فانتاستیک"" درادبیات قرن نوزدهم بحثی وسیع محسوب می شود. این نوع ادبی در این عصر گاه به شکل رمان و گاه به شکل داستان کوتاه ظاهر شده است. در ابتدا، همزمان با مکتب رمانتیسم، نوع ادبی فانتاستیک در قالب چارچوبهایی خاص تعریف شد. اثر اورلیای ژرار دو نروال نمونه مشخصی است که دنیای وهم و خیال را به کمک تکنیکهای متنی به نمایش می گذارد. در این مقاله، قصد داریم به مطالعه ویژگی های متنی فانتاستیک در اثر ادبی اورلیا نوشته ژرار دو نروال بپردازیم تا چگونگی رابطه متن و مکانیسم های فانتایستیک را درک کنیم. تئوریهای ژرار ژُنت درباره روایت شناسی می توانند مبنای مطالعاتی مناسبی برای این تحلیل مد نظر قرار گیرند. به منظورِ تحلیلِ عمیقترِ ساختارهای متنی، ما می توانیم در عینِ حال به تحلیلِ عمیقِ ساختارهای شخصیتها، زمان و مکان بپردازیم. ما در نظر داریم درک کنیم که مکانیسمهای متنی رمانِ اُرلیای ژرار دو نِروال چه ارتباطی با سرچشمه نوع ادبی فانتاستیک دارند.
ادبیات مدرن، نقد ادبی و فلسفه غرب، تاثیر عظیمی از نظریات آیریس مورداک، یکی از نامدارترین نویسندگان انگلیسی و فلاسفه غرب، پذیرفته اند، اما متاسفانه این نویسنده و متفکر بزرگ کمتر در ایران شناخته شده است. در بیشتر رمان های مورداک، فلسفه نقش مهمی در روند حوادث و شخصیت پردازی ایفاء می کند و مسائل مختلف فلسفی-اخلاقی، همانند دیدگاه وی درباره عشق و قدرت آن، هنر، اخلاقیات، خوبی، خدا و حقیقت، با بافت رمان در هم آمیخته اند. در واقع، یکی از محورهای اصلی هر یک از این رمان ها، وجود عشاقی است که تعاملات، احساسات و افکار آنها، قدرت اخلاقی و تهذیب کننده ی عشق را به تصویر می کشند.
از آنجاﺋیکه دیدگاه مورداک درباره ی آثار اخلاقی و نیز ویژگی های عشق حقیقی، در مقایسه با عشق مجازی، در واقع بازتابی از مطالعات وسیع وی و سالها تدریس، تفکر و تعمق در ادبیات و فلسفه ی غرب بوده است، هدف نگارنده از این پژوهش که به روش کتابخانه ای انجام شده است بررسی و شناسایی عنصر عشق و قدرت آن در دو رمان مورداک (زیر تور و شاهزاده ی سیاه) است که منجر به شناساندن جایگاه عشق در این رمان ها و بطور کلی در ادبیات مورداک، و در سطحی وسیع تر، نوع نگرش غربی نسبت به موضوع عشق در ادبیات خواهد شد.