میلادی، ارامنه مورد حمایت وی قرار گرفتند. ساسانیان که کیش زرتشتی داشتند، نمی توانستند نظاره گر جدا شدن ارمنستان باشند که آن را جزئی از پیکره خود به حساب می آوردند. بنابراین، سیاست زرتشتی کردن ارامنه را در پیش گرفتند که این موضوع در دوران یزدگرد دوم شدت گرفت. بررسی جایگاه کلیدی ارمنستان و تأثیرگذاری آن بر روابط ایران و بیزانس به تبع پذیرش مسیحیت هدف نگارش این مقاله است. برای نیل به این هدف تلاش شده است از شیوه پژوهش تاریخی (توصیفی تحلیلی) با تکیه بر نظر پژوهشگران استفاده شود. نتایج تحقیق نشان می دهد که همگونی دینی ارمنستان با روم سبب تحکیم روابط آنان با یکدیگر و گسست علقه های دینی از ایران شد. این جریان، دست به دست شدن ارمنستان و تقسیم آن به مناطق نفوذ ایران و روم را در پی داشت.
کشف مهر کاتولیکوس بابوی؟(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
توجه ویژه پژوهش گران به مطالعه مهرهای ساسانی و به تبع آن شناسایی بسیاری از بزرگان این دوره تاریخی، باعث ایجاد درک بهتری از جامعه ساسانی شده است. در این مقاله به بررسی یک مهر از دوره ساسانی خواهیم پرداخت که بنا بر کتیبه سریانی حک شده بر آن، متعلق به فردی به نام «بابوی» است. در دوره ساسانی تعدادی از رهبران کلیسای شرق با نام بابی و بابوی معرفی شده اند که در سلسله مراتب کلیسا جایگاه های مختلفی از کاتولیکوس تا کشیش را در مناطق مختلف شاهنشاهی ساسانی برعهده داشته اند. برای شناسایی دقیق این فرد، تاریخ گذاری اثر، بستر تاریخی نقش مایه و همچنین کتیبه آن، مورد مداقه قرار گرفته است. با توجه به نتایج این پژوهش، نزدیک ترین شخصیتی که ما می توانیم این مهر را متعلق به وی بدانیم، «بابوی» کاتولیکوس سلوکیه تیسفون است که از حدود ۴۵۷ تا ۴۸۴ میلادی رهبری جامعه مسیحیان شرق را همزمان با سلطنت هرمزد سوم و پیروز بر عهده داشته است. بر اساس تاریخ نگاری ها و قدیس نگاری های سریانی و مسیحیان عرب، بابوی به عللی چون دسیسه های برخی از بزرگان کلیسای شرق، وفاداری مورد تردید، برگزاری مراسم حساسیت برانگیز و ارسال نامه برای زِنون که ممهور به مهر شخصی وی بود، اعدام شده است.
از یافته تا دریافت؛ چالش ها و فرصت های باستان شناسی رایانشی بر اساس تجربیات فصل دوم بررسی های باستان شناسی مریوان(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
پیام باستان شناس دوره ۱۷ بهار و تابستان ۱۴۰۴ شماره ۳۲
121 - 131
حوزههای تخصصی:
نوپا بودن باستان شناسی به مثابه علم در مقایسه با علوم دیگر و چندوجهی بودن مسائل این رشته، بستری حاصل خیز برای ادغام و به کارگیری علوم دیگر فراهم آورده است که در گرایش های روزافزون باستان شناسی نمایان است. همه گرایش های باستان شناسی بر سر به کارگیری تکنیک ها و مفاهیم علم داده متفق القول هستند. دلیل این تمایل عمومی، پیشرفت ها و دست آوردهای اخیر پیش گامان این عرصه در حل مسائل باستان شناسی است که قبلاً بسیار پیچیده و گاه ناممکن می نمود. به کارگیری چنین روش هایی در مطالعات باستان شناسی مستلزم این است که پیش بینی ها و اقدامات لازم از بخش میدانی پروژه به عمل آید. تعدد مسائل باستان شناسی، یکتایی میدان عمل و واقعیت غیرقابل تکرار بودن فعالیت میدانی چالشی بزرگ برسر راه پروژه های تحقیقاتی به وجود آورده است که تهیه داده غیرقابل پردازش، ناقص یا نامتجانس، هزینه بر بازده بسیار بالا به ازای هر واحد داده، خطا و داده اشتباه تنها بخشی از مشکلات برسر راه پروژه ها است. بااینکه تمام این مشکلات در مرحله کارگاهی به وجود می آیند، بعدها و در مراحل مطالعاتی کشف می شوند. ریشه این مشکلات را می توان در تفاسیر متفاوت از مفهوم و ماهیت «داده» دانست. بدون شک حالت ایده آل این خواهد بود که باستان شناس تمام یافته های موجود را ثبت کرده و بدین ترتیب نسخه ای برابر اصل از بقایا را در فضای دیجیتال بازسازی کند؛ ولی از آنجا که از لحاظ نظری داده قابل استحصال از هر ابژه طبیعی بی نهایت است و زمان پروژه های باستان شناسی محدود است؛ احتمال ثبت و ضبط تمامی داده های مربوط به یافته های باستان شناسی ناممکن بوده و به همین دلیل تمام پروژه های باستان شناسی ناچار از نادیده گرفتن بخش بسیار زیادی از داده های مربوط به بقایایی هستند که با آن مواجه می شوند. موارد ذکرشده، از چالش هایی است که در فصل دوم از سلسله بررسی های باستان شناسی مریوان سعی شد به بهترین نحو پاسخ داده شود. در مقاله پیش رو این چالش ها به ترتیب زمانی به بحث گذاشته شده و راه حل فنی برای رفع آن چالش ارائه می شود.
بهره گیری از توموگرافی مقاومت الکتریکی در باستان شناسی: مطالعه ای با رویکرد مدل سازی عددی در نرم افزار COMSOL(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
پیام باستان شناس دوره ۱۷ بهار و تابستان ۱۴۰۴ شماره ۳۲
151 - 164
حوزههای تخصصی:
باستان شناسی به عنوان دانشی میان رشته ای، همواره به دنبال روش هایی نوین برای کاوش غیرمخرب و دقیق در لایه های زیرزمینی بوده است. یکی از روش های نوظهور و بسیار کارآمد در این حوزه، توموگرافی مقاومت الکتریکی (ERT) است که با بهره گیری از تغییرات مقاومت الکتریکی در زیرسطح، امکان شناسایی ساختارهای مدفون، قبرها، زیرساخت ها و دیگر شواهد فرهنگی را فراهم می سازد. این مقاله با تمرکز بر کاربرد باستان شناختی ERT، به تحلیل عددی این روش در محیط شبیه سازی پیشرفتهٔ نرم افزار COMSOL می پردازد. در چارچوب این پژوهش، یک مدل سه بعدی استوانه ای با قطر ۴۰ متر و ارتفاع ۲۰ متر طراحی شد که در آن ۲۵ الکترود به صورت خطی در سطح قرار گرفتند. شبیه سازی عددی انجام شده، امکان بررسی دقیق توزیع پتانسیل الکتریکی و مقاومت ویژه زیرسطح را فراهم کرده و با مقایسه نتایج با حل تحلیلی در محیط همگن، صحت عملکرد مدل ارزیابی شد. افزون بر این، تأثیر پارامترهایی همچون آرایش الکترودها، فاصله آن ها و ویژگی های فیزیکی مواد زیرسطحی بر نتایج تصویربرداری مورد تحلیل قرار گرفت. نتایج این پژوهش نشان می دهد که ترکیب روش ERT با شبیه سازی عددی، رویکردی مؤثر، غیرویرانگر و دقیق برای شناسایی ساختارهای باستانی فراهم می سازد و می تواند جایگزینی علمی و پایدار برای روش های سنتی حفاری باشد.
تحلیل تطبیقی نقش دین در همبستگی اجتماعی حکومت هخامنشی با تکیه بر نظریه اجتماعی امیل دورکیم(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
با تطبیق نظریه های افرادی مانند دورکیم در زمینه های متفاوت مثل همبستگی اجتماعی به کمک میراث ملموس و ناملموس و مشخصا در این نوشته به کمک ابزار دین، می توان فهمید که چگونه نظریه های جامعه شناختی مدرن می توانند به تحلیل و تفسیر پدیده های تاریخی و باستانی کمک کنند و بالعکس. هدف این مقاله این است تا به درک عمیق تری از تأثیر دین بر ساختار اجتماعی و از پیوندهای بین دین، قدرت و همبستگی اجتماعی در حکومت های باستانی کمک کند همچنین تطبیق و ارزیابی کاربردپذیری نظریه دورکیم در زمینه دینی و اجتماعی دوران هخامنشی را آشکار کند. در اولین نگاه چنین سؤالی مطرح می شود که دین چگونه در ایجاد و تقویت همبستگی اجتماعی در دوره حکومت هخامنشی نقش داشته است؟ این پژوهش با روش تحلیلی-توصیفی انجام شده است. نتیجه این پژوهش این است که دورکیم با توجه به شواهدی که در اطراف خود می دیده است نظریه ای ارائه داده که هرچند از جهاتی قابل نقد است ولی برای نظریه ای که ارائه کرده همواره مصادیقی در اطراف ما وجود داشته است که گاهی متوجه این مصادیق نیستیم یکی از این مصادیق نقش وجود ادیان مختلف بر ایجاد همبستگی اجتماعی در حکومت های مختلف است.
عصر مفرغِ جدیدِ زاگرس مرکزی و میان پرده ظروف خابور(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
پیام باستان شناس سال ۱۶ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۳۱
199 - 216
حوزههای تخصصی:
ناحیه زاگرس مرکزی، پس از سپری کردن یک دوره پیشرفت تدریجی، در عصر مفرغ میانه به انسجام و پیوستگی فرهنگی قابل توجهی رسید، زندگی یکجانشینی گسترش محسوسی یافت، جمعیت آن به اوج خود رسید و در مناطق مختلف این ناحیه محوطه های مرکزی مانند گودین، گیریران و باباجان توسعه یافتند. با شروع عصر مفرغ جدید، تغییرات و ناپایداری های فرهنگی محسوسی سراسر زاگرس مرکزی را در بر گرفت و انسجام و پیوستگی فرهنگی پیشین دگرگون شد. با اینحال، تاکنون دامنه تغییرات مذکور تبیین نشده است و چارچوب آن روشن نشده و ماهیت آن مورد تحقیق قرار نگرفته است. هدف اصلی این پژوهش تبیین اوضاع فرهنگی عصر مفرغ جدید زاگرس مرکزی و تشریح مهم ترین تغییرات فرهنگی است که در این دوره در این ناحیه رخ داد. در این راستا، تلاش می شود تا ماهیت تغییر و تحولات فرهنگی مذکور به بوته تحقیق گذاشته شود. در این پژوهش با بهره گیری از نتایج فعالیت های میدانی جدید و همچنین مطالعات کتابخانه ای نتایج مطالعات میدانی قدیم و به شیوه توصیفی تحلیلی، اوضاع فرهنگی زاگرس مرکزی در دوره مورد نظر، مورد مطالعه، تجزیه وتحلیل و ارزیابی قرار می گیرد. یافته های باستان شناسی حاکی از این است که در عصر مفرغ جدید بسیاری از محوطه های شناخته شده قبلی در زاگرس مرکزی، متروکه شدند، زندگی یکجانشینی دچار افت کاملاً محسوسی شد. قبرستان های پراکنده در سراسر این ناحیه گسترش یافت. بعلاوه در این زمان، شاهد رواج مجموعه سفال های جدیدی هستیم که در عین این که تفاوت های مهمی با سنت سفال منقوش پیشین دارد، دارای قرابت های سبک شناسی نزدیکی با ظروف خابور متأخر است. به نظر می رسد که تغییر و تحولات مذکور متأثر از ظهور پادشاهی میتانی است. احتمالاً هم زمان با اوج گیری حکومت میتانی و توسعه زندگی دامداری در سرزمین های استپی آن امپراطوری، قسمتی از گروه های دامدار آن سرزمین، دامنه چراگاه گردی خود را تا مناطق زاگرس مرکزی گسترش دادند. البته می توان گفت که دامنه نفوذ گروه های دامدار مذکور خیلی گسترده نبود و احتمالاً دوام نیاورد. با اینحال، نفوذ آن ها، تأثیرات گسترده ای در زاگرس مرکزی از خود برجای گذاشت.
کاربرد هوش مصنوعی در باستان شناسی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
پیام باستان شناس سال ۱۶ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۳۱
217 - 228
حوزههای تخصصی:
دانش باستان شناسی برای درک، تجزیه وتحلیل تاریخ و فرهنگ های انسانی، اهمیت فراوانی دارد. این دانش کمک می کند تا گذشته انسان در زمینه های مختلف مانند معماری، هنر، اجتماعی، اقتصادی و مذهب به درستی مطالعه شود. باستان شناسی امکان فهم بهتری از ریشه ها، اصالت فرهنگ ها و نهادهای را فراهم می نماید. تحقیقات در باستان شناسی زمینه های گوناگونی دارد مانند شناسایی سایت، کاوش سایت ها، تحلیل شکل ها و خطوط، ترمیم و تجزیه وتحلیل بقایای فیزیکی و آثار که همه آن ها فرایندی زمان بر می باشد. باستان شناسی به مطالعه گذشته می پردازد ولی جامعه باستان شناسان سعی کرده اند از فن آوری های روز مانند هوش مصنوعی در پژوهش های خود استفاده نمایند. هوش مصنوعی در سال های اخیر به دلیل دسترسی به سخت افزارهای توانمند و داده های زیاد رشد چشمگیری داشته و در زمینه های مختلف باستان شناسی مورداستفاده قرارگرفته است. این فن آوری درحال ایجاد تحول درروش کشف باستان شناسی و تجزیه وتحلیل آثار می باشد. هوش مصنوعی می تواند در شناسایی سایت ها، تحلیل محتوا، ترجمه و تفسیر متن ها، ترمیم و زمینه های دیگر به عنوان ابزار کمی به متخصصین کمک نموده و امکان پردازش داده های بزرگ که طی دهه ها تحقیق گردآوری و ذخیره شده را فراهم نماید. باوجود کاربردهای متعدد هوش مصنوعی در باستان شناسی که موجب افزایش سرعت و دقت در کارها شده است، این فناوری جایگزین محققان انسانی نمی شود، بلکه به عنوان ابزار توانایی های متخصصین را افزایش داده و آن ها را قادر می سازد پیشینه و تاریخ را عمیق تر کاوش کرده و درک بهتری به دست آورند. در این کار چالش ها و موانعی نیز وجود دارد که در این مقاله کاربردها و چالش ها موردبررسی قرار می گیرد.
تأثیر عوامل محیطی بر روند شکل گیری پل های هورامان بر مبنای پژوهش های باستان شناسی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
پیام باستان شناس سال ۱۶ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۳۱
177 - 198
حوزههای تخصصی:
منطقه هورامان که در غرب زاگرس مرکزی قرار دارد، محدوده ای کوهستانی با رودخانه های پرآبی است که تداوم جریان آنها دره ها و تنگه هایی عمیق و باریک را ایجاد نموده است. دره ها و تنگه های پرآب و حاصلخیزی که طی هزاران سال معابر تردد جوامع انسانی بوده اند. این دره های سرسبز و غنی نخستین بار توسط انسان های عصر پارینه سنگی استقراری و پس از آن طی هزاران سال سکونتگاه گروه های انسانی بوده است. طی این دوران برقراری ارتباط و تعاملات فرهنگی صورت گرفته در این دره های از طریق مسیرهای مواصلاتی موجود در امتداد آنها صورت می پذیرفت. گاهاً این مسیرهای ارتباطی به وسیله عوارض متعدد طبیعی همچون دره ها، رودخانه ها، پرتگاه ها و ... از هم مجزا می گردیدند؛ از این رو ساکنان منطقه با ایجاد پل هایی زمینه اتصال و ارتباط مسیرها را به یک دیگر فراهم می نمودند. بررسی های باستان شناسی در مجموع منجر به شناسایی ۲۳ پل (یا بقایای ۲۳ پل) در سراسر گستره هورامان شده است. این پل ها تحت تاثیر عوامل متعددی سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، جغرافیایی و ... شکل گرفته اند. در این میان نقش عوامل طبیعی به نسبت دیگر عوامل محسوس تر است. در این میان شناخت عوامل طبیعی موثر و میزان تاثیرگذاری آنها در شکل گیری پل ها مسئله اساسی نوشتار پیش رو است. از این رو، با هدف آگاهی از تاثیر و نقش عوامل جغرافیایی موثر در شکل گیری پل ها، موقعیت مکانی ۲۳ پل شناسایی شده به کمک نرم افزار ArcGis با لایه های جغرافیایی هم پوشانی و داده های حاصل مورد تجزیه و تحلیل باستان شناختی قرار گرفت. این فرآیند نهایتاً منجر به شناخت دلایل و میزان تاثیرگذاری هر یک از عوامل محیطی و جغرافیایی طبیعی هورامان در شکل گیری، توسعه، تداوم و متروک شدن پل ها شد. بر پایه مطالعات صورت گرفته ناهمواری، طبقات ارتفاعی، جهت و میزان شیب و شبکه زهکشی مهمترین عوامل جغرافیایی در شکل گیری، توسعه، تداوم و متروک شدن پل های باستانی هورامان طی ادوار مختلف بوده اند.
شناسایی عوامل مؤثر بر رضایت گردشگران میراث از مجموعه جهانی شیخ صفی الدین اردبیلی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش، مطالعه میزان رضایت گردشگران میراث و عوامل مؤثر بر آن از مجموعه جهانی شیخ صفی الدین اردبیلی بوده است. شرکت کنندگان 400 نفر از گردشگران مراجعه کننده به مجموعه جهانی شیخ صفی بودند که به روش نمونه گیری تصادفی انتخاب شدند. پرسشنامه شامل سؤالاتی در مورد انگیزه های بازدید از مجموعه، میزان رضایت از بخش های مختلف مجموعه و خدمات ارائه شده بود که بعد از نهایی شدن با نرم افزار SPSSمورد تحلیل قرار گرفت. یافته ها نشان داد که رضایت گردشگران از مجموعه جهانی بسیار پایین است و در حد نام و اندازه محوطه جهانی نیست. عدم رضایت به ویژه در میان قشر فرهیخته جامعه بازدید کننده بسیار بالا است. این تحقیق نشان می دهد که رضایت گردشگران از محوطه های میراث، برای متولیان و مسئولان میراث فرهنگی کشور تا حال، موضوعیت نداشته و امر مهمی تلقی نشده است.
پتانسیل سنجی قابلیت های ژئوسایت های توده کوهستانی شاهو با بکارگیری مدل GAM(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این پژوهش با استفاده از مدل ارزیابی فیزیکی ژئوسایت ها (GAM) که پتانسیل ایجاد برنامه ریزی پایدار و مدیریت میراث های طبیعی و تبدیل آن ها به مقاصد گردشگری را مدنظر قرار می دهد، ژئوسایت های توده کوهستانی شاهو مورد ارزیابی قرار گرفت. این مدل بر پایه مدل های ارزیابی که قبلا ارائه شده و از طریق دو گروه ارزش های اصلی و ارزش های مکمل به ارزیابی ژئوسایت ها می پردازد. در ارزیابی کلی ژئوسایت های کوهستان شاهو، ژئوسایت های غار قوری قلعه، دره سیروان و سراب روانسر به ترتیب امتیاز 5/20، 75/16 و 5/16 را کسب کردند و به عنوان برترین ژئوسایت ها برای کاربری های ژئوتوریستی تعیین شدند. بر مبنای نتایج پژوهش ژئوسایت ها از ارزش علمی- آموزشی و زیبایی شناختی تقریباً مناسبی برخوردارند، اما به لحاظ ارزش های گردشگری ژئوسایت های منطقه مورد مطالعه وضعیت مطلوبی ندارند. همچنین از دید حفاظتی، حفاظت از ژئوسایت ها به صورت بالفعل صورت نمی گیرد و دلیل سالم ماندن این سایت ها، ناشناخته بودن آن ها می باشد. در نهایت می توان گفت که علاوه بر سایر ارزش های طبیعی و فرهنگی کوهستان شاهو، این منطقه می تواند چشم انداز مناسبی برای توسعه پایدار ژئوتوریسم فراهم کند.
نگرشی نوین در ارزیابی ژئومورفوسایتها و ژئوسایتها در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ژئوتوریسم بخشی از توریسم طبیعی است که تکیه بر منابع طبیعی و زمینشناسی دارد. ژئوسایتها و ژئومورفوسایتها بهعنوان زیربنای تنوع زمینشناختی همیشه مدنظر گردشگران ژئومورفولوژی و زمینشناسی بوده است. از این رو برای پتانسیلیابی ژئوتوریسم یک منطقه و یا قابلیتسنجی توریستی ژئوپارکها، در ایران و جهان محققین همواره به دنبال ارزیابی ژئوسایتها و ژئومورفوسایتهای آن منطقه بودهاند. هدف از تحقیق حاضر، بررسی روشهای ارزیابی موجود و معرفی یک روش جامع برای مناطق ژئومورفوتوریسمی در ایران است. روششناسی تحقیق بر مبنای تطبیقی - تحلیلی است. به این صورت که تعداد زیادی از روشهای ارزیابی ژئوسایتها و ژئومورفوسایتها را تا سال 2015 ،گردآوری و کنار هم قرار داده و با مقایسه آنها، نقاط ضعف و قوت آنها استخراج و یک روش کاملتری که بتواند نواقص را برطرف کند معرفی میشود. آنچه از تحقیق حاضر برمیآید این است کهروش کومانسکو کاملترین روش برای ارزیابی ژئومورفوسایتها در حال حاضر میباشد، با ذکر این نکته که در ارزیابی نقش خدماتی ژئومورفوسایتها ضعیف عمل کرده است. روشهای پرالونگ، لویس کوبالی کوا، بریلها و فاسولاس در مرتبههای بعدی اهمیت قرار میگیرند، هرچند آنها نیز در قسمتهایی تمام پتانسیل یک ژئومورفوسایت را نشان نمیدهند. اکثر روشهای کار شده در ایران روشی جامع برای ارزیابی ژئومورفوسایتها نیست. به همین منظور روشی برای ارزیابی ژئوسایتها و ژئومورفوسایتها پیشنهاد میشود تا نواقص موجود در روشهای قبلی مرتفع گردد.
سیستان و بلوچستان ؛ طبیعتی ناشناخته، تاریخی کهن
حوزههای تخصصی: