از زمان شکل گیری دولت های مدرن، بوروکراسی ها به ابزار اصلی دولت ها برای نیل به اهداف توسعه ای بدل شده اند. وجود یک بوروکراسیِ کارآمد، لازمه تحقق اهداف قلمداد شده است. با این حال در ادبیات جامعه شناسی، به ویژه پس از کلاسیک ها، بوروکراسی دولتی مورد غفلت واقع شده و نوعی خلاء و آشفتگی مفهومی درباره آن وجود دارد. این مقاله می کوشد تا ضمن بررسی انتقادی آرای تاثیرگذار درباره بوروکراسیِ دولتی[در دو سطح کلاسیک و مدرن] و بررسیِ تقلیل گرایی های آن ها، صورت بندی روشنی از آن ارائه کند و در نهایت مدلی مفهومی برای مطالعه تجربی آن به دست دهد. این مدل کیفیت بوروکراسی دولتی در هر کشور را وابسته به آرایش ساختاری و نهادی خاص آن کشور می داند؛ در واقع زمینه نهادی اصلی ترین عامل تعیین کننده کیفیت بوروکراسی است. در این منطق نهادی چند متغیر برجسته می شوند: آرایش قدرت و ویژگی های ساختار سیاسی، الگوی استحصال منابع و نظام روابط اقتصادی، نوع رابطه دولت و جامعه و در نهایت مسئله قدرت و عاملیت نخبگان. هر کدام از این متغیرها و ابعاد مختلف آن ها، با ارجاع به برخی موارد تجربی توضیح داده می شوند و دلالت های آن ها برای بوروکراسی های دولتی معرفی می شوند.