در ادبیات تعلیمی نیز همانند هر نوع ادبی دیگر ارتباط و تناسب بین صوت حروف و مضمون اهمیت زیادی دارد. نحوه استفاده از واج ها در کلام یک اثر نقش بسیار مهمی در آفرینش آن و بیان مقصود گوینده ایفا می کند. واج های یک نوع ادبی زبان خاص، از لحاظ اصوات، چگونگی ایجاد معنا و نحوه قرارگرفتن در کنار هم می تواند به غنای آن نوع ادبی بیفزاید؛ بنابراین به کارگیری واج ها در انواع مختلف ادبی یکسان نیست و استفاده از برخی همخوان ها در مقابل دیگر همخوان های زبان می تواند در هر نوع ادبی نقشی به سزا داشته باشد و مخاطب خود را آن طور که باید برانگیزاند. پژوهش حاضر ضمن بیان اهمیت واج در کلام به بررسی همخوان ها، واک ها و توازن واجی در زبان ادب تعلیمی به خصوص آثار حافظ، سعدی (بوستان و گلستان) و ناصرخسرو پرداخته است و نه تنها به کمیت کاربرد همخوان ها و واک ها نظر دارد بلکه دلیل استفاده بیشتر برخی واج ها به نسبت واج های دیگر را نیز بازگو کرده است و از این طریق تلاش شده است میزان نقش و تأثیرگذاری برخی واج ها در انتقال مفاهیم اخلاقی و اندرزگونه به مخاطب تعلیمی اثبات شود.
برجستگی جنبه های هنری از ویژگی های بارز تاریخ وصاف و سایر متون مصنوع و فنی است. از میان ظرافت های هنری، ایهام جایگاهی ویژه در تاریخ وصاف دارد. در این مقاله در روشی توصیفی-تحلیلی، ایهام های موجود در جلدهای پنج گانه کتاب بررسی شده تا جایگاه ایهام، زمینه های ایهام پردازی و نقش ایهام در گره گشایی ابهام های این متن مصنوع روشن شود. پژوهش حاضر نشان می دهد که بهره گیری فراوان نویسنده از ایهام های لغوی و ایهام سازی با لغات و اصطلاحات علوم و دانش های مختلف، از تنوع زمینه های ایهام سازی و توانایی علمی گسترده او سرچشمه می گیرد و نویسنده در ایهام های کتاب، به سنت های ادبی و نوگرایی توجه ویژه ای دارد. از این رو می توان گفت تاریخ وصاف چکیده ای از ایهام های زبان فارسی و ظرفیت های ایهام سازی آن است و نقد و تحلیل ایهام های کتاب می تواند بخشی از پیچیدگی های آن را مرتفع سازد و راه را برای ورود به این متن مصنوع هموار کند.