مقالات
حوزه های تخصصی:
تمدن اسلامی به مثابه یک واقعیت و دارای هویت استقلالی (تمدن به مثابه حقیقت) یا امری اعتباری برآمده از نوع زیست اجتماعی مسلمانان (تمدن به مثابه یک وضعیت)، از مسائل پر چالش و قابل تأمل تمدن پژوهی است. از مباحث معطوف به تمدن اسلامی، سیر تاریخی یا دوره های حیاتی آن است. برخی آن را در گذر تاریخ بررسیده اند و عده ای برای آن الگویی حیاتمند قائل شده و مراحلی چون تکون و پیدایی، رشد، گسترش و شکوفایی، ایستایی و رکود و نیز انحطاط یا افول برشمرده اند، هر چند در خصوص زمان بندی مراحل یا ترتیب تاریخی آن هم نظر نیستند. نقطه مشترک همه اینان، پذیرش شکوفایی آن در قرن چهارم هجری است. مقاله حاضر با رهیافتی انتقادی و به روش مقایسه ای، به این پرسش محوری پاسخ می دهد که نگره های ابراز شده در خصوص ادوار تمدن اسلامی، از چه مزایا و مشکلاتی برخوردار است؟ رهاورد پژوهش آن است که بیشتر دیدگاه های موجود، به سبب داشتن ابهام ها و اختلاط مرزهای مفهومی، عدم تعیین شاخص، نامشخص بودن مبادی تاریخی و نیز کاستی های نظری به ویژه در هم آمیزی مرز وجود حقیقی یا اعتباری تمدن، از استحکام علمی قابل دفاعی برخوردار نبوده و طبعاً نیازمند بازنگری جدی و اساسی هستند. از منظر این مقاله اساساً برای تمدن اسلامی نمی توان سیری حیاتی شناسایی کرد، بلکه باید آن را در دوره های مختلف و در سرزمین های مختلف بررسی کرد، بی آنکه بتوان الگویی تغییر ناپذیر برای آن نشان داد.
نسبت دانش و قدرت در عصر اموی: سیاست های فرهنگی امویان علیه شیعیان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تولید دانش در هر دوره تاریخی برآیند نقش آفرینی کنشگران در مناسبات قدرت است. از این رو بررسی نسبت دانش و قدرت اهمیتی اساسی در بازشناسی فضای گفتمانی دوره های تاریخی خواهد داشت. با فرض این که دانش دلالت بر هر آن چیزی دارد که کاربران یک جامعه به عنوان دانش تلقی می نمایند، در این مقاله نسبت دانش و قدرت در عصر اموی مورد بررسی قرار خواهد گرفت. چارچوب نظری مقاله، مدل میشل فوکو در تحلیل نسبت قدرت و دانش است. از کاربست این مدل چنین بر می آید که امویان فاقد مشروعیت دینی لازم جهت حکومت بر جامعه اسلامی بودند. از این روی نیازمند صورت بندی جدیدی از دانش بودند که بتواند با پر کردن خلأ مشروعیت دینی، زمینه تنظیم رفتار اجتماعی مسلمانان در مناسبات جدید قدرت را فراهم کند. به همین سبب تلاش کردند تا از مهمترین منابع دانش در جامعه صدر اسلام یعنی حدیث، شعر و قصه پردازی به منظور ترمیم بحران مشروعیت دینی خود بهره ببرند. به این ترتیب با جعل احادیث، منع از روایت احادیث ناظر بر فضایل اهل بیت و سرودن شعر و قصه پردازی در بزرگداشت خود، دانشی تولید کردند که ضمن منحرف جلوه دادن اهل بیت از اصول عقاید اسلامی، زمینه به حاشیه راندن شیعیان از مناسبات قدرت و دست یابی خود به اقتدار لازم جهت تداوم حکومت را فراهم کنند.
مؤلفه های هویّت شیعی اسماعیلیان و فاطمیان در کتاب افتتاح الدعوه قاضی نعمان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اسماعیلیان نخستین، پس از مرگ اسماعیل بن جعفرصادق ، امامت را بر فرزندش محمد نهادند و از امامیه جدا شدند. این جماعت در سال 297 موفق شدند، خلافتی شیعی به نام فاطمیان در مغرب تأسیس کنند. فاطمیان در سال 358 مصر را تصرف کردند و موفق شدند دامنه نفوذ دولت شیعی اسماعیلی را تا مغرب، یمن، شام، ایران، عراق و حتی هند بگسترانند و هویت شیعی را ترویج کنند. یکی از راه های، پی بردن به میزان توجه به مؤلفه های هویّت شیعی در دولت فاطمی، بررسی محتوایی منابعی است که در آن زمان، توسط نویسندگان یا داعیان اسماعیلی به نگارش درآمده است. در این میان، کتاب افتتاح الدعوه قاضی نعمان که از منابع اصلی اسماعیلیان است اهمیت زیادی دارد . این کتاب در سال 346 تألیف شده و به آغاز دعوت اسماعیلیان در یمن و زمینه های استقرار خلافت فاطمی در مغرب پرداخته است. مسئله اصلی پژوهش این است که کتاب افتتاح الدعوه قاضی نعمان، به چه میزان بر مؤلفه های هویّت شیعی اسماعیلیان و فاطمیان مغرب توجه کرده است؟ با استفاده از روش تحلیل محتوا، روشن شد که در این کتاب مؤلفه هایی مانند امام علی، اهل بیت، امام حسن، امام حسین دارای بیشترین تکرار و مؤلفه هایی مانند وصایت، رجعت، اربعین، غدیرخم، فاطمه الزهرا ، وکلای شیعی، مساجد شیعی و دانشمندان شیعی دارای کمترین تکرار و توجه اند.
تحولات مفهومی «محراب»، با تأکید بر منابع قرن سوم وچهارم هجری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
واژه «محراب» پیش از اسلام وجود داشت. محراب پس از فتوحات اسلامی، یکی از مؤلفه های اصلی مساجد اسلامی شد. تغییر در ساختار و کارکرد محراب در این دو دوره به شیوه های گوناگون قابل بررسی است. بررسی تحولات مفهومی یکی از روش های مطالعات تاریخی است. این نوشتار بر آن است تا از طریق استخراج داده های منابع اسلامی اعم از کتاب های لغت، تفسیر، منابع تاریخی و جغرافیایی قرن سوم و چهارم که این واژه بارها در آنها به کار رفته، بخشی از تحولات مفهومی آن را که منعکس کننده تحولات کارکردی و ساختاری محراب درگذر زمان است، بررسی کند. در این پژوهش از روش مطالعه زمان گذر (معناشناسی تاریخی) استفاده شده است. این روش تحولات معنایی را در چهار نوع تخصیص، توسیع، تنزل و ترفیع مطالعه می کند. کاربرد این روش در بررسی تحولات معنایی واژه محراب در متون نشان می دهد که این واژه از دلالت بر کل به دلالت بر جزء؛ از معنای عام به خاص (تخصیص معنایی) و همچنین از معنای غیردینی به معنای صرفاَ دینی (ترفیع معنایی) تغییر یافته است.
بررسی انتقادی سنّتِ عجایب نگاری در جهان اسلام؛ مطالعه موردی عجایب المخلوقات زکریای قزوینی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
عجایب نگاری از سنّت های رایج در تاریخ نگاری اسلامی بوده است. عجایب نگاری در آغاز به مثابه یکی از گونه های جغرافیانگاری و کیهان شناسی اسلامی به وجود آمد و در واقع محصول مشترک تاریخ طبیعی و جغرافیانگاری است. عجایب نامه ها را می توان شکل های منحصر به فردی از دایره المعارف ها به شمار آورد که از حیث ادبی، کیهان شناسی، جغرافیا و تاریخ طبیعی قابل توجه اند. در عجایب نامه معمولاً امر واقع با امر غیرواقع در هم می آمیزد و پدیده ها با بیانی ادبی و اغراق گونه و بی تحقیق و نقد توضیح داده می شوند. در تمدن اسلامی عجایب نامه های متعددی نگاشته شده است. یکی از کامل ترین و جامع ترین آنها، عجایب المخلوقات و غرایب الموجودات زکریای قزوینی است. قزوینی در این اثر در قامت یک عالِم طبیعی ظاهر شده و به توضیح مباحث علمی متداول پرداخته است. پرسش اساسی اینجاست که آیا می توان عجایب نامه ها را آثاری علمی و معرفت افزا دانست؟ پژوهش حاضر با روش تحلیلی - تطبیقی، توضیح داده که عجایب نامه ها متعلق به آن بخش از نظام دانایی اسلامی است که مقابل رویکردهای عقلی انتقادی و تجربی قرار می گیرد. به دیگر سخن بررسی متن اثر قزوینی و آثار مشابه دیگر حاکی از آن است که مفهوم علم در جهان اسلام از سده ششم به بعد، تا چه میزان با مفهومی که دانشمندان اسلامی در سده های سوم و چهارم در نظر داشتند دگرگون شده و به انحطاط گراییده است. بر اساس یافته های این پژوهش عجایب نگاری محصول دوره انحطاط علوم در تمدن اسلامی و دور شدن از رویکردهای عقلی انتقادی، تجربی و مشاهده گرانه است.
سنت گرایی و نوآوری در نقوش سکه های افشاریه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سکه از مهمترین منابع مطالعه تاریخی جوامع است. سکه می تواند زوایای تاریک و روشن وضع سیاسی- مذهبی و اقتصادی جوامع را روشن کند. دوره کوتاه افشاریه، به واسطه ضرب مسکوکات متنوع از منظر نقوش، مضامین و نوشتار روی آنها، در گستره جغرافیایی از قفقاز تا ایالت های هندوستان، از اهمیت خاصی در سکه شناسی برخوردار است. سوال اصلی پژوهش این است که سکه های دوره افشاری از نظر طرح و نقش چه وضعی داشت و چه تفاوتی با دوره های قبل و بعد داشته است؟ در این پژوهش، به شیوه تطبیقی، ضرب سکه در دوره افشاری، از تأثیرپذیری از سنت مسکوکات پادشاهان صفوی و شیوه ضرب سکه در شبه قاره هند، تا نوآوری های خاص ضرابخانه های افشاری، بررسی شده و مسکوکات آن با مسکوکات پیش از افشاریه مقایسه شده است. یافته پژوهش نشان می دهد که رویکرد نادر در ضرب سکه ها، دفاع از کیان ایران، اقتدار شاهانه، کشورستانی و واقعیت گرایی در به کارگیری القاب و عناوین بود در حالی که جانشینان او به سنت ضرب سکه در دوره صفوی بازگشته بودند.