آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۸۶

چکیده

متن

 
سخن از مسأله خطیر و بنیادین زعامت یا به عبارتى امامت امت اسلامِ بعد از رحلت پیامبر(ص), آن چنان حیاتى و ضرورى است که از منطق به دور و عقلاً غیرممکن مى نماید که خداوندى حکیم و دانا در کلام فصل الخطاب خود بدان نپرداخته باشد و این امر عظیم را مهمل وانهاده است.
آنچه نیاز دیرین و امروزین جامعه اسلامى بوده و هست, تبیین نگرش قرآن به امامت و ولایتِ اهل بیت حضرت محمد(ص) مى باشد, این که صاحب فرقان مبین چگونه و با چه دلایل روشن و با چه حجت هاى قاطع به این امر سرنوشت ساز در کلام خود پرداخته است. اجابت این نیاز از همان روزهاى آغازین دهه اول هجرت از دلمشغولى هاى پیامبر(ص) و مسلمینِ آگاه بوده و تا بدین روز نیز ادامه دارد و چه بسیار عالمانى که از همان ایام به تحریر نوشتارهایى پیرامون آن پرداخته اند.
علامه شرف الدین عاملى, که خود از زمره عالمان ژرف اندیش و جامع نگر عصر خویش بود و در حوزه حدیث و دفاع از حریم الهى امامت شیعه, آثارى وزین و بسى دقیق بر جاى نهاده است, در این راستا نیز سهم سترگى را از کارنامه فرهنگ اسلامى به خود اختصاص داده و با نگارش فلسفة المیثاق والولایة اثرى نادر درباره ولایت و عهد الهى از نگاه قرآن به جاى گذاشته است. آنچه پیش رو داریم معرفى برگردان فارسى این اثر نفیس و پر ارج مى باشد که با عنایت به متن تحقیق شده آن, ترجمه و چاپ شده است. اما پیش از این که به معرفى رساله بپردازیم, شایسته و اقتضاى ادب است که یادى از آبروى دین و خادم حسینى, علامه بزرگ شرف الدین عاملى بکنیم وآن گه با دانش او در این رساله بیشتر آشنا شویم.
آشنایى مختصر با علامه شرف الدین عاملى(ره)
عبدالحسین بن یوسف بن الجواد بن اسماعیل بن محمد بن محمد بن ابراهیم شرف الدین بن زین العابدین بن على نورالدین بن نورالدین على ابن الحسین الموسوى العاملى, معروف به علامه شرف الدین به سال 1290 قمرى در شهر کاظمین عراق دیده به جهان گشود, پدر و مادرش هر دو از سادات بزرگوار آل شرف الدین بودند, نسب شریف علامه با 31 واسطه به ابراهیم, فرزند امام هفتم شیعه, حضرت موسى بن جعفر(ع) مى رسد.
الحق که نام این فرزانه نامور برازنده او بود, هم عبدالحسین بودنش با واقعیت خارج تطبیق مى کند, چرا که در طول عمر خود در مبارزه با مخالفان اسلام بود و هم شرف الدین بودن او, که به راستى براى دین و ایمان شرافتى خاص به همراه داشت. او در نجف اشرف از حضور دانشمندان برجسته حوزه فقه و اصول و سایر علوم اسلامى همانند سید کاظم طباطبایى و آخوند خراسانى و شیخ الشریعه اصفهانى و شیخ محمد طه نجف و شیخ حسن کربلایى و دیگران بهره برد و استعداد و نبوغ ویژه خود را در راه فهم اسلام آشکار ساخت و آن را در سخنرانى ها و مکتوبات وزین خویش به یادگار گذاشت.
علامه به علت توجه خاصى که از روزهاى نخستین جوانى خویش به مسائل امت اسلامى داشت او را به تعامل با افکار مخالف واداشت و در این راستا مکاتبات و مسافرت هاى فراوانى را سامان داد. المراجعات او خود گواه راستین این سخن است. او به سال 1322 قمرى به جبل عامل رفت و در مدت اندکى اصلاحات عمیقى را در بافت فرهنگى آن به جا گذاشت و مبارزه با استعمار آن روز (فرانسه) را از جبل عامل شروع کرد و ضربات سنگینى را بر فرهنگ استعمارى فرانسه وارد ساخت. مأموران فرانسوى که بارها قصد جان او را کرده بود این بار خانه او را در شخور به آتش کشید و منزل او را در صور غارت و کتابخانه بزرگ این عالم نامور را همراه با نگاشته هاى نفیس و نوزده نسخه خطى از نوشته هاى پر ارج او را به آتش کشیدند. او از لبنان به شام و از آن جا به فلسطین و مصر مسافرت کرد و در سال 1340 قمرى حج الهى را به جا آورد و به سال 1355 قمرى بعد از زیارت عتبات عالیات در عراق از ایران نیز دیدن کرد و به زیارت حضرت رضا(ع) در مشهد مشرف گردید و در قم, تهران و سایر شهرهاى ایران مورد توجه و استقبال بزرگان و دانشمندان اسلامى قرار گرفت. سرانجام این عالم ربانى روز سه شنبه دهم جمادى الثانى سال 1377 قمرى در یکى از بیمارستان هاى بیروت دیده از جهان فرو بست و به سوى حق شتافت. بعد از تشییع رسمى در بیروت جنازه پاک او با هواپیما به بغداد منتقل و در نجف اشرف به خاک سپرده شد.1
آثار قلمى علامه شرف الدین عاملى(ره)
علامه شرف الدین با این که مشکلات اجتماعى و سیاسى بسیارى داشت, ولى در تمام عمر خویش از پژوهش و تحقیق هدفدار خود دست برنداشت و در تاریخ نگارش کتب اسلامى (به ویژه شیعى) باب تازه اى گشود و آثارى عمیق و با وسعت تحقیقى عظیم بر جاى نهاد, از جمله:
1. المراجعات (این کتاب به صورت پرسش و پاسخ طى 112 نامه سامان یافته و حاصل مباحثات علامه شرف الدین با شیخ سلیم بشرى ـ رئیس جامعةالازهر مصر ـ مى باشد);
2. الفصول المهمة فى تألیف الامة (بررسى اختلافات شیعه و سنى براساس ادله عقلى);
3. الکلمة الغراء فى تفضیل الزهرا(ع) (پیرامون فضائل حضرت زهرا(ع) در قرآن);
4. اجوبة مسائل موسى جارالله (پاسخ به مسائل 25گانه موسى جارالله در ایراد به شیعه);
5. المجالس الفاخرة فى ماتم العترة الطاهرة (درباره فلسفه عزادارى امام حسین(ع) و بیان اسرار شهادت شهداى کربلا به طور دقیق و کامل);
6. ابوهریره (این کتاب شرح حال ابوهریره و بررسى ناقدانه احادیث ساختگى او با روشى نو و ابتکارى است);
7. بغیة الراغبین (کتابى تاریخى ـ نسبى, در موضوع شجره نسبى آل شرف الدین);
8. فلسفة المیثاق والولایة (بررسى نگرش قرآن به مسأله ولایت و امامت ائمه شیعه در پاره اى از آیات);
9. ثبت الاثبات فى سلسلة الرواة (شرح سلسله اسانید خود از تمام مذاهب اسلامى تا زمان ائمه و پیامبر(ص) و ذکر کتاب هاى آنان);
10. النص والاجتهاد (پژوهشى عمیق در بطلان اجتهاد در برابر نصوص قطعى قرآن و سنت);
11. مسائل خلافیه (بررسى پاره اى از مسائل اختلافى فقهى بین مذاهب پنجگانه);
12. رسالة حول الرؤیه (همراه با فلسفه المیثاق والولایة با عنوان (کلمة حول الرؤیة) پیرامون مسأله رؤیت خدا به چاپ رسیده است);
13. کتاب الى المجمع العلمی العربى بدمشق (بحث با رئیس این مجمع درباره نسبتى که به امامیه داده اند);
چنانچه پیشتر اشاره کردیم علامه شرف الدین را آثارى دیگر بوده, منتها وقتى مأموران فرانسوى کتابخانه وى را آتش زدند آن آثار هم از دست رفت. این آثار طبق نوشته علامه در حاشیه کتاب شریف الکلمة الغراء فى تفضیل الزهراء عبارتند از:
شرح التبصرة; حاشیة استصحاب; رسالة فى منجّزات المریض; سبیل المؤمنین; النصوص الجلیّه; تنزیل الآیات الباهرة; تحفة المحدثین فیما اخرج عنه الستّه من المضعفین; تحفة الاصحاب فى حکم اهل الکتاب; الذریعة; المجالس الفاخرة; مؤلفوا الشیعة فى صدر الاسلام; بغیة الفائز فى نقل الجنائز;بغیة السائل عن لثم الایدى والانامل; زکات الاخلاق; الفوائد والفرائد; حاشیه اى بر صحیح بخارى; حاشیه اى بر صحیح مسلم; الاسالیب البدیعه فى رجحان مآتم الشیعه.
آنچه درباره آثار علامه شرف الدین گذشت مواردى بود که نگارنده در از کتب مرجع و آثار خود ایشان به دست آورده بود, شاید آثار دیگرى نیز موجود باشد که ما از آنها بى اطلاع باشیم.
معرفى رساله فلسفة المیثاق والولایة
سنّت نامه نگارى میان دانشیان از دیرباز رایج بوده و گاه بنا به شرایطى خاص از روش هاى مطمئنِ انتقال داده هاى علمى میان عالمان به شمار مى آمده است. زمانى این نامه هاى کوتاه به تفصیل مى گرایید و قالب رساله علمى به خود مى گرفت. در این میان, علامه شرف الدین از زمره دانشیانى بود که به جایگاه زبده نگارى خامه خویش در رسائل خود واقف و از آنها به مانند پلى براى انتقال اندیشه هاى تابناک خود بهره مى جست. المراجعات او نمونه گویاى این ادعاست, لکن اکتفاى بدان در میان آثار وى بى انصافى است, چرا که دیگر آثار ایشان هر یک در جاى خود همانند المراجعات بلنداى اندیشه او را بیانگرند. رساله فلسفة المیثاق والولایه از جمله نادره آثار این قُدوه اهل تحقیق است که رساله اى موجز و در عین حال متقن درباره امامت و ولایت در قرآن کریم است, رهاورد چنین سنتى است که از تعامل علمى دو عالم سترگ شیعى, علامه شرف الدین عاملى و شیخ عباس قلى واعظ تبریزى جرندابى تراویده است. او این رساله را در پاسخ به پرسش هاى شیخ عباس قلى جرندابى, که از محضر وى به صورت مکتوب به عمل آورده, نوشته است.
علامه در این رساله ضمن پاسخ به سؤالات شیخ جرندابى توانایى تعامل اندیشه خود را در برخورد با آیات الهى به ویژه آیات بسیار علمى و فنّى آن به نمایش گذاشته است. وى در این رساله با نگاهى عالمانه و ناقدانه و معصومانه به بررسى مسأله امامت از منظر قرآن در پاره اى از آیات آن (همانند آیات مربوط به عالم ذرّ و آیه اکمال دین که هر دو از آیات جنجال برانگیز تفسیرى است) پرداخته و با قلمى روان آن را به عربى تحریر نموده است. اثر با نام بارى تعالى و سپاس وى و استعانت از وى و با مقدمه اى کوتاه ـ به لحاظ رعایت ساختار اولیه آن ـ در تعریف و تمجید شیخ واعظ تبریزى جرندابى آغاز یافته و با پاسخ به پرسش نخست وى درباره آیه172 سوره اعراف شروع شده است. خاتمه آن با حمد الهى چنین پایان یافته است:
پایان پذیرفت نوشتار حاضر در شهر صور به مورخه روز دوشنبه, پانزدهم ربیع الثانى به سال مبارک 1360 قمرى به قلم کوچک ترین خادمان دین اسلام عبدالحسین بن یوسف الجواد بن اسماعیل بن محمد بن محمد بن ابراهیم شرف الدین بن زین العابدین بن على نورالدین بن نورالدین على ابن الحسین الموسوى العاملى; خداى با همه آنان به لطف خویش عمل کند ـ وآخر دعواهم أن الحمد لله ربّ العالمین.2
نام اثر برگرفته از مقدمه علامه بوده که خطاب به واعظ جرندابى چنین نگاشته است: (در نامه خود بر من فرض نمودى که از فلسفه میثاق و ولایت برایت سخن بگویم).3
آشنایى کوتاه با شیخ واعظ جرندابى
او میرزا عباس قلى پور وجدى مشهور به واعظ جرندابى است که به سال 1315قمرى در تبریز تولد یافت و به سال 1386 دار فانى را وداع گفت. او علوم دینى آن عصر را نزد شیخ على شربیانى (ف1348هـ) صاحب دو کتاب معرفة الائمه و خلاصة التوحید فراگرفت و ریاضیات و اسطرلاب را پیش میرزا لطف على آموخت. از آثار واعظ جرندابى مى توان به عظمت حسین بن على(ع), هشت مقاله, ذوالقرنین و سدّ یأجوج و مأجوج و… اشاره کرد. وى در تبریز به سال 1336مدرسه (ارشاد) را تأسیس نمود. سالیان بعد در مدرسه طالبیه تبریز به تدریس ریاضیات و منطق پرداخت و در سال 1341 قمرى مدیریت مدرسه سرخاب را به عهده گرفت و بعد از مدتى مدرسه را ترک کرد و به وعظ و خطابه روى آورد. وى داراى کتابخانه اى با آثار نفیس خطى و مطبوع بوده که آنها را به کتابخانه آستان قدس رضوى مشهد اهدا نمود. او با علماى معاصر خود همانند سید محسن امین عاملى و شیخ محمدجواد بلاغى و سید هبةالدین شهرستانى و شیخ محمدحسین آل کاشف الغطاء و شیخ آقا بزرگ تهرانى و دیگران مکاتباتى داشته است, براى مثال فلسفة المیثاق والولایة پاسخ پرسش هایى است که وى به صورت مکتوب خدمت علامه شرف الدین مى فرستاد.4
علامه در رساله فلسفة المیثاق والولایه از ایشان با عباراتى چون (المخلص فى دینه ویقینه, القائم فى نصرة الحق على ساقه, المجاهد فى سبیله بیده ولسانه وقلمه) یاد کرده است.5
نمایه اجمالى مباحث رساله فلسفة المیثاق والولایة
ـ حقیقت معناى آیه 172 سوره اعراف درباره عالم ذرّ و ارائه تحلیل علمى و تفسیر مأثور آن از منظر امام صادق(ع).
ـ تبیین اقرار فطرى و تکوینى فرزندان آدم به پذیرش ربوبیّت خدا و نبوّت محمد(ص) و امامت على(ع) و سایر ائمه(ع) به لسان حال در زمان خلقت.
ـ تفسیر علمى آیه 44 سوره اسراء درباره تسبیح تمامى موجودات جهان هستى.
ـ تحلیل چگونگى گریه موجودات غیر بشرى بر شهادت امام حسین(ع) در روایات و تفسیر آیه اکمال دین (مائده,3) و کیفیت ارتباط آن با مسأله امامت حضرت على(ع) و ارائه سیاقى اصولى ـ علمى
ـ پاسخى مستدل به پرسش کهن و معروف چرا قرآن به امامت و خلافت على(ع) به صراحت تصریح نکرده تا راه تأویل و خصومت درباره آن بسته باشد؟
ـ رساله با احادیث و نصوص قطعى وارده درباره امامت على(ع) و سایر ائمه(ع) و دلیل حصر خلافت در آنان, پایان یافته است.
شایان ذکر است که رساله حاوى مطالب دیگرى است که در این جا فقط به برخى از مباحث مهم و بنیادین آن اشاره نمودیم و آشنایى با مطالب کل آن, مطالعه اى دقیق و پر حوصله را مى طلبد و در بخشى از همین مقاله به عناوین آنها اشاره خواهیم کرد. این اثر هرچند در میان آثار علامه بسان المراجعات شهره نیست, لکن از بعدى در میان ولایت شناسان از برجستگى خاصى برخوردار است. آیت الله شیخ جواد کربلایى6 ـ که خود از غواصان بحر بى انتهاى ولایت است ـ در مقدمه اى که بر ترجمه فارسى این اثر نگاشته درباره اهمیت آن چنین فرموده است:
انصافاً یگانه کتابى که در موضوع بیان ولایت تألیف شده همانا همین کتاب فلسفة المیثاق والولایة تألیف مرحوم سید عبدالحسین شرف الدین مى باشد, فجزاه الله تعالى عن صاحب الولایة خیر الجزاء بمحمد وآله الطاهرین.7
شناخت نامه رساله فلسفة المیثاق والولایة
این اثر وزین تا سال 1371 قمرى ـ در همان سال هایى که هنوز علامه در قید حیات بود ـ دو بار به زیور طبع آراسته شد. چاپ دوم آن در قطع جیبى ذیل رساله دیگر علامه کلمة حول الرویة در مطبعة العرفان شهر صیدا (1952م/ 1371هـ) صورت گرفت. در دو چاپ مذکور رساله خالى از هرگونه تحقیقى بود تا این که محقق این اثر آقاى على جلال باقر8 با تحقیق مستوفاى خود رساله را روح دیگرى بخشید و بر زیبایى و اتقان آن افزود. رساله براى اولین بار به همراه تحقیق ایشان در شماره 62 مجله تراثنا (ص227ـ283) به چاپ رسید. محقق محترم ضمن مقدمه اى کوتاه در دیباچه اثر گزارشى اجمالى از محتوا و موضوع رساله ارائه داد و آن را در عین کم برگى, بسیار پر بار و متقن و داراى مضامین بلند و بیانى رسا و برهان هایى استوار دانسته است. در ادامه به اشاراتى کوتاه درباره زندگى و آثار علامه شرف الدین عاملى پرداخته و در پایان به چگونگى تحقیق رساله اشاره نموده است. نسخه معیار وى در تحقیق رساله چاپ مطبعة العرفان و چاپ اول آن در ذیل کلمة حول الرویة بوده, که از هرگونه تحقیقى به جز توضیحات اجمالى علامه خالى بوده است. وى هر دو چاپ را با هم مقابله نموده و افتادگى ها در متن رساله را تا حد امکان زدوده است. اهم کارهاى انجام گرفته عبارتند از:
ـ استخراج آیات به همراه نام دقیق سوره و شماره آنها;
ـ استخراج احادیث از منابع روایى;
ـ استخراج اشعار آمده در رساله به همراه اشاره اى کوتاه به قائل آن;
ـ مشخص نمودن توضیحات علامه با رمز (منه);
ـ عنوان بخشى به چند مبحث مهم رساله;
ـ توضیح پاره اى از مطالب مهم در پانوشت;
ـ ارائه کتاب نامه تحقیق در پایان رساله.9
معرفى ترجمه فارسى رساله فلسفة المیثاق والولایة
نگارنده مقاله حاضر به هدف معرفى مجدد این رساله و خارج شدن آن از گمنامى در میان دیگر آثار علامه و با توجه به مطالب ارزشمندش آن را به فارسى ترجمه و با همکارى مجمع محبان آل یاسین ارومیه10 در سه هزار نسخه قطع رقعى منتشر نمود.11 در برگردان فارسى مبنا را متن تحقیق شده آقاى على جلال باقر قرار دادیم, لکن در مواردى که نیاز به توضیح داشت در پانوشت به آن اشاره کردیم و بر تحقیقات ایشان افزودیم. در مقدمه اى کوتاه در آغاز کتاب به معرفى زیست نامه علامه و آثار ایشان پرداختیم و در ادامه خود رساله را اجمالاً براى خواننده شناساندیم و راز امامت در قرآن را براى ترجمه فارسى رساله برگزیدیم. علت گزینش این عنوان, همخوانى بیشتر با مراد علامه در رساله و محتواى آن بود, چرا که وى در آیه عهد الست به گونه اى تفسیر رمزآلود گفته شده در روایات را پذیرفته و در چینش آیه اکمال در عهد عثمان نیز از رازى در جابه جایى این آیه سخن گفته است.12
دیگر کارهاى صورت گرفته در ترجمه فارسى از این قرارند:
ـ عنوان دهى به مطالب رساله از آغاز تا فرجام با رعایت مناسبت;
ـ تفکیک مطالب هر بخش با توجه اشتراک در موضوع;
ـ تهیه فهرست تفصیلى از مطالب;
ـ توضیح پاره اى از اصطلاحات تخصصى علوم قرآنى به کار رفته در رساله با مراجعه به کتب مرجع علوم قرآن;
ـ تقسیم تمامى رساله به دو بخش کلى و هر بخش به چندین فصل با توجه به سیر مباحث ارائه شده در آنها;
ـ ترجمه کامل روایات و آیات اشاره شده در کتاب (در برگردان پارسى آیات از ترجمه استاد مهدى الهى قمشه اى با ویرایش آقاى حسین ولى استفاده شده است).
ـ بیان توضیحات داخل () در متن براى کامل شدن جمله و روشن تر شدن مراد نویسنده همگى از مترجم مى باشد.
نمایه فهرست مطالب رساله در برگردان فارسى
بخش اول: تفسیر آیه میثاق و آیه اکمال دین, ص29
فصل اول: پُرسمان آیه میثاق, ص31
پرسش هاى واعظ تبریزى جرندابى, ص32
پاسخ هاى علامه شرف الدین عاملى, ص33
کیفیت شهادت فرزندان آدم به پروردگارى خدا, ص36
فصل دوم: تمثیل در آیه میثاق, ص39
تمثیل در آیه میثاق, ص40
تمثیل در زبان عربى و کتاب الهى, ص40
تمثیل در سنّت, ص46
تمثیل در اشعار عربى, ص48
فصل سوم: استشهاد به آیه میثاق نسبت به نبوت حضرت محمد(ص) و امامت ائمه(ع), ص55
تفسیر صادقى(ع) از آیه میثاق,ص56
فصل چهارم: امامت و ولایت در قرآن, ص61
امامت و ولایت در قرآن, ص62
فصل پنجم: تفسیر آیه اکمال دین, ص65
پاسخ هاى علامه شرف الدین, ص66
تبیین جمله اعتراضیه به سیاق تأمین, ص67
تفسیر الیوم اکملت لکم دینکم, ص68
تفسیر واتممت علیکم نعمتى, ص68
تفسیر ورضیت لکم الاسلام دیناً, ص68
تفسیر ائمه شیعه از آیه اکمال دین, ص70
آیه اعلام ولایت, آیه مجزاى از ماقبل و مابعد خود, ص71
بخش دوم: خلافت علوى در آینه وحى, ص73
فصل اول: چرایى عدم صراحت قرآن به خلافت امام على(ع), ص75
پرسمان خلافت علوى در قرآن, ص76
پاسخ علامه شرف الدین عاملى, ص76
مکانت علوى در نزد عرب, ص78
پنداشت باطل قوم عرب درباره خلافت علوى(ع), ص81
حکمت الهى در عدم تصریح آشکار قرآن به امامت على(ع), ص84
فصل دوم: سیره و شیوه نبوى در تبلیغ امامت على(ع), ص89
سیره و شیوه نبوى در تبلیغ امامت على(ع), ص90
ولایت علوى در غدیر به تصویر اشعار ابى تمّام و کُمیت,ص94
رهاورد اسلوب نبوى در اعلان امامت على(ع), ص95
سفارشات نبوى به على(ع) درباره صبر بر جفاى امت, ص98
فصل سوم: عملکرد امامان معصوم در برابر غصب حق الهى آنان, ص103
عملکرد امامان معصوم در برابر غصب حق الهى آنان, ص104
تعامل خیرخواهانه علوى با خلفا, ص105
فصل چهارم: دلایل و نصوص امامت, ص111
نصوص امامت شیعه در کتب اهل سنت, ص112
نصوص وارده از جمهور مسلمین درباره امامت على(ع) و امامت ائمه اطهار(ع) و انحصار خلافت در دوازده معصوم(ع), ص113
نصوص نبوى درباره امامت ائمه(ع), ص114
دلیل انحصار خلافت در دوازده امام معصوم(ع), ص116
سخن پایانى, ص117
منابع تحقیق, ص119
شیوه تفسیرى علامه شرف الدین و مهمترین ویژگى هاى آن
آنچه به غناى این رساله موجز بیشتر مى افزاید و شایسته درنگ است شیوه و منهج تفسیرى علامه شرف الدین مى باشد, روشى که در آن به مدد ابزار عقل و ادب عرب سعى در استنطاق آیه داشته و معناى روشنى از آیه در اختیار خواننده قرار مى دهد. به دیگر سخن او در نگاه اول به تبیین معناى حقیقى آیه از منظر قرآن و لغت عرب مى پردازد و ظرائف ادبى و صناعات بلاغى موجود در آیه را که هماهنگ با اسلوب بلاغى زبان عربى است با استشهاداتى از کلام عرب, به روشنى بیان مى کند و آن گاه مراد اصلى کلام الهى را که الفاظ آیه در صدد بیان آن هستند, ضمن عبارتى مختصر توضیح مى دهند. آن گاه که پرده ابهام از چهره لفظ کلام الهى کنار رفت و حقیقت معناى آن روشن شد احادیثى را براى تأیید و تبیین بیشتر موضوع از حضرات معصومین(ع) نقل مى کند, به عبارتى دیگر به (تفسیرى مأثور) درباره آیه مورد بحث دست مى زند, اما نه مانند کتب تفاسیر مأثور, که فقط نقل حدیث باشد, بلکه با ابزار عقل و فاهمه ژرف نگر خویش از سخن معصوم مدد مى گیرد, بیشترین عنایت علامه در این رساله استشهاد به روایات اهل سنت به ویژه صحاح آنان بوده و در این امر قدمى فراسوى منطق و عدالت علمى فرا ننهاده است. از این رو در این رساله کوتاه, فراوان شاهد استناد به روایات هستیم که گاه اشارتى به معناى کلى آنها شده و گاه عین روایت گزارش شده است. البته مورد اخیر به علت پرهیز از اطاله مقال کمتر بروز دارد. اینک به کلیات ویژگى هاى تفسیرى وى در این رساله اشاره مى کنیم:
ـ استناد به شعر شاعران جاهلى در تبیین واژگان قرآنى و روایى;
ـ درنگ در نکات ادبى و اسلوب هاى بیانى آیات;
ـ توجه به شأن نزول در تفسیر آیه;
ـ نگاه تاریخى دقیق به فضاى نزول و ترسیم آن در ذهن خواننده به شکلى رسا و شفاف;
ـ بهره گیرى فراوان از روایات تفسیرى ائمه;
ـ توجه به آراى مفسران;
ـ توجه شایان به روایات اهل سنت در تفسیر و سیره پیامبر(ص);
ـ عنایت ویژه به جهت بیانى آیه;
ـ پردازشى عمیق به مسائل اعتقادى و کلامى مطرح در آیات;
ـ استفاده عالمانه از ادبیات مفسران و اصطلاحات تخصصى علوم قرآنى;
نمونه دیدگاه هاى تفسیرى علامه شرف الدین
تفسیر آیه میثاق
علامه شرف الدین در تفسیر آیه وإذ اخذ ربُّک من بنى آدم من ظهورهم ذریّتهم وأشهدهُم على أنفسهم ألست بربکم قالوا بلى شهدنا13 و در پاسخ به سؤال شیخ جرندابى به این که مفهوم و دلیل شاهدآورى آیه براى تأیید نبوت حضرت محمد(ص) و امامت شیعه ـ که سلام الهى بر آنان باد ـ چگونه است, چنین مى نویسد:
ظاهر آیه به نظر مى آید که از باب تمثیل14 و مثال آوردن, به قصد روشن کردن موضوع و مجسّم ساختن آن در ذهن (از باب تصویر در کلام) نازل شده باشد و معناى آن چنین مى شود, البته خداوند بلند مرتبه خود بدان آگاه تر است.
حرف واو در آیه بدین معناست که اى محمد به یاد آر و مردم را متذکر ساز به آن هنگامى که با زبان حال فطرى خویش در هنگام آفرینش با خدا درباره ایمان (و باورداشت قلبى) به او پیمان بستند و همگى به پروردگارى او اعتراف نمودند, و آن هنگامى بود که (إذ أخذ ربک) زمانى که پروردگار تو (با قدرت و اقتدار عظیمى که داراست) برگرفت فرزندان آدم را (من بنى آدم) از پشت پدرانشان (من ظهورهم ذریّتهم), بدین توضیح که (ذریّه آنان را در مرحله اول) به شکل قطره اى از نطفه از تیره پشت پدرانشان بیرون آورد, بعد آن نطفه را در جایگاهى استوار از زهدان مادرانشان وانهاد, آن گاه نطفه (در داخل زهدان مادر را) به شکل (خونى بسته و جامد) درآورد و خون بسته را (گوشت پاره اى) و آن گوشت پاره را به شکل استخوان جلوه گر ساخت, سپس بر آن استخوان ها لایه اى از گوشت پوشانید, در آخر همگى آنها را آفرینش دیگرى به نحو کامل و استوار بخشید15 و آنها را قوى و تنومند به نیکوترین صورت در مراتب وجود, شنوا, بینا16 و گویا, داراى قوه عقل, تفکر, تدبیر, علم, عمل, کامل و بى نقص پدیدار ساخت (و آنان را) به حواس پنجگانه و نیروى شناخت و اندامى که حکما را در شناخت آنها به تحیّر واداشته است دارا ساخت و استعدادهاى مهم و پرتوان, بینشى درخشان که بدان مرز صحیح و فاسد, خوب و زشت را تمییز و حق و باطل را از هم جدا سازند در وجود آنان قرار داد تا بدان به نعمت هاى خدا در ملکوت الهى آگاهى یافته و نشانه هاى آفرینش خداى را در خلقت آسمان ها و زمین و آمد و شد شب و روز, در شیوه روشمند و استوار او که در آسمان و زمین بر اسلوب هاى حکیمانه اى به سریان داشته است, درک نموده و بدان آگاهى بیابند.
بدین طریق قطعى و مسلم است که مردمان داراى دلیل انکارناپذیر مسلّمى نسبت به (خدایى) او باشند, دلیلى که آنها را از هو نوع ناباورى و اعراض از اقرار به وحدانیتش باز بدارد.
کیفیت شهادت فرزندان آدم به پروردگارى خدا
گویى, خداوند (تبارک و تعالى) هنگامى که فرزندان آدم را بر این کیفیت آفرید همگى را به اقرار گرفتن (از پروردگارى خود نسبت به آنان) واداشت واشهدهم على انفسهم و به مردمان چنین فرمود ألست بربکم17 و مردمان نیز گویى چنین گفتند قالوا بلى شهدنا, گواهى مى دهیم به پروردگارى تو بر خودمان و فروتنى کنیم در مقابل عزت و بزرگوارى ات با پرستش و عبادتت, بنا به آنچه عقل هاى ما بدان فرمان رانده و بینش تیزبین ما آن را مسلّم دانسته, آن هنگام که اقتدارت بر جان هاى ما آشکار شد و چیرگى تو بر آن مستولى گشت, پس خدایى جز تو نیست, ما را از خاک آفریدى, آن گاه ما را به شکل نطفه اى از تیره پشت پدرانمان خارج ساختى (و آن نطفه را در ارحام مادرانمان جاى دادى), بعد آن نطفه (داخل رحم) را خون بسته و آن را گوشت پاره و گوشت پاره را به شکل استخوانى نمایان کردى و بر استخوان ها لایه اى از گوشت پوشاندى, در آخر ما را به آفرینش دیگرى (انشاء روح در بدن) برافراشتى و در آن جهان مهتر و برترى را پنهان ساختی…
پاک و منزّهى تو, پاک و منزه از هر عیب و نقصى, چه اندازه دلیل و برهان تو درخشنده و آشکار است! به ما عشق ورزیدى و با نشانه هاى آشکارت ما را به خود رهنمون ساختى, در حالى که تو بى نیاز از ما و شایسته ثنایى, بر ما لطف و رحمت نمودى, با دلایل روشن خود, ما را به سوى خویش فراخواندى, ما بندگان کوچک و فقیر تو هستیم و اگر نمى بود لطف تو, ما هرگز نمى دانستیم که تو کیستى؟ حمد تو را به سبب اقرارمان به پروردگارى ات, حمد نیز از لطف توست و شکر تو را به سبب تواضع ما در پیشگاه خداى ات به وسیله پرستشَت, شکر نیز عطا و بخشش تو است به ما, خدایى جز تو صاحب عرش عظیم موجود نیست.
عالم ذر و شهادت به ولایت اهل بیت
اگر نبود تفسیرى که از امام صادق(ع) درباره این آیه روایت شده, ظاهر آیه درباره موضوع این گفتار هیچ دلالتى نداشت, ولى روایت صادقى آن را این گونه تفسیر کرده:
کان المیثاق مأخوذاً علیهم, لله بالربوبیه, ولرسوله بالنبوة, ویمیر المؤمنین و ایئمة بالامامة, فقال: (ألست بربکم) و محمد نبیّکم و علیُّ امامکم و ایئمة الهادون أئمتکم (قالوا بلی)… الحدیث.18
فرموده حضرت صادق(ع) سخن حق و صحیحى است که هیچ بطلانى در حال و آینده نمى تواند بدان رخنه کند به دلیل عصمت او که به برهان عقلى و دلیل نقلى مسلم و ثابت شده است, او امام معصوم عصر خویش بود, هرکس بدو چنگ بزند گمراه نمى شود و هر که از او منحرف شود, نتواند که به سوى خدا رهنمون گردد, نصّ قطعى نبوى(ص) در حدیث ثقلین او (و سخن و گفتارش) را همانند کتاب و به منزله قرآن ابلاغ نموده و امام صادق(ع) را اسوه و الگویى کامل براى صاحبان عقل سلیم قرار داده است و این مطلب نزد ما (شیعه) موضوعى و پذیرفته است.19 سپاس مخصوص خدایى است که پروردگار جهانیان است. اما گرفتن عهد و پیمان از مردم براى پذیرش نبوت حضرت محمد(ص) و امامت ائمه اثنى عشر(ع) که در روایت بدان اشاره شده, بنابر همان کیفیتى است که ما در اخذ میثاق براى خدا (عزّوجل) در ربوبیتش عرض کردیم.20
بدین صورت که همانا خداوند ـ که سپاس و بزرگوارى مخصوص اوست ـ براى پذیرش نبوت پیامبر اسلام(ص) و امامت ائمه شیعه(ع) به حدى از دلایل محکم و استوار و برهان هاى مستند و درخشان و آیات و بینه ها و حجت هاى گسترده آشکار و غیر قابل نقض اقامه کرده که انکار آن ممکن نبوده و از هر نوع ایراد و بدگویى سرکشان لجوج مبرّا مى باشد و دیگر جاى فرارى نیست.
اگر این گونه فرض شود که خداى (عزّ سلطانه) از فرزندان آدم ـ بعد از یارى رساندن توسط آن همه بیّنات و نشانه ها ـ سؤال کند و از آنان بر نبوت محمد(ص) و امامت جانشیان او اقرار بگیرد, پس چرا اقرار آنان به پذیرش نبوت محمد(ص) و امامت اوصیایش و شهادت به حق از روى رغبت یا اکراه ممکن نباشد؟!
آیا نمى بینى که شخص نیکوکار و فاجر, مسلمان و کافر, مؤمن و منافق, دشمن و از دین برگشته, چگونه در برابر فضیلت و برترى آنان فروتن و متواضع هستند و در برابر منزلت ارجمند آنان سر تعظیم به زیر فرود مى آورند و کتاب هایى را از مناقب آنان نگاشته اند و طومارهایى چند از خصائص آنان پر کرده اند, احادیث صحیحه (موجود در صحاح اهل سنت) که از ناحیه دشمنان آنان نقل شده همگى به حقّى که آنها اهل و معدن آن و مأوا و منتهاى آنند, گواهى مى دهند.21 و به حمد الهى شما (شیخ جرندابى) از زمره احرار نیکوکار و اهل بینش نافذ و تشخیص هستى, لذا چون نوشتار حاضر, سخن گفتن به تفصیل درباره این مطلب را برنمى تابد همین اشاره تو را کافى باشد, باشد که خداى بنده را توفیق آن دهد که کتابى را به نشانه هاى نبوّت و دلایل امامت اختصاص دهم و کلام را به نهایت کمال در آن مقام بیان کنم.
موضوع عهد الست یا عالم ذر از دیرباز میان مفسران, متکلمان و اهل صوفیه مطرح بوده و یکى از مهمترین مسائل نظرى و مابعدالطبیعى و از مباحث مهم عرفانى به شمار مى آمد و آراى گونه گون درباره آن ارائه شده است. (ابوحامد غزالى به خلاف صوفیان دیگر و حتى برادرش, به واقعیت داشتن عالم ذر و عهدى که انسان در ازل با پروردگار بسته است قائل نیست و معتقد است که سخن گفتن خداوند با ذریات به زبان حال است نه قال).22
دلالت آیه اکمال دین به ولایت على(ع)
علامه ضمن پاسخ به سؤالات شیخ جرندابى23 درباره آیه اکمال دین درباره دلالت آیه مذکور به ولایت على(ع) چنین مى نویسد: اگر کسى با نگرش سطحى و کم عمق آیه حرّمت علیکم المیتة والدم ولحم الخنزیر وما أهلّ لغیر الله به والمنخنقة والموقودة والمتردّیه والنطیحة وما أکل السبع الاّ ما ذکّیتم وما ذُبح على النصب وأن تستقسموا بایزلام ذلکم فسق الیوم یئس الذین کفروا من دینکم فلا تخشوهم واخشون الیوم أکملت لکم دینکم واتممت علیکم نعمتى ورضیت لکم الاسلام دیناً فمن اضطرّ فى مخمصة غیر متجانف لآثم فانّ الله غفور رحیم24 را بنگرد, در آغاز از مرتبط دانستن آیه با آنچه که مفسرین در تفسیر آن گفته اند هیچ ابایى نخواهد داشت و همان را خواهد پذیرفت, لکن اگر با تفکرى ژرف و دقیق محتواى آیه را بَررَسد و حق تأمل را در آن به جا آورد خواهد دانست که روایات وارده از ائمه هدى آل محمد(ص) در تفسیر آن, نسبت به سیاق دیگرى که در تفسیر آن گفته شده, مناسب تر و شایسته تر است.
در این صورت دیگر آیه به سیاق اولى نخواهد بود, براى این که خداى (عزّ سلطانه) در حقیقت, بعد از آن که خبائث مورد نظر را حرام اعلام کرد و به حرمت آن با فرموده خویش (ذلکم فسق) تأکید ورزید, از باب (جمله اعتراضیه) در بین آیه مذکور, عبارت الیوم یئس الذین کفروا من دینکم فلا تخشوهم واخشون را آورده است. این گونه مسلمین را قوت قلب داد و قدم هایشان را در اسلام استوار ساخت و آنها را به پذیرش احکام شریعت تشویق نمود و از (روح طمأنینه و آرامش بخش) که بدان هیچ ترس و دلهره اى از کفار به دل راه ندهند در بین آنها دمید. این در حالى بود که پاره اى از مسلمانان را مخالفت امت ها (ى سابق) با آنچه که خداوند از احکام و قوانین خود و حلال و حرام الهى بدان امر کرده و آنان را مطیع ساخته بود به خوف افکنده بود و چه بسا مى ترسیدند که کفار بعد از رحلت رسول اکرم(ص) این قوانین الهى را زیر پا بگذارند, کافران نیز چنین آرزویى را در سر مى پرورانیدند, لذا خداوند مسلمین را نسبت به حفظ دینشان امنیت خاطر بخشید و با فرموده خویش ـ که همانا راستگوترین گویندگان است ـ آنان را بشارت داد: الیوم یئس الذین کفروا من دینکم….
خداوند با آنچه که به شما از اقتدارى برتر و کوبنده و حکومتى گسترده, نعمت بخشیده, کفار را خوار و زبون و مطیع شما ساخت و آنان بدین سبب از چیرگى و تسلط بر دینتان ناامید گشتند, بعد از این نیز به هیچ وجه آرزوى استیلا بر شما را نخواهند داشت. حال که بدین درجه از عزت و شکست ناپذیرى رسیده اید پس از آنان اصلاً نترسید (فلاتخشوهم) به عبارتى از مخالفت آنان با قوانین شریعت اسلام (در آینده) هیچ خوفى به دل راه ندهید اگرچه شما را آزار رسانند و از من در آنچه شما را بدان امر کردم و از آنچه نهى نمودم بترسید, آنچه را که بدان مأمورتان ساختم فرا پذیرید و از آنچه نهى تان کردم بپرهیزید و رهایش کنید, اگرچه بر مشرکان ناخوشایند باشد.
آنچه آمد اجمالى از کلیات بخش نخست این رساله بود. بخش دوم نیز حاوى مطالبى بس مفید است که به دلیل ضیق مجال این مقال به آنها نپرداختیم. براى آگاهى از تمام آنها چاره اى جز مطالعه اثر نیست.
در پایان مترجم بر خود واجب مى داند از تمامى عزیزانى که نگارنده را در این ترجمه به هر شکلى یارى رساندند, تقدیر و تشکر کند, به ویژه از مدیریت محترم مجمع محبان آل یاسین ارومیه کمال سپاس را دارم که با حمایت هاى بى دریغ خویش, باعث و بانى آن شدند تا نگاشته اى دیگر از آثار شیعى احیا و تحفه اى دیگر از گلزار معرفت و ولایت بر کارنامه درخشان آن مجمع محترم افزوده گردد, همچنین از لطف حضرت استاد آیت الله شیخ جواد کربلایى ـ دامت افاضاته ـ به این جانب, کمال سپاس را دارم که با نگارش مقدمه اى جامع زینت بخش این اثر شدند, باشد که مقبول درگاه احدیت واقع گردد ـ ان شاءالله.
1. در نگارش این بخش از منابع ذیل استفاده شده است:
الف) علامه شرف الدین عاملى, ابوهریره و احادیث ساختگى, نجفعلى میرزایى(مترجم), انتشارات هجرت, دوم, 1376ش.
ب) علامه شرف الدین عاملى, المراجعات, محمدجعفر امامى(مترجم), انتشارات تبلیغات اسلامى, قم, اول, 1379ش.
ج) جلال باقر, على, مقدمه فلسفة المیثاق والولایة, مجله تراثنا, ش62, ص230ـ232.
د) منابع مرجع: أعیان الشیعه, ج7, ص457; معجم المؤلفین, ج2, ص53; الأعلام, ج3, ص379; شرف الدین, محمدرضا حکیمى.
2. راز امامت در قرآن, ص118.
3. مجله تراثنا, ش62, ص236.
4. ر.ک: مستدرکات أعیان الشیعه, ج3, ص115; فرهنگ آذربایجان, ج1, ص170. این زندگى نامه کوتاه عیناً برگردان ترجمه جرندابى است که محقق محترم فلسفة المیثاق والولایة در اول این رساله آن را آورده است.
5. ر.ک: تراثنا, ش62, ص235.
6. از ایشان آثارى پر ارج و سترگ در زمینه معارف ولایى همانند الانوار الساطعة فى شرح الزیارة الجامعة (5جلد, عربى), قرّة المُهَج فى زیارة ثامن الحجج (1جلد, فارسى) و رساله تولّى و تبرّى 1جلد, فارسى) تا به حال به زیور نشر آراسته شده است, استاد نگاشته هاى دیگرى درباره مباحث معرفتى به قلم خویش در آورده اند که آرزومندیم در آینده اى نزدیک به چاپ رسد و در اختیار مشتاقان علوم اهل بیت(ع) قرار بگیرد.
7. راز امامت در قرآن, ص14.
8. از محققان سورى.
9. وى در تحقیق خود به 84 منبع مختلف از علوم اسلامى مراجعه داشته و از آنها مطالبى نثل نموده و یا به آنها ارجاع داده است.
10. این مؤسسه در شهرستان ارومیه از سال 1380 شمسى کار خود را به طور رسمى آغاز کرد و تا به حال گام هاى نو و استوارى را در راستاى نشر فرهنگ شیعى برداشته که از جمله آنها چاپ اثر مذکور و برگزارى مسابقه کتابخوانى از متن آن در سطح استان بوده است.
11. شناسه چاپ این اثر چنین است: راز امامت در قرآن, علامه شرف الدین عاملى, ترجمه على راد, چاپ اول, انتشارات کشف الغطاء, قم, 1381ش, 126ص.
12. راز امامت در قرآن, ص72.
13. اعراف(7) آیه172; اى رسول ما به یاد آر و خلق را متذکر ساز. هنگامى که خداى تو از پشت فرزندان آدم ذریّه آنها را برگرفت و آنها را بر خودشان گواه ساخت که آیا من پروردگار شما نیستم؟ همه گفتند: بلى, ما (به خدایى تو) گواهى دهیم….
14. زمخشرى صاحب تفسیر کشاف درباره تمثیل مى گوید: به جهت کشف معانى و نزدیک ساختن پنداشته شده به شاهد به تمثیل توجه مى گردد, سپس اگر متمثل له بزرگ باشد متمثل به نیز بزرگ خواهد بود و اگر حقیر و پست باشد نیز همین طور است, به نقل از: الاتقان, سیوطى, ترجمه سید مهدى حائرى قزوینى, ج2, ص412, امیرکبیر, 1380.
15. اشاره به آیه ثم انشأناه خلقا آخر فتبارک الله احسن الخالقین (مؤمنون, آیه14) و آیه لقد خلقنا الانسان فى احسن تقویم (تین, آیه4).
16. اشاره دارد به آیه انا خلقنا الانسان من نطفة أمشاج نبتلیه سمیعا بصیراً (انسان, آیه2).
17. به تأویل این آیه از حضرت على(ع) و اعتراف خلیفه دوم با عبارت (لا أبقانى الله فى أرض لست بها یا أباحسن) به علم آن بزرگوار, بنگرید: شرح نهج البلاغه, ابن ابى الحدید, ج12, ص100.
18. عهد و پیمانى که خداوند از فرزندان آدم گرفته تا بدان پایبند باشند, نسبت به خدا اعتقاد به پروردگارى اش و نسبت به رسول اکرم(ص) قبول پیامبرى اش و نسبت به على(ع) و سایر ائمه(ع) پذیرش امامت آنان است و خداوند چنین فرموده است: آیا من پروردگار شما نیستم و محمد(ص) پیامبر شما نیست و على(ع) و سایر ائمه که هدایتگرانند, امامان شما نیستند؟! همگى گفتند: بلی… (تا آخر حدیث).
تفسیر قمى, ج1, ص248; مؤداى آن بنگرید در تهذیب الأحکام, ج3, ص146, ح317, باب صلاة الغدیر.
19. علامه شرف الدین از آن روى, امامت و عصمت امامان شیعه را موضوعى (مفروغ عنه) دانسته که آیاتى از قرآن و روایاتى فراوان از فریقین به وضوح بر آن دلالت دارند, از جمله آیاتى که دلالت تام بر عصمت و امامت آنان دارد, عبارتند از:
الف) آیه تطهیر: انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت ویطهرکم تطهیرا (احزاب, آیه33). مراد از اهل بیت در این آیه حضرات معصومین: على, فاطمه, حسن و حسین(ع) مى باشند آن چنان که در منابع اهل سنت آمده است, بنگرید:
صحیح مسلم, ج7, ص130; سنن ترمذى, ج5, ص328, ح3205 و 3206; الدر المنثور, ج6, ص603 ـ 605; المستدرک على الصحیحین, ج2, ص451, ح3558 و 3559; المعجم الکبیر, ج3, ص53, ح2664; سیر اعلام النبلاء, ج10, ص346.
ب) آیه مودّت: قل لا اسألکم علیه أجراً الاّ المودّة فى القربى وومن یقترف حسنة نزد له فیها حسناً انّ الله غفور شکور (شورى, آیه23). حضرت محمد(ص) بنا به روایات اهل سنت, منظور از واژه القربى در این آیه را به على و زهرا و حسن و حسین(ع) برگردانده است, بنگرید به: مسند احمد, ج1, ص229; المعجم الکبیر, ج3, ص47, ح2641 و ج11, ص351, ح12259; المستدرک على الصحیحین, ج3, ص188, ح4802; تفسیر طبرى, ج25, ص16ـ17.
پ) آیه مباهله: فمن حاجّک فیه من بعد ماجاءک من العلم فقل تعالوا ندع أبناءنا وأبناءکم ونساءنا ونساءکم وأنفسنا وأنفسکم ثمّ نبتهل فنجعل لعنةالله على الکاذبین (آل عمران, آیه61). طبق اخبار متواتر از شیعه و سنى نقل شده که منظور از ابناءنا امام حسن و امام حسین(ع) و نساءنا حضرت فاطمه(ع) و أنفسنا حضرت على(ع) مى باشد و على(ع) از ناحیه الهى به منزله نفس حضرت محمد(ص) معرفى شده است. روایات اهل سنت را بنگرید:
مسند احمد, ج1, ص185; صحیح مسلم, ج7, ص120; سنن ترمذى, ج5, ص596; المستدرک على الصحیحین, ج3, ص163, ح4719; فتح البارى فى شرح صحیح البخارى, ج7, ص60.
اما روایات نبوى در این باره بسیار است, ما به اختصار به مشهورترین آنها اشاره اى مى کنیم:
1) حدیث سفینه نوح: مثل اهل بیتى فیکم کمثل سفینة نوح, من رکبها نجا و من تخلّف عنها هلک (المستدرک على الصحیحین, ج2, ص373, ح3312; تاریخ بغداد, ج12, ص91, 6507; مجمع الزوائد, ج9, ص168; المعجم الکبیر, ج3, ص37, ح2636; المعجم الصغیر, ج1, ص139; الدر المنثور, ج3, ص334).
2) حدیث ثقلین: انّی تارک فیکم ما ان تمسّکتم به لن تضلّوا بعدی, أحدهما اعظم من الآخر, کتاب الله حبل ممدود من السماء الى الأرض, وعترتی أهل بیتی, ولن یفترقا حتى یردا علیّ الحوض, فانظروا کیف تخلفونى فیهما. این حدیث در همین معنا با الفاظ اندک متفاوتى نیز نقل شده و از معتبرین و محکم ترین دلایل بر اثبات عصمت و امامت امامان شیعه مى باشد, بنگرید:
صحیح مسلم, ج7, ص122; مسند احمد, ج5, ص181ـ182; سنن ترمذى, ص622, ح3788; المستدرک على الصحیحین, ج3, ص160, ح4711 و ج2, ص613, ح6272; المعجم الکبیر, ج5, ص166, ح4969 و ص182, ح5025 و 5026 و ص183, ح5028; الدر المنثور, ج2, ص60.
20. براى تفصیل بنگرید: تفسیر قمى, ج1, ص248.
21. به عنوان نمونه: صحیح مسلم, 119, ص7ـ124; مسند احمد, ج1, ص77 و 99 و 115 و 118 و 368 و 331; سنن ابن ماجه, ج1, ص42 و 44; سنن ترمذى, ج5, ص590 و 601.
22. دو مجدد: پژوهش هایى درباره محمد غزالى و فخر رازى, نصرالله پورجوادى, ص4, چاپ اول, مرکز نشر دانشگاهى, تهران, 1381ش.
23. پرسش هاى واعظ تبریزى جرندابى با مقدمه اى کوتاه چنین است: این قسمت از سوره که از بدایت تا نهایتش در خصوص بیان حکم شرعى نازل شده, آیه واحدى است, منظورم بیان حرام بودن این اعمال زشتى است که در آیه از آنها یاد شده, جز براى کسى که از روى اضطرار, نه به قصد گناه در سختى افتاده باشد, چرا که نیازهاى ضرورى کارهاى ممنوع را روا مى دارند. سؤال اول: وقتى سیاق آیه به تمام در بیان احکام شرعى باشد, پس این آیه چه ارتباطى به تعیین امام (در روز غدیر) دارد؟ سؤال دوم: به چه دلیل منظور از فرموده خداى گرامى در این بخش از آیه که مى فرماید الیوم اکملت لکم دینکم به کمال رساندن احکام شرعى از حلال و حرام نباشد, بنابر آنچه که سیاق سخن در آیه آن را اقتضا دارد؟
24. مائده / 5, آیه3. براى شما مؤمنان گوشت مردار و خون و گوشت خوک و آن ذبیحه اى که به نام غیر خدا کشتند و هر حیوانى که به خفه کردن یا چوب زدن یا از بلندى افکندن یا به شاخ زدن به هم بمیرند و نیز نیم خورده درندگان جز آن را که قبلاً تذکیه کرده باشید حرام است و نیز آن را که براى بتان مى کشند و آن را که به تیرها قسمت مى کنید (رسمى بود در جاهلیت که چون در امرى مردد مى شدند به تیرى مى نوشتند (خدا امر کرده) و به تیر دیگرى مى نوشتند خداى نهى کرده, آن گاه تیرها را درهم ریخته و یکى به قرعه بیرون آورده و مطابق آن رفتار مى کردند), که این کار فسق است. امروز کافران از این که به دین شما دستبرد زنند و اختلالى رسانند, طمع بریدند پس شما از آن بیمناک نگشته و از من بترسید, امروز (به عقیده امامیه و برخى از اهل سنت روز غدیر خم و خلافت على(ع) مراد است) دین شما را به حد کمال رسانیدم و بر شما نعمتم را تمام کردم و بهترین آیین را که اسلام است برایتان برگزیدم (و تکلیف آن را آسان گرفتم), پس هرگاه کسى در ایام مجاعت و سختى از روى اضطرار نه به قصد گناه, چیزى از آنچه حرام شده مرتکب شود (حق بر او سخت نگیرد که) خدا بسیار بخشنده و مهربان است.

تبلیغات