امیر نصری

امیر نصری

مدرک تحصیلی: دانشیار فلسفه هنر دانشگاه علامه طباطبائی، تهران

مطالب

فیلتر های جستجو: فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱ تا ۲۰ مورد از کل ۴۱ مورد.
۴.

درخت انجیر معابد

۷.

مرگ سوژه در هنر جدید رسانه ای

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: هنر جدید رسانه ای سوژه هنرمند خودآئینی دگر آئینی بازتولید دیجیتالی فرهنگ والا فرهنگ نازل

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۷۰۴ تعداد دانلود : ۸۷۲
هنر جدید رسانه ای یکی از تحولات هنری است که از دل هنرهای معاصر برآمده است. پیدایی هنرهای معاصر با جدایی از مؤلفه ها و مقاصد هنر مدرن ممکن شد و از میان آن ها تأکید بر سوژة هنرمند مهم ترین مؤلفة هنر مدرن بود که هنرهای معاصر به دنبال جرح و تعدیل آن بودند. سوژه محوری هنر مدرن، در نهایت به انتزاع و خود آئینی هنر انجامید، اما جریان هنرهای معاصر، که واکنشی نقادانه به هنر مدرنیستی بود، مجال دگر آئین شدن هنر را فراهم ساخت. از نتایج این دگر آئینی می توان به وابستگی هنرها به رسانه های فراگیر اشاره کرد، به نحوی که رسانه ها بیش از هر مؤلفة دیگری در هنر تأثیر نهادند و سبب شدند که سوژه هنرمند در هنرهای معاصر تضعیف و سپس در هنر جدید رسانه ای حذف شود.
۹.

ابعاد وجودی، معرفتی و زبانی الاهیات سلبی دیونوسیوس مجعول(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: الاهیات سلبی دیونوسیوس مجعول الاهیات ایجابی بعد وجودی بعد معرفتی بعد زبانی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۵۶۹ تعداد دانلود : ۷۴۰
الاهیات سلبی پاسخی به پرسش از چگونگی سخن گفتن از ذات خداوند و امکان شناخت وی است که به صورت سلب زبانی نمود می یابد و از سه بُعد وجودی، معرفتی و زبانی قابل بررسی است. دیونوسیوس مجعول فیلسوف و عارف مسیحی اوایل قرون وسطی است که الاهیات سلبی وی تأثیر بسیاری بر عارفان پس از خود داشته است. شیوة الاهیاتی وی متشکل از چهار مرحله است: 1. ایجابی، که با حرکت نزولی از صفات کلی و انتزاعی امر متعالی آن ها را به مخلوقات متصف می کند؛ 2. سلبی، که در سیری صعودی به تنزیه خداوند از صفات و مفاهیم می پردازد؛ 3. تفضیلی، که با سلبِ سلب منکر صفات ایجابی و هم سلبی از خداوند می شود؛ 4. عرفانی، که سخن گفتن از خداوند را در سکوت و زبان را از بیان امر الوهی عاجز می داند. هر کدام از این مراحل بر اساس یکی از ابعاد الاهیات سلبی بنا شده اند و به سبب اشکالی منجر به مرحلة بعد می شوند. در شیوة ایجابی با مبنایی وجودی و هستی شناسانه می آغازد و به علت مشکل معرفتی پیش آمده و تقید خداوند، به مرحلة سلبی روی می آورد. مرحلة سلبی نیز منجر به انتساب صفاتِ متضادِ سلب شده و تعین و تقید خداوند می شود؛ لذا وی روش تفضیلی را در پیش می گیرد. در شیوة تفضیلی سلب توأمان صفات ایجابی و سلبی نوعی از آشفتگی زبانی را به وجود می آورد که راه کار دیونوسیوس در نهایت شیوة عرفانی و بیان عجز زبان از توصیف خداوند است.
۱۰.

واکاوی جایگاه مفهوم «بازی» در هرمنوتیک فلسفی گادامر و دلالت های آن برای حصول آگاهی/ فهم(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: آگاهی فهم تربیت هرمنوتیک فلسفی گادامر مفهوم بازی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۵۶۷ تعداد دانلود : ۷۸۶
چکیده : هدف اصلی این پژوهش ، بررسی وتحلیل مفهوم«بازی» در هرمنوتیک فلسفی گادامر، و نشان دادن دلالت های آن برای حصول فرایند آگاهی/فهم ،در تربیت می باشد. برای دست یابی به این هدف از روش پژوهش های توصیفی و تحلیل مفهومی ،از رویکردهای پژوهش کیفی استفاده شد . یافته ها ی حاصل ازاین پژوهش نشان داد که استفاده از نظریه ی بازی گادامر، و به تبع آن گفت وگو به معنای خاص وگادامری آن،یعنی گفت وگو از خلال بازیِ دیالوگِ بی غرضانه ، برای تسهیل امریادگیری درمیان یادگیرندگان ، یکی از راه های مناسب تعلیم محسوب می شود؛که آن هم به نوبه ی خود گامی استوار در راه رسیدن به اهداف تربیت واقعی است که درنتیجه همان دست یابی به آگاهی بیشتر یادگیرنده از طریق فهم،معنادهی،ترجمه وتفسیر متن وبلاخره حصول تربیت است .
۱۲.

نسبت میان پایان هنر و پایان انسان از دیدگاه ژان بودریار(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: نشانه فروپاشی ارزش رمزگان استفاده فراپاشی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۴۰۰ تعداد دانلود : ۱۴۸۷
از منظر ژان بودریار، رویکرد پساتجدد با غلبه رمزگان، نشانه ها و جایگزین کردن مصرف به جای تولید، در فضای زندگی روزمره، روندی را آغاز کرده که در پی آن، نه تنها شعار فردیت انسان معاصر و ایجاد فرصت برای عرضه خواست های او محقق نشده است، بلکه در این فضای اشباع شده از نشانه های رسانه ای، هنر، سیاست، مذهب و اقتصاد، واقعیت بیرونی خود را به عنوان حوزه هایی مجزا و انضمامی، از دست داده اند و با مفهوم سوژه در افق غلبه رسانه، محو و ناپدید شده اند.این رویکرد به زعم بودریار در قالب بازی و با استفاده از مفهوم عام هنر شکل گرفته است. با این تفاوت که دیگر هنر به شاخصه ای مجزا از سیاست، مذهب و اقتصاد، اطلاق نمی شود، هنر در معنایی عام، به شیوه و روشی استحاله می یابد که در پرتو آن، زشت و زیبا، خوب و بد و درست و نادرست از مراجع خود؛ یعنی اخلاق، دین، اقتصاد و اثر هنری، رخت بربسته، همراه سوژه در انتهای مسیر، از بین می روند.
۱۳.

فلسفه فیلم و اشاره های آن برای حصول آگاهی یا فهم ازمنظر هرمنوتیک گادامر(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: تربیت فلسفه فیلم آگاهی یا فهم هرمنوتیک گادامر

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۲۳۰ تعداد دانلود : ۸۵۶
هدف پژوهش حاضر، بررسی ماهیت مقوله فلسفه فیلم و استنباط اشاره ها و دلالت های آن برای چگونگی حصول فرایند آگاهی/ فهم –همچون مقوله ای تربیتی- ازمنظر هرمنوتیک گادامر بود. روش پژوهش تلفیقیِ سنتز پژوهی، از رویکردهای پژوهش کیفی بود. دراین پژوهش، نظر برآن بود که از فلسفه فیلم می توان استنتاج هایی در فرایند حصول آگاهی/ فهم، به منظور تحقق مقوله تربیتی آگاهی /فهم، با توجه به نگره هرمنوتیک گادامر انجام داد؛ به این صورت که با فرض فیلم –همچون یک متن- و بیننده فیلم- به مثابه مفسر- پس از انجام دادن فرایندهای هرمنوتیکی، بررسی می شود که چگونه می توان همین فرایند ها را در ساخت فیلم لحاظ کرد و حاصل آن را همچون آگاهی یا فهم درنظرگرفت. نتایج پژوهش نشان دهنده آن است که با استفاده از دیدن فیلم و تلقی آن به عنوان یک متن می توان استنباط هایی به کمک روش هرمنوتیک گادامری بین فیلم و مخاطب انجام داد و به آگاهی/فهم رسید و درنهایت روشی برای بهبود آگاهی /فهم – به مثابهمفهوم تربیتی- پیشنهاد کرد.
۱۶.

تحلیل آثار وحید چمانی بر مبنای مفهوم بدن گروتسک در اندیشه میخائیل باختین(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: باختین بدن گروتسک وحید چمانی وارونگی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۹۶۶ تعداد دانلود : ۱۰۳۴
درک جهان، حاصل درونی شدن نشانه های اجتماعی و سپس، بازخوانی و به کار گرفته شدن آن ها به وسیله کنش گران اجتماعی، از خلال یک بدن انجام می گیرد. بنابر این، بدن را باید محوری دانست که امکان درک نسبت با جهان را به وسیله انسان ممکن می کند. بدن گروتسک، یکی از مفاهیم اصلی میخائیل باختین، ادیب روسی، در حوزه نقد و نظریه ادبی و قابل اطلاق به مباحث دیگر از جمله هنرهای تجسمی است. در این نوشتار، نمود بدن گروتسک در آثار وحید چمانی، نقاش معاصر، از منظر باختین با بهره گیری از منابع کتاب خانه ای و به شیوه توصیفی-تحلیلی، مورد بررسی قرار گرفته است. هدف از انجام این پژوهش، بیان قابلیت انطباق نظریات باختین با حیطه هنرهای تجسمی است که به واسطه آن، می توان وضعیت گروتسک را -که متاثر از شرایط پیرامونی است- در حوزه هنر مورد تحلیل قرار داد. باختین با طرح مفهوم کارناوال، نگاه طنزآمیز و وهم آلودی را نسبت به آنچه در جامعه اتفاق می افتد، بیان می کند. در آثار چمانی با تن هایی گروتسک مواجه هستیم؛ که گاه، چشم ندارند؛ گاه، دهان آن ها مانند حفره ای ترسیم شده و یا اندام های آن ها، به طور کامل، شکل نگرفته اند؛ بدن گروتسک، دایما در حال شدن و صیرورت است. هیچ گاه، پایان نمی پذیرد و هرگز، کامل نمی شود. بدن های گروتسک چمانی با داشتن ماسکی بر چهره، حالتی مسخ یافته دارند و وجوهی دوگانه، همراه با ابهامی از مرگ را در فضایی کارناوال گونه، نه به معنای جشن و سرور، بلکه فضایی از جنس وارونگی و تضادهای کارناوالی به نمایش می گذارند. چنین بدنی، شامل قلمروهای ناشناخته جدید است و نگرشی جدید از زندگی اجتماعی به ما ارائه می دهد.
۱۷.

تحلیل عناصر معماری در محاکمه کافکا(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: مطالعات بینارشته ای معماری و ادبیات عناصر معماری کافکا محاکمه یوزف کا.

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۹۵۷ تعداد دانلود : ۷۲۸
پژوهش حاضر با رویکردی بینارشته ای به بررسی عناصر معماری در رمان محاکمه می پردازد. هریک از عناصر معماری در ساختمان برای هدف خاصی طراحی و جانمایی می شوند. استفاده از این عناصر به شیوه معمول باعث ایجاد آسایش برای کاربران بنا خواهد شد. کافکا در رمان محاکمه ، با استفاده های پارادوکسیکال از این عناصر معماری و با نگاهی اکسپرسیونیستی، سعی در بیان مف اهی م مورد نظر خود دارد. اولین نکته ای که در این میان خودنمایی می کند، بیان مفهوم تناقض است. در این راستا در دنیای محاکمه حتی در، پنجره، دیوار، پله و سایر عناصر نیز کاربری های معمول خود را ازدست داده اند. مفهوم دیگری که کافکا به یاری این اجزا بیان می کند، بیگانگی و تنهایی است که در سراسر رمان محاکمه دیده می شود. گویی این عناصر معماری در درجه اول برای دیگران ساخته شده اند و این کاربری های معمول برای یوزف کا. دربرابر دیگران رنگ می بازد. این بیگانگی یادآور ابعاد مختلف زندگی خود کافکا است. آخرین و شاید مهم ترین مفهومی که کافکا به کمک عناصر معماری بیان می کند، تحت کنترل و سلطه بودن است که با ازمیان رفتن فضای خصوصی زندگی یوزف کا. پررنگ تر جلوه گر می شود.
۱۹.

مفهوم تجربه نزد متفکران نو-کانتی و تأثیر آن بر نوشته های اولیه ی والتر بنیامین(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: والتر بنیامین معرفت خاستگاه تجربه زیسته حسیات استعلایی منطق استعلایی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۷۳۶ تعداد دانلود : ۴۰۸
مفهومی از تجربه که در نظام معرفت شناسانه کانت پرداخته می شود، به رغم اهمیتی که در مقام یکی از ارکان اساسی نظام انتقادی دارد، به نحوی طنزآلود تا چند دهه پس از مرگ کانت در پرده می ماند. کشف و بازیابی مفهوم کانتی تجربه مرهون مساعی متفکرانی است که عموماً ذیل عنوان مکتب نو-کانتی شناخته می شوند. در مقاله حاضر، با تمرکز بر آثار یکی از برجسته ترین چهره های نو-کانتی، هرمان کوهن، نشان می دهیم که تجربه مورد نظر کانت چگونه می تواند از تلقی متعارفی که بر پایه دوگانه سوژه/ابژه بنا می شود فراتر رفته و به خاستگاه معرفت واصل شود. پس از آن، خواهیم دید که این تجربه خاستگاهی چگونه برانگیزاننده «فلسفه آینده»ای می شود که والتر بنیامین، در نوشته های اولیه خود در دهه 1910، طرح آن را پی ریخته است. اما این به هیچ وجه به معنای آن نیست که بنیامین صرفاً مسیر متفکران نو-کانتی را ادامه می دهد: چنانکه مشاهده خواهیم کرد، برای نیل به خاستگاه تجربه، بنیامین «نقشه نبردِ» تاریخی-الهیاتی ای را به کار می گیرد که با نقشه مورد استناد متفکران نو-کانتی – و خود کانت – تفاوت های اساسی دارد.
۲۰.

قطعه، به مثابه بازگشت ابدی؛ زمان و نوشتار غیردیالکتیکی در خوانش بلانشو از نیچه(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: قطعه نویسی ناتمامی بازگشت ابدی تحقق اندیشه غیر دیالکتیکی کران مندی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۶۸۷ تعداد دانلود : ۷۱۱
قطعه نویسی به مثابه ی نحوه ای نوشتن/اندیشیدن که اساساً بر ناکاملی و گسستگی از تمامیت و کلیت دلالت دارد، در آثار بلانشو به سان فوریتی مطرح می شود که رها از اندیشه سیستمی و یا دیالکتیکی، کرانمندی و تناهی را تصدیق می کند و همزمان بازتابی از گشودگی بی کران اندیشه و نوشتار است. درک اهمیت قطعه نویسی به عنوان امری که پس از به اتمام رسیدن نیروهای اندیشه ی سیستمی فوریت می یابد، می تواند در گرو خوانشی از تاریخ باشد که کلیدواژه ی آن نه پیشرفت و تحقق، که بازگشت و تکرار است. نیچه که خودْ آثارش آکنده از فضایی قطعه وارند، با معرفی آموزه بازگشت ابدی، دوشادوش ابرانسان، جهانی را ترسیم می کند که در آن انسان با کرانمندی رو به روست و تنها در صورت آری گویی بدان است که می تواند از هیچ انگاری گذر کند. جستار حاضر با خوانش و تحلیلی که از نقش و ویژگی قطعه در آراء بلانشو ارایه می دهد کوشش می کند تا با پیوند آن با آموزه بازگشت ابدی نیچه، فوریت قطعه نویسی را در قبال امر کلی و نیز آری گویی به تناهی، به بحث و بررسی بگذارد.

پالایش نتایج جستجو

تعداد نتایج در یک صفحه:

درجه علمی

مجله

سال

حوزه تخصصی

زبان