هنرهای زیبا - هنرهای نمایشی و موسیقی
هنرهای زیبا - هنرهای نمایشی و موسیقی سال 54 تابستان 1389 شماره 41 (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
در این پژوهش معایب چوب برای کاربرد در ساخت آلات موسیقی از جمله حساسیت بالا به رطوبت، خواص متفاوت چوب در درخت های مختلف از یک گونه و همچنین در قسمت های مختلف از یک درخت، ساخت زمان بر و مشکل سازهای چوبی، مقاوت پایین در برابر ضربه و سایر موارد که به صورت مفصل به آنها پرداخته شده است، مورد بررسی قرار گرفت و نسل جدید کامپوزیت های پلیمری برای جایگزینی چوب در ساخت ادوات موسیقی معرفی شد. بکارگیری کامپوزیت های چوب پلاستیک برای جایگزینی چوب در ساخت آلات موسیقی میتواند بسیاری از مشکلات ذاتی چوب برای کاربرد در ساخت آلات موسیقی را بر-طرف نماید، با این حال برای ساخت تخته صدای کامپوزیتی استفاده از کامپوزیت های لیفی که ساختاری دقیقاً مشابه چوب دارند، به دلیل خواص ارتعاشی و آکوستیکی ویژه آنها، رشد بسیاری نموده است. در این مقاله از سه نوع مختلف الیاف مصنوعی (الیاف شیشه، کربن و کولار) و یک رزین پلی استر غیر اشباع استفاده گردید. همچنین خواص آکوستیک این نمونه ها در قیاس با نمونه های چوب درخت توت سفید و سرو سیمین مورد بررسی قرار گرفت. مطالعات نشان داد که الیاف کربن به همراه رزین پلی استر بالا ترین پارامتر های آکوستکی را در بین سایر نمونه ها به خود اختصاص می دهد و در نتیجه می تواند به عنوان یک جایگزین بسیار خوب برای چوب با خواص استثنایی در ساخت آلات موسیقی به کار رود.
نقش آموزش تعاملی پویا در یادگیری فیلمنامه نویسی انیمیشن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش، ارزیابی مجدد برنامه درسی انیمیشن یا تصویر متحرک در رشته لیسانس گرافیک و ارائه یک روش تلفیقی آموزش می باشد، زیرا ارایه ی این واحد درسی در موارد بسیاری، نتوانسته است منجر به شکل گیری خلاقانه کاراکترهای برتر، در فیلمنامه های ارایه شده ی دانشجویان شود. روشی که این مقاله پیشنهاد می کند، یک روش تلفیقی است که از روش های سنتی و حل مسأله، جهت رسیدن به روش آموزش"" تعاملی پویا "" بهره می گیرد. روش اجراء پژوهش حاضر کیفی و کمی بود. بخش کیفی آن، به صورت مطالعه توصیفی بر مبنای مشاهده، پرسش و پاسخ، مصاحبه باز، مطالعه موردی و کتابخانه ای انجام شد و در بخش کمی از روش تحلیل کوواریانس استفاده شد. از جامعه آماری دانشجویان دوره لیسانس گرافیک دانشگاه شهید رجایی که درس کارگاهی انیمیشن را اخذ کرده بودند، یک کلاس به عنوان گروه آزمایش و کلاس دیگر به عنوان گروه گواه انتخاب شدند. متغیر مستقل نیز استفاده از روش آموزشی تعاملی پویا بود. فرضیه پژوهش تایید شد و می توان گفت که استفاده از روش آموزشی ""تعاملی پویا"" بر درک مفهومی دانشجویان از فیلمنامه نویسی تاثیر دارد. در این روش، مشارکت دانشجویان و فعال کردن احساسات، تجارب و مهارت های آنان در جهت ارائه فرض های صحیح، برای حل مساله و آزمودن آنها از اولویت برخوردار است.
سازهای موسیقی دورهی صفوی به روایت کمپفر و شاردن مقایسه ای تطبیقی در بخش سازشناختی از سفرنامهی کمپفر و شارد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در دورهی صفوی برخلاف ادوار گذشته مانند دورهی تیموری بحث سازشناسی در رسالات موسیقی وجود ندارد و مؤلفان فقط به ذکر نام سازها در رسالات اکتفا کرده ا ند. بنابراین برای جستجو در این مقوله باید از منابع ارزشمند دیگر تاریخی بهره گرفت. به دلیل رفت وآمد بیشمار سیاحان، در این دوره تعداد بسیاری سفرنامه نوشته شده است که دربردارندهی اطلاعات ارزشمندی از تاریخ و فرهنگ ایران هستند. در بین سفرنامه نویسان، توصیفات شاردن و کمپفر قابل توجه است. شاردن در کتاب خود توصیفاتی از سازهای ایران در دورهی صفوی بیان کرده است. همچنین در سفرنامهی کمپفر نیز تصویری از سازهای ایرانی همراه با توضیحات آنها آورده شده، اما به دلیل متن لاتینی کتاب تاکنون این بخش ترجمه نشده و مورد بررسی قرار نگرفته است. در این تحقیق با بررسی تطبیقی و تحلیل تصویر و نوشته های کمپفر با یادداشت های شاردن اطلاعات ارزشمندی از مباحث سازشناختی دورهی صفوی حاصل شد. اگرچه هر دو آنها در حدود یک محدودهی زمانی قرار میگیرند، نحوهی توصیف، طبقه بندی و انواع سازها در دو سفرنامه متفاوت است. در برخی دیدگاه ها مکمل، مشابه یا متناقض یکدیگر هستند. طبقه بندی سازها در سفرنامه شاردن بسیار منظم است، اما توصیفات کمپفر بسیار دقیق تر و ریزبینانه تر از شاردن است و با دقت بسیار این کار صورت گرفته است.
بررسی نسبت نور، سایه و تاریکی با تئاتردر قبل و بعد از آدولف آپیا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نور از آغازین روزهای پیدایش تئاتر به مفهوم امروزین آن، همراه تئاتر بوده و تا به امروز کارکردهای گوناگونی برای آن تعریف شده است. وجود نور در صحنهی نمایش همیشه همراه با سایه بوده و غیاب آن، تاریکی را به وجود آورده است. به همین دلیل میتوان نور، سایه و تاریکی را عناصر یک حوزهی مشترک دانست و نسبت ها و کارکردهای آنها را مورد بررسی قرار داد . جایگاه نور، سایه و تاریکی و کارکردهای آنها در تاریخ تئاتر دارای یک نقطهی عطف اساسی است و آن نقطهی حضور متفکرانه و نظریه پردازانهی آدولف آپیا در عرصهی تئاتر میباشد. تا زمان حضور آپیا در تئاتر، تنها کارکردی را که برای نور متصور بودند؛ روشن سازی صحنه جهت دیده شدن عناصر موجود بر روی صحنه بود. لیکن با حضور آپیا در تئاتر سایه و تاریکی به همراه نور سه عنصر تشکیل دهندهی هنر نمایش شده و هر یک جایگاه و کارکرد متفاوتی را یافتند. این مقاله میکوشد با بررسی شرایط تئاتر در قبل و بعد از حضور آپیا کارکردها و نسبت نور، سایه و تاریکی را در صحنهی تئاتر مورد بررسی و تطبیق قرار دهد. روش تحقیق بکار برده شده در این مقاله توصیفی- تحلیلی بوده و از تکنیک کتابخانه ای بهره برده شده است.
جایگاه طراحی محیطی و مدیریت فضاسازی در سینمای انیمیشن رویکرد تحلیلی – آموزشی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هر اثر هنری برای جذابیت و تاثیرگذاری بیشتر، سعی دارد مخاطب را وارد فضای اثر هنری کند. این فضا در ابتدا شکلی مجازی دارد و ناشی از ذهن هنرمند است؛ سپس شکل عینی یافته و در قالب اثر هنری بروز می کند. فیلمساز نیز فضای مجازی فیلم را که درون ذهن وی و نویسنده فیلمنامه نهفته است با واسطه تصویر، در قالب توالی نماها آشکار می کند. قبل از قرارگیری پلان ها، صحنه ها و سکانس ها در کنار هم، برای تحقق تصور مجازی فیلمساز، به کمک ابزار پیش تصور مانند طراحی ها و فیلمنامه مصور، فضاهای اولیه عینی برای روایت فیلم خلق می شوند. فضاسازی، اولین گام برای عینی شدن تصورات فیلمساز است. خلق فضاها در سینمای زنده به اشکال مختلفی مانند، تعیین لوکیشن و گاه با طراحی دکورها به صورت طبیعی، مصنوعی، دیجیتالی و تلفیقی امکان پذیر است. در این مقاله تحقیقی می توان دریافت که: در سینمای انیمیشن شیوه های خلق فضا از تنوع بیشتری برخوردار است. تعدد روش و تکنیک در ساخت فیلم انیمیشن به ساختار خلق فضاهای جدید منجر می شود؛ می توان برای هر انیمیشن در هر روش و تکنیک، بر پایه نیازهای دراماتیک فیلمنامه، فضای مناسب را طراحی و ارائه کرد.
بررسی کاربردی بداهه نوازیهای آزاد بر اساس سونات های متودیک جورج فیلیپ تلمان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سنت بداهه پردازی آزاد یکی از جذاب ترین موضوعات برای دنبال کنندگان اصول اجرای موسیقی قدیم به ویژه موسیقی دوره باروک است. اعمال این نوع از بداهه پردازی در مورد قطعاتی مربوط به دوره خاص نیازمند دانش و نگرشی است تا نوازنده را قادر سازد، بدون خارج شدن از اصول و سلیقه همان دوره به بداهه پردازی بر اساس ساختار موسیقی اقدام کند. برای درک اصول، مفاهیم و حس موسیقیایی دوره ای که مربوط به سال ها قبل است، موسیقی شناسان بیشتر منابع اولیه (شامل نت های موسیقی و نوشته های تئوریک) به جای مانده را اساس کار خود قرار دادند. دوازده سونات متودیک تلمان برای فلوت یا ویلن به همراهی باسو کنتینو که توسط جورج فیلیپ تلمان نوشته شده از جمله این منابع و از مهمترین منابع مطالعاتی برای بداهه پردازی آزاد است که در این نوشته مورد مطالعه قرار گرفته و تلاش شده تا با طبقه بندی هر نت و یا جمله براساس نقشی که در قطعه موسیقی ایفا میکند و همچنین پرهیز از رسیدن به جوابی واحد و در عوض آن نشان دادن راه های مختلف بداهه پردازی بر اساس ایده های مشابه، خواننده بتواند اطلاعات کاربردی نسبت به این موضوع بدست بیاورد.
بازشناسی اندیشه ی ""شقاوت"" آنتونن آرتو در سینمای دیوید لینچ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله درباره ی انگاره ی شقاوت آرتوست. واژه ای که معانی آن از حیطه ی کلمه ای معمولی فراتر رفته و تبدیل به نوعی نگاه فلسفی به زندگی می شود. مقاله ی حاضر درصدد بررسی وجوه معنایی و مفهومی این انگاره در سینما است و برآن است تا خوانش جدیدی از آن را در این هنر ارائه دهد. به دستاورد این مقاله؛ انتقال این مفهوم به قالب هنری دیگر (سینما)، با تمام کاستی ها و افزودنی هایش در آثار فیلمساز آوانگارد آمریکا، دیوید لینچ، میسر شده است. در این مسیر، یافتن واسطه های تئوریک برای انتقال نگاه آرتو به سینما به عنوان راه حل کاربردی مورد نظر قرار گرفته، چرا که مبنای نظریه ی آرتو در صیرورت دائمی و استحاله است و برای درک آن می بایست از انعطاف پذیری بیشتری برخوردار بود. این مقاله تعریف نوینی از شقاوت بر مبنای ""توسعه به سمت آگاهی"" ارائه می دهد و شرح بصری این سیروسلوک را در سینمای لینچ دنبال می کند. در ضمن بنیان اصلی دیگر این مقاله بر رابطه ی تجریدی سینما و تئاتر قرار گرفته که از آرتو میتوان به عنوان فصل مشترک این رابطه یاد کرد. آنچه در نهایت این مقاله ارائه می کند، نمونه های بصری تازه، از یک فرم جدید هنری مبتنی بر مفاهیم آرتو و از همه مهم تر «شقاوت» وی، در آثار دیوید لینچ است.
عناصر نمایشی در پرده خوانی به عنوان هنری چندرسانه ای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پرده خوانی به عنوان یکی از اشکال نمایش سنتی در ایران از قابلیت های بسیاری در بیان هنری و نمایشی برخوردار است. در مورد این شیوهی نمایشی تاکنون به ساختار و شیوه های اجرای آن در شکل سنتی خود پرداخته شده است. پرسش این پژوهش آن است که آیا با ایجاد تغییر در عناصر نمایشی پرده خوانی و امروزی کردن آنها، این شیوهی نمایشی میتواند در یکی از مهم ترین اشکال هنری جهان امروز، یعنی هنر چندرسانه ای مورد استفاده قرار گیرد و قابلیت جذب طیف وسیعی از مخاطبان را دارا شود؟ فرضیهی اصلی آن است که شناخت عناصر نمایشی این هنر و مقایسهی آن با نمونه های هنر چندرسانه ای میتواند قابلیت های پرده خوانی را در پدید آوردن زمینه های بیانی نوین، آشکار سازد. این مقاله با مطرح کردن چند نمونهی غربی از هنر چندرسانه ای و تطبیق آن با عناصر پرده خوانی در شکل کلی آن تلاش دارد تا این قابلیت ها را بازشناسی کرده و تواناییهای آن را برای استفاده در هنر چندرسانه ای امروزی تبیین نماید. بررسی این عناصر مانند نحوهی اجرا، استفاده از تصویر، کاربرد لحن و موسیقی (چه به صورت آواز و چه به صورت همراهیکننده) و نیز چگونگی تاثیر آن بر مخاطب، نشان میدهد که پرده خوانی میتواند از قابلیت های ویژه ای در عرصهی هنر امروز جهان برخوردار شود.