هنرهای زیبا - هنرهای نمایشی و موسیقی
هنرهای زیبا - هنرهای نمایشی و موسیقی سال 22 پاییز و زمستان 1396 شماره 2 (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
«سیر نغمگیِ» یک مُد همانند نقشه ای ا ست که مختصاتِ کلیِ گردش ملودی را در آن مُد ترسیم می کند. مسیرِ این گردش، در زمینه بستر نغمگی هر مُد، با نغماتی که نقشِ اساسی در تعیین هویت آن مُد دارند نشانه گذاری می شود. این نغمات در موسیقی دستگاهی ایران عبارت اند از: نغمه ها ی شاهد؛ ایست؛ خاتمه؛ و متغیر. سیر نغمگی جهت حرکت ملودی در بین این نغمات نیز جزئیاتی از چگونگی این حرکت را در اختیار می گذارد. سیرِ یک مُد در موسیقی دستگاهی ایران همواره در لایه های زیرینِ ملودی مستتر بوده و هیچ گاه نمودی مستقل نداشته است. هدف مؤلفان در این مطالعه بیرون کشیدن سیر، که ذاتاً ماهیتی مجردتر از ملودی دارد، از دلِ قالب متعین ملودی و نمایش آن است. بدین منظور، نمونه هایی از اجراهای معتبر مُد درآمد آواز بیات اصفهان، به منزله موردِ پژوهشی در نوعِ ردیفی و اجرای آزاد دستگاهی، انتخاب شد. پس از بررسی تحلیلی - تطبیقی هر نمونه، سیر ملودیِ آن به صورت نموداری ترسیم شد؛ مقایسه این نمودارها وجوه اشتراک بنیادی آن ها را آشکار می کند. مجموعه این اشتراکات، که می توان گفت نمایشگر مسیری ا ست که ملودی برای تبیینِ مُد درآمد آواز بیات اصفهان در هر اجرای دستگاهی طی می کند، با نام نمودار سیر این مُد پیشنهاد شده است.
استخراج و طبقه بندی الگوهای تارسازی با هدف تشخیص سازندگان تار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
چگونگی ساخت ساز در همه جوامع اهمیت زیادی دارد. علاوه بر اینکه باعث شناخت بیشتر بخش های مختلف ساز و تأثیر هر یک از آن ها در صدای نهایی می شود، تأثیر بسیاری در پیشبرد روند نوازندگی در جامعه دارد و حتی به آن جهت می دهد. در پژوهش حاضر به استخراج الگوهای تارسازی پرداخته شده است. هدف اصلی این پروژه یافتنِ الگوهای مخصوص هر سازنده است؛ الگویی که مبنای تشخیص تارهای سازندگان مختلف است. فرضیه اصلی نیز بر این استوار است که، با وجود الگوهای یکسان دیداری، تفاوت هایی وجود دارد که موجب تشخیص تارهای مختلف می شود. در این پژوهش نخست اطلاعات به روش میدانی جمع آوری شد؛ از این قرار که نخست دو نسلِ تارساز انتخاب شدند: یکی، نسل گذشته که دیگر در قید حیات نیستند، اما از سازهایشان استفاده می شود؛ دیگری، نسل تارساز ارجح حاضر. سپس، پروژه با طرح پرسش نامه ای از سازندگانِ تار، که در دسترس بودند، شروع شد. بعد، به عکاسی و اندازه گیری سازهای سازندگان انتخاب شده با معیارهای یکسان پرداخته شد و نتایجی حاصل شد. تفاوت های متمایزِ سازها بدین قرار است: تفاوت در اندازه قله های دو طرف کاسه، شکل، و اندازه اتصال کاسه و نقاره از پشت؛ میخ های روی استخوان سرپنجه؛ میخ های روی سیم گیر؛ اندازه اتصال کاسه و نقاره (مضراب خور)؛ شکل بیرونی کاسه و نقاره؛ و تراز ساز از قسمت بیخ دسته.
تحول بیانِ تصویری در لحظه های گفت و گویی سینمای ایران در دهه 1380(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از بخش های مهم در زیبایی شناسی تصویر در سینمای ایران لحظه های گفت وگویی است. یکی از قراردادهای مسلط و غالب در تصویرسازیِ لحظه های گفت وگویی نما/ نمای معکوس است. در این پژوهش تلاش شده به تحلیلِ مواجهه فیلم سازان ایرانی با لحظه های گفت وگویی پرداخته و نحوه تحولِ بیان تصویری در این لحظه ها نمایان شود. از همین روی، ده فیلم از سینمای ایران در دهه 1380 به منزله جامعه آماری گزینش شده اند؛ این آثار عبارت اند از: سگ کشی(بهرام بیضایی، 1380)؛ من ترانه پانزده سال دارم(رسول صدرعاملی، 1381)؛ شب های روشن(فرزاد مؤتمن، 1381)؛ گاوخونی (بهروز افخمی، 1382)؛ آتش سبز (محمدرضا اصلانی، 1386)؛ شبانه روز(امید بنکدار و کیوان علی محمدی، 1387)؛ درباره الی(اصغر فرهادی، 1387)؛ جدایی نادر از سیمین(اصغر فرهادی، 1389)؛ پرسهدر مه (بهرام توکلی، 1388)؛ یه حبه قند(رضا میرکریمی، 1390). نخست ماهیت نما/ نمای معکوس و ویژگی های آن بررسی می شود. سپس، دو مفهومِ «می شود و شده در تصویر» تعریف می شوند و این دو مفهوم در لحظه های گفت وگویی واکاوی می شوند. سپس، به نمونه های تکراری این الگو در جامعه آماری پرداخته می شود. سرانجام، به فیلم هایی اشاره می شود که از الگوی نما/ نمای معکوس فراتر رفته و آن را به پرسش گرفته اند. این پژوهش آشکار می سازد که به رغم آنکه غالب فیلم های ایرانی دهه 1380 در سیطره نما/ نمای معکوس بوده اند، آثاری نیز وجود دارد که از این سیستم خارج شده و آن را به چالش کشیده اند.
ارائه راهکاری برای هارمونیزه کردن بر مبنای ساختار فواصل دستگاه سه گاه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نگارنده در این مطالعه درنظر دارد روشی جدید برای هارمونیزه کردن موسیقی ایرانی، با توجه به ساختار فواصل دستگاه سه گاه، ارائه دهد. دلیل انتخاب دستگاه سه گاه وجود بیشترین فاصله مُجنب (135/145 سِنتی) در این دستگاه نسبت به سایر دستگاه هاست. در این روش، همه نغمه های مورد استفاده در هر گوشه اصلی از پنج ردیف معتبر شمرده شده و با توجه به آمار استفاده آن ها و استفاده از کتاب های تجزیه و تحلیل ردیف، مهم ترین نغمه ها برای ساخت آکورد آن گوشه انتخاب شده است. گوشه های انتخابیآن هایی هستند که دارای فضای مُدال مخصوص به خودند و آن ها را گوشه های اصلیِ دستگاه سه گاه (درآمد، زابل، مویه، مخالف، و مغلوب) نامیده ایم. فضای مُدال دستگاه سه گاه از به هم پیوستن مدهای تشکیل دهنده هر یک از گوشه های اصلی شکل گرفته و ارائه هارمونی مناسب برای کل دستگاه با بررسی این گوشه ها امکان پذیر است. از نتایج به دست آمده می توان به دو نوع آکورد برای هر یک از گوشه ها اشاره کرد: آکورد اول متشکل از نغمه های اصلی است؛ در آکورد دوم نغمه های اصلی با نغمه هایی که در آن گوشه نقش ملودیک را ایفا می کنند همراه شده اند. بنابراین، برای پیوند این آکوردها، با توجه به ترتیب چیدمان گوشه ها در دستگاه سه گاه، از نغمه های ملودیک در یک وصل هارمونیکِ مناسب استفاده شده است.
نقش نهاد بروکراتیک آموزش مدرسه ایِ عصر رضاشاه در مشروعیت یابی ساختار میدان تئاتر نوین ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از مهم ترین تاکتیک های حکومت رضاشاه، در سامان دهی فرهنگی، ایجاد نهاد رسمی و بوروکراتیک راهبری تولیدات هنری و نظارت بر آن بود. این نهاد در ادامه راهبرد تکوین جامعه نوسازی شده بر پایه ناسیونالیسم مدرنیستی مطلقه و اقتدارگرایی مرکزگرایانه بر دو رکن ارتش و بوروکراسی استوار بود. میدان تازه تأسیس و رو به مشروعیت تئاتر نوین ایران نیز تحت نظارت این نهاد قرار گرفت؛ یکی از نشانه های مهم این امر سامان دهی آموزش مدرسه ای تئاتر برای پرورش هنرمندان در راستای سیاست فرهنگی سازمان پرورش افکار بود. در این مطالعه، ضمن بررسی زمینه های شکل گیری سیاست فرهنگی عصر یادشده، فرایند ایجاد آموزش مدرسه ای تئاتر و چگونگی اکتساب سرمایه تحصیلی برای افزایش سرمایه فرهنگی کنشگران تئاتر بررسی می شود. از نتایج این امر می توان کوشش حاکمیت برای کنترل نیروهای مرکزگریزی را برشمرد که در دنیای هنر تئاتر گرد می آمدند و حاشیه مقاومی را در برابر مرکزیت خودکامه شکل می دادند. نکته دیگر، پرورش نسل تازه ای از کنشگران تئاتری است که، نسبت به پیشروان قدیم میدان تئاتر، حائز منش متفاوتی بودند و تئاتر را به سوی خصلت های زیبایی شناختی پیش می بردند. همچنین، تغییر در میزان و نوع سرمایه فرهنگی موجب پرورش کنشگرانی شد که از کنش عمدتاً سیاسی به کنش عمدتاً زیباشناختی در تولید آثار خود سوق یافتند.
منطق مکالمه در فیلم خشت و آینه (1343)، اثر ابراهیم گلستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پس از اعلام سیاست های مبتنی بر گسترش مناسبات سرمایه داری و سرکوب سیاسی مخالفان، همگام با آغاز مدرنیزاسیون پهلوی دوم و هم زمان با آغاز برنامه های توسعه اقتصادی و اجتماعی در دهه های 1330 و 1340 خورشیدی، برخی از سینماگران ایرانی فرم و مضامین متفاوت با جریان فیلم سازی تجاری را تجربه کردند. دلایل گوناگونی برای این تحول می توان برشمرد؛ از جمله شرایط اجتماعی، ارتباط سینماگران با محافل ادبی، و تحولِ ادبیات داستانی در ایران و اقتباس از آثار ادبی مدرن. فیلم خشت و آینه (1344)، اثر ابراهیم گلستان، از جمله فیلم هایی است که از نظر درون مایه و فرم متفاوت و بدیع است. شیوه روایت فیلم خشتو آینه کاملاً به آنچه میخائیل باختین، یکی از مهم ترین نظریه پردازان ادبیات در سده بیستم میلادی، با عنوان «نظریه منطق مکالمه ای» مطرح کرده، مرتبط است. هدف از پژوهش حاضر بررسیِ پیوستگی تحولات سینمای هنری و جامعه ایران با مدرنیزاسیون دهه 1340 خورشیدی به روش توصیفی- تحلیلی است و همچنین مقایسه فیلم خشت و آینهبا دیدگاه باختین و منطق مکالمه ای او. نتایج پژوهش حاضر نشان می دهد که فیلم خشت و آینه، به منزله یکی از مهم ترین آثار سینمای ایران، از شیوه های روایی مدرن و منطق مکالمه ای باختین بهره برده است.
رویکرد پدیدارشناسانه به دریافت مخاطب در نمایش عروسکی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تماشاگر همواره برای فهم و دریافت اثر باید موفق به برقرارکردن ارتباط با آن شود تا اثر را حرکات یا الفاظی تهی و خالی از معنا نپندارد. در این فرایند، تماشاگر آگاهانه یا ناآگاهانه مراحلی را در ذهن خویش می گذراند. در این میان، فلسفه پدیدارشناسی با مرکز توجه قراردادن ذهن آدمی و نقش آن در دریافت پدیده ها حائز اهمیت است. مقصود از این جستار بررسی روند درک و دریافت مخاطب در «نمایش عروسکی» است، اما این مسیر در مقایسه با «تئاتر بازیگر» انجام خواهد شد. در این راه، با بهره گیری از روش ادموند هوسرل در تقلیل پدیده ها و عزل کردن پیش داوری های ممکن درباره پدیدارها برای رسیدن به عمق آن ها سرانجام، عروسک از یک شیء بی جان تا مرتبه بازیگر و سپس باور شخصیتش پیش می رود. این اتفاق تأثیر مستقیم بر درک و دریافت مخاطب دارد و ذهن او را به پُرکردن خلأ هایی وادار می کند که بسیار بیش از خلأ هایی است که او هنگام تماشای «تئاتر بازیگر» با آن روبه روست، زیرا عروسک، به منزله پدیداری تئاتری، مسیری طولانی تر از بازیگر را طی می کند تا به دریافت مخاطب برسد. در این پژوهش به روش توصیفی - تحلیلی و مبتنی بر منابع کتابخانه ای به شرح دلایل آن پرداخته شده است.
بررسی تکنیک های آهنگسازی ولفگانگ ریم در اپرای دیونیزس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ولفگانگ ریم، از آهنگ سازان معاصر آلمانی، آخرین اپرای خود با نام دیونیزس را در سال 2010 به روی صحنه برد. دیونیزس یک فانتزی اپرایی است بر اساس تخیلات و تصورات ولفگانگ ریم از زندگی و اندیشه های نیچه. این پژوهش به بررسی تکنیک های آهنگ سازی ریم و شیوه نگرش او به عناصر موسیقی، به ویژه در اپرای دیونیزس، اختصاص یافته است. پروفسور ریچارد مک گریگور در مطالعه ای، با نام «تحلیل روند آهنگ سازی ولفگانگ ریم در چرخه شیفره»، به بررسی مؤلفه های موسیقی ریم می پردازد. مطالعه یادشده راه را بر نگارنده هموار کرد تا با یاری آن و برخی منابع دیگر تکنیک های آهنگ سازی ریم را در اپرای دیونیزس بررسی کند. روش کلی این تحقیق تحلیلی است. گردآوری اطلاعات به صورت مطالعاتی است و با استفاده از کتاب ها و مقالات ترجمه شده و زبان اصلی، مصاحبه ها، و منابع اینترنتی. ریم، با ارائه تعاریفی جدید از مفاهیم و عناصر موسیقایی، همچون «فضا- صدا»، «صوت- نشانه»، و «قطب زایشگر»، توانسته به بیانی کاملاً شخصی دست یابد. در این نوشتار، خواننده با مفهوم دقیق تری از قطب زایشگر و چگونگی کارکرد آن در موسیقی ریم آشنا می شود؛ همچنین، در خلال نمونه ها و مثال های ذکرشده، انواع قطب های زایشگر، که ریم آن ها را استادانه ساخته و پرداخته، معرفی خواهد شد.