آرشیو

آرشیو شماره ها:
۷۴

چکیده

مکتب شیخیه، اندیشه ای است که در سال های ابتدایی عصر قاجار ظهور می کند و بر دو ستون اخباریگری و تصوف استوارشده  است. این اندیشه اگرچه در ابتدا توسط شیخ احمد اَحسائی، به عنوان دریافتی باطنی و عرفانی از مذهب رسمی تشیع در کنار سایر مکاتب فقهی، کلامی و عرفانی و فلسفی تشیع مطرح می شود، اما به تدریج بر اثر شیوه اجتماعی طرح عقایدش به فرقه تبدیل می شود. هرچند غالباً تلاش شده است این تحول به مواضع کلامی و صحت وسقم آن ها در نسبت با متون دینی شیعه امامیه نسبت داده شود، در این مقاله سعی کرده ایم، تطور ایشان از مکتب به فرقه را از منظر نقشِ فرم های ساخت یابی اجتماعی موردمطالعه قرار داده و سازوکارهای آن را مورد واکاوی قرار دهیم. پرسش محوری در مطالعه حاضر این است که: چه سازوکار اجتماعی عقاید و سیره عملی شیخیه را مهیای تحول از مکتب به فرقه کرده است؟ به عبارت دیگر جایگاه دیالکتیک بین نظر و عمل در شکل گیری یک سازمان اجتماعی – دینی چگونه بوده است؟ به نتایج فوق رسیده ایم: شیخی ها از سه سازوکار عمده در صورت بندی عقایدشان برای نیل به شکل اجتماعی فرقه استفاده می کردند؛ نخست؛ آشنایی زدایی، دوم؛ ترسیم و ترکیب مجدد هندسه عقاید کهن، سوم؛ تمایز گذاری و مرزبندی مبتنی بر رهبری کاریزماتیک و فردگرایانه.

تبلیغات