بی تدبیری خوارزم شاهیان در تعامل با همسایگان و دستگاه خلافت، مغولان را به جهان گشایی برانگیخت و آنان را به ایران کشاند، اما اختلاف های مذهبی مردم ایران با یک دیگر از علل چندگانه ای بود که به پایایی حکومت مغولان در ایران و استوار شدن قدرتشان در آن انجامید. نیم قرن پس از استقرار مغولان در ایران، هولاگو مأمور شد که به غرب لشکر بکشد. بی گمان، عوامل بسیاری در این روی داد تاریخی تأثیر گذارد. اگر ایرانیان با یک دیگر و از سوی دیگر با حاکمان هم سو بودند، این لشکرکشی به شکست می انجامید یا مغولان به زمان و نیروی بیش تری نیاز می داشتند تا بتوانند در ایران حکومتی برپا کنند و به آن قوام بخشند. هم چنین مذهب در جامعه ایران در اتحاد گروه های مختلف جامعه با یک دیگر بسیار مؤثر بود؛ زیرا دین و دولت در ایران زمین از دیرباز با هم بر مسند قدرت بوده اند و وجود اتحاد سیاسی در ایران، به اتحاد مذهبی مسبوق بوده است. این مقاله بر کنار از هدف ها و چگونگی لشکرکشی مغولان به ایران، سهم اختلاف های مذهبی ایرانیان را در شتاب بخشیدن به لشکرکشی هولاکو به ایران و پایایی حاکمیت آنان در این کشور برمی رسد. هدف های تعیین شده برای لشکرکشی هولاگو به غرب (قلاع اسماعیلی، دربار عباسیان و ممالیک مصر)، از این حکایت می کند که مغولان، در پی ریشه کنی مراکز و کانون های سیاسی مسلمانان بودند که قدرت مذهبی نیز در آنها بود. اختلاف مذهبی ایرانیان با یک دیگر موجب تسریع تحقق خواسته های آنان شد. البته پس از سقوط مراکز معنوی مسلمانان و حاکم شدن مغولان بر ایران، با توجه به اینکه حضور اسلام در ایران آسیب پذیر می نمود، مسلمانان (شیعیان و اهل سنت)، تنها در این برهه از زمان با هدف مشترکِ اِحیا و اِبقای اسلام به حرکتی متحد دست زدند و آن را تا رسمی شدن دوباره این دین در ایران (دوره غازان خان)، دنبال کردند. آنان پس از این نیز دوباره درباره برتری های مذهبی و فرقه ای خود اندیشیدند و اختلاف های مذهبی را از سر گرفتند. این اختلاف های مذهبی پس از سقوط حکومت ایلخانی نیز مانع برپایی حکومت متحد، منسجم و مستقل در ایران شد، بلکه حکومت های محلی با روی کردهای مختلف مذهبی بر بخش هایی از ایران حاکم شدند.