۱.
«وحى» جوهره معرفت دینى و رکن آموزههاى اسلامى است که شناخت ماهیت، حقیقت، قلمرو و گستره آن امرى ضرورى از حیث کلامى، تفسیرى، فلسفى و حتى عرفانى است و افق بینش و آفاق گرایشهاى دینى را نزد دینداران افزون مىنماید. اگر چه پیشرفت علوم جدید و تأملات و تعاملات معرفتى، «فهم حقیقت وحى» را آسانتر و کاملتر کرده و تجربههاى عرفانى و مواجهه باطنى و درونى با خداوند و جهان غیب و غیب جهان، همافق با مقوله وحى الهى بر پیامبران خویش است ولى وحى مقولهاى مستقل، ویژه انبیا، تجربهناپذیر و غیرقابل بسط است که اساسا به لحاظ مبادى و نتایج با تجربههاى بشرى صرف (هر چند عرفانى) فرقهاى فاحشى دارد؛ چه این که گیرنده وحى و نفس وحى معصومند و پیامآوران وحى در سه ساحت دریافت، نگهدارى و ابلاغ وحى به مردم داراى عصمت هستند، پس قیاس تجربههاى باطنى و درونى با وحى پیامبران الهى قیاس مع الفارق است به همین جهت، عنوان مقاله را «وحى پیامبرانه» نامگذارى کردهایم تا اختصاصى بودن وحى به پیامبران، رابطه ویژه پیامبران با خدا و فرشته وحى در دریافت پیام هدایت و سعادت انسانها را معلوم سازیم. البته این به معناى آن نیست که وحى تفسیرپذیر و قابل شناسایى نمىباشد و راه فهم به حقیقت وحى بسته است، بلکه به معناى قرار گرفتن وحى پیامبران در افق و مرتبهاى بالاتر و والاتر از تجربههاى عرفانى و دینى و کشف و شهود است.
۲.
بسیارى از صاحبنظران و پژوهشگران، معتقدند که انقلاب اسلامى ایران یکى از عوامل مهم و تأثیرگذار در پیشبرد روند بیدارى و آگاهى مسلمانان و افزایش فعالیتهاى مؤثر اسلامى در جوامع مسلمانان بوده است. از این رو، مقاله حاضر مىکوشد، به برخى از این آثار اشاره کند. براى دستیابى به این هدف، در آغاز به وجوه مشترکى که زمینه تأثیرگذارى متقابل انقلاب اسلامى و جنبشهاى سیاسى اسلامى معاصر را فراهم مىآورد، اشاره شده است. این در حالى است که وجوه افتراقى نیز بین آنها وجود دارد، که آثار مثبت تأثیرگذارى متقابل را کاهش مىدهد. پس از آن، بازتاب انقلاب اسلامى در بعد سیاسى و فرهنگى بر جنبشهاى سیاسى اسلامى معاصر مورد بررسى قرار مىگیرد و در پایان، یک نمونه، از نمونههاى زیادى که نشان از تأثیرپذیرى انقلاب اسلامى دارد؛ یعنى حزبالله لبنان مورداستناد قرار مىگیرد.
۳.
نوشتار حاضر، بعد از بیان مفاهیم و تعاریف ارائه شده در باب ماهیت دین، به این جمعبندى خواهد رسید که با این تعاریف و دیدگاهها، تبیین و تحلیل جامع و مانع در این زمینه، غیرقابل وصول است. در عین حال، بخشى از ابعاد و جنبههاى گوناگون دین، در این دیدگاهها بیان شده است. نگارنده در ادامه، با بررسى برخى از تقسیمات مطرح درباره دین، بر این نکته تأکید دارد که کثرت شرایع با وحدت ادیان تنافى ندارد.
۴.
پدیده طلاق، پدیده چند عاملى است و هرگز یک عامل به تنهایى نمىتواند موجبات پیدایش آن را فراهم کند. اکثر اوقات بزرگترین مشکلات، از جزئىترین مسائل ایجاد مىشود. همین جزئیات و جرقههاى کوچک آتشهاى بزرگى را ایجاد مىکند که باعث ویران شدن خانواده مىشود. آمار رو به افزایش طلاق در هیچ عصرى، چنین نگرانکننده نبوده است. با این که مىدانیم مسأله طلاق یک امر ضرورى است، ولى باید به حداقل ممکن تقلیل یابد؛ چرا که در روایات اسلامى طلاق، شدیدا مذمت شده و به عنوان مبغوضترین حلالها از آن یاد شده است.
با توجه به اهمیت موضوع سعى داریم با استناد به آیات و روایات، مبغوضیت طلاق و موارد کاهش و افزایش آن را طرح کنیم. در همین راستا به علل و عوامل مهم طلاق از قبیل؛ ضعف ایمان، ناراحتىهاى روحى و روانى، فساد اخلاقى، ناتوانى جنسى، بىکارى، دوستان ناباب، دخالتهاى بى مورد دیگران، ازدواجهاى اجبارى و... اشاره شده است.
در پایان نیز مطالبى درباره پیامدهاى مختلف طلاق و راهکارهاى مقابله با شیوع طلاق، همانند جلوگیرى از ازدواج در سنین کم، مدت زمان مناسب براى شناخت یکدیگر و... آورده شده است.
۵.
اصل عدم تحقیر مهمترین اصل در روابط اجتماعى است و انسان زمانى مىتواند به این اصل مهم دست یابد که خود را بشناسد و بداند همه در مقابل موجودى که خیر مطلق و خالق همه موجودات است، ضعیف بوده و وابسته به او هستند. در این مقاله با توجه به آیات و روایات به اصل عزتمندى انسان پرداخته شده است؛ و با عنایت به آیه 139 سوره نساء که مىفرماید: همه عزّتها از آن خداست؛ حال، خداوند این عزت را به هر کس که بخواهد ارزانى مىکند؛ چنان که در آیه 8 سوره منافقون افرادى که به خاطر اتصال به منبع الهى داراى عزت شدند را معرفى مىکند و مىفرماید: «لِلّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُوءْمِنِینَ» و اگر کسى به این مرحله رسید داراى ویژگیهایى چون نترسیدن، محدود نبودن، اعتقاد کامل به هدف و براى همیشه زنده بودن مىشود. و در زمان ما حضرت امام خمینى«سلامالله علیه» با رسیدن به این مرحله حقیقةً داراى این ویژگیها شد و منادى عزت مسلمین در عصر حاضر گردید.