ایران از جمله کشورهایی است که سازماندهی سیاسی فضا در آن ریشه تاریخی دارد. تا آنجا که بررسیهای تاریخی نشان میدهد اولین تجربه تقسیم فضای سرزمینی به عهد هخامنشیان بر میگردد، حال سوال اصلی آن است که علیرغم آنکه، پیوستگی مولفه های تقسیمات کشوری و ثبات سیاسی از منظر تسهیل حاکمیت دولت و اتصال دولت - ملت در سطوح مختلف در پهنه سرزمینی، پیوسته به عنوان هدف غایی در نظام برنامه ریزی مورد عنایت بوده است. چرا الگوی تقسیمات کشوری به خصوص در دوران معاصر در دستیابی به این هدف ناکام بوده است؟ فرضیه در نظر گرفته شده آن است که در باب عوامل ناکامی این الگو یکی از عواملی که کمتر به آن توجه شده است شکل گیری و تقسیمات سیاسی داخلی مدرن و اجرا نشدن اصول قانون اساسی مشروطه است که تحت لوای حکومت متمرکز با کودتای 1299ه.ش رضا خان شروع شد. در واقع اتخاذ مشی اقتدار گرایانه او که در جهت عکس اقتدار قانون اساسی به مثابه محور توسعه سیاسی دوره پیش تحقق یافته بود باعث شد تا گرایشهای قومی و فرهنگی تقویت شوند و با فروپاشی استبداد اول و دوم به شکل فعال و متراکم در آیند که نمونه های آن را در بحرانهای آذربایجان و کردستان دهه بیست و بحرانهای قومی بعد از انقلاب شاهد هستیم. این تحقیق با هدف بررسی رابطه بین الگوی تقسیمات کشوری و بی ثباتی سیاسی بین دو انقلاب مشروطه و انقلاب اسلامی با روش کتابخانه ای و تحلیل محتوا درصدد است، این مقطع از تاریخ سازماندهی سیاسی فضا در ایران را تحلیل نماید.
مواد مخدر تاثیر عمیقی بر تمامی افراد و جوامع سراسر جهان دارد. در بعد فردی، مواد مخدر سلامت، زندگی و امنیت افراد را با خطر روبر کرده است. در بعد ملی، رابطه مواد مخدر با جرایم باعث بروز مناقشات، معضلات اجتماعی، تضعیف دولتها و عقب ماندگی کشورها شده است. کشورهای فقیر به شدت در برابر مواد مخدر آسیب پذیر بوده و نیازمند کمک هستند، زیرا آنها فاقد منابع کافی برای مقابله با چرخه جرم و جنایت می باشند. در بعد جهانی نیز مساله مواد مخدر اهمیت مشابهی دارد: بازارهای مواد مخدر هیچ مرزی ندارند و ماهیت فراملی آنها موجب می شود که هیچ دولت واحدی، چه فقیر و چه غنی نتواند به مرزهای این بازارها دست یابد.مواد مخدر در تقسیم بندی اولیه از دو نوع خارج نیست، یا منشا آن طبیعی است، که از خشخاش، شاهدانه و کوکا به دست می آید. و یا مصنوعی است که به طریق آزمایشگاهی استحصال می شود، مانند متاآمفتامین و آمفتامین (اکستاسی). مخربترین ماده مخدر در جهان، مواد افیونی خصوصا هروئین است که بزرگترین کانون تولید آن در جنوب غرب آسیا به ویژه در افغانستان است. تولید و قاچاق آن، ایران، پاکستان و کشورهای آسیای مرکزی را به شدت تحت تاثیر خود قرار داده است.سودآوری و ارزش افزوده قاچاق مواد مخدر موجب شکل گیری گروهها و شبکه های مافیایی قاچاق شده است. گروهی بودن، برنامه ریزی پیچیده، اغراض مالی بسیار قوی با هدف رسیدن به بالاترین سود، فعالیت در سطوح ملی، فراملی و بین المللی، برخورداری از سیستم اطلاعاتی قوی، تمایل به نفوذ در قدرتهای رسمی سیاسی برای برقراری ارتباط با عوامل دولتی، تلاش برای تحت نفوذ درآوردن قدرت رسمی و دخالت در تصمیم گیریها، فرهنگ سازمانی سخت و خشن و ... همگی از ویژگیهای قاچاقچیان سازمان یافته است. این مقاله با توصیف وضعیت کنونی مواد مخدر در منطقه، چالشهای ژئوپلیتیکی آن را در جنوب غرب آسیا بررسی می نماید.
جغرافیای سیاسی به عنوان یک رشته دانشگاهی در یکصد سال گذشته با پشت سرنهادن فراز و نشیب های بسیار، رشد و توسعه چشمگیری را تجربه نموده است، بویژه ژئوپلیتیک که به عنوان یکی از موضوعات جغرافیای سیاسی، توجه محافل علمی و سیاسی را به خود جلب نمود. از آنجا که موضوع اصلی ژئوپلیتیک یعنی بررسی و مطالعه روابط و پیوندهای فرامرزی میان واحدهای سیاسی در مقیاس های محلی، ملی، منطقه ای و جهانی، شباهت و نزدیکی بسیاری با موضوعات مورد مطالعه در دانش روابط بین الملل به ویژه در سطوح ملی، منطقه ای و بین المللی دارد، همین امر موجب ایجاد ابهام در خصوص علت وجودی دو دانش، نسبت آنها با یکدیگر و مفاهیم و موضوعات مشترک و اختصاصی دو دانش در میان دانشجویان و پژوهشگران گردیده است.پرسش اصلی مقاله حاضر این است که علت اصلی شباهت و نزدیکی میان جغرافیای سیاسی (بخصوص ژئوپلیتیک) و روابط بین الملل چیست؟ علاوه بر این سوال، پرسش های دیگری نیز مطرح است که می توان به موارد زیر اشاره کرد:الف - نسبت میان جغرافیای سیاسی، روابط بین المللی و ژئوپلیتیک چیست؟ب - مفاهیم اختصاصی و مشترک آنها کدام هستند؟د - چه تفاوت ها و شباهت هایی به لحاظ روش شناختی میان دو دانش برقرار است؟در مقاله حاضر تلاش گردیده است با استفاده از روش مقایسهای به پرسش های یاد شده پاسخ داده شود. بر اساس نتایج بدست آمده، علت اصلی شباهت و نزدیکی جغرافیای سیاسی (به ویژه ژئوپلیتیک) با روابط بین الملل مورد مطالعه واقع شدن مفهوم کلیدی کشور (حکومت) یا دولت در هر دو دانش است. از میان موضوعات مطرح در جغرافیای سیاسی، ژئوپلیتیک به علت فرامرزی بودن و مطالعه روابط میان واحدهای سیاسی نزدیکی بیشتری با روابط بین الملل دارد. به لحاظ روش شناختی مفاهیم «مقیاس» و «سطح تحلیل» دارای نقش محوری در طبقه بندی اطلاعات، محدوده و دامنه متغیرها دارند. از لحاظ مکاتب فکری و روش شناختی نیز شباهت و تفاوتهای جالبی میان دو دانش وجود دارد که مشروح آن در مقاله ذکر شده است.
نویسنده در این مقاله به بررسی یکی از مهمترین عوامل تهدید امنیت ملی یعنی - نابرابری های شهری - می پردازد. موقعیت کنونی کشور ایران که مراحل گذار تاریخی خود را می گذراند، سبب رشد بیرویه جمعیت شهری و افزایش نابرابری ها در مناطق مختلف آن گردیده و مدل خاصی از جغرافیای سیاسی شهری را ایجاد کرده است. این بررسی کوششی برای ارزیابی وجوه نابرابری با استفاده از شاخصهای اشتغال و مسکن در مناطق 22 گانه شهر تهران است. نتایج تحقیق نشان می دهد که در مناطق 22 گانه تهران تفاوت های قابل ملاحظه ای از نظر فرصت های شغلی وجود دارد. به طوری که گروه شغلی کارگران ساده در بخش های جنوبی شهر بیش از نیمه شمالی آن متراکم هستند. همچنین بررسی های انجام شده راجع به پراکندگی فقر با استفاده از ساکنان چهار نفر به بالا ساکن در یک اتاق حکایت از آن دارد که مناطق متراکم فقر نیز به طور یکسان در شهر پراکنده نشده اند. چنانکه مناطق جنوب شهر، حوزه های متمرکز فقر را تشکیل می دهند. با توجه به شاخص های مورد بررسی، یکی از مهمترین منابع تهدید امنیت اجتماعی و ملی در تهران، نابرابری در پراکندگی مشاغل ابتدایی و فقر و تمرکز آن در جنوب شهر می باشد. با توجه به نکات مذکور باید اذعان کرد که نابرابری و محرومیت شهری، خطری مستقیم برای امنیت اجتماعی بشمار می آیند.