فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۰۱ تا ۲۲۰ مورد از کل ۶۳۴ مورد.
نظریه ی تصویری زبان ؛ با تاکید بر لوازم معرفت شناختی آن
حوزههای تخصصی:
ویتگنشتاین، در طول فعالیت فلسفی خود، دو نظریه ی کاملاً متفاوت درباره ی زبان و ماهیت و ساختار آن ابراز داشت. یکی از نقاط اصلی اختلاف در فلسفه ی او، همان اختلافی است که در دو نوشته ی مهم او رساله ی منطقی ـ فلسفی، مشهور به تراکتاتوس و پژوهش های فلسفی، در مورد تحلیل زبان، به چشم می خورد که می توان آن را تقابل میان «نظریه ی تصویری زبان» و «نظریه ی کاربردی زبان» دانست.
ویتگنشتاین، در دوره ی اول فلسفی خود، با پذیرش اتمیسم منطقی و رویکرد زبان صوری (متاثر از نظریات راسل) و تقسیم گزاره ها به تحلیلی و ترکیبی (متاثر از هیوم) و بی معنا تلقی کردن قضایای تحلیلی و نیز پذیرش گزاره های بسیط و گزاره های مرکب در عالَم زبان و واقعیات بسیط و واقعیات مرکب در عالَم خارج، نظریه ی تصویری زبان را در تراکتاتوس، بیان کرد. مساله ی اصلی ویتگنشتاین در تراکتاتوس، ماهیت زبان، ماهیت اندیشه و واقعیت است. اندیشه ی اصلی ویتگنشتاین در تراکتاتوس، این است که زبان، تصویری منطقی از جهان ارائه می کند. زبان، یک ماهیت مشترک دارد و وظیفه ی آن، تنها تصویر واقع است و نمی تواند به فراسویِ واقعیت برسد. متافیزیک، مساله ی حیات، اخلاق، زیبایی شناسی و دین، همگی فراتر از زبان هستند؛ این امور، رازورزانه هستند و برای گام نهادن در این امور، باید با آن ها ارتباط وجودی برقرار کرد.
عقل سلیم
حوزههای تخصصی:
مبناگرایی در بوته نقد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مبناگرایی یکی از نظریه های مطرح درباب ساختار معرفت و توجیه است. این نظریه همانند سایر نظریه های موجود در این زمینه، با انتقادات فراوانی روبرو شده است. برخی از این انتقادات به طور کلی ساختار مبناگرایانه ی توجیه را مورد تردید قرار می دهند و سعی در رد باورهای پایه یا اثبات ساختاری متقارن در باورهای موجه دارند. برخی دیگر از آنها، تنها چند تقریر از این نظریه را به نقد می کشند و اموری مانند توجیه غیرباوریِ باورهای پایه، خطاناپذیری آنها یا استنتاج باورهای پایه از باورهای پدیداری را انکار میکنند. به منظور تقریر این انتقادات و پاسخگویی بدانها، تحقیق حاضر در سه بخش اصلی تدوین گشته است. بخش نخست به بررسی انتقادات وارد بر وجود باورهایی که به صورت غیراستنتاجی موجه هستند، می پردازد. در بخش دوم سعی شده تا انتقادات مطرح در زمینه توجیه غیرباوریِ باورهای پایه تقریر گردد و بخش سوم به صورت خاص به انتقادات وارد بر مبناگرایی سنتی می پردازد. به نظر می رسد با وجود انتقادات فراوان، این نظریه همچنان معقول ترین نظریه درباب ساختار توجیه است.
فلسفه اخلاق و معرفتشناسى
حوزههای تخصصی:
چکیده
تحقیق درباره رابطه علوم با یکدیگر، به دلیل کارآمد بودن نتایج آن، امرى ارزشمند و بلکه ضرورى است. این ضرورت در فلسفه اخلاق و معرفتشناسى، به دلیل قدر و منزلت ویژهاى که دارند، بیش از بقیه علوم احساس مىشود.
در مقاله حاضر، سعى بر آن است تا با بررسى برخى از جنبههاى اختلاف و شباهت بین فلسفه اخلاق و معرفتشناسى، این آرزو را جامه عمل بپوشانیم که کاش روزى بشر بتواند با رفع گسستگىهاى علمى، آنچنان پیوستگىاى بین معارف و اندیشههاى خویش ایجاد کند که راه هرگونه تفرقه و تکثّر را بر خود ببندد.
آیا افلاطون مرتبه عالم محسوس را پایین آورده است(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
افلاطون را معمولاً سرسلسله کسانی می شمارند که عالم محسوس و اشیای طبیعی را در برابر عالمی معقول و موجوداتی ماورای طبیعی قربانی کرده اند. این سخن تا اندازه ای درست است. در آثار افلاطون به شواهد فراوانی برمی خوریم که از پایین تر بودن مرتبه عالم محسوس نسبت به مرتبه عالم معقول، و پایین تر بودن مرتبه ادراک حسی نسبت به مرتبه معرفت عقلی، حکایت می کند. اما اولاً، کسانی جلوتر از او بوده اند که حس و محسوسات را بی اعتبار خوانده اند؛ ثانیاً، شکاکیت نظری و آشفتگی عملی ناشی از حس گرایی باعث شده است که افلاطون در عالمی معقول به دنبال یقین نظری و ثبات عملی بگردد؛ و ثالثاً، عالم محسوس در نظر او بهره مند از واقعیت است و همین بهره مندی باعث می شود که نتوانیم آن را توهم محض بشماریم. وجود عالم محسوس و ادارک حسی آن مقدمه ای ضروری برای رسیدن به معرفت عالم معقول است. از منظر هستی شناختی نیز فرض عالم معقول چیزی از واقعیت عالم محسوس نمی کاهد.
اندیشه: فلسفه احساسات
حوزههای تخصصی:
معرفت شناسی فضیلت محور و مسئله توجیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پیشنهاد رویکردهایی که برای تبیین نظریه معرفت به مؤلفه دیگری غیر از توجیه متوسل شده و یا توجیه را از این ساختار حذف کرده اند، مهمترین بخش بدنه معرفت شناسی معاصر را تشکیل می دهد. معرفت شناسی فضیلت محور با تقریر ارنست سوسا از جمله این رویکردها است. در این رویکرد ابداع معنای جدیدی از مؤلفه سوم ساختار معرفت و جایگزینی آن به جای توجیه در سه مرحله صورت گرفته است. این مراحل عبارتند از نقد و حذف توجیه در معنای درون گرایانه آن، رفع اشکالات برون گرایان نسبت به توجیه و ابداع معنای شایستگی باور به جای توجیه.
حکمت، فلسفه، گفتگو
نقدهای نیچه به علم جدید(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه علم
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی عصر جدید کانت تا ابتدای دوره معاصر خردگریزی پس از ایده آلیسم (نیمه دوم قرن 19)
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی متافیزیک
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی معرفت شناسی
زمانی که سوت قطارها، زنگ تلفن ها و روشنایی لامپ ها مجالی برای مردم قرن نوزدهم برای شک درباره علم جدید و فواید فناورانه آن باقی نگذاشته بود، نیچه آن را به چالش کشید. او با نقد این تصور که جهان طبیعت به گونه ای تنظیم شده است که با «قواعد» یا «قوانین» علمی ما مطابقت داشته باشد، اصلی ترین بنیان علم جدید را زیر سؤال برد. او همچنین با نقد اصل علیّت که برای فهم علمی جهان بسیار ضروری است، نقد خود را عمق بخشید. البته تفاوت های مهم و ظریفی میان نقد وی از مفاهیم «قانون» و «علیت» در آثار دوره اولیه و میانی نیچه و آثار دوره نهایی اش وجود دارد. نیچه در لایه های ژرف تری از نقد خود تلاش می کند با کشف پیوندی عمیق میان علم و مابعدالطبیعه، افسانه از کار درآمدنِ «جهان حقیقی» را بی بنیان شدن کل بنای علم جدید جلوه دهد. از این رو، نیچه علم را نیهلیستی می داند و با مقایسه علم و الهیات، علم را والاترین صورتِ آرمان زهد و بهترین هم دست آن معرفی می کند. البته باید توجه داشت که هدف نیچه نهایتاً نه کنارگذاشتنِ علم و خواستِ حقیقت به عنوان رانه اصلی آن، بلکه تجدید بنای آن بر ستونِ ارزش های نویی است که به زندگی آری گویند.
معرفت شناسی کلاسیک و معرفت شناسی جهان سومی
حوزههای تخصصی:
معرفت شناسی کلاسیک ، بی گمان هویتی باور محور دارد و به طور عمده ، به موضوع ذهن و قوای ذهنی شناسنده ، نسبت باورهای او با عالم خارج ، میزان واقع نمایی آن ها ، قلمرو و درجات معرفت ، چگونگی دستیابی به توجیه معرفتی و یقین ، و ستیز با شکاکیت می پردازد . همین ویژگی ، سبب شده است تا گروهی ، آن را معرفت شناسی فردگرایانه و درون گرایانه بدانند و برنامه ی پژوهشی آن را در رسیدن به معرفت عینی و غیر شخصی ، ناکام بپندارند . کارل ریموند پوپر ، یکی از همین کسانی است که معرفت شناسی های مبتنی بر توجیه باورها و حالت ذهنی را غیر عینی و به اصطلاح خویش جهان دومی می داند که هیچ سخن در خور توجهی برای حل مساله ی مهم چگونگی رشد و تحول معرفت عینی و علمی ندارد ...
بررسی پنج روایت از «نسبیگراییِ شناختی»(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن ۱۳۸۱ شماره ۹
حوزههای تخصصی:
با اینکه مدتها نسبیگرایی کاملاً مردود بود اما گروهی از فیلسوفان معاصر علاقة وافری به ادعاهای نسبیگرایانه نشان میدهند. این درحالی است که شماری دیگر، نسبیگرایی را تهدیدی بسیار جدی برای تعقل انسان تلقی میکنند. در این موارد، یکی از وظایف مهم فلسفی، تنقیح و تبیینِ محلِ بحث است بدین منظور در این مقاله به گسترهای از روایتهای موجود در نسبیگرایی و تمایز آنها اشاره میشود. علاوه بر این، نویسنده با ارایة تحلیلهایی نشان میدهد هر یک از روایتها با مشکلاتی جدی روبهرو است.
مترجم بر خود لازم میداند از لطف و عنایت نویسنده محترم پروفسور هاوارد سَنکی (Howard Sankey) استاد فلسفة دانشگاه ملبورن استرالیا به جهت ارسال این مقاله کمال سپاسگزاری را ابراز نماید.
مقایسة شک در اندیشة دکارت و بوریدان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی عصر جدید دکارت تا کانت عقل باوری ( قرون 16 و 17)
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی قرون وسطی قرون وسطی متاخر (قرون 14 و 15)
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق گروه های ویژه فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی معرفت شناسی
ژان بوریدان و رنه دکارت، هریک به نحوی با موضوع شک گرایی مواجه شده اند. دکارت، با شک روشی خود، در برابر شکاکیت امثال مونتی، یقین مطلق و گذر از شکاکیت را می جوید؛ وی در هر آن چه قابلیت شک در آن وجود دارد شک می کند تا نهایتاً به معرفتی دست یابد که هیچ گونه شکی در آن راه نداشته باشد. در سوی دیگر، بوریدان در رویارویی با شک گرایی قرن چهاردهم میلادی، کوشش می کند تا جهت حفظ اعتبار علوم و معرفت مورد نیاز در قلمروهای گوناگون زیست بشری پاسخی در برابر نتایج شک گرایی افراطی ارائه دهد. در حالی که هر دو متفکر مسئلة شک را با توجه به شکاکیت حاکم بر زمانة خود مطرح می کنند، و هر دو، با جدی گرفتن فرضیة شک گرایانة مبتنی بر قدرت مطلق خداوند، شک را تا بالاترین مرتبة آن مورد ملاحظه قرار می دهند، در مواجهه با شک گرایی دو رویکرد متفاوت اتخاذ می کنند. مقایسة نحوة مواجهة دکارت و بوریدان با شک گرایی، هدفی است که در این مقاله دنبال می شود
بررسی و نقد دیدگاه تناقض باوری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تناقض باوری دیدگاهی است که ادعا می کند برخی تناقض ها صادق (یا موجه) هستند. تناقض باور سعی می کند تناقض های مورد نظر خود را از استدلال های صحیحی بیرون بکشد. منتقدان در تلاش اند که اولاً ناصحیح بودن استدلال ها ی تناقض باوری را نشان دهند، ثانیاً سعی می کنند یک سری استدلال های کلی عیله تناقض باوری مطرح نمایند. در این مقاله، به بررسی و نقد تناقض باوری، به خصوص آرای گراهام پریست، پرداخته شده است
ادراک بسیط و ادراک مرکب در نظر ملاصدرا و در فلسفه لایب نیتس
حوزههای تخصصی:
قوانین طبیعت، علیت و استقراء در تراکتاتوس
حوزههای تخصصی:
بحث درباره قوانین طبیعت و وضعیت دو اصل استقراء و علیت، از مباحث طرح شده در رساله منطقى- فلسفى ویتگنشتاین (تراکتاتوس) است. در این نوشته، سعى بر آن است تا ابتدا با ارائه گزارشى عمومى از آرای ویتگنشتاین در رساله، تلقى او از قوانین اصیل طبیعت و رابطه آنها با منطق مورد بررسى قرار گیرد. در اینجا مى توان میان قوانین «عمومى» و قوانین «محدود» تفاوت قائل شد و رابطه هر کدام را مستقلاً با منطق بررسى کرد. پس از این، به بررسى وضعیت دو اصل استقراء و علیت، از منظر رساله، پرداخته و نشان داده می شود که چرا هیچ کدام از این دو اصل، از نظر نویسنده رساله، در میان قوانین اصیل طبیعت جای ندارند.
در گام بعد، مقایسه اى میان آرای ویتگنشتاین و پوانکاره، به عنوان یک قراردادگرا، در باب قوانین طبیعت صورت گرفته؛ و چند تفاوت مهم میان رویکرد این دو بررسی شده است. در این بخش، اشاره شده که چرا گزارش ویتگنشتاین از قوانین طبیعت، نمی تواند از سوی دانشمند یا فیلسوف علمی که برای تجربه، شانی خاص در فرآیند کار علمی قائل است، جدی تلقی شود.
مبناگروی سنتی از منظری دیگر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نامه مفید ۱۳۸۱ شماره ۳۴
حوزههای تخصصی:
مبناگروى سنّتى، یکى از نظریّههاى ارائه شده در باب توجیه معرفت شناختى مىباشد. این نظریّه که نخستین بار از سوى ارسطو ارائه شده و طرفداران فراوانى را در طول تاریخ فلسفه، خصوصا در میان اندیشمندان مسلمان به خود جذب کرده است، در صدد است که به مسأله شکّاکیّت در ناحیه توجیه پاسخ گوید. این نظریّه با پذیرش باورهایى که آن را موجّه بِنَفسِه تلقّى مىکند و اصل قرار دادن روش قیاسى، ساختار باورهاى انسان را متشکّل از باورهاى موجّه بنفسه و موجّه بغیره مىکند. امّا اینکه نظریّه فوق تا چه اندازه مىتواند بر مشکل شکّاکیّت در ناحیه توجیه فائق آید بحثى است که بعد از توصیف و تبیین نظریّه به آن پرداخته خواهد شد.