۱.
تفکر، گاهى شیطانى است و گاهى دینى. گاهى نیز تفکر دینى با حجابهایى از شیطنت آلوده مىشود که نیازمند اصلاح و ارشاد است.
تفکر دینى با ایجاد و تقویت ایمان، حیات معنوى را براى انسان به دنبال خواهد داشت که فراتر از حیات محدود مادى است. احیاى دینى، انسان را از حیوانیت تا قرب الاهى بالا مىبرد و در جهانبینى الاهى تحقق پیدا مىکند.
در زمان حیات استاد شهید مرتضى مطهرى؛، گروهى از روشنفکران با انگیزههاى دینى آمدند و تفکر دینى را در چارچوب یافتههاى فکرى و علمى جدید ارائه کردند؛ اما استاد، حقیقت تفکر و دین را به شایستگى درک کرده و بر احیاى انسان در بُعد فردى و جمعى با تفکر دینى کوشید و به جاى احیاى تفکر دینى، به احیاى دینى تفکر انسان همت گماشت. در این پژوهش نشان مىدهیم، شهید مطهرى بر این عقیده بود که تفکر دینى، مرگ و احیا ندارد؛ بلکه دین، چشمه جوشان حیات است که از حَىّ قیّوم سرچشمه گرفته و جریان یافته است و با فکر دینى مىتوان فرد انسانى و جامعه را زنده کرد. او در این مسیر، تمام اندیشههاى مادى را به چالش کشید تا با نشان دادن چهره مخدوش جهانبینى مادى، مردم را از محصور شدن در شؤون حیات مادى رهایى و تعالى بخشد و حیات معنوى را به جامعه معرفى نماید. و در این راستا، روشنفکران را به محور قرار دادن تفکر دینى فراخواند و نیروى سوم روشنفکرى را پایهگذارى نهاد.
۲.
از آیتالله مشکینى مىپرسند: «اگر ممکن است از سابقه مبارزاتى استاد شهید هم صحبتى بفرمایید.» ایشان در پاسخ مىفرمایند: «یکى از اشکالاتى که بعضىها مىگیرند، این است که مىگویند مطهرى در مبارزات شرکت نکردند. البته سازمان امنیت به بعضىها حساسیت بیشترى داشت؛ مثلاً من و آقاى ربانى شیرازى، پیش آنها سابقه پیدا کرده بودیم و نشانى ما را داشتند و هر حادثه و خبرى که پیش مىآمد، فورا به سراغ ما مىآمدند؛ درصورتى که افرادى هم بودند که در متن قضایا بودند و اصلاً بازداشت نشدند... بعضى از افراد از اول سکه به نامشان خورده بود و دستگیر مىشدند. سازمان امنیت هم نشانى آنها را داشت و همیشه به سراغ آنها مىرفت؛ و گرنه این طور نبود که آقاى مطهرى در قضایا نباشند.خدمت ایدئولوژیک هم کار لازم و مهم و درستى بود و زیربنا را درست مىکرد. ایدئولوژى، زیربناى همه کارهاى ماست که مطهرى سهم بزرگى در آن داشت.»
نوشتار حاضر مىکوشد ابعاد مختلف مبارزات انقلابى شهید مطهرى را به تصویر بکشد تا از استاد شهید در عرصه مبارزات انقلابى، ابهامزدایى شود.
۳.
قلب و عقل، دو منع درک در انسانند. قلب خاستگاه ایمان است و عقل منشأ خردورزى. به تعبیرى، با قلب، مىیابند و با عقل، مىبافند. همین دوگانگى، باعث شده است که برخى گمان کنند ایمان و خردورزى، جمع شدنى نیستند.
این گمان، نویسنده این نوشتار را بر آن داشت که به واکاوى این شبهه، از منظر الگوى خردورزى و مجسمه ایمان، حضرت امیرمؤمنان علیه السلام، بپردازد.
۴.
وجود ادیان گوناگون در جهان، بشر را به تفکر وا مىدارد. این تفکر از آن روى، پر ارج است که انسان را به سمت انتخاب دین مطلوب خداوند مىکشاند.
تعامل بین ادیان (البته ادیان آسمانى) نیز، مسألهاى است که باید ارزیابى شود و اگر بدانیم که مسائلى همچون کثرتگرایى دینى، از پیامدهاى تحلیل نادرست از این موضوع است، اهمیت آن، دو چندان جلوه مىکند.
این نوشتار، به بررسى رابطه احکام اسلام با ادیان پیشین مىپردازد.
۵.
مسأله نسبت بین علم و دین، یکى از مسائل مهم در فلسفه دین است. در این مقاله مقایسه کلى حول چهار محور عمده (موضوع، زبان، روش و غایت) در حوزه معرفت دینى و معرفت علمى صورت گرفته است و بر اساس یک فرضیه، حیطههاى چهارگانه با همدیگر سنجیده شده و در پایان به برخى از منشأهاى احتمالى فرضیه رقیب یعنى فرضیه تعارض علم و دین پرداخته شده است. و در نهایت نسبت بین این دو معرفت را، در یک عنوان و عبارت صحیح نمىداند و قائل به نظریه تفصیل است.
۶.
بىتردید، موضوع آزادى انتخاب دین، یکى از مباحث بسیار مهم و بحثانگیز در میان مباحث دینى به شمار مىآید. در این نوشتار سعى شده که این موضوع از زوایاى مختلف مورد بررسى قرار گیرد. نخست، براهین قائلان به آزادى، از منظر عقل و متون دینى تبیین گردیده و آنگاه، ادلّه قائلان به اجبار در دین، به همراه تحلیل و نقد آنها مطرح شده است. برآیند بحث فوق این است که بر اساس صحت براهین ادله گروه نخست، نمىتوان انسانى را به پذیرفتن دین مجبور کرد و تحت پیگرد دنیوى قرار داد؛ بلکه در روز آخرت است که انسان، نتیجه و حقیقت عمل خویش را خواهد دید.
توجه به این نکته ضرورى است که مباحث مطرح شده در این مقاله، اگر چه با دیدگاه رایج مخالف است اما مجله در راستاى تحقق بخشیدن به جنبش نرمافزارى و تولید علم و نیز ترویج منطق مناظره، در صدد است تا در مباحث مهم فکرى، به طرح دیدگاههاى گوناگون بپردازد. طبیعى است که از نقد چنین مطالبى نیز جهت دستیابى به اهداف یاد شده، استقبال خواهد شد.