آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۵

چکیده

یکی از مهم ترین موضوعات در نجوم دوره اسلامی قبله و قبله یابی بوده است. با توجه به اهمیت این موضوع دانشمندان این دوره با توصیف های هندسی و تعریف های ریاضی، روش های مختلف ریاضی، مثلثاتی و ترسیمی برای تعیین تقریبی یا دقیق جهت قبله عرضه کردند. در بیشتر زیج های دوره اسلامی نیز به این موضوع پرداخته شده است. زیج ها آثار کاربردی نجوم دوره اسلامی هستند که عمدتاً شامل جدول های نجومی و توضیحاتی در باره روش استفاده از آن ها می شوند. به طور معمول در کنار مطالب نجومی زیج ها، چندین روش برای تعیین جهت قبله عرضه می شد، یکی از رایج ترین آن ها، روشی مثلثاتی منسوب به روش زیج ها است. از دقیق ترین روش های تعیین جهت قبله، روش آنالما است. به آن دسته از روش های هندسه توصیفی که در آن مسأله سه بعدیِ سطح کره روی صفحه ترسیم و حل می شوند «آنالما» می گویند. منجمان دوره اسلامی با تعیین زاویه انحراف قبله محلی روی کره زمین و سپس کره آسمان و تسطیح آن روی دایره، آنالما هایی به منظور یافتن جهت قبله عرضه کردند که در برخی از زیج ها نیز به آن پرداخته شده است. در زیج یمینی، دومین زیج فارسی شناخته شده از لحاظ قدمت، در کنار روش های معمول زیج ها برای تعیین قبله، دو آنالما هم آمده است. این مقاله پس از بررسی و ترسیم آنالماهای زیج یمینی، به مقایسه آن ها با آنالماهای موجود در آثار حبش حاسب و ابوریحان بیرونی می پردازد.

A Comparison between Zīj-i Yamīnī’s Analemma for the Determination of the Qibla Direction with the Works of Ḥabash al-Ḥāsib and al-Bīrūnī

Determining Qibla direction was one of the most popular topics in Islamic astronomy. Muslim astronomers have proposed various methods to determine Qibla, approximate or accurate. One of the most accurate methods for determining Qibla is approximate or accurate. One of the most accurate methods was the Analemma technique. This method turns the three-dimensional problem of the sphere (Earth or celestial sphere) into a two-dimensional plane through a geometrical construct to facilitate the question. In Zīj-i Yamīnī, the second oldest known Persian Zīj composed by Mūḥammad ibn Abū Naṣr al-Ḥaqāyiqī in the 12th century AD, two analemma models for the determination of the Qibla direction are proposed. In this paper, two models are first discussed and completely drawn, then they are compared with other analemma models mentioned in the works of Ḥabash al-Ḥāsib and al-Bīrūnī

تبلیغات