درون مایه مرگ یکی از موضوعات مهم برای بازنمایی در ادبیات جهان است. نوشتار پسامدرنیستی با شبیه سازی مرگ و مواجهه خواننده با دنیاهای متعدد و گذار از مرزهای هستی شناسانه این مضمون را به رویه و سطح روایت سوق داده و بر نقش غیرقابل انکار آن در شکل گیری قصه های بشری تأکید ورزیده است. اندیشمند پسامدرنیست برایان مک هیل، به ارتباط محتوایی مرگ و گفتمان در ادوار مختلف به ویژه در حوزه ادبیات پسامدرنیستی اشاره کرده است. در این پژوهش با بازخوانی روایت های داستانی محمدرضا کاتب به این سؤال مقدر پاسخ می دهیم که آیا اندیشه پیوند میان مرگ و کلام در متون داستانی محمدرضا کاتب به چشم می خورد؟ و سپس در بازنمایی مضمون مرگ این ارتباط با پسامدرنیسم محفوظ مانده است؟ در این جستار تلاش شده است پیوند محتوایی مرگ با کلام و گفتار پسامرگی در پسامدرنیسم و تلازم و همبستگی محوری این مضامین در روایت های داستانی این داستان نویس معاصر نشان داده شود.
بررسی حاضر مفهوم فنا را از دیدگاه صائب تبریزی تحلیل می کند و ارتباط آن را با عناصر چهارگانه، به گونه یی که در ابیات وی درآمده است، می سنجد. (1) این بررسی شامل چهار گفتار است:
گفتار نخست، به هویت صائب می پردازد تا تأثیر زندگی شخصی، تحصیلات، همچنین محیط اجتماعی و حقایق تاریخی زمان و مکان او را در شکل پذیری بینش عارفانه اش شناسایی کند.از آنجا که مطالب مدون درباره ی صائب نسبتا اندک است، این بخش مفصل تر از آن است که می بایست.گفتار دوم، پیرامون تعبیر فنا در ابیات صائب بحث می کند.گفتار سوم، شیوه ی شاعری صائب را در پرداختن به مفهوم فنا تجزیه و تحلیل، و ارتباط عناصر چهارگانه را با مفهوم فنا در شعر صائب بررسی می کند؛چرا که این عناصر، علاوه بر تأثیرپذیری از شیوه ی شاعری وی، در ارتقای شیوه ی بیان او خطوط برجسته یی ترسیم می کند.گفتار چهارم، انگیزه ی صائب را در به کارگیری شیوه یی مطرح می سازد که وی برای ترسیم فنا برگزیده است.این بررسی با پایان سخن، خاتمه می یابد.
دیوان خاقانی به تصحیح زنده یاد علی عبدالرسولی یکی از چاپ های معتبر این دیوان است و غالباً ضبط های سنجیده آن ، راهگشای حل برخی از معضلات دیوان خاقانی است ؛ با این حال چاپ مذکور از نظر ضبط و تشخیص اوزان و بحور عروضی دارای کاستی هایی است و این مقاله تلاشی است برای اصلاح این موارد . گفتنی است که ذکر این کاستی ها در کنار رنج و دقت نظر آن استاد ادیب و نکته سنج، بس ناچیز می نماید و صرفاً نیت خیری است برای هموارتر کردن مسیر استفاده از این تصحیح ارزشمند و شاید خالی از فایدهایی نباشد؛ در این نوشتار کاستی های یاد شده را در دو بخش شامل : 1) اشتباه در تشخیص وزن و بحر 2) اشتباه در تشخیص زحافات با نگاهی انتقادی، مورد بررسی قرار داده ایم .