نشانه شناسی تأثیر برجسته ای در تحلیل ابعاد پرداخته نشده متون دارد. در این نظام، رمزگان ها دارای اهمیت ویژه ای هستند. در این زمینه، آراء رولان بارت از اعتبار بیشتری برخوردار است. او رمزگان ها را به پنج نوع کنشی، هرمنوتیکی، نمادین، معنابُنی و فرهنگی تقسیم می کند. به این واسطه، امکان ارائه تحلیلی متقن از لایه های ثانویه و زیرین متن فراهم می شود. در مقاله پیش رو، با استناد به منابع کتابخانه ای و روش توصیفی- تحلیلی و با کاربست نظریه رمزگان بارت، قصه آدم(ع) در قرآن با نگاهی به آراء مفسران شیعی کاویده شده است تا به این پرسش اصلی پاسخ داده شود که اغراض ثانویه از بازگویی این روایت دینی چه بوده و روایت در بازتولید معانی مختلف چه تأثیری داشته است؟ نتایح تحقیق نشان می دهد که بازتاب رمزگان فرهنگی در آیات مرتبط، حاکی از نمود گسترده ایدئولوژی و بینامتنیت دینی برای پیشبرد روایت-ها است. رمزگان هرمنوتیکی در کشف ابعاد مبهم روایت برای فرشتگان در ابتدا و مخاطبان در سطح ثانویه مؤثر بوده است. تقابل های دوگانی در رمزگان نمادین، بر رویارویی دائمی نیکی و بدی متمرکز است. بررسی رمزگان های معنابنی در آیات نشان می دهد که قصه پرداز با استفاده از واژه ها و عبارات دینی، نظام دلالتی مطلوبش را شرح داده و با هدف تقویت بینش مخاطبان، به معرفی شخصیت های روایت پرداخته است. همچنین، رمزگان کنشی در بازنمایی تحولات معرفتی آدم(ع) و حوا تأثیر مطلوب داشته است.
بررسی جنبه های سینمایی آثار ادبی، امری است که حدود یک دهه است که به طور جدّی بدان پرداخته اند. در این تلاش، نویسندگان، از دو زاویه ی متفاوت روایی یا بلاغی به متون ادبی نگریسته اند. عناصر روایی شامل بررسی مواردی چون پیرنگ، شخصیّت پردازی و گفتگو هستند و عناصر بلاغی نیز مواردی چون، نما، میزانسن، تدوین و .. را در بر می گیرند. در پژوهش حاضر سعی شده است تا با روش توصیفی تحلیلی و رویکرد میان رشته ای، متن داستان مورد بحث، از هر دو زاویه ی مذکور، مورد کنکاش قرار گیرد. در فرایند این پژوهش، اهمیّت اصول و قواعد سینما از یک سو و تطابق آن با عناصر و ارکان ادبیات، از سوی دیگر، مورد بررسی قرار گرفته است تا بتوان از این طریق، میان لایه های پنهان و آشکار معانی متون و ظرفیّت های نمایشی آن ها، رابطه برقرار کرد. بدین منظور، پس از تعریف مختصری از اقتباس و تفاوت های بیانی و تصویری ادبیات و سینما، عناصر سینمایی تعریف شده اند و سپس، این عناصر، در متن، مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته اند.
اندیشه های اسماعیلیان درباره آفرینشبا توصیفی اسطوره ای آغاز می شود و بعدها با به کارگیری شیوه و زبان فیثاغورسیان، نوافلاطونیان، اصحاب قبالا و اخوان الصفا، به صورت آمیخته ای از اعداد رازآمیز، نظریه مُثُل و موازی سازی های متعدد بین پدیده های طبیعی و برابرهای آسمانی آنها و سپس یافتن برابرهای آن در دین که مؤید باورهای دینی آنها و حقانیت چهره های اعتقادی شان است، شکل می گیرد. در این شیوه، مفهوم حدّ یک اصطلاح کلیدی و شامل حدّهای دوگانه، پنج گانه و هفت گانه است. بیشتر از همه حدّهای پنج گانه برای توجیه و توصیف آفرینش به کار گرفته شده اند. پژوهش حاضر به بررسی آرای اسماعیلیان و دیدگاه ناصرخسرو درباره اسطوره آفرینش اختصاص دارد.