فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴٬۳۲۱ تا ۴٬۳۴۰ مورد از کل ۱۰٬۵۱۵ مورد.
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، بررسی ارتباط زبان شناختی میان گورانی، هَورامی و کُردی در پاسخ به چمن آرا (1390) و بامشادی و همکاران (1393، 1394، 1395، 1396) است. برای این منظور، از دیدگاه صاحب نظران در این زمینه، شواهد زبان شناختی، ادبی و مشاهدات و شم زبانی نگارنده بهره برده شده است. بررسی همه این موارد نشان می دهد که گورانی و هورامی دو دال دارای یک مدلول زبان شناختی واحد، مستقل و متمایز از کردی اند: خلاف تصور عامه، گورانی یا هورامی گونه ای کردی نیست، بلکه زبانی مستقل و مجزا متعلق به شاخ ه غربی شمالی زبان های ایرانی است که خود دارای گویش هایی است. آنچه سبب شده است گورانی/ هورامی گونه ای کردی تلقی شود، صرفاً سکونت زبان وران این دو گونه در منطقه جغرافیایی خاصی، اختلاط آن ها و تشابهات زبانی بین آن ها، به ویژه واژگانی و ساخت واژی، ناشی از تأثیر گورانی/ هورامی بر کردی است که تا نیمه دوم قرن نوزدهم زبان رسمی، ادبی و درباری به اصطلاح کردستان بوده است. شکل گیری جنبش های ملی گرای کردی در دهه های اخیر مبتنی بر مفهوم «دولت ملت» و به تبع آن «یک ملت یک زبان» نیز مزید بر علت بوده است که به همگونی زبانی بیشتر گوران ها/ هورام ها منجر و مانع خودآگاهی زبانی آن ها شده است.
پسوندهای اشتقاقی اصلی بلوچی امروز (گویش مرکزی بلوچستان ایران)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله، پسوندهای اشتقاقیِ اصلیِ بلوچیِ امروز (گویش مرکزی بلوچستانِ ایران)، که تاحدّی تحت تأثیر فارسی امروز است، بررسی شده است. داده های مقاله اغلب به صورت میدانی گردآوری شده و با روش تحلیلی توصیف شده اند. نتیجه بررسی نشان می دهد که 89 پسوند اشتقاقی در گویش مورد نظر وجود دارد، که از این تعداد، 8 پسوند پرکاربرد، 19 پسوند نسبتاً پرکاربرد، 50 پسوند کم کاربرد و 12 پسوند نسبتاً کم کاربرد است. به علاوه، در 16 پسوند از 89 پسوندِ به دست آمده، تأثیر زبان فارسی پیداست؛ و در نهایت، اینکه اشتقاق پسوندی یکی از زایاترین فرایندها در واژه سازیِ بلوچی است.
صفت های ایستا و نا ایستا در زبان فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان پژوهی سال نهم زمستان ۱۳۹۶ شماره ۲۵
59 - 78
حوزههای تخصصی:
صفت در کاربرد اسنادی محمول جمله تلقی می گردد و از این نظر ویژگی فعلی پیدا می کند. زبان شناسان نقش گرا محمول های فعلی را به ایستا و نا ایستا تقسیم می کنند. هدف این مقاله آن است که بر اساس شواهد نحوی و معنایی نشان دهد که طبقه های ایستا و نا ایستا شامل کنشی و فرایندی محدود به محمول های فعلی نیستند، بلکه صفت ها نیز می توانند ایستا یا نا ایستا باشند. صفت هایی مانند «بزرگ، بلند، چاق، قرمز» که حالت یا وضعیتی ثابت و دائمی را بیان می کنند، ایستا هستند، در حالی که صفت هایی از قبیل «محتاط، مرتب، کمرو، گستاخ» بیان کننده حالات یا ویژگی هایی هستند که تا حدی تحت کنترل و اراده موضوع ها هستند و تابع شرایط و بافت های خاص می باشند.از این رو، این صفت ها ناایستا یا پویا تلقی می شوند. در این مقاله تلاش شده است تا با تجزیه و تحلیل داده های نوشتاری و گفتاری زبان فارسی، صفت های ایستا و نا ایستا مورد بررسی قرار گیرد. همچنین، آزمون های نحوی و معنایی متعددی برای تشخیص صفت های ایستا از نا ایستا معرفی شده اند. نتایج پژوهش نشان می دهد که تقسیم بندی ایستا و پویا صرفاً محدود به طبقه فعل نمی باشد و این ویژگی ها را می توان در طبقه صفت نیز یافت. همچنین در این پژوهش مشخص شد که برخی از صفت ها قابلیت خوانش ایستا و نا ایستا را در بافت های زبانی و موقعیتی متفاوت دارا هستند.
تجزیه به آحاد واژگان و کاربست آن در ترجمه قرآن (مطالعه مورد پژوهانه سوره های نور، فرقان و شعراء)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان پژوهی سال دهم پاییز ۱۳۹۷ شماره ۲۹
83 - 115
حوزههای تخصصی:
تجزیه به آحاد واژگان، به عنوان یکی از نظریه های حوزه معنا شناسی و مطالعات معنایی، به تجزیه واحدهای زبانی و اجزای تشکیل دهنده آ ن ها می پردازد. این روش در شناساییِ تفاوت های معناییِ بینِ واژگانِ هم معنا، اهمیت بسیاری دارد و معنای نهفته در لایه های معنایی واژگان را کشف و بیان می کند. پژوهش پیش رو، کوشیده است با معرفی روش تجزیه به آحاد واژگان ، به عنوان رویکردی نو در حوزه معنا شناسی به شیوه های برابریابی واژگان، به تحلیل مؤلفه ای معنای واژگان بپردازد. این پژوهش از جنبه هدف، کاربردی است و با روش توصیفی- تحلیلی ازگونه انتقادی سامان یافته است؛ از این رو، با تکیه بر منتخبی از واژه های سوره های نور، فرقان و شعراء در ترجمه های آیتی (Ayati, n.d.)، الهی قمشه ای (Elahi Qomshehei, 2002)، رضایی اصفهانی Rezaei Isfahani, n.d.))، فولادوند (Foolad vand, 2007) و معزّی (Moezzi, 1993) به بررسی عملکرد مترجم ها در برابریابی واژه های نشان دار و شیوه انتقال مؤلفه های معنایی این گونه واژه ها می پردازد. برآیند پژوهش، نشان می دهد که توجهِ ناکافیِ مترجم ها به آحاد تشکیل دهنده معنای یک واژه، منجر به ارائه معنای اولیه و هسته ای از واژه شده است. با وجود اینکه هیچ ک از مترجم ها در ارائه برابر نهادهای دقیقِ واژه های مورد بررسی، کاملاً موفق عمل نکرده اند؛ باید اشاره نمود به ترتیب ترجمه های رضایی اصفهانی، الهی قمشه ای، آیتی، معزی و فولادوند دربردارنده بیشترین تا کمترین توجه به آحاد معنایی واژگان قرآنی بوده اند.
فراگیری حرف تعریف (the) و ضمیر اشاره (that) در زبان انگلیسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش به بررسی اینکه چگونه فراگیران فارسی زبان توصیف های معرفه (the book)، و اشاره (that book) را درک و تولید می کنند، می پردازد. پیرو نظریات هاکینز (1991)، رابرتز (2002)، و والتر (2006)، فرض بر این است که توصیف های معرفه و اشاره در ویژگی ""منحصر به فرد بودن"" اشتراک معنایی دارند. زبان فارسی دارای صفات اشاره است و تا حدودی روی برجستگی تنظیم شده است، در حالیکه زبان انگلیسی در کنار داشتن صفات اشاره، یک حرف تعریف نیز دارد و بر ویژگی معرفگی تنظیم شده است. فراگیران فارسی زبان به واسطه نبود حرف تعریفی معادل آنچه در انگلیسی برای توصیف های معرفه متمایز شده است، از صفات اشاره به عنوان یک مکانیسم جبرانی برای کدگذاری معرفگی در توصیف های معرفه بهره می گیرند. در این پژوهش از دو آزمون تولیدی انتخاب گزینه و آزمون درک بر پایه ی تصویر برای سنجش توانایی فراگیران در باز شناختن توصیف های معرفه و اشاره استفاده شده است. نتایج نشان داد که فراگیران قادر به باز شناختن توصیف های معرفه از اشاره بودند. آنها همچنین قادر به اکتساب این توصیف ها بودند، اما فراگیران در اکتساب توصیف های اشاره به متکلمان بومی زبان انگلیسی نزدیک تر بودند. بی ثباتی در انتخاب حرف تعریف و صفت اشاره در یک بافت خاص (مثلاً بافتی که در آن تنها استفاده از حرف تعریف لازم است)، گویای این حقیقت است که فراگیران آن (صفت اشاره در زبان فارسی) را معادل هر دوی the و that تلقی می کنند. این موضوع نشان می دهد که انتقال از زبان اول تعیین کننده ی انتخاب های فراگیران است.
Etymology, Contextual Pragmatic Clues, and Lexical Knowledge in L2 Idioms Learning(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
To investigate the effects of etymological elaboration, contextual pragmatic clues, and lexical knowledge on L2 idioms comprehension and production, 60 male intermediate level EFL students in three groups were selected. Each group was randomly assigned to one treatment condition. Group one participants were presented with the etymological explanation of idioms. In group two, the same idioms were presented in short, familiar contexts, and in the third group, the participants focused on the exact meaning of the constituent parts of each idiom. At the end of the experimental period, comprehension and production posttests of idioms were administered. Two one–way ANOVA procedures were used to analyze data. Results showed that the participants of the etymological elaboration group performed significantly better than the participants of the lexical knowledge group on idiom production. The differences between the means in all other comparisons were not statistically significant. These findings may have implications for teachers, learners, and syllabus designers.
مبحث لغوی
نقد و بررسی کتاب: زبان گیلکی راستارگویوا و دیگران، انتشارات دانشگاه اوپسالا، 2012
حوزههای تخصصی:
بعید آیندگی و چند زمان نادر در گویش خانیکی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مردم روستای تاریخی و ییلاقی خانیک از حوالی کاخک گناباد در سخن گفتن خود دقت های زبانی خاصی دارند. گویش این روستا به علل طبیعی و جغرافیایی، از جمله محصور بودن و عدم مهاجرپذیری، تا حدّ زیادی دست نخورده باقی مانده است. از ویژگی های منحصر به فرد گویش مردم روستای خانیک رواج زمانی خاص است که در زبان فارسی معیار از آغاز فارسی دری تا حال وجود نداشته است. در این زمان قصد انجام کاری از گذشته وجود داشته، امّا تا حال عمل آغاز نشده است و در آینده محقق خواهد شد یا به وقوع نخواهد پیوست. این زمان ""بعید آیندگی"" یا ""گذشته درآینده"" نام دارد و با زمان ""گذشتة آیندگی"" که در برخی دستورها آمده است، تفاوت دارد. نیز برخی زمان ها که در فارسی معیار بی سابقه است، در این گویش رواج دارد و همچنین زمان هایی که در گذشته و در متون کهن برخی ساخت های آن وجود داشته، امّا در خانیکی تمام ساخت ها رایج است، بررسی شده است. داده های این تحقیق از طریق مصاحبه با گویشوران کهن سال و بی سواد خانیک ضبط شده و پس از نوشتن چند مقاله در مورد فعل ها و شناسه ها در گویش خانیک و مقایسه با متون تاریخی و دستوری، ارائه می گردد.
Effects of Different Response Types on Iranian EFL Test Takers’ Performance(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Test method facet is one of the factors which can have an influence on the test takers’ performance. The purpose of the current study was to investigate the effects of two different response types, multiple-choice cloze and multiple-choice test, on the pre-intermediate and intermediate test takers’ reading comprehension performance. To this end, 40 pre-intermediate and intermediate learners participated in the study. To counterbalance the practice effect, the participants of the study at both pre-intermediate and intermediate levels were randomly assigned into two groups. For each level, there were two types of tests and two test administrations. Within each level, the two groups took these two tests in a different order. For all participants of the study there were two scores based on multiple- choice cloze and multiple-choice tests. Two Paired sample t tests were separately run to compare the pre-intermediate and intermediate test takers’ performance on multiple-choice cloze and multiple-choice tests. Two independent samples t tests were run to compare the pre-intermediate and intermediate test takers on these two tests. There was no significant difference between the pre-intermediate test takers’ performance on these two types of tests. There was a significant difference between intermediate test takers’ performance on the tests. There was no significant difference between the pre-intermediate and intermediate test takers’ performance on the multiple-choice cloze tests. The intermediate test takers outperformed the pre-intermediate test takers only on the multiple-choice tests. Based on these results it can be concluded that test methods can have an influence on the test takers’ performance, especially at higher proficiency levels and learners may need to have reached a certain level of proficiency to be able to understand the text.
درس نامه آموزش حروف اضافه با رویکرد معنی شناسی شناختی برای آموزش به غیر فارسی زبانان (مطالعه موردی: حرف اضافه «از»)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این پژوهش سعی شده تا با تکیه بر دستاوردهای رویکردمعنی شناسی شناختی که طرح واره های تصویری از مهم ترین آن ها است،رهیافت جدیدی جهت یادگیری معنادار و ماندگارترحرف اضافه «از» در زبان فارسی ارائه شود.لذا ابتدا بر اساس معیارهای تایلر و ایوانز (۲۰۰۳) معانی مکانی و متفاوت این حرف اضافه بر مبنای فرهنگ سخن انوری (1381) انتخاب شد؛سپس جمله ها و عبارت های حاوی این حرف اضافه در کتاب های درسی مرکز آموزشی جامعة المصطفی مشهدمورد بررسی قرار گرفت.در نهایت، بر مبنای ملاک های تعیین معنای پیش نمونه ای تایلر و ایوانز (2003)، تئوری حوزه های لانگاکر(1987) و طرح واره های تصویری لیکاف و جانسون (1987)،شیوه پیشنهادی جهت آموزش حرف اضافه «از» برای غیر فارسی زبانان طراحی شده است. روش مورد نظر،مدل ترکیبی متن و تصویر(با کمک پاور پوینت و پوستر) برای آموزش ساختار معنایی این حرف اضافه با توجه به معنای مرکزی ومعانی دیگر آن است.نتایج این تحقیق می تواند در امر آموزش و یادگیری ماندگار این حرف اضافه و توجه بیشتر به اهمیت طرح واره های تصویری در مبحث تهیه و تدوین مواد آموزشی،راهکارهای مؤثری را پیشنهاد دهد.
HOW TO TEACH VOCABULARY: READING TO LEARN LEARNING TO READ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تحلیل واژانه بر مبنای الگوی ارتباطی یاکوبسن
منبع:
رخسار زبان سال دوم بهار ۱۳۹۷ شماره ۴
۴۱ – ۱۸
حوزههای تخصصی:
الگوی ارتباطی یاکوبسن، (1896-1982) زبان شناس روسی و نظریه پرداز ادبی، به تحلیل عناصر ارتباطی یعنی زبان، پیام(شعر)، فرستنده(شاعر)، گیرنده (مخاطب و خواننده) می پردازد. برقراری ارتباط بین اثر ادبی و مخاطب همواره دغدغه ی شاعران و نویسندگان بی شماری بوده است. تا آن جا که در مثلث «شاعر، اثر ادبی، مخاطب» آن ها که بر اثر ادبی، توجه و تمرکز بیشتری ورزیده اند از استقبال کمتری برخوردار بوده اند و بالعکس. در این مقاله سعی شده است به تحلیل عناصر ارتباطی ژانر واژانه بر مبنای الگوی ارتباطی یاکوبسن پرداخته و به این پرسش پاسخ داده شود که در مجموع چگونه می توان ژانر واژانه را با الگوی یاکوبسن تطبیق داد و تحلیل کرد؟ به این منظور واژانه هایی از افراد مختلف انتخاب و به ارزیابی عناصر ارتباطی پرداخته شده است. طبق نتایج و ره یافت های این پژوهش در این نوع نوشتار، گاهی شاعر بر پیام توجه بیشتری دارد و گاهی بر مخاطب اثر؛ اما چیزی که مشهود است توجه به پیام (شعر) بیشتر از عناصر دیگر است چون درک معنا را برای مخاطب به تأخیر می افکند و او را برای دریافت معنا به تکاپو وا می دارد.
تاثیر دست نخوردگی جمله اول و آخر در نتایج آزمون cloze(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زبان کنونی آذربایجان
حوزههای تخصصی:
ساختار تکیه و آهنگ زبان شمس تبریزی در مقالات(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تکیه واژه برجستگی ای است که به یکی از هجاهای واژه داده می شود. تکیه، در زبان فارسی، با برخورداری از ابزار لازم (شدت، زیر و بمی) و جای گاه دستوری خاص، در جهت تبیین و تفهیم مطالب نقش دارد و در کنار آهنگ حاصل از برجستگی نمود خاص می یابد. آهنگ از تکیه جدا نیست. هر جا که تکیه هست ارتفاع صوت بیش تر می شود و در هیچ موردی یکی را جدای از آن دیگری نمی توان یافت. مقالات شمس تبریزی به عنوان مجموعه ای ارزنده از گفتارها و خطابه های شمس تبریزی دربردارنده مطالب گرانبهایی است که درک و تفهیم آن تا حدی با دشواری همراه است. نگارندگان به بررسی تکیه و آهنگ به عنوان ویژگی دستوری خاص گفتار و خطابه، که در سخنان شمس نمود بارزی دارد، پرداخته و نشان داده اند که توجه به این عامل سهولت درک و تفهیم مطالب این مجموعه باارزش را در پی دارد و نیز این امر نشان از آن دارد که شمس در مقالات، که مجموعه ای از سخنان خطابی و تعلیمی است، از تکیه و آهنگ به عنوان عوامل آوایی سخن، به منظور تأثیر بر مخاطب، به نحو احسن بهره برده است.
سبک شناسی روایت (سبک روایت حکایت های حلاج، بر اساس نظریه سیمپسون)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر آن است که انواع مؤلفه های سبک شناسی روایت را در چند حکایت بررسی کند. این پژوهش بر روی سه حکایت منظوم عرفانی از عطار با محوریت شخصیت حلاج انجام شده است. پرسش های بنیادین پژوهش این است: الف) مؤلفه های سبکی روایی مبتنی بر کدام سازو کارهای سبک شناسی روایت تبیین می شود؟ و ب) این مؤلفه ها چگونه در گفتمان روایی نمود پیدا می کند؟ این پژوهش به روش گردآوری اطلاعات کتابخانه ای و به شیوه تحلیلی است و از متدلوژی سیمپسون در کتاب سبک شناسی بهره گرفته است. نتایج پژوهش نشان داد که با تحلیل فرایندها، میزان مشارکت شخصیت های داستان مشخص می شود. درخصوص زاوی ه دید زمانی نیز چون هر سه حکایت حول محور شخصیت حلاج است، به زمان خاصی اشاره نمی شود. درنگ توصیفی مثال دیگری از این زاویه دید است و تداوم متن در حکایات طولانی تر از تداوم داستان است. البته، در حکایت دوم روایت خلاصه و فشرده بیان می شود. طبیعتاً از منظر زاویه دید مکانی و روانی اشاره به مکان چندان موضوعیت ندارد؛ چون تبیین جایگاه و مقام حلاج مدنظر نویسنده است. وجهیت در حکایات حلاج چند ویژگی دارد: اول، چون راوی با گفتار مستقیم احساسات و حالات حلاج و شخصیت عاشق را روایت می کند، وجهیت مثبت است. این موضوع را می توان با الگوی فالر آسپنسکی تبیین کرد. درخصوص گویش فردی، واژگان به کار رفته عکس العمل عاشق بعد از رویارویی با خاکستر معشوق (حلاج) و یافتن نشانی از او را بیان می کند که بسیار با بافت عارفانه داستان هم خوانی دارد. هر سه حکایت حلاج در قالب «ساختار متنی» لباو قابل بررسی است. درخصوص بینامتنیت نیز دو حکایت «حلاج بر سر دار» و «حلاج با سر بریده در خواب» در متون دیگر نقل شده اند.
THREE TYPES OF COMMENTS ON CONTENT: TEACHER VS. PEER FEEDBACK (تاثیر فراهم ساختن سه نوع بازخورد با اهداف ارتباطی مختلف توسط معلم زبان انگلیسی و همکلاسی ها بر محتوای نگارش زبان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تحقیق حاضر به بررسی تاثیر سه نوع بازخورد امری، پرسشی و خبری بر اصلاح محتوای نگارش زبان آموزان پرداخته است. این بازخوردها با اهداف گوناگون ارتباطی- دادن اطلاعات و خواستار شدن آن - توسط یک معلم زبان انگلیسی و نیز دیگر زبان آموزان فراهم گردید. شصت و چهار زبان آموز بین سنین 16 تا 26 سال که در سطح بالاتر از متوسط در موسسه آموزش زبان ایران تحصیل می کردند، در این مطالعه شرکت کردند. شرکت کنندگان به دو گروه متشکل از چهار کلاس تقسیم شدند؛ زبان آموزان دو کلاس از معلم و دو کلاس دیگر از همکلاسی ها بازخورد دریافت می کردند. صد و بیست و هشت نمونه از متون نوشته شده توسط شرکت کنندگان در هر گروه جمع آوری شد؛ در پیش نویس های جمع آوری شده تعداد ششصد و هفتاد و دو نمونه از اصلاحات اعمال شده بر اساس بازخوردهای معلم و دیگر زبان آموزان بر اساس چارچوب طراحی شده توسط فریس (1997) مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد که بازخوردهای معلم که به شکل پرسشی و خبری و با هدف خواستار شدن فراهم شدند و نیز بازخوردهای دیگر زبان آموزان که به شکل خبری و با نقش های ارتباطی مختلف داده شدند، بهترین تاثیر را در بهبود محتوای نگارش دانش آموزان داشته است. از سوی دیگر، بررسی داده ها نشان داد که بازخوردهای داده شده توسط معلم با هدف دادن اطلاعات کمترین تاثیر را براصلاح نگارش دانش آموزان داشته است. همچنین، در مواردی که معلم و زبان آموزان بازخوردهای خود را به صورت پرسشی و با هدف دادن اطلاعات فراهم ساختند، این بازخوردها تاثیر منفی بر نگارش دانش آموزان داشته است.