جزایر ایرانی در خلیج فارس، با نبود تعادلهایی در فضا و ساختارهای کالبدی، اقتصادی، اجتماعی و مدیریتی مواجهند. چنین موقعیتی موجب افزایش آسیب پذیری و فقر و نیز تاثیرپذیری جزیره ها در برابر تحولات جهانی – منطقه یی شده است. سیاستها و برنامه های محلی- منطقه یی برای تقویت شاخصه های هویتی - فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی یکی از رویکردهای فراروی تصمیم گیران و برنامه ریزان ملی- منطقه یی و محلی، بویژه برای این منطقه است. برنامه ریزی و مدیریت جامع راهبردی توسعه محلی (اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، کالبدی و زیست محیطی) و تدوین و ارائه راهکارهای عملیاتی، به منظور احیا و تقویت ساختاری و زیرساختی این جزایر یک ضرورت تام است. مطالعات نگارنده نشان داده است که در این شرایط، متحول سازی و تاثیرپذیری و نیز برنامه ریزی توسعه محلی، مهمترین رویکردها در توسعه از پایین، تمرکززدا، درونزا و مبتنی بر توانمندسازی محلی است. بنابرین، مقاله حاضر با هدف تحلیل وضعیت سکونتگاه های منطقه، با تنظیم یک برنامه راهبردی در زمینه توسعه محلی، پیشنهادات راهبردی را بصورت برنامه های اجرایی/مدیریتی ارائه کرده است. نگارنده با تاکید بر این مهم، به تعمیم و بومی-سازی نتایج بخشی از تحقیقات خود و دیگران (در زمینه توانمندسازی محلی)، در محدوده جزایر خلیج فارس میپردازد که براساس آن میتوان برنامه هایی برای عملیاتی شدن سند جامع راهبردی توسعه محلی درحوزه این جزایر، تهیه و تنظیم کرد.
ذخایر عمده نفت و گاز منطقه خلیج فارس، این منطقه را دارای اهمیت ژئواستراتژیک، ژئوپولیتیک و ژئواکونومیک در سطح بین المللی کرده است. همین امر زمینه حرکت روابط کشورهای حاشیه خلیج فارس را بسوی نوعی واگرایی فراهم آورده است. بررسی ها نشان میدهد که عواملی، مانند اختلافات ارضی و مرزی، جنگهای منطقه یی و عدم آگاهی رهبران کشورهای منطقه از جایگاه ویژه خلیج فارس، وجود تفکرات سنتی و قومی، پروژه اسلام ستیزی، نفوذ تفکرات و ایدئولوژی های بین المللی و حضور قدرتهای فرامنطقه یی و غیره، موجبات ناامنی را در این منطقه فراهم آورده است. به همین دلیل پرداختن بیش از پیش به این موضوع و یافتن راهکارهایی به منظور کاهش ناامنی و همچنین افزایش همگرایی دربین کشورهای منطقه، یکی از ضرورتهای ویژه در این حوزه حیاتی بشمار میرود. در جهان امروز گردشگری صنعتی فرارشته یی است که نه تنها متاثر از عوامل اجتماعی، طبیعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی است، بلکه آنها را به نوبه خود تحت تاثیر قرار میدهد. بنابرین بنظر میرسد که در صورت بررسی و شناخت ویژگی های مشترک عوامل یاد شده در کشورهای حوزه خلیج فارس در چارچوب صنعت گردشگری، میتوان عوامل همگرایی این کشورها را شناسایی کرد. در این مقاله، پژوهشگران با استفاده از منابع کتابخانه یی و استفاده از جدول، شکل و نقشه به بررسی نقش و اهمیت کشورهای حوزه خلیج فارس و عوامل همگرایی در بین کشورهای این حوزه پرداخته اند. همچنین در ادامه نگارندگان به تاثیر صنعت گردشگری و تاثیر آن در تحکیم روابط این کشورها، برای دستیابی به قدرت منطقه یی یا جهانی اشاره کرده اند.
پژوهش حاضر با هدف بررسی اثرات اکوتوریسم (طبیعت گردی) در منطقه ژئوپارک قشم انجام شده است. این تحقیق با بهره گیری از روش های نظریه مبنایی، تحقیق کیفی و نمونه گیری هدفمند و از طریق مصاحبه با هجده نفر از ساکنین محلی قشم صورت گرفته است. در این پژوهش، اثرات اکوتوریسم در منطقه ژئوپارک، به دو دسته تبعات مثبت و تبعات منفی تقسیم شده اند. نتایج تحقیق، نمایانگر آن است که اکثر مصاحبه شوندگان نگرشی مثبت، نسبت به صنعت طبیعت گردی در این منطقه دارند و به میزان زیادی با افزایش اشتغال در منطقه، در اثر توسعه صنعت طبیعت گردی موافق هستند. بر اساس شاخص «داکسی»، هم اکنون ساکنان قشم در مرحله خشنودی و رضایت قرار دارند. در این مرحله، جامعه میزبان از توسعه گردشگری مشتاقانه استقبال میکند. فرصتهای شغلی جدید و افزایش درآمد ها از آثار مثبت این مرحله محسوب میشوند.
ایران با وجود نظام جغرافیای سیاسی متمرکز، نیاز به تمرکززدایی در اشکال گوناگون اداری و سیاسی دارد؛ اما این مسئله در بیشتر موارد با بحث تقسیمات کشوری در ارتباط است. انگیزه اصلی ارتقای واحدهای سیاسی، این تصور است که با ارتقای این واحدها، رفاه؛ خدمات عمومی؛ اعتبارات و بودجه بیشتری از سوی دولت، متوجه این واحدها خواهد شد. حاصل این امر، گسترش کانونهای شهری کوچک و بزرگ، بدون در نظرگرفتن برنامه های کلان آمایشی است. با توجه به ضرورت برنامه ریزی برای تمرکززدایی اداری - سیاسی کشور، دراین تحقیق سعی شده است با استفاده از منابع کتابخانه یی و اینترنتی، وضعیت کلی سازماندهی سیاسی- فضایی در شهرستانهای بندرعباس؛ بوشهر؛ چابهار و بندرماهشهر، طی دوره شانزده ساله (از سال ۱۳۷۵ - ۱۳۹۱)، بعنوان نمونه ها یی از تقسیمات کشوری ایران تشریح شود. سپس به بررسی علل ایجاد سازماندهی سیاسی، فضای حاضر شهرستانهای مذکور با استفاده از رویکرد کارکردگرایی ریچارد هارتشورن پرداخته شده است. درنتیجه این تحقیق، مشخص شد که عوامل اصلی ارتقای واحدهای سیاسی شهرستانهای مذکور تصور دریافت بودجه و نیز عامل سیاسی (نمایندگان مجلس و وزارت کشور) بوده است. راهکار ارائه شده، افزایش سطح خدمات و امکانات در سطح واحدهای سیاسی است تا دیگر نیازی به ارتقای آنها برای دستیابی به موارد مذکور نباشد.
مقاله حاضر،تلاشی است برای بررسی ادعاهای امارات متحده عربی واستدلالهای ایران در موردمالکیت ایران بر جزایرسه گانه ایران تنب بزرگ، تنب کوچک و ابوموسی در خلیج فارس. همچنین در این مقاله، نقش دولت استعماری بریتانیا در این ادعا، بعنوان یک هدف فرعی مورد توجه قرار گرفته است. بریتانیا در آستانه سده بیستم میلادی، این جزایر را به امارات متحده عربی واگذار کرد و در سال ۱۹۷۰.م بازگشت آنها را به ایران پذیرفت. موضع رسمی ایران در قبال ادعای امارات متحده عربی، نفی هرگونه ادعای مالکیت امارات متحده عربی بر جزایر سه گانه و ارائه مستندات تاریخی دال بر تعلق همیشگی این جزایربه ایران است.این پژوهش از نوع پژوهشهای تاریخی وتوصیفی - تحلیلی است که بر اساس تجزیه وتحلیل اطلاعات موجوددر منابع تاریخی انجام شده است. نتایج حاصل از این پژوهش نشان میدهد که بدلیل وقوع جنگهای داخلی (انقلاب مشروطه) در ایران و ضعف دولت مرکزی، ایران نتوانست در زمان مقتضی در برابر اقدامات سودجویانهبریتانیا واکنش لازم را نشان داده و مانع از واگذاری آن به شیوخ شارجه شود.
رمان معروف تنگسیر، اثر صادق چوبک- داستان نویس پرآوازه ایرانی- را میتوان در زمره آثار مکتب داستان نویسی جنوب طبقه بندی کرد. آشنایی عمیق چوبک با فرهنگ ساکنان سواحل خلیج-فارس و بهره گیری وی از عناصر اقلیمی و بومی سرزمینهای جنوبی ایران، پرداخت توصیفی و روایی داستان تنگسیر را قابل تامل و بررسی ساخته است. این پژوهش میکوشد، عناصری همچون عقاید و باورها، خلقیات، لهجه و گویش و نیز آیینهای مردم استان بوشهر را در کنار تاریخ و جغرافیای طبیعی و انسانی این منطقه (که در رمان تنگسیر بازتابی داستانی یافته است) با روش توصیفی- تحلیلی مورد بررسی قرار دهد. نتایج حاصل از این پژوهش، علاوه بر اینکه از آگاهی و تسلط عمیق نویسنده بر جنبه های گوناگون تاریخ، جغرافیا و فرهنگ ساکنان تنگستان بوشهر حکایت میکند، لایه های پیدا و پنهان روحیات و اعتقادات مردم جنوب را (که آزادگی و ستم ستیزی، نوع دوستی و خانواده دوستی، علاقه به طبیعت و محیط زیست، وجه بارز آن است) از دریچه نگاه یک روایتگر واقع گرا عیان میسازد.
جغرافیدانان، تاریخ دانان و نقشه نگاران بخوبی از محل استقرار خلیج فارس آگاهند. آگاهی آنان از این امر، ریشه در استفاده ۲۵۰۰ ساله از این نام دارد. با این حال، در طول چند دهه گذشته، همسایگان عرب تبار خلیج فارس همواره تلاش کرده اند که از راه های سیاسی نام این آبراه را تغییر دهند؛ بعنوان مثال، برخی از آنان پیشنهاد کرده اند که کلمه «فارس» را از خلیج فارس حذف کرده و آن را بسادگی فقط «خلیج» بنامیم. اگر این منطق را باور داشته باشیم، آنگاه میتوانیم خود را محق دانسته و از این پس اقیانوس اطلس را نیز فقط «اقیانوس» بنامیم. باید توجه کنیم که هر چه نیاز جهان به نفت افزایش می یابد، حفظ امنیت خلیج فارس و تنگه هرمز ضرورت بیشتری پیدا میکند. این مقاله به بررسی دقیق جزئیات این امر اختصاص دارد و در خاتمه به این بحث میپردازد که چنین چالشی با تاریخ خلیج فارس نه از حمایت خود تاریخ برخوردار است و نه ریشه در خرد عملی دارد. هدف اصلی این مقاله، اثبات بی پایگی هرگونه تغییری در نام خلیج فارس است. به همین منظور، نویسنده هر دو جهت تغییر و یا عدم تغییر نام را مدنظر قرار میدهد و سپس بتفصیل بیان میکند که چرا پاسداشت از نام فعلی(خلیج فارس) انتخاب بهتری برای آن است. در این مقاله برای رسیدن به هدف اصلی از نقشه های قدیم و جدید خلیج فارس استفاده شده و همچنین لیست منابع مورد استفاده در آن نیز ارائه شده است. افزون بر این، به منظور تسهیل تحقیقات آتی در مورد این موضوع، فهرستی از منابع مفید در پایان مقاله ارائه شده است.