دیلتای از جمله کسانی است که به نشانه های تاریخی توجه، و آنها را وارد بحث هرمنوتیک کرده است. هرمنوتیک دیلتای نشان دهنده یک جریان فکری بین نظریه پردازان قرن نوزدهم است که پرورده مکتب رمانتیک بودند. برنامه وی برای تحلیل حیات بشری و مفهوم سازی وی از حیثیت تاریخی انگیزه مهمی را برای هایدگر به وجود آورد تا هرمنوتیک هستی شناسی خود را در انسان و زمان به وجود آورد. دیلتای کوشید برای روش شناسی علوم انسانی بالاترین درجه ممکن را تضمین کند. او معتقد بود علوم انسانی نباید روش های خود را از علوم طبیعی وام بگیرد. رویکرد دیلتای ارتباط وثیقی با اندیشه های کانت و هگل دارد و آنها را با هم جمع می کند. دغدغه مهم دیلتای هجمه پوزیتیویست ها در آن زمان بود. پوزیتیویست ها معتقد بودند اگر بخواهیم به علوم، تعین یا واقعیت ببخشیم، باید از روش تجربی واقع نما و به یک معنا ارزش گذار استفاده کنیم. در چنین شرایطی بود که دیلتای می کوشید نوعی ملاک برای عینی کردن یا تعین بخشیدن به علوم انسانی بیابد. در این مقاله می کوشیم چگونگی تأثیرگذاری مسائل هرمنوتیکی در برجسته سازی علوم انسانی و دفاع از عینیت آن در برابر علوم تجربی را نشان دهیم.