آسیای جنوبی از نظر زبانشناسی و فرهنگی یک ناحیه چند گرایانه یا بعبارت دیگر کثرت گرا است که در آنجا نه تنها زبانهای گوناگون آن ناحیه با هم همزیستی دارند و متاثر از همند بلکه حتی زبانهای بیگانه هم بر هم تاثیر متقابل دارند و در دورانهایی بسیار شکوفا تر و والاتر بوده اند.
ادبیات فارسی اولیه که به هندوستان آمد متاثر از عرفان و تصوف بود و مایه های عرفان و تصوف داشت. یکی از آثار مهم آن زمان فواید الفواد است که شامل گفتمانهای صوفی بزرگ شیخ نظام الدین اولیاست. این نوشته که پیام آور انسانیت و عشق و احسان است نه تنها مورد تحسین و ستایش سلاطین دهلی بلکه مورد ستایش ملتهای مسلمان و غیر مسلمان هم قرار گرفته است.این اثر، بطور غیر مستقیم، از طریق حکایت و تمثیل هم با جهان اسلام و هم با جهان هندوها ارتباط برقرار می کند.تحقیق حاضر بر عناصر تصوف و عرفان هندو – ایرانی تاکید دارد و با توجهی خاص به بررسی ترجمه انگلیسی فواید الفواد نظام الدین اولیا می پردازد.این پژوهش خواهد کوشید تا نگاهی داشته باشد بر داستانگویی ، استفاده از مدیم ( عامل ) شعر و غیره آنگونه که این عوامل در ترجمه های انگلیسی اینگونه متون از جمله فواید الفواد بکار گرفته شده اند. بیشترین توجه به ماهیت و کارکرد این عوامل در اینگونه آثار است. در تاکید بر شعر ، این بررسی ، می کوشد ساختارهای ادبی بکار رفته در آثار را ، با نگاهی به برخی از مشکلاتی که در ترجمه ها پیش می آیند، نیز به کاوش بنشیند. تلاش اصلی پژوهش در جهت بررسی میزان تاثیر متقابل سنن، آداب و رسوم هندی و ایرانی بر یکدیگر است که منجر به خلق قالبهای پرشوری در هند شد که نسلها را تحت تاثیر قرار داد و هنوز هم این تاثیر پابرجاست.
شاعران و نویسندگان معاصرهر یک از زاویه ای خاص و با دغدغه های بعضاً متفاوت به طبیعت و حیات وحش نگریسته و درباب آن سخن رانده اند.طبیعت بکر و دست نخورده، محیط زیست، انسان، حیوانات و گیاهان از جمله مباحثی هستند که شاعران در لابه لای اشعار خود بدان پرداخته اند. از میان شاعران معاصر که به طبیعت نگاهی ویژه و البته دلسوزانه دارند؛ محمدرضا شفیعی کدکنی، چهره ای شاخص و سرشناس در حوزه ی ادبیات و نقد ادبی است. نقد بوم گرا یا «اکوکریتیسیزم» که نظریه ای نوپا در مباحث نقد و نظریه ی ادبی است به بررسی رابطه ی دوسویه میان نویسنده یا شخصیت داستانی با طبیعت پرداخته و میزان تأثیر و تأثّر طبیعت و حیات وحش بر روح وروان شاعر را بررسی می کند. این مقاله با هدف واکاوی و تبیین نگاه شفیعی کدکنی به موضوعات طبیعت و محیط زیست از منظر نقد بوم گرا پرداخته و روشن می سازد که نه تنها بی توجهی انسان ها به طبیعت و حیات وحش؛ ذهن ، روح و روان شاعر را می آزارد و از آن گلایه مند است بلکه گاه شاعر چنان محو طبیعت می شود که خود و وجود ذاتی خود را در وجود طبیعت می داند و از زبان طبیعت به توصیف خویش می پردازد.
رباعی های مهستی گنجه ای سرشار از مضامین و بُنمایه های غنایی است، برخی از آن ها عبارتند از: شرح عشق، احوال عاشق و اوصاف معشوق(63%)؛ زبان شوخ و جسورانه به همراه طنزهای لطیف و توأم با ایهام (5/14%) که به تبیین افکار غنایی او منجر شده است؛ توصیفات طبیعت و بهره گیری از عناصر و اجزای آن (11%) که مهستی با این شیوه به پیشبرد توصیفات غنایی و بیان اوصاف معشوق پرداخته است، همچنین یکی دیگر از مهمترین مضامین غنایی شعر او، توجه به شهرآشوب و توصیف صاحبان مشاغل (5/6 %) است که بعضا به عنوان مخاطب و محبوب شاعر تصور می شوند. این ویژگی ها از مهمترین عوامل تمایز سبکی شعر مهستی است. اهمیت رباعیات او و نیاز به شناخت دقیق تر معانی غنایی شعری او از ضرورت های این پژوهش است و روش تحقیق نیز، کتابخانه ای و مبتنی بر توصیف، تحلیل است.
هدایت در بوف کور، متاثر از مکتبهای آوانگارد دورهٔ خویش، به ویژه اکسپرسیونیسم و سوررئالیسم، برای بازنمایی درونیاتش، ژانری وهمناک و روایتی درونی و ساختی شبه شاعرانه را اتنخاب کرده است. در این ژانر، حس وههمناکی، ترس، خشونت و البته جذابیت، غالبا با فضا سازی ایجاد می شود و همهٔ عناصر به نوعی در خدمت ساختن فضا قرار دارند. ساخت فضا عمدتاً با توصیف انجام می گیرد، اما استفاده از شگردهای بلاغی مانند تشبیه و استعاره نیز می تواند نقش مهمی در خلق فضای تخیلی، رنگ آمیزی متن و وحدت تاثیر آن داشته باشد؛ زیرا تشبیه علاوه بر توصیف، تصاویری با دلالتهای معنایی جدید به متن اضافه می کند. به عقیدهٔ ما در بوف کور ، هدایت آگاهانه با استفاده از تشبیه و استعاره های متعدد در توصیفات خود فضا را آنگونه که خود می خواسته اغراق آمیز، وهمناک تیره و خشن، بی قواره و گروتسکی و نزار و بیمارگونه کرده است.