هنرهای زیبا - هنرهای نمایشی و موسیقی
هنرهای زیبا - هنرهای نمایشی موسیقی سال 14 زمستان 1388 شماره 39 (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
فیلم ها در هر دوره تاریخی تا حدود زیادی تحت تاثیر شرایط اجتماعی حاکم، به بازنمایی ایدئولوژی طبقه مسلط پرداخته و هریک به نحوی به استیضاح مخاطبان و برساخت سوژه میپردازند. فیلم هامون که در پایان دهه 1360 شمسی ساخته شد و با استقبال بسیاری نیز مواجه گردید، از جمله این فیلم هاست که متاثر از بافت تاریخی و اجتماعیِ عصری که در آن قرار گرفته با بازنمایی چالش های روشنفکر طبقه متوسط شهری با مناسبات حاکم بر خود زندگی در جهت استیضاح مخاطبان موفق عمل کرده است. در این مقاله هدف اصلی واکاوی رمزگان فیلم هامون، در جهت فهم چگونگی بازنمایی چالش های روشنفکر طبقه متوسط شهری در سینمای پایان دهه 1360 ایران است. در این راه، به نشانه شناسی دو سکانس ابتدایی و انتهایی این فیلم پرداخته ایم و رمزگان این سکانس ها را در جهت پاسخ به این سؤال کلیدی که چرا شخصیت اول فیلم که نمونه روشنفکر طبقه متوسط شهری است، در انتهای حیات پرچالش اش به این نتیجه میرسد که باید خود را نابود کند، به کار گرفته ایم. با استفاده از مفاهیم ایدئولوژی از لویی آلتوسر، دلالت های ثانویه اسطوره زمان حاضر از رولن بارت و روشنفکر از آنتونیو گرامشی و چارچوب روش شناختی متاثر از نشانه شناسی جان فیسک به این نتیجه می رسیم که روشنفکر طبقه متوسط شهری در مواجهه با طبقه بالا به سوژه بودن خود پیبرده است و حاضر به توضیح وضع موجود نیست، بنابراین درصدد بر میآید با خودکشی، خود را از مناسبات حاکم بر حیات اجتماعی برهاند.
نشانه شناسی نام شخصیت های نمایشی در نمایشنامه ی مرگِ فروشنده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این نوشتار در باب نام شناسی بر اساس نشانه شناسیِ نام شخصیت ها در نمایشنامه است و میکوشد با توجه به دانش نام شناسی و تکیه بر روش نشانه شناسیِ پیرس به دلالت های گوناگون چون دلالت شمایلی، نمایه ای و نمادین نام های شخصیت های نمایشی بپردازد. از آنجا که دانش نام شناسی یکی از امکانات تحلیلی در باب شناخت شخصیت ادبی– نمایشی در نظریات جدید است و در حوزهی مطالعات نمایشی ایران نادیده گرفته شده است این مقاله میکوشد با اشاره به این دانش ضمن معرفی، نمونه ای از این تحلیل را ارائه دهد. باید اشاره کرد به دلیل اهمیت کار پیرس یعنی مطرح کردن نشانه با تصاویر، مبنا و الگوی مناسبی برای بررسی آثار هنری به ویژه در حوزه های تئاتر و سینما به دست میدهد و بر همین اساس نشانه شناسی پیرس در مقالهی موجود بر همعصر خود یعنی سوسور ترجیح است چرا که تمرکز سوسور در نشانه شناسی بر روی زبان است. بنابر این پژوهش در اثر نمونه روشن میشود که رابطه ای مستقیم و کاربردی میان نام اشخاص نمایش و درون مایه و کنش های نمایشی وجود دارد. بر اساس همین یافته به نام شناسیِ نشانه شناختی شخصیت های نمایشی نمایشنامه مرگِ فروشنده اثر آرتور میلر پرداخته شده است. در ضمن این پژوهش بیانگر توجه آرتور میلر به جنبه های دلالت گر نام ها در نام گذاری اشخاص نمایش به طور خودآگاه و نا خودآگاه است.
نشانه های نمایشی در منظومه ی""درخت آسوریگ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله، به بررسی و توصیف ساختار و نشانه های نمایشی منظومهی درخت آسوریگ میپردازد؛ مناظره ای منظوم میان یک بز و یک درخت خرما از اصل پارتی و به خط پهلوی کتابی که تنها نمونهی فابل به شکل مناظره در زبان های ایرانی میانه غربی است. این متن، شباهت ساختاری انکارناپذیری با متن های مناظره ای بین النهرینی دارد که در جشن بهاری سال نو بین النهرین (اکیتو) به صورت نمایشی اجرا میشده اند. در این منظومه، برخلاف باورهای ایرانی که در متن های فارسی میانه بازتاب یافته، درخت خرما چهره ای دیوآسا دارد و بارها از سوی بز،""دیو""خطاب شده است. همچنین بز درخت را روسپیزاده خطاب میکند.کاربرد استعاره درخت برای اشاره به سرزمین های بین النهرین سابقه ای دیرینه در ادبیات باستانی خاورنزدیک و ایران دارد. استعاره زن روسپی نیز بارها در کتاب مقدس (کتاب ناحوم و مکاشفات یوحنا) برای اشاره به این سرزمین ها به کار رفته است. این نمادپردازیها بیگمان برگرفته از ادیان کهن بین النهرین اند که پرستش درخت و روسپیگری مقدس از شعائر اساسی آنها بوده است. همچنین در متن های کتاب توبیت و مکاشفهی ایرانی زند بهمنیسن، سرزمین آشور جایگاه دیوها خوانده شده است. در این بررسی، برای نخستین بار کوشش شده است تا بر خلاف پژوهش های گذشته، مدارک و مستندات دال برتعلق این اثر به گوسان ها (هنرمندان و بازیگران بدیهه پرداز پارتی)، ارائه وکارکرد نمایشی آن اثبات شود.
مسأله تشبه و عللِ اطلاقِ واژه «شبیه خوانی» به تعزیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
«تشبّه» یکی از مفاهیم بحث انگیز در فرایند نمایشی شدن وقایع کربلا است. این مفهوم با در نظر داشتنِ پیشینه ای که در علم کلام، عرفان و به خصوص فقه دارد، از سه بُعد در تعزیه شایان توجه و قابل بررسی است: 1- تشبّه، پیوندِ عمیقی با نهادنِ نام «شبیه خوانی» بر تعزیه دارد. 2- تشبه به امامان (ع)؛ تشبّه به کفار و دشمنان ائمه و تشبّه مردان به زنان؛ از مسائل مناقشه برانگیزِ فقهی هستند که شاهدِ حضورِ آنها در تعزیه نیز هستیم. 3- اهمیتِ مسأل? تشبّه نزد فقها، منجر به صدور فتاوی گوناگون از سویِ آنها میشود. این فتاوی از سویِ دیگر، تأثیرِ آشکاری نیز بر شیو? شبیه خوانی دارند. هدفِ این مقاله، بررسی سه مورد فوق با توجه به دانش و فرهنگی بومی است که هم شبیه خوانی و هم مفهوم تشبّه بر آمده از آن است. پس رویکردِ مقال? حاضر در نقط? مقابلِ آن رویکردهایی قرار خواهد گرفت که تعزیه را با قراردادهای تئاتر و درام غربی فهم و تحلیل میکنند. یکی از این مفاهیم که با آن تعزیه را بررسی میکنند، واژ? یونانی «میمسیس» است. این مقاله نشان میدهد که چرا این مفهوم در شناخت تعزیه کارایی ندارند و نمیتوان با اتکا به آن تحقق تشبّه در تعزیه را فهم کرد.
بررسی و تعریف دو اصطلاح "" ایقاع"" و ""وزن"" با توجه به رسالات سده های سوم تا نهم هجری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
طی سده های سوم تا نهم هجری، دانشمندان مسلمان اهتمام به نگارش رسالات موسیقی متعدد کردند. علم ایقاع تقریباً در تمامی رسالات، بخشی را به خود اختصاص داده است. تقریباً در تمامی رسالات فوق االذکر، تـعریف اصطلاح "" ایقاع "" ارایه شده است برعکس اصطــلاح ""وزن"" که تعریف آن منحصراً در یک رساله ( معیارالاشعار) ارایه شده است. دقت در تعاریف ارایه شده ازاصطلاح ایقاع ، نشان میدهد که این تعاریف در بعضی موارد با یکدیگر متفاوت اند اما با هم درارتباط اند به این معنی که رابطهی عام و خاص با یکدیگر دارند. عام ترین تعریفی که ازاصطلاح ایقاع شده است، ""نگاه داشتن اندازهی ازمنهی نقرات "" است. اگر این تعریف را به عنوان تعریف مبنا اختیارکنیم، سایر تعریف های ایقاع، یا معرف ایقاع لحنی (که میتوان آن"" را نگــاه داشتن اندازهی ازمنهی نقرات لحنیه"" دانست ) ( مثل تعریف فارابی) ، یا معـرف ایقاع منتظـــم (که میتوان آن را ""نگـاه داشتن اندازهی ازمنهی نقراتی که دارای دورهای متساوی اند ""دانست ) ( مثل تعریف صفیالدین ارموی) ، یا معرف ایقاع لحنی منتظم ( که میتوان آن را ""نگاه داشتن اندازهی ازمنهی نقرات لحنیه ای که دارای دورهای متساوی اند "" دانست) ( مثل تعریف جامی) هستند .وزن را نیز (طبق تعریفی که خواجه نصیراز آن ارائه میکند ) میتوان""هیاتی که توسط ایقاع منتظم ایجادمیشود"" دانست.
تأثیر اساطیر ایرانی بر آثار هنریک ایبسن از طریق چنین گفت زرتشت نیچه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
توانمندی اندیشه موجود در آثار ادبی و هنریِ نشأت گرفته از مایه های اساطیری در طی اعصار متوالی نقشی تأثیرگذار در تاریخ تمدن بشری داشته و بازسازی مداوم واقعیت های زندگی انسانی را ممکن ساخته است. در پاره ای از آثار برجسته ادبی جهان شخصیت های واقع گرا در صورت ظاهری زندگی و واقعیات مربوط به آن ویژگیهای خاص جامعه ای مشخص را در دورانی معلوم در بر دارند، امّا گاه در عین حال دارای ارزش های اصیل اسطوره ای نیزهستند و در آثار ادبی تبدیل به الگو های نمادین میشوند. هنرمند با خلاصه کردن نشانه ها، تأویل و افزودن معنایی تازه به ارزش های اصیلِ واقعیت های ارائه شده توسط شخصیت های اساطیری امکان تداوم آن واقعیت را از طریق اثرهنری خود در زمانی متفاوت فراهم میآورد در این تحقیق سعی شده است با نگاهی تطبیقی بر شخصیت سولنس در نمایشنامه استاد معمار، یکی از آثار هنریک ایبسن، نمایشنامه نویس نروژی و اسطور? «جمشید»، یکی از اساطیر ایرانی برگرفته از «یشت ها» که مشابهت بسیار با اساطیر اسکاندویناوی دارد اثبات نسبی نظریه بالا را پی بگیریم. این فرضیه بر اساس گرایش ایبسن به مفهوم""ابر انسان"" طرح می شود که در تفکر نیچه ای به خصوص کتاب معروف او چنین گفت زرتشت به عنوان اندیشه فلسفی غالب مطرح بوده و بر اثار ایبسن تاثیر نهاده است.
واقعیت استیلیزه در تئاتر رئالیستی معاصر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بازنمایی واقعیت بر روی صحنه، منجر به پیدایش دیدگاه های متفاوت و یا حتی گاهی متضاد راجع به تئاتر رئالیستی می شود. گروهی، تئاتر رئالیستی را تئاتری می دانند که واقعیت«مکشوف » را، متعهدانه و متبحرانه، به معرض نمایش می گذارد. اما، گروهی دیگر، تئاتر رئالیستی را تئاتری می دانند که واقعیت را «خلق می کند» و پس از گذراندنش از فیلترهای پالایشی، بدون هیچ تعهدی نسبت به ارائ? واقعیت روزمره، آن را نمایش می دهد. در هر صورت، آنچه مسلم است، اینکه، تئاتر واقعگرا، تئاتری واقعی نیست. واقعیت در تئاتر، در یک فرایند تئاتریکال، «بازنمایی» می شود. همین عنصر «بازنمایی» است که واقعیت ارائه شده در هنر را تحریف کرده و به یک «واقعیت استیلیزه »، یا شیوه پردازی شده تبدیل می نماید. از این رو، در تئاتر، استیلیزاسیون ، هدف نیست، بلکه «روش» است، روشی است دیالکتیک که می خواهد واقعیت پنهان در مناسبات روزمر? اجتماعی بشر را به صورت توهمی از واقعیت و بر اساس ارتباط علت و معلولی افشا نماید. در فرایند شیوه پردازی، رئالیسم خام به «رئالیسم آگاه» تبدیل می شود. دراین پژوهش، ابتدا سعی داریم به تعریفی مشخص از واقعیت در ساختار تئاتر رئالیستی نایل شویم و به شیو? قیاسی، واقعیتِ حقیقی را با واقعیتِ شیوه پردازی شده تحلیل نماییم.
تئاتر تعلیمی ـ تربیتی (پداگوژیک): مطالعه ای تطبیقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در دهه های اخیر به ویژه با گسترش روزافزون هنر تئاتر در کشورهای مختلف، و نیز طرح نظریه های جدید نمایشی مبنی بر ظرفیت های بالای این هنر در مسیر ارتقای کیفیت زندگی بشر، وجوه تازه ای از این هنر بازشناسی و ارائه شده است. یکی از این وجوه، که از سوی بخش وسیعی از نهادهای آموزشی و تربیتی، و نیز محافل علمی و دانشگاهی مورد توجه قرار گرفته است، تئاتر تعلیمی تربیتی یا پداگوژیک نام دارد. هنر نمایش به صورت عام و تئاتر به صورت خاص از دیرباز با دو کارکرد متفاوت به جامعهی بشری معرفی شده است: کارکرد فرهنگی روشنفکری، که بیشتر بر جنبه های ارائهی اثر هنری مستقل به مخاطبان تاکید دارد، و کاربرد تعلیمی تربیتی که متضمن پرورش روح، آموزش و ارتقای کیفی زندگی انسان است. کاربردی که تئاتر را نه فقط هنری برای سرگرم کردن مخاطبان و اقناع ذوق هنری آنان ، بلکه فرایندی پیچیده و موثر بر سیر تحولات فکری بشر می داند. مقالهی حاضر با استناد به آرای متفکرانی چون ماکارنکو و فریر و بوآل و نیز تجارب جهانی در حوزهی استفاده از تئاتر در راستای مقاصد تعلیمی و تربیتی به بررسی ویژگیهای تئاتر تعلیمی تربیتی (پداگوژیک) و تفاوت های آن با تئاترهایی که صرفاً اهداف دیگری از جمله فرهنگی روشنفکری را دنبال میکنند، پرداخته است.
موضوع شناسی غنا در آواز منطبق بر ردیف دستگاه ایرانی ( تطبیق نظریه عدم حرمت ذاتی غنا با محتوای آواز ایرانی )(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از مباحث مهم و در عین حال مبهم در علم فقه مسئلهی موسیقی است که براساس تقسیم موسیقی به دو نوع سازی و آوازی، مسالهی حرمت و عدم حرمت خوانندگی ذیل مبحث غنا و موضوع نوازندگی تحت عنوان لهو و لعب مورد نظر قرار می-گیرد. در این پژوهش آنچه مد نظر قرار گرفته است خوانندگی می باشد. در این میان، موضوع شناسی توسط کارشناس (عرف خاص، موسیقیدان) به جهت کشف حکم فقهی از اهمیت وافری برخوردار است. در بحث غنا ما با دو نظریه کلی مواجه هستیم: 1- حرمت به وصف ملازم 2- حرمت به ذاته در این پژوهش با تحلیل نظریهی حرمت غنا به عنوان ملازم و نظری اجمالی به تعاریف واژه های مرتبط با موسیقی ایرانی به این نتیجه رسیده ایم که ردیف های آوازی به مثابه قالب هایی هستند برای اجرای صحیح آواز که بسته به نوع شعر (محتوا) مورد استفاده درآن، از پستی یا والایی برخودار وخود کیفت صوت به ذاته حرمتی به همراه ندارد. به عبارت دیگر از این قالب که به شیوه بسیار منطقی نظام بندی (ردیف) شده اند هم میتوان استفاده صحیح و نیز نادرستی داشت. این برداشت دقیقا منطبق بر نظریهی حرمت به عنوان ملازم (رای مرحوم فیض کاشانی) میباشد.