مقالات
حوزه های تخصصی:
پیدایی حکومت صفوی به پشتوانه تشیع اثناعشری، زمینه هایی برای گسترش و رسمی شدن این مذهب در ایران فراهم آورد. دیدگاه علمای شیعه درباره حکومت در دوره غیبت در این دوره بسیار مهم بود؛ یعنی بحث مشروعیت سیاسی و دینی شاهان صفوی از مسائل کانونی اندیشه های علمای شیعه به شمار می رفت؛ چنان که به اعتراض ها و گاهی جنبش هایی در برابر حکومت صفوی دست زدند. هدف اصلی این مقاله، بررسی علل و عوامل فکری و نظری این اعتراض ها و جنبش هاست. به رغم پرداختن بسیاری از پژوهش ها به موضوع تعامل علما با حکومت صفوی، بدین موضوع کم تر اشارتی رفته است. روش تحقیق این مقاله تحلیل محتوای منابع و مآخذ عصر صفوی و سفرنامه های اروپاییان در این دوره تاریخی است.
تعامل عثمانی و ازبکان اوایل عصر صفوی و پی آمدهای آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ظهور دولت صفوی در ایران و رسمی شدن تشیع در این کشور، عصر تازه ای را در تاریخ ایران گشود. تندروی های مذهبی ناورا و رفتار افراطی شاه اسماعیل و فرزندش طهماسب اول، واکنش تند عثمانی ها وازبکان را در شرق و غرب کشور به دنبال داشت و به تعامل سیاسی و نظامی آنان بر ضد دولت صفوی انجامید و افزون بر قطع شدن خطوط ارتباطی این دولت ها از طریق ایران، مشکلات فراوانی در زمینه تجارت و آمد و شد زائران ماوراء النهر و هند به قصد زیارت کعبه پیش آمد. هم چنین هدف های توسعه طلبانه عثمانی ها در شرق و ادعای سروری بر جهان اسلام، صدور فتواهای تند علمای دو طرف بر ضد قزل باشان، از دیگر عواملی بود که زمینه را برای هم کاری امیران ازبک و عثمانی ها برای ایجاد ائتلافی ضد صفوی فراهم می کرد. سندها و نامه های دو طرف به یک دیگر، از تعامل سیاسی و نظامی فراوان آنها گزارش می دهند. بر پایه این سندها، دولت عثمانی در عمل به آموزش نیروهای ازبک و مسلح کردن آنان به توپ و تفنگ در برابر دولت صفوی پرداخت و برخی از امیران ازبک نیز مهم چنین این کار را در می یافتند و در نامه های خود به امپراطور عثمانی، خواستار گسیل شدن سربازان ینی چری برای آموزش ازبک ها و مسلح کردن آنان بودند. این نوشتار به بررسی انگیزه های این دولت ها و هدف هایشان در تعامل با یک دیگر بر ضد دولت صفوی و پی آمدهای آن به ویژه در منطقه خراسانِ اوایل عهد صفوی پرداخته است.
تأثیر اختلاف های مذهبی ایرانیان در شتاب گرفتن پیدایی و پایایی حکومت ایلخانان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بی تدبیری خوارزم شاهیان در تعامل با همسایگان و دستگاه خلافت، مغولان را به جهان گشایی برانگیخت و آنان را به ایران کشاند، اما اختلاف های مذهبی مردم ایران با یک دیگر از علل چندگانه ای بود که به پایایی حکومت مغولان در ایران و استوار شدن قدرتشان در آن انجامید. نیم قرن پس از استقرار مغولان در ایران، هولاگو مأمور شد که به غرب لشکر بکشد. بی گمان، عوامل بسیاری در این روی داد تاریخی تأثیر گذارد. اگر ایرانیان با یک دیگر و از سوی دیگر با حاکمان هم سو بودند، این لشکرکشی به شکست می انجامید یا مغولان به زمان و نیروی بیش تری نیاز می داشتند تا بتوانند در ایران حکومتی برپا کنند و به آن قوام بخشند. هم چنین مذهب در جامعه ایران در اتحاد گروه های مختلف جامعه با یک دیگر بسیار مؤثر بود؛ زیرا دین و دولت در ایران زمین از دیرباز با هم بر مسند قدرت بوده اند و وجود اتحاد سیاسی در ایران، به اتحاد مذهبی مسبوق بوده است. این مقاله بر کنار از هدف ها و چگونگی لشکرکشی مغولان به ایران، سهم اختلاف های مذهبی ایرانیان را در شتاب بخشیدن به لشکرکشی هولاکو به ایران و پایایی حاکمیت آنان در این کشور برمی رسد. هدف های تعیین شده برای لشکرکشی هولاگو به غرب (قلاع اسماعیلی، دربار عباسیان و ممالیک مصر)، از این حکایت می کند که مغولان، در پی ریشه کنی مراکز و کانون های سیاسی مسلمانان بودند که قدرت مذهبی نیز در آنها بود. اختلاف مذهبی ایرانیان با یک دیگر موجب تسریع تحقق خواسته های آنان شد. البته پس از سقوط مراکز معنوی مسلمانان و حاکم شدن مغولان بر ایران، با توجه به اینکه حضور اسلام در ایران آسیب پذیر می نمود، مسلمانان (شیعیان و اهل سنت)، تنها در این برهه از زمان با هدف مشترکِ اِحیا و اِبقای اسلام به حرکتی متحد دست زدند و آن را تا رسمی شدن دوباره این دین در ایران (دوره غازان خان)، دنبال کردند. آنان پس از این نیز دوباره درباره برتری های مذهبی و فرقه ای خود اندیشیدند و اختلاف های مذهبی را از سر گرفتند. این اختلاف های مذهبی پس از سقوط حکومت ایلخانی نیز مانع برپایی حکومت متحد، منسجم و مستقل در ایران شد، بلکه حکومت های محلی با روی کردهای مختلف مذهبی بر بخش هایی از ایران حاکم شدند.
مطالعه تطبیقی قیام های عبدالرحمن بن اشعث و حارث بن سُرَیج(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
قیام عبدالرحمن بن اشعث و حارث بن سُرَیج به انگیزه مبارزه با دین ستیزی امویان و مساوات طلبی شکل گرفت. رهبران این دو قیام به رغم اشتراک هدف هایشان، از شیوه های متفاوتی برای دست یابی به آنها بهره گرفتند؛ ابن اشعث با شگردهای گوناگونی در کشاندن گروه های مخالف امویان به همراهی قیام خود توفیق یافت و با انتقال قیام به عراق، در پی براندازی اساس خلافت اموی بود، اما قیام حارث بن سریج بر پایه تعارض با خلافت اموی استوار نبود، بلکه بر اصلاح سیاست اقتصادی و اجتماعی امویان تأکید می کرد. سرانجام هر دو قیام سرکوب شدند، اما زمینه را برای قیام های پس از خود فراهم آوردند و در ضعف و سقوط خلافت اموی تأثیر گذاردند. این پژوهش با بررسی عوامل زمینه ساز این قیام ها، عوامل مشترک و متفاوت آنها را با یک دیگر می سنجد. پرسش اصلی مقاله این است که قیام های ابن اشعث و ابن سریج چه خصال مشترک و متفاوتی با یکدیکر داشتند؟ این دو قیام به رغم اینکه هدف های مشترک و پی آمدهایی هم گونی در جامعه عصر اموی داشتند، با توجه به ساخت و بافت اجتماعی متفاوتشان، روش های انقلابی متفاوتی را برای رسیدن به هدف های خود برگزیدند.
تأثیر مسجد در انقلاب مشروطیت ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله، به بررسی کارکردهای سیاسی مسجد در انقلاب مشروطیت ایران می پردازد. پرسش اصلی مقاله این است که مسجد در انقلاب مشروطیت چه تأثیری گذارد و چه عواملی سبب شد تا مسجد در انقلاب مشروطیت کارکرد سیاسی داشته باشد. مسجد در مراحل مختلف انقلاب مشروطیت، پیش از صدور فرمان مشروطه، در مرحله نهادسازی های انقلاب و پس از انقلاب، بازوی رسانه ای و تبلیغاتی مشروطه خواهان، کانون تجمع ها و بسیج توده مردم و محلِّ تشکیل انجمن های سیاسی بود. این مقاله کارکردهایِ سیاسی مسجد را در مراحل سه گانه انقلاب مشروطیت و عوامل مؤثر در نقش آفرینی سیاسی مسجد در انقلاب مشروطیت برمی رسد.
نهاد حسبه در عصر ایلخانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شهرهای ایران در آغاز سده هفتم هجری از رونق نسبی برخوردار بودند که گرفتار هجوم ویران گر مغول ها شدند. رویارویی مردم شهری با بیابان گردان مغول، این رشد و رونق را در مُحاق فرو برد. جز تاراج و از میان رفتن نیروی اقتصادی شهرهای بزرگ، روابط حیات شهری در عصر ایلخانان دست خوش دگرگونی های ژرف شد؛ به ویژه ایلخانان در عهدی از حکومتشان بر ایران، دینی متفاوت با دین رعایای خود داشتند. بنابراین، نهادها و سازِکارهای اجتماعی که کارکردها و وظایف مذهبی داشتند، بسیار آسیب دیدند؛ چنان که سازمان «حِسبه»؛ یعنی ضامن اجرای شریعت در جامعه و مُجری قاعده معروف اسلامی «امر به معروف و نهی از منکر» تا روی کار آمدن ایلخانی مسلمان، دوره ای از فترت را سپری کرد. این فترت 694 هجری قمری (زمان اسلام آوردن غازان خان) به پایان رسید. غازان و وزیرش خواجه رشیدالدین فضل الله در پی این بودند که باری دیگر قانون های اسلامی اجرا شود و جامعه هیئت و حالت گذشته خود را بازیابَد. از این رو، بر پایه سنت های ایرانی و آموزه های اسلامی به اصلاحات فراگیری دست زدند و قانون های تازه ای را اجرا کردند. آنان اجرای این وظایف را بر عهده «نهاد حِسبه» گذاشتند. بر پایه یافته های این پژوهش، به رغم پشتیبانی های چشم گیر حکومت از نهاد حِسبه به ویژه پس از صدور فرمان ها و قانون های جدید غازانی، این دستگاه (دیوان احتساب) در اجرای آن قانون ها به ویژه در وظایف مذهبی و شرعی اش، چندان کام یاب نبود.