حکمت و فلسفه

حکمت و فلسفه

حکمت و فلسفه سال هجدهم زمستان 1401 شماره 4 (پیاپی 72) (مقاله علمی وزارت علوم)

مقالات

۱.

نیچه ی هیدگر و انسانِ بازنموده همچون فرجامِ سوژه بازنمودی(مقاله علمی وزارت علوم)

تعداد بازدید : ۱۳۱ تعداد دانلود : ۱۲۴
هیدگر معتقد است که سوژه بازنمودی در اصل سوژه ای است که در بازنمایی موجود را اراده می کند. به طوری که بسط دامنه های بازنمایی انسان و رسوخ او در واقعیت با بسط اراده و اظهار اراده او در عالم نسبت مستقیمی پیدا می کند. او فکر  می کند که اراده معطوف به قدرت نیچه درواقع چیزی جز اظهار ذات سوژه بازنمایاننده نیست که تا پیش از نیچه ناگفته مانده بود. بااین حال پس از نیچه و به واسطه افتادن در ساحت تکنولوژی که مسیران از رهگذر نیچه و کل غرب هموار می شود، انسان دیگر نه سوژه بازنمایاننده، بلکه به بازنموده ی اراده برای اراده بدل شده و خود را درون نظام های بازنمایی عظیمی پیدا می فهمد. از این جاست که این مقاله فهم هیدگر از وضعیت تکنولوژیک عصر فعلی را نه در مقام وضعی تازه و جدا از اوضاع پیشین، بلکه به عنوان حوالت وجود، در نسبت با غربِ رومی همچون افقِ حقیقت در مقام استیلا و بازنمایی تفسیر می کند. بر این اساس تکنولوژی در اصل ناظر بر وضعیت انسانیت معاصر است آن هم چنان که بر موجودات و خود را منکشف می کند. این انکشاف ذیل نظام های بازنمایی ای کار می کند که در وهله اول بجای آنکه موجودات را تبدیل به منابع مصرف نماید، با عزل خودآیینیِ از او، سوبژکتیویته اش را سلب می کنند. چنین رخدادی انسان را از کانون روایت عالم به نفعِ نیروهای تکنولوژیکی که مظاهر گوناگونی از سیاست تا فرهنگ و رسانه می توانند به خود بگیرند، کنار می زند.
۲.

طرح غیرذاتی، ساحت ذاتی: شبحوارگی جهان، شبح وارگی انسان(مقاله علمی وزارت علوم)

تعداد بازدید : ۲۱۷ تعداد دانلود : ۱۵۵
ایده‌هایی که در ذهن انسان‌ تثبیت شده‌اند و علاوه بر ساحت غیرانضمامی، ساحت انضمامی حیات او نیز تحت تاثیرات موسع و ژرف آن‌ها است ایده‌هایی‌اند که شبح‌وارگی‌شان در صورت‌بندی‌ای که اشتیرنر از جهان انسانی پیش روی ما نهاده است برجسته و پررنگ است. علی‌رغم برخورداری اشباح ایده‌ها از این مشخصات، که همانا مشخصات امر ذاتی هستند، ارائه طرح کلی غیرذاتی از آن‌ها امری تحقق‌پذیر است. این طرح، که بر واگشایی دوگانگی‌ای مفهومی در نظام فلسفی دولوز مبتنی است، خود گشاینده خوانشی است که شبح‌وارگی ایده در آن مبنای آشکارگی ذاتی‌بودن ساحت دال مفهومی «انسان» است. این خوانش اشتیرنری آشکارکننده این امر است که ساحت مذکور تجسم ناکثرت‌مند عناصر برسازنده خود است.
۳.

پساساختارگرایی: عبور از اقتدارگرایی(مقاله علمی وزارت علوم)

تعداد بازدید : ۲۹۴ تعداد دانلود : ۱۸۳
تحلیل اقتدارگرایی در نظامهای سیاسی، با استفاده از نظریات ارائهشده در حوزۀ فلسفهُزبان، مبنای اصلی این نوشتار بوده است. پرسش اصلی این نوشتار نیز این بوده که با استفاده از کدام مؤلفهها در پساساختارگرایی  میتوان فرایند عبور از اقتدارگرایی را آغاز نمود و اینکه با نگاه پساساختارگرایانه اصوالً این عبور چگونه  خواهد بود. برای رسیدن به پاسخ ابتدا با استفاده از روش توصیفی در مورد پساساختارگرایی البته بر اساس  دیدگاههای ویتگنستاین و دریدا توضیحاتی ارائهشده و تالش شده تا مؤلفههای درون آن مشخص گردد.  بعدازآن تالش شده تا با استفاده از مؤلفههای موجود در پساساختارگرایی، اقتدارگرایی در نظامهای سیاسی  تحلیل شود. پسازآن عبور از اقتدارگرایی مدنظر بوده و تالش شده با نگاه پساساختارگرایانه در مورد  چگونگی این عبور توضیحاتی ارائه شود. در پایان نیز در مورد نوع حکومتی که با ویژگیهای  پساساختارگرایی نزدیکی بیشتری دارد، توضیحاتی آورده شده است. نتیجه اصلی این نوشتار این بوده که در  پساساختارگرایی ویژگیهایی وجود دارد که توجه به آنها در حوزهُ سیاست، میتواند برای عبور از  اقتدارگرایی راهگشا باشد. ماهیت اجتماعی زبان، تغییرپذیری، تکاملپذیری، مرکز زدایی، بیپایان بودن  تفاوتها و عدم تثبیت معنایی برخی از این ویژگیهای هستند
۴.

مکانیسم ابصار و خطای حسی در نظر خواجه نصیرالدین طوسی(مقاله علمی وزارت علوم)

تعداد بازدید : ۲۱۱ تعداد دانلود : ۱۹۲
چگونگی رؤیت شیء و رخ دادن خطاهای حسی از پرسشهای پیشرو در هر نظام معرفتی ازجمله در  معرفتشناسی طوسی است. اهمیت این مسئله به این دلیل است که حواس و دادههایشان آغازگر فرایند  تحقق یافتن معرفتی یقینی نسبت به اشیاء هستند. در این مقاله سعی میشود در بخش اول، دیدگاه  خواجهنصیرالدین طوسی دربارۀ نحوۀ ابصار بررسی گردد؛ سپس در بخش دوم با تمایز نهادن میان احساس  و ادراک حسی و بررسی قوای ادراکی چگونگی و محل وقوع خطا ازنظر وی تبیین گردد. بنابر یافتههای  تحقیق در بخش اول، طوسی را باید از فیلسوفان معتقد به خروج شعاع دانست اما نه خروج به معنای رایج  آن. بر همین اساس خطای حسی نیز از منظر او معنا ندارد. لکن این به معنی نفی خطاهای ادراکی نیست. در  بخش دوم، این نظر طوسی با لحاظ دو رویکرد سلبی و ایجابی بررسی میشود. او در نگاه سلبی معتقد است  خطا در مرحلۀ احساس بصری، رخ نمیدهد و بنابراین محسوس به معنای دادههای حس که از طریق  اندامهای حسی حاصل میشود عاری از خطا است؛ زیرا ابصار بهواسطۀ خروج شعاع محقق میشود. در  رویکرد ایجابی نظر وی این است خطا به ادراک حسی و داوری عقل بازمیگردد و تحت تأثیر قوۀ خیال  رخ میدهد. به تعبیر دیگر منشأ وقوع خطا، در تطبیق دادن محسوس با واقعیت خارجی است که این امر در  حیطۀ فعل عقل است. بدین ترتیب گرچه عقل در معرض لغزش و خطا است اما این مسئله به معنای بیاعتباری معرفت نخواهد بود.
۵.

آدورنو و نقد ایدۀ پیشرفت(مقاله علمی وزارت علوم)

تعداد بازدید : ۲۴۳ تعداد دانلود : ۱۲۸
طرفداران فلسفی ایدۀ پیشرفت معتقدند که وضعیت انسان در طول تاریخ و تا به امروز، درمجموع بهتر شده است و در آینده نیز بهتر خواهد شد. آدورنو در نوشتههای خود آورده که انسان تا به امروز پیشرفتی نکرده، اما امکان پیشرفت در آینده وجود دارد. بهاینترتیب موضع آدورنو به این صورت میشود که او با ایدۀ پیشرفت مخالف نیست، بلکه با این ادعا مخالف است که پیشرفت در تاریخ بشریت محقق شده است. ادعای ما در این مقاله این است که با توجه به کتاب دیالکتیک روشنگری، فقط فجایع قرن بیستم، دلیل آدورنو برای عدم تحقق پیشرفت در تاریخ بشریت نیست، بلکه او به حاکمیت دیالکتیک عقالنیت و سلطه بر تاریخ انسان معتقد است. اگر این ادعا را بپذیریم، آنگاه باید گفت چنین عقیدهای حتی امکان پیشرفت در آینده را نیز از بین میبرد.
۶.

شر و مسئولیت اجتماعی: بررسی لوازم ایدئالیسم افلاطونی والهیات ایدئالیستی جوسایا رویس(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:
تعداد بازدید : ۱۱۸ تعداد دانلود : ۹۲
در این نوشتار با رجوع به برخی از مهمترین آثار افالطون، دیدگاه او را درباره شر تبیین میکنیم. با توجه به اینکه او محسوسات را نمودی ضعیف از حقایق الیتغیر مُثُل میداند، زمینهساز این دیدگاه در سنت نوافالطونی میشود که شر جنبه عدمی دارد. این نگرش از رویکرد واقعگرایانه به حیات فاصله دارد زیرا زندگی موجودات زنده به نحو عام و زندگی انسان به نحو خاص با انواعی از شرور متافیزیکی مواجه است و انسان بهعنوان موجودی صاحباختیار، دستخوش یا منشأ شر اخالقی نیز هست. هرچند بر اساس خوانشی خاص میتوان طرح عالم مثل افالطون را در پرتو مواجهه او با مرگ سقراط و تالش برای فراروی از آن جستجو کرد ولی به خاطر نگرش حاکم بر دنیای باستان که مبتنی بر نظام طبقاتی است، افالطون نیز رویکرد نخبهگرایانه اتخاذ مینماید و بهجای تأکید بر مسئولیتهای فردی به تأسی عوام از فیلسوف بهعنوان الگوی تجرد عقلی و فضایل اخالقی در جامعه اشاره میکند. این در حالی است که در جامعه مدرن که ارزشهای فردی اهمیت مییابد، ارتباط مؤثقی بین مسئله شر و مسئولیت اجتماعی برقرار میشود. با رجوع به فلسفه جوسایا رویس که او نیز همچون افالطون متفکری ایدئالیست است، میتوان دریافت که ایدئالیسم معاصر در عین نگاه خوشبینانه و کلگرایانه به جهان نمیتواند واقعیت شر را نادیده بگیرد. رویسهم واقعبینانه به رنجهای بشری مینگرد و هم با توجه به مبانی نظری خود بر رویکرد مسئوالنه برای کاهش رنج و زدودن  کاستیهای اجتماعی تأکید میکند
۷.

توجیه اخلاقی شر و ارزیابی انتقادی دیدگاه مرلین مک کورد آدامز از منظر الهیات اخلاقی کانت(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:
تعداد بازدید : ۱۴۵ تعداد دانلود : ۹۵
مقاله حاضر با روش تحلیلی- انتقادی خود، مسئله شر را از منظر غایتشناسی اخالقی کانت بررسی میکند و از همین منظر و الهیات مؤمنانه مرلین مککورد آدامز را مورد ارزیابی قرار میدهد. در نگاه کانت، شر منزلت خاصی در طبیعت ندارد، بلکه صرفاً یکی از امکانات محتمل در طبیعت، در مقام فعلیت یافتن قوای آن است. راه چاره انسان برای مجال ندادن به شر در تقویت قوای عقالنی و اخالقی انسان و انشاء دستور اخالقی مطلقی است که انسان را برخالف سوائق طبیعی خود به موجود عقالنی و متخلق تبدیل سازد و با صبغه عمومی خود روابط انسانها را سامان بخشد. خدای کانت ایدهای است که از پی توجه به ندای وجدان اخالقی و بهعنوان خیر اعال بر فراز جهانْ مفروض و مقدّس انگاشته میشود. با این وصف، طبیعت در خوانش اخالقی و غایی آن در نقد سوم کانت در مسیر بهروزی انسان و جهان حرکت میکند و میتوان آنرا در نهاد و بنیان دور از خصلت شریرانه دانست. از سوی دیگرم. م. آدامز به عنوان متأله مسیحی زیسته در جهان مدرن، طی تالش برای خوانشی متمایز از مسئله شر، آنرا به عنوان شرط تشبّه انسان به خدا از مجرای تجربهی رنج الوهی تعبیر کرده است. تفسیری از شر و اخالق که با رجوع به خوانش کانت از  ماهیت شر و اخالق، از حیث مبنا و پیامد غیراخالقی است
۸.

مطالعه و نقد دیدگاه سنتی درباره عدم تقارن موضوع-محمول(مقاله علمی وزارت علوم)

تعداد بازدید : ۱۰۸ تعداد دانلود : ۸۰
در دیدگاه رایج درباره رابطه میان مقوالت زبانی و مقوالتی وجودشناختی که از ارسطو به ما رسیده است، مقوالت نحوی تطابق کاملی با مقوالت متافیزیکی دارند و مدلول لفظی که موضوع جمله است جزو مقوله وجودی متفاوتی نسبت به مدلول لفظ محمول است. این دیدگاه به عدم تقارن وجودشناختی موضوع و محمول شناخته میشود و در منطق ارسطو به یک شکل و در منطق فرگه به شکل دیگری تأیید میشود؛ اما تقارن وجودی موضوع و محمول نیز طرفدارانی دارد. اگر مدلول موضوع و محمول ازلحاظ وجودی باهم  تفاوت اساسی نداشته باشند، میتوان زبانی خنثی داشت که در آن بتوان جای موضوع و محمول را در هر جمله بامعنایی عوض کرد؛ اما همانطور که در این مقاله نشان میدهیم چنین زبانی ازنظر نحوی به تناقض میانجامد و ناسازگار است. همچنین ازنظر سمانتیکی در این زبان تعمیمهای علمی بیمعنا و هر جمله وجودی صادق خواهد بود؛ بنابراین زبان خنثی کفایت الزم را ندارد و بر اساس آن نمیتوان از تقارن موضوع-محمول دفاع کرد
۹.

ارائۀ شیء خیّامی در باز- پیکربندی های ماتریالیستی(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:
تعداد بازدید : ۱۳۷ تعداد دانلود : ۸۷
تأمل در هستی به مثابه کرداری زبانی، همواره یکی از کارویژه های متعالی ادبیات بوده است. این مسئله در خیّام نمود قابل توجهی داشته، به نحوی که کار خیّام را می توان پیش از هر چیز نوعی پروژه پروبلماتیک پرسش از هستی قلمداد نمود. در پژوهش حاضر سعی گردید با رویکردی ماتریالیستی و از منظری پساساختارگرا، به ادراکات هستی شناختی تازه ای از شیء خیامی دست یافت. در اینجا، شناسایی یک سری همگرا از اشیاء از یک سو و طرح ایده تبدیل و انتقال به مثابه مکانیسم زیربنایی در خیّام از سوی دیگر، امکانات تحلیلی نیرومندی برای صورت بندی های هستی شناختی تازه ای از شیء خیّامی، در اختیار نهاد. طرح ایده تبدیل و انتقال نشان داد که سری هم گرای اشیاء به طور بی وقفه ای در اتصال با یکدیگر قرار گرفته و با تولید نسبت هایی تازه، روندی از قلمرو گستری فیزیکی را به نمایش می گذارد. درنهایت و با تحلیل نظری این روابط توسیعی و گسترش یابنده شیء، چهار ایده هستی شناختیِ پایان ناپذیری هستی، حافظه مندی شیء، درون گستری میل (اقتصاد اُدیپی میل) و فتیشیسم، به مثابه دستاورد مواجهه ای سمپتوماتیک با خیام ارائه گردید.

آرشیو

آرشیو شماره ها:
۷۴